واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دزد دوچرخه 1948 THE BICYCLE THIEF فيلم هاي 4 ستاره تاريخ سينما کارگردان: ويتوريو دسيکا. تهيه کننده: الساندرو چيکونيني، دسيکا. فيلمنامه: چزاره زاواتيني، دسيکا. بازيگران: لامبرتو ماجوراني (آنتونيو)، انزو استيولا (برونو)، ليونلا کارل (ماريا)، جينو سالتامنردا (بايوکو)، ويتوريو آنتوچي (دزد). مدت: 93 دقيقه. فروش: 332930 دلار. اسکارها: * اسکار افتخاري درخشان ترين فيلم خارجي به نمايش درآمده در آمريکا (1949). نامزدهاي اسکار: * بهترين فيلمنامه: چزاره زاواتيني. ساير برندگان اسکار سال 1949 * بهترين فيلم: همه مردان شاه. * بهترين کارگردان: جوزف ال. منکيه ويچ (نامه اي به همسر). * بهترين بازيگر مرد: برودريک کرافورد (همه مردان شاه). * بهترين بازيگر زن: اليويا دو هاويلن (وارثه). * بهترين بازيگر مرد نقش دوم: دين جگر (ساعت دوازده). * بهترين بازيگر زن نقش دوم: مرسدس مک کمبريج (همه مردان شاه). چهره هاي رنج ويراني و فقري که پس از جنگ جهاني دوم بر ايتاليا حاکم شد، بسياري از فيلمسازهاي آن کشور را متقاعد کرد که ديگر نمي توان به راه و روش گذشته ملودرام ساخت؛ راه و روشي که زيادي مُهرِ اصول و ضوابط نظام فاشيستي بر پيشاني اش خورده بود. از دل اين تعبير جديد بود که شيوه فيلمسازي جديدي زاده شد به نام نئورئاليسم، که تأکيدش بر دکورهاي طبيعي و داستان هاي سرراست راجع به آدم هاي معمولي بود. ماجراي دزد دوچرخه دربار? پدر مستأصلي است که سرانجام کاري به عنوان پوسترچسبان نصيب اش مي شود ولي بلافاصله، وقتي اوباشي خياباني، تنها سرقفلي آن کار، يعني دوچرخه اش را مي دزدند، تمامي اميد و تکيه گاهش را از دست مي دهد. جستجوهاي بيهوده، مستأصلانه و پر از اضطراب و نگراني پدر، به اتفاق پسر نوجوانش در يک روز يکشنب? طولاني در خيابان هاي رم، کوبندگي و طنز سياه فيلمي از چاپلين را دارد که در آن، شخصيت مردِ سرگردان و بي پناه اش توسط جامعه له مي شود. آن چه به فيلم دسيکا، کيفيت فراموش نشدني اش را بخشيده؛ علاوه بر هم ذات پنداري ما با پدر و پسر، آن شخصيت هاي فرعي و غالباً کميک فيلم اند که در طول جستجوهاي تراژيک براي يافتن دوچرخه اي که هرگز پيدا نمي شود، به آن ها برمي خوريم. اگرچه فيلم بازيگر حرفه اي نداشت ولي با در نظر داشتن نقش ها و شخصيت ها، نوشته و جلوي دوربين رفت. اين چهر? شخصيت ها هستند که ما را به درون داستان مي کشانند. صحن? فراموش نشدني پس از ساعت ها گز کردن بيهود? خيابان ها، آنتونيو، پسرش را بيش از پيش خسته و افسرده مي يابد و تصميم مي گيرد با مهمان کردن او و خودش به يک رستوران، روحيه خودشان را بالا ببرد؛ او به پسرش که لبخند مي زند، مي گويد: «اصلاً به جهنم! با يه پيتزا چطوري؟» در حالي که در رستوراني پشت ميز نشسته اند، دوربين با حرکتي افقي به سراغ ميزي در آن نزديکي مي رود که پسري همراه با خانواده پولدارش، نشسته و پَستا مي خورند. پدر به پسرش مي گويد: «براي آن طوري غذا خوردن، لااقل به درآمدي يک ميليون ليري در ماه نياز داري.» در حالي که به اين نتيجه رسيده اند که حتي قدرت سفارش پيتزا را هم ندارند، به تکه اي نان با موتزارلا راضي مي شوند؛ پسر با اشتها و رضايت خاطر غذا را مي بلعد، پدر، مأيوس و غمگين نگاهش مي کند. کارگردان ويتوريو دسيکا در ناپل، ايتاليا به دنيا آمد و همان جا بزرگ شد و ابتدا براي سير کردن شکم خانواده، در اداره اي کار کرد. او اما در عين حال، بيش از پيش به دنياي بازيگري علاقه نشان مي داد و در نوجواني براي اولين بار روي صحنه رفت. دسيکا در واقع، در دهه 1940 همزمان با بازي در فيلم ها، به کارگرداني روي آورد. او که بيشتر به خاطر هنرنمايي هاي کميک اش در مقابل ستاره هاي معروف دهه 1950، جينا لولو بريجيدا و سوفيا لورن شهرت دارد، براي تأمين پروژه هاي کارگرداني اش به بازي در فيلم هاي سينمايي ادامه داد. دسيکا با پنجمين فيلم اش به عنوان کارگردان، بچه ها حواس شان به ماست (1942) حساسيت هايي از خود بروز داد که بسيار مورد توجه قرار گرفت؛ از آن گذشته نشان داد که مهارت فراواني در بازي گرفتن از بازيگرهاي حرفه اي يا غيرحرفه اي و به خصوص بچه ها، دارد. دسيکا که يکي از پايه گذاران اصلي مکتب نئورئاليسم ايتاليا است، همراه با چزاره زاواتيني، فيلمنامه نويس معروف، واکسي (1946) و دزد دوچرخه را ساختند. اسکار را زماني به دزد دوچرخه اعطا کردند که هنوز جايزه اي به نام «اسکار بهترين فيلم خارجي» تعيين نشده بود. ولي از آن جا که فيلم هايش در گيشه فروش قابل توجهي نداشتند، دسيکا دوباره به بازيگري روي آورد و به يک بازيگر معروف بين المللي تبديل شد. اما در عين حال، از دهه 1960 به بعد نيز هر از گاه به کارگرداني روي آورد و در 1962 دو زن را ساخت که سوفيا لورن به خاطرش برنده اسکار شد. از ديگر فيلم هاي به ياد ماندني اش بايد به اين ها اشاره کرد: ازدواج به سبک ايتاليايي (1964)، ديروز، امروز، فردا (1965) که اسکاري هم برد؛ باغ فينزي کونتيني (1971) و آخرين فيلمش، تعطيلات کوتاه (1973). خلاصه داستان يک روز يکشنبه، پس از آن که وسيل? معاش آنتونيو (لامبرتو ماجوراني) را مي دزدند، به اتفاق پسر نوجوانش برونو (انزو استيولا)، در کوچه و خيابان هاي رم به سفري پرفراز و نشيب، غم انگيز و خنده دار دست مي زند تا شايد دوچرخه محبوب از دست رفته اش را بازيابد. به فروشگاه دوچرخه هاي دست دوم سرک مي کشند؛ فروشگاهي پر از مردماني عبوس و پاسبان هاي خشن، ولي اثري از دوچرخه نمي يابند. وقتي چشم شان به مردي مشکوک مي افتد نور اميدي در دل شان روشن مي شود که شايد دزد دوچرخه را يافته باشند. مرد را تعقيب مي کنند و به کليسايي مي رسند و در آن جا برخوردهايي بامزه و تلخ با کشيش ها و عبادت کننده ها دارند ولي باز اثري از دوچرخه در هيچ کجا نمي بينند. آنتونيو، خسته و نوميد، دق دل اش را سر پسرش خالي مي کند و به او کشيده اي مي زند. آن ها يک بار ديگر، چشم شان به دزد دوچرخه مي خورد. اين بار، آنتونيو مرد را تا داخل عشرتکده اي تعقيب مي کند و به طرز خنده داري برونو را از آن جا بيرون مي اندازد. دزد را که غشي است، به داخل خيابان مي کشد و در و همسايه به نشانه حمايت از او دورشان جمع مي شوند. وقتي سرانجام برونو پاسباني را براي گشتن خانه مرد مي برد، از دوچرخه خبري نيست. تنها و نوميد، آنتونيو سعي مي کند دوچرخه اي را که در ورودي خانه اي بسته اند، بدزدد. بلافاصله دستگيرش مي کنند. برونو که به عمق فاجعه پي برده، به کمک پدرش مي شتابد. از او شکايتي نمي شود. پدر و پسر از شرم و خستگي، قادر به گفتگو نيستند و در حالي که آرام مي گريند و پيش مي روند، دست يکديگر را گرفته و در دل جمعيتي گمنام ناپديد مي شوند. بازيگران * لامبرتو ماجوراني: اگر بازيگرهاي دزد دوچرخه کارشان را خوب انجام مي دهند، احتمالاً به اين خاطر است که «بازي» نمي کنند. براي اين فيلم، دسيکا تصميم گرفت از عده اي نابازيگر استفاده کند تا حس و حال فيلم، واقع گرايانه باقي بماند. دسيکا، ماجوراني را که برق کار بود در رم کشف کرد. و بنابراين او در نقش کارگري که با اضطراب و نگراني در پي يافتن دوچرخه ي از دست رفته اش است، با ظرافت و قدرت، احساساتي واقعي را هم به بيننده منتقل مي کند. قدرت و کارايي اش را باز شناختند و لامبرتو ماجوراني، برق کاري را کنار گذاشت، و حرفه بازيگري را در سينماي ايتاليا پيش گرفت. * انزو استويلا: در نقش برونو، پسر ماجوراني، چنان عالي بازي کرده که در آن واحد، اراده و پايمردي و از سوي ديگر، حساسيت هاي پنهان اش را کشف مي کنيم. موقع تماشايش، به خود مي گوئيم اين چهره اي است که باز در ديگر فيلم هاي ايتاليايي خواهيم ديد، و اگر اهل اش باشيم، واقعاً هم مي بينيم. * ويتوريو آنتونوچي: تنها بازيگر حرفه اي فيلم، در نقش دزد ظاهر شده. در همان چند لحظه اي که او را مي بينيم، خيلي خوب و وضعيت رقت انگيز مرد بدبختي را که به دزدي روي آورده، منتقل مي کند. جالب اين که براي آنتونوچي، بازيگر حرفه اي تئاتر، اين تنها فيلم سينمايي اش بود، حال آن که بازيگرهاي غيرحرفه اي دزد دوچرخه همگي به طور حرفه اي وارد عالم سينما شدند. قرار بود چي بشه چي شد ديويد سلزنيک، تهيه کننده، مي خواست کري گرانت نقش پوسترچسبان رمي را ايفا کند. دسيکا، هنري فاندا را پيشنهاد کرد که بلافاصله از سوي سلزنيک، به اين بهانه که فاندا، زياد نمي فروشد، رد شد. پشت صحنه * گرد آوردن بودجه فيلم، دشوار بود و يک بار دسيکا به صرافت افتاد به پيشنهاد کمک سلزنيک پاسخ مثبت دهد. * سرانجام خود دسيکا صدهزار دلاري به ياري دوستان و تعدادي سرمايه گذار ايتاليايي جمع آوري کرد. نظر منتقدها: بازلي کراتر (نيويورک تايمز): «دسيکا، هنرمندانه، دزد دوچرخه را در چنان زرورقي پيچيده، که قلب تان را به درد مي آورد؛ ولي در عوض، وجودتان را نيز مملو از گرما و دلسوزي براي همنوع تان خواهد کرد. مردم بايد اين فيلم را ببينند و بايد به آن چه مي گويد، توجه کنند.» آندرو ساريس (ويليج وويس): «اگر ويسکونتي و روسليني، در وسوسه و رم، شهر بي پناه، نئورئاليسم را ابداع کردند و سپس با زمين مي لرزد و پائيزا، به آن عمق و ژرفا بخشيدند، دسيکا با دزد دوچرخه و واکسي، «رُستِ» نئورئاليسم را کشيد. دسيکا که فاقد بينش لازم نسبت به دنياي واقعي بود، در عوض، با ترفند «بازي گرفتن احساسات بيننده» به ميدان آمد که در دوران بازيگري خوب يادش گرفته بود. بعيد است هيچ يک از کارگردان هاي مطرح سينماي ايتاليا، دزد دوچرخه را طوري که دسيکا ساخت، مي ساختند.» آندرو ساريس (ويليج وويس): «فلليني در خلق نمادي باورپذير از انسانيت، خيلي موفق تر است تا دسيکا با آن شخصيت پر آه و ناله دزد دوچرخه.» منبع: نشريه دنياي تصوير شماره 196 /ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 798]