واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هنوز پدرت ازدواج نکرده؟در مقاله پيش ، مطرح شد که بحراني ترين دوران زندگي، کهن سالي است که فرد به لحاظ از دست دادن احترام و منزلت اجتماعي پيشين خود دچار ياس و نااميدي مفرطي مي شود و اين نااميدي و احساس بيهودگي زماني شدت خواهد گرفت که همزمان با فقدان منزلت اجتماعي و شغلي، نبود دلبستگي هاي خانوادگي و شخصي بر آن دامن زده و موجبات پريشاني و دلهره فراوان را فراهم سازد.
برخي از سالمندان به جهت فوت همسفر جواني و نبود ميوه هاي زندگي در کنار خود، احساس تنهايي و بي کفايتي مي کنند و بدان جهت اندوه و غم مضاعفي را متحمل مي شوند که متعاقب آن، زجر گذران اين دوران را براي آنان چند صد برابر خواهد نمود و آنها را ناگزير از تجربه بحران مختص اين دوران که همان «آشيانه خالي» است، مي نمايد. با اندک تامل و غايت نگري خواهيم دريافت که تنها ماندن در آن آشيانه خالي، حاصلي جز آسيب هاي رواني و جسمي براي فرد نخواهد داشت. هجوم افکار منفي و ناراحتکننده، حس ناامني،بيهودگي، ياس و ترس، افسردگي ، ازدست رفتن سلامت و ابتلا به انواع مختلف بيماريها و... را مي توان از جمله تظاهرات رواني و جسمي تنهايي سالمندان برشمرد که در خوشبينانه ترين وجه منجر به انديشه « انتظار کشيدن براي مرگ» و در بدترين شق آن موجب پرورش تفکر انتحاري در آنان مي شود. به تبع ارضاي نياز عاطفي دليل اصلي تمايل سالمندان به ازدواج است. آنان با ازدواج ارزشمندترين کانون توجه و محبت را بدست خواهند آورد که در نبود همسر سابق و فرزندان متاهل که هر کدام در پي زندگي خود هستند، مي تواند اصلي ترين منبع تامين کننده نياز عاطفي و توجه در اين سن ، که بيش از قبل فرد بدان نيازمند است، باشد. سالمندان با يافتن يک کانون توجه و عاطفه جديد، ميتوانند مورد توجه و محبت کسي قرار گيرند و با مورد احترام و عزيز کسي بودن، نه تنها از شدت آلام تنهايي و دوري از فرزندان و هزاران مصائب مختص اين دوران بکاهند، بلکه از گذران مابقي عمر خود نهايت رضايت را داشته و مانع مستولي شدن احساس بي کفايتي در خود شوند، چرا که آنها عليرغم کهولت سن، خود را بسان افراد جوانتر از خود قلمداد مي کنند و زندگي خود را مشابه ديگر افراد آشنا و مابقي مردم جامعه در سير طبيعي خود مي پندارند اما همراه با مصائب بيشتر.آنچه که آنان را اميدوارتر به زندگي مي سازد آن است که متفاوت از ديگران زندگي نمي کنند؛ که صد البته توجه و مراقبت هاي فرزندان هر دو سالمند در اين مسير، مولفه اي است که نبايد آن را ناديده گرفتحالا که ميتوان به اين تنهايي پايان داد؛ چرا که نه؟!با توجه به مطالب فوق، بي شک اين سوال به اذهانمان خطور خواهد کرد که اکنون،با توجه به وجود نگرش هاي متعصبانه و سر سختانه عرفي و نگرشي، چه بايد کرد ؟ ابتدا از خودتان شروع کنيدشما مي توانيد يکي از متوليان و مبلغان اين امر خطير باشيد. ابتدا سخت است، اما اگر خود به آنچه به زبان مي آوريد ايمان قلبي داشته باشيد، اگر واقعا ذهن خود را از نوع انديشه هاي متعصبانه پاک کرده باشيد، خواهيد توانست ديگران را نيز تحت تاثير انديشه عاقلانه تان قرار داده و توجيه هاي مبتني بر عرف اشتباه آنان را با ادله هاي منطقي و دل نشين اصلاح نمائيد. از قديم گفته اند: سخني که از دل بر آيد لاجرم بر دل نشيند. تنها سخن نگوييد بلکه به سخنان خود نيز عمل بکنيد. مثلا ، اگر در اطرافيان خود چنين شخصي را سراغ داريد به ازدواج ترغيبش کنيد و يا آستيني براي مادر و پدر تنهاي خود بالا ببريد. فرزندان بايد نگران والدين خود باشند
فرزنداني که پدر يا مادري تنها در خانواده دارند، بايستي بيش از گذشته دلواپس درّها ي گران بهاي زندگي شان باشند؛بدان لحاظ که علم به اثبات رسانده است عدم ارضاي نيازهاي عاطفي و تحت فشار عاطفي قرار گرفتن موجب تضعيف سيستم ايمني بدن شده و تسريع روند پيري و فاصله گرفتن آنها از سلامت، قطعا از پيامدهاي جبران ناپذير آن خواهد بود که متعاقب اين بي توجهي، بيماري و بستري شدن پيش از هنگام دامن گير آنها و شما خواهد شد که اين خود نيز دردسرهاي بزرگ و گاها غير قابل تحملي را به وجود خواهد آورد. لذا مانع و غافل از تامين عاطفه به حق آنها نشويد و خود مشوق و حامي همه جانبه آنان در پيمودن مسير انتخاب شريک جديد زندگي شان باشيد. نقش فرزندان در ازدواج والدينشان قابل انکار نيستشما به عنوان يک فرزند خلفي که به ناچار و از ترس زخم زبانهاي اطرافيان و امثالهم تسليم عقايد عرفي جامعه شده ايد، اگر در تنهاييتان به حقوق والدين خود با ذهن بازتري فکر کنيد، بي گمان مصلحت و خوشبختي والدينتان را بر انديشه هاي واهي و بي منطق مردم ترجيح خواهيد داد و خود خواهان سر و سامان دادن آنها خواهيد شد.البته اين منوط برآن است که خود واقف بر آن باشيد و ايمان قلبي بر اين مهم داشته باشيد که ازدواج هر يک از والدينتان و يا ترغيب شما به اين امر به منزله فراموش کردن پدر يا مادر از دست رفته نيست و يا جايگزين کردن او با کسي ديگر نمي باشد، بلکه توجه به نيازهاي فعلي و عاطفي والد زنده است و تلاش براي جلوگيري از مرگ تدريجي او به موجب خلاء عاطفي موجود و غير قابل انکار. اين نظر گاه کاملا با عقايد رايج جامعه سنخيت ندارد اما کاملا قابل تامل و به لحاظ منطقي قابل پذيرش است. به جاي تمسخر و مضحکه کردن فطرت عاطفه طلب بشر، از ازدواج سالمندان حمايت کنيم. ترس از دست دادن محبت فرزندان ، واهمه نبود همان ديدارهاي هفتگي، ماهانه و حتي سالانه فرزندان ، هراس از ملعبه دست فرزند، عروس ، داماد و نوه ها و هزاران دلهره هاي فقدان ، والدين را مجبور به تحمل تنهايي و مخالفت با ازدواج مي کند. شما بايد تسهيلگر باشيد و به تامين سلامت عاطفي آنها بيش از حفظ سلامت جسمي والدين بينديشيد.حمايت فرزندان از ازدواج والدينشان، موجب استقبال تدريجي آنان از ازدواج و باعث افزايش توان مقابله آنان با تفکرات تحجري اطرافيان خواهد شد چرا که پشت آنها به حامي استوار و مقاومي چون شما گرم استفرزندان دست به کار شوندفرزندان آگاه و دور انديش براي آشنايي والد تنهاي خود با يک همسر مناسب برنامهريزي مي کنند و زمينههاي آشنايي والدين خود براي يافتن همسري مناسب فراهم مي کنند. مثلا ، *در مهماني ها و آمد و شدهاي خانوادگي، دوستانه و همسايگان خود اگر مورد خاصي وجود داشت موجبات آشنايي بيشتر را فراهم مي آورند. * آنها را درنهادهاي اجتماعي، فرهنگي، ورزشي،هنري ثبتنام مي کنند و بدين طريق علاوه بر حفظ سلامت و شادابي آنان منجر به آشنايي هاي هدفمند مي شوند. نترسيد شما مي توانيد پايه گذار چنين فرهنگي در جامعه باشيد. بهتر است فرهنگسازي در ابعاد مختلف صورت گيرد
براي ايجاد زمينه عمل و ريختن قبح انديشه هاي غلط و به اشتباه رسوخ يافته در ذهن نيازمند يک فرهنگ سازي عميقي هستيم تا بستري را براي به اجرا رساندن موارد مطرح شده در فوق، فراهم آوريم. اين دست يافتني خواهد بود اگر متوليان امور فرهنگي من جمله رسانهها دست به کار شوند و جوانان ،بالخص سالمندان را با نوع نيازهاي خاص اين دوران آشنا سازند و اين نگاه منفي به ازدواج سالمندان را به يک نگاه مثبتي که ارجحيت ابعاد معنوي و عاطفي اين امر را بيش از ارضاي نياز جنسي در صدر قرار مي دهد، تغيير دهند.از آن پس است که ديگر هيچ سالمندي اين نياز کاملا طبيعي تمايل به ازدواج خود را از کسي مخفي نخواهد کرد و ديگران نيز تمايل به ازدواج آنان را غير عادي و نابهنجار تلقي نخواهد نمود. اگر چنين فرهنگي شکل بگيرد و در جامعه مرسوم شود، از اين پس همه خواهند پرسيد که « چرا پدرت/ مادرت تنهاست و ازدواج نمي کند؟» نسرين صفريبخش خانواده ايراني تبيان :زندگي بهتر در دوره سالمندي با بزرگترها ، شيرين تر است هنوز زندگي تمام نشده...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 471]