واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: جادوى فوتبال در آفتاب و سايه
داوود پنهانىدر سال ۱۳۱۴ شاه ادوارد دوم مهر خود را بر حكمى سلطنتى زد كه بازى فوتبال را به عنوان چيزى پست و عاميانه و فتنه انگيز محكوم مى كرد: « بر اثر كشمكش بر سر توپ هاى بزرگ سر و صداى زيادى در شهر به راه مى افتد، كه ممكن است متضمن مفاسد عديده باشد» روايت«ادواردو گالئانو»نويسنده و روزنامه نگار اروگوئه اى از بازى فوتبال در كتابى با عنوان «فوتبال در آفتاب و سايه» سرشار از واكاوى هاى حيرت انگيز در ورزشى است كه خواه نا خواه پيوندى عجيب با عرصه هاى اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى جوامع مختلف پيدا كرده است.او در ادامه اين واكاوى به نكته هايى از اين دست اشارات بى شمار مى كند: «در ،۱۳۴۹ ادوارد سوم فوتبال را در شمار بازى هايى قرار داد كه «احمقانه و كاملاً بى فايده» بودند و فرمانهايى در دست است كه هنرى چهارم در ۱۴۱۰ و هنرى پنجم در ۱۴۴۷ عليه اين بازى حكم امضا كرده اند. اين موارد فقط مؤيد اين نكته است كه ممنوعيت، اشتها را تيزتر مى كند زيرا كه هر قدر بيشتر ممنوع اش مى كردند، بيشتر بازى مى شد.» بازى اى كه باز به گفته اين منتقد سرشناس: «به صورت نمايش در آمده است با چند قهرمان اصلى نمايش و تعداد زيادى تماشاگر: فوتبال براى تماشا. و آن نمايش به صورت يكى از سود آورترين كسب و كارهاى جهان در آمده است» با اين حال با همه فراز و نشيب هايى كه فوتبال از بدو تولد تا كنون سپرى كرده است، اين ظرفيت را دارد كه هر از گاه شما را بر جاى خود ميخكوب كند يا به واسطه نمايش خيره كننده يك يا دو بازيكن در مستطيل سبز روانه خيابان تان كند.توصيف «گالئانو» منطبق بر چنين وضعيتى است: «خوشبختانه هنوز مى توانيد در زمين بازى، ولو فقط يك بار در فواصل طولانى، فلان فرد جسور را ببينيد كه نمايشنامه را كنار مى زند و مرتكب اشتباه فاحش دريبل كردن كل طرف مقابل، داور و جمعيت جايگاه تماشاگران مى شود...»و اما واكنش تماشاگر به اين پرنده از قفس رها شده چه مى تواند باشد. بگذاريد «گالئانو» برايمان اين واكنش را به تصوير بكشد: «اينجا عاشق سينه چاك دستمالش را تكان مى دهد، آب دهنش را قورت مى دهد، زردآب اش را فرو مى دهد، كلاهش را مى جود،دعا مى خواند و بد و بيراه مى گويد و ناگهان با ابراز احساسات مى تركد، مثل كبك از جا مى جهد تا غريبه كنار دستى اش را كه از گل به شوق آمده در آغوش بكشد. وقتى اين آئين... به درازا مى كشد عاشق سينه چاك بسيار مى شود. او نيز همراه هزاران هوادار ديگر در اين يقين شريك است كه ما بهترين ايم...عاشق سينه چاك به ندرت مى گويد: «باشگاه من امروز بازى مى كند.» او اغلب مى گويد: «ما امروز بازى داريم.» او مى داند كه خود او «بازيكن شماره دوازده» است كه وقتى توپ به خواب رفته با شور و حالى كه به پا مى كند او را از خواب بر مى انگيزاند، همانطور كه يازده بازيكن ديگر مى دانند...»تصوير منحصر به فرد گالئانو وضعيت ورزشى را براى ما بازگو مى كند كه در روايتى تاريخ پيدايش آن را به چينى ها نسبت مى دهند و اكنون با گذشت چندين قرن از تأسيس آن به شكل امروزى خود در پيوندى عميق با اقتصاد، فرهنگ، سياست، تبليغات و حيات اجتماعى قرار مى گيرد. با اين حال هنوز هم ويژگى اصلى آن را در شور و حرارتى مى جويند كه گاه انسان را تا مرز جنون لحظه اى شيفته خود مى كند. چه رمزى در فوتبال نهفته است كه امروز ما را هنگام تماشاى بازى تيم هاى مورد علاقه خود ميخكوب مى كند * فوتبال و تمدنفوتبال درجامعه به چيزى فراتر از يك ورزش صرف بدل شده است. تصوير ورزشگاه هاى مملو از جمعيت خروشان در بسيارى از كشور ها براى ما امرى ديگر عادى است.كنترل خشم و شادى تماشاگرانى كه تيم محبوب شان يا باخته و يا برده، بخشى از نظمى است كه بايد اعمال شود.بخش ديگرى از اين نظم متوجه بازيكنانى است كه در زمين بازى با حركاتشان توپ را به چرخش در مى آورند. اعمال اين نظم، خود سبب ساز شكل گيرى نهاد هايى بين المللى شده است كه قوانين شان به يكسان براى همه كشور ها اعمال مى شود و تخطى از آن مجازات هايى به دنبال دارد. «برى ريچاردز» روانكاو انگليسى در كتاب «روانكاوى فرهنگ عامه»به تحليل دلالت هاى روانكاوانه اين ورزش مى پردازد و از آن به عنوان فرايندى «تمدن ساز» ياد مى كند.او به تحليل ورزشى مى پردازد كه ساختارى جنسيتى داشته و از بدو تأسيس تا كنون فرايندى پيچيده را طى كرده است. در اين فرايند پيچيده، تدوين قوانين از صبح روزى در اكتبر ۱۸۶۳ كليد خورد.در آن روز، آخرين جلسه از مجموعه جلساتى ظاهراً پر هياهو در مهمانسرايى واقع در خيابان گريت كوئين لندن برگزار شد كه شركت كنندگان آن اكثراً دانش آموزان سابق دبيرستان هاى خصوصى بودند. پيامدهاى اين جلسه، متعاقباً تأثير بسزايى در تاريخ جهان باقى گذاشت. در اين جلسه تصميم گرفته شد كه«انجمن فوتبال» تشكيل شود و اين به گفته «ريچاردز» صرفاً ابتكارى تشكيلاتى نبود بلكه همچنين تصميمى درباره ماهيت اين بازى بود و از اين حيث بسيار درخور اهميت بود.به نوشته وى در اوخر دهه ،۱۸۴۰ دانشجويان دوره كارشناسى در دانشگاه كمبريج كه از دبيرستان هاى مختلف به آن دانشگاه راه يافته بودند اما مى خواستند بتوانند با يكديگر فوتبال بازى كنند، تعدادى از گونه هاى متفاوت اين بازى را بر اساس مجموعه واحدى از قواعد هم شكل كردند.مى توان اين اقدامات اوليه را سنگ بناى ساختار قانونى فدراسيون هاى امروزى دانست. قوانينى كه شكلى جهانى پيدا كرده و همه كشورها به يكسان از آن تبعيت مى كنند. به گفته كارشناسان فوتبال با همه قوانينى كه در يك فرايند تاريخى مدون شده و مورد پذيرش جهانى قرار گرفته شبيه ترين ورزش به ساختار جامعه است.«محمد كريم زاده» كارشناس مسائل اجتماعى در تحليل اين ورزش و چنين نگاهى به آن مى گويد: «به گفته برى ريچاردز فوتبال ورزشى است كه در آن از طريق مجموعه مختلفى از «نهى ها» ما ياد مى گيريم كه چگونه در ارتباط با توپ بخشى از خشونت مستتر در وجود خود را كنترل كنيم. فوتبال از اين نظر به عقيده وى واجد اهميت و تمدن ساز تلقى مى شود. چه آن كه بخشى از وجود انسان را كنترل كرده و آرام مى كند. اين روانكاو براى توضيح اين نكته به مثال پا به عنوان يك عضو از بدن اشاره كرده و نشان مى دهد كه چگونه اين عضو از بدن كه مى توان از آن با ضربه زدن به ديگران استفاده اى خشن داشت، از طريق بازى فوتبال كنترل شده جنبه اى زيباشناسانه به خود مى گيرد.»* اوج هيجانتوپ زير پاى بازيكن آرام مى گيرد. قل مى خورد، پا در اين نمايش فرصت آن را پيدا كرده تا با توپ به ابداع حركاتى بپردازد. تماشاگر فوتبال به عنوان همان يار دوازدهم اين نمايش؛ هيجان زده شده فرياد مى كشد و بازيكنان مورد علاقه خود را به جلو فرا مى خواند. اين نوع هيجان به گفته صاحبنظران هر چند از زيبايى ذاتى فوتبال نشأت مى گيرد، اما براى بسيارى از ما دلالت اجتماعى خاصى دارد كه موجب تقويت آن مى شود. در نتيجه به گفته «ريچاردز» در دنياى مدرن، فوتبال بازى اى داراى زيبايى هاى جهانشمول قلمداد مى شود و محملى عالمگير براى صحه گذاشتن بر وجه اشتراك بشريت بر اساس نهى اى مشترك است. پرچم ها تاب مى خورند و هياهوى تماشاگران اوج مى گيرد، صداى طبل و ترقه در هم مى پيچد تا تماشاگران دل از دست داده ورزشگاه را روى سر خود بگذارند. در اين ميان برخى نيز به خشونت دست مى زنند.قانون براى كنترل اين خشونت معيارلازم را در اختيار گذاشته است. تصاوير نبرد فوتباليستهايى كه در ميان التهاب و هيجان تماشاگران صحنه هايى تاريخى از هيجان محض را به نمايش نهاده اند، براى همه ما آشناست.بهتر است اينجا نيز «ادواردو گالئانو» را به ياد بياوريم كه سرشار از هيجان اين ورزش عجيب، روايتگر خلق يكى از تصاوير تاريخى يكى از افسانه اى ترين ورزشكاران اين رشته شده است: «سال ۱۹۷۳ بود. تيم هاى جوانان آرژانتينوس جونيورز و ريورپلاته در بوينوس آيرس با هم رو در رو شدند. شماره ۱۰ تيم آرژانتينوس توپ را از دروازه بانش گرفت، بازيكن نوك حمله ريور را رد كرد و جلو رفت. چند تا از بازيكن ها سعى كردند كه راهش را سد كنند. او توپ را پشت سر اولى انداخت، دومى را لايى زد و با يك ضربه پاشنه پا سومى را گول زد. بعد بدون يك لحظه مكث، مدافعان را زمين گير كرد، دروازه بان را پخش زمين به حال خود گذاشت و توپ را تا قعر تور برد. در زمين بازى هفت پسر درهم شكسته ايستاده بودند و چهار تاى ديگر كه دهانشان از حيرت باز مانده بود. تيم اين پسرك، «سبولتاس»، صد بازى را بدون شكست پشت سر گذاشت و توجه مطبوعات را جلب كرد. يكى از بازيكنان به نام «پويسون» كه سيزده سالش بود گفته بود: «ما براى تفريح بازى مى كنيم. هيچ وقت براى پول بازى نمى كنيم. وقتى پول توى بازى باشد، هر كس خودش را مى كشد تا ستاره بشود و آن وقت است كه حسادت و خودخواهى دست بالا را پيدا مى كند.»همچنان كه حرف مى زند دست اش را دور گردن محبوب ترين بازيكن همگان، كه او هم كوتاه ترين و خوشبخت ترين است، انداخته است: ديه گو آرماندا مارادونا كه دوازده سال داشت و آن گل باور نكردنى را زده بود. مارادونا عادت داشت كه وقتى بناى حمله را مى گذاشت، زبانش را از دهان بيرون مى آورد. همه گل هايش را با زبان بيرون آمده زد. شب با دست هاى حلقه شده به دور توپ به خواب مى رفت و روز با آن معجزه ها مى كرد. در خانه اى محقر در حومه شهر زندگى مى كرد و دلش مى خواست متخصص صنعتى شود.
شنبه 4 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 433]