تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1817648583
جهان نيمايي در نامه اي از نيما
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : جهان نيمايي در نامه اي از نيما غنچه15th August 2006, 03:07 PMدر قهوهخانه فكري به نظرم آمد. وقتي كه مشغول تماشاي آن جنگلهاي قشنگ بودم، رفيق من از من پرسيد: چه ميبينيد؟ حقيقتاً ما چه چيز را ميبينيم و چطوري ميبينيم. شعر ما آيا نتيجهي ديد ما و رابط واقعي بين ما و عالم خارج هست يا نه و از ما و ديد ما حكايت ميكند! سعي كنيد همانطور كه ميبينيد، بنويسيد و سعي كنيد شعر شما نشاني واضحتر از شما بدهد. وقتي كه شما مثل قدما ميبينيد و بر خلاف آنچه كه در خارج قرار دارد ميآفرينيد و آفرينش شما به كلي زندگي و طبيعت را فراموش كرده است، با كلمات همان قدما و طرز كار آنها بايد شعر بسرائيد. اما اگر از پي كار تازه و كلمات تازهايد، لحظهاي در خود عميق شده، فكر كنيد. آيا چطور ديدهايد؟ پس از آن عمدهي مسئله اين هست كه ديد خود را با چه وسايل مناسب بيان كنيد. جان هنر و كمال آن براي هنرمند اينجا است و از اين كاوش است كه شيوهي كار قديم و جديد از هم تفكيك مييابند. قطعهي «لبخند» شما كه دلنشين نبود، براي اين بود كه ديد خود را نداشت، يعني گنگ ديده بود. حال آنكه وقتي يك چيز عوض ميشود، همهچيز بايد عوض شود، در نو ساختن كهنه، پيش از هر كاري، كار لازم اين است كه شيوهي كارتان را نو كنيد. پس از آن فرم و چيزهاي ديگر فروع آن يعني كار منحني و تبعي هستند. من اكنون به همين اشاره اكتفا ميكنم و بيش از اين چيزي در اين خصوص نخواهم افزود. فقط به شما توصيه ميدهم راهي را برويد كه خودتان بايد برويد و در نظر داشته باشيد كه هر كاري وسيلهي معيني دارد. شيوهي كار جديد وسيلهي هنر به شكل جديد نمودن است و بس. s_mary20th October 2006, 07:03 AMبه نام معشوق عاشقان .. نامه ها ی عاشقانه نیما یوشیج تقدیم به همه دوستداران شعر و شاعری و عاشقی عزيزم قلب من رو به تو پرواز مي كند مرا ببخش ! از اين جرم بزرگ كه دوستي است و جنايت ها به مكافات آن رخ مي دهد چشم بپوشان ؟ اگر به تو «عزيزم» خطاب كرده ام ، تعجب نكن . خيلي ها هستند كه با قلبشان مثل آب يا آتش رفتار مي كنند . عارضات زمان ، آن ها را نمي گذارد كه از قلبشان اطاعات داشته باشند و هر اراده ي طبيعي را در خودشان خاموش مي سازند . اما من غير از آن ها و همه ي مردم هستم . هر چه تصادف و سرنوشت و طبيعت به من داده ، به قلبم بخشيده ام . و حالا مي خواهم قلب سمج و ناشناس خود را از انزواي خود به طرف تو پرتاب كنم و اين خيال مدت ها است كه ذهن مرا تسخير كرده است مي خواهم رنگ سرخي شده ، روي گونه هاي تو جا بگيرم يا رنگ سياهي شده ، روي زلف تو بنشينم من يك كوه نشين غير اهلي ، يك نويسنده ي گمنام هستم كه همه چيز من با ديگران مخالف و تمام ارده ي من با خيال دهقاني تو ، كه بره و مرغ نگاهداري مي كنيد متناسب است بزرگ تر از تصور تو و بهتر از احساس مردم هستم ، به تو خواهم گفت چه طور اما هيهات كه بخت من و بيگانگي من با دنيا ، اميد نوازش تو را به من نمي دهد ، آن جا در اعماق تاريكي وحشتناك خيال و گذشته است كه من سرنوشت نامساعد خود را تماشا مي كنم دوست كوه نشين تو نيما تهران 1302 s_mary20th October 2006, 08:52 AMبه عاليه نجيب و عزيزم مي پرسي با كسالت و بي خوابي شب چه طور به سر مي برم ؟ مثل شمع : همين كه صبح مي رسد خاموش مي شوم و با وجود اين ، استعداد روشن شدن دوباره در من مهيا است . بالعكس ديشب را خوب خوابيده ام . ولي خواب را براي بي خوابي دوست مي دارم . دوباره حاضرم . من هرگز اين راحت را به آنچه در ظاهر ناراحتي به نظر مي آيد ترجيح نخواهم داد . در آن راحتي دست تو در دست من است و در اين راحتي ... آه ! شيطان هم به شاعر دست نمي دهد ، مگر اين كه در اين تاريكي شب ، خيالات هراسناك و زمان هاي ممتد نااميدي را به او تلقين كند بارها تلقين كرده است : تصديق مي كنم سالهاي مديد به اغتشاش طلبي و شرارت در بسطي زمين پرواز كرده ام . مثل عقاب ، بالاي كوه ها متواري گشته ام ، مثل دريا ، عريان و منقلب بوده ام . بدي طينت مخلوق ، خون قلبم را روي دستم مي ريخت . پس با خوب به بدي و با بد به خوبي رفتار كرده ام ، كمكم صفات حسنه در من تبديل يافتند : زودباوري ، صفا و معصوميت بچگي به بدگماني ، خفگي و گناه هاي عيب عوض شدند . آه ! اگر عذاب هاي الهي و شراره هاي دوزخ دروغ نبود ، خدا با شاعرش چه طور معامله مي كرد حال ، من يك بسته ي اسرار مرموزم ، مثل يك بناي كهنه ام كه دستبردهاي روزگار مرا سياه كرده است . يك دوران عجيب خيالي در من مشاهده مي شود . سرم به شدت مي چرخد . براي اين كه از پا نيفتم ، عاليه ، تو مرا مرمت كن راست است : من از بيابان هاي هولناك و راه هاي پر خطر و از چنگال سباع گريخته ام . هنوز از اثره ي آن منظره هاي هولناك هراسانم چرا ؟ براي اين كه دختر بي وافيي را دوست مي داشتم ، قوه ي مقتدره ي او بي تو ، وجه مشابهت را از جاهاي خوب پيدا مي كند پس محتاجم به من دلجويي بدهي . اندام مجروح مرا دارو بگذاري و من رفته رفته به حالت اوليه بازگشت كنم گفته بودم قلبم را به دست گرفته با ترس و لرز آن را به پيشگاه تو آورده ام . عاليه ي عزيزم ! آن چه نوشته اي ، باور مي كنم . يك مكان مطمئن به قلب من خواهي داد . ولي براي نقل مكان دادن يك گل سرمازده ي وحشي ، براي اين كه به مرور زمان اهلي و درست شود ، فكر و ملايمت لازم است . چه قدر قشنگ است تبسم هاي تو چه قدر گرم است صداي تو وقتي كه ميان دهانت مي غلتد كسي كه به ياد تبسم ها و صدا و ساير محسنات تو هميشه مفتون است نيما s_mary22nd October 2006, 06:27 AMپرنده ي كوچك من جسد بي روح عقاب بالاي كمرهاي كوه افتاده بود. يكي از پرنده هاي كوچك كه خيلي مغرور بود به آن جسد نزديك شد . بناي سخره و تحقير را گذاشت . پر و بال بي حركت او را با منقارش زير و رو مي كرد . وقتي كه روي شانه ي آن جسد مي نشست و به ريزه خواني هاي خودش مي پرداخت ، از دور چنان وانمود مي شد كه عقاب روي كمرها براي جست و جوي صيد و تعيين مكان در آن حوالي سرش را تكان مي دهد پادشاه تواناي پرندگان ، يك عقاب مهيب از بالاي قله ها به اين بازي بچه گانه تماشا مي كرد . گمان برد لاشه اي بي حركت كه به واسطه ي آن پرنده به نظر مي آيد جنبشي دارد ، يك عقاب ماده است متعاقب اين گمان ، عقاب نر پرواز كرد . پرنده ي كوچك همان طور مغرورانه به خودش مشغول بود . سه پرنده ي غافل تر از او از دور در كارش تماشا مي كردند . عقاب رسيد و او را صيد كرد اگر مرا دشمن مي پنداري چه تصور مي كني ؟ كاغذهاي من كه با آن ها سرسري بازي مي كني . به منزله ي بال و پر آن جسد بي حركت است . همان طور كه عقاب نر به آن جسد علاقه داشت ، من هم به آن كاغذها علاقه دارم . اگر نمي خواهي به تو نزديك بشوم ، به آن ها نزديك نشو تو براي عقاب توانا كه لياقت و برتري او را آسمان در دنيا مقدر كرده است ، ساخته نشده اي پرنده ي كوچك من ! چرا بلند پروازي مي كني ؟ بالعكس كاغذهاي تو براي من ضرري نخواهد داشت ، عقاب ، كارش اين است كه صيد كند ، شكست براي او نيست ، براي پرنده اي است كه صيد مي شود. قوانيني كه تو آن ها را مي پرستي اين شكست راتهيه كرده است . ولي من نه به آن قوانين ، نه به اين نجابت به هيچ كدام اهميت نمي دهم نه ! تو هرگز اجنبي و ناجور آفريده نشده اي ، به تو اعتنا نمي كنند . تو به التماس خودت را به آنها مي چسباني . اجنبي نيستي ، مثل آنها خيالات تو با بدي هاي زمين گنهكار سرشته است قدري حرف ، قدري ظاهر آرايي آن ها كافي است كه تو را تسخير كند در هر صورت اگر كاغذهاي مرا در جعبه ي تو ببينند براي كدام يك از ما ضرر خواهد داشت ؟ عقاب s_mary27th October 2006, 08:22 PMمهربانم ناچار بايد بنويسم : وقتي داماد زياده از حد مسلمان ، عروسش را نديده از ميان دخترهاي حرم انتخاب مي كند ، چشم هايش را مي بندد ، مثل عروس در پستو ها مخفي مي شود ، پي در پي ازپشت درها و پرده ها كه تو در تو واقع شده اند برايش خبر مي آورند . تمام اخبار راجع به مقدار زرينه و بضاعت عروس است . در صورتي كه جمال و اخلاق از امور اعتباري است كه بر حسب تفاوت طبايع تغيير مي كند . گاهي هم جناب داماد از جمال و اخلاق عروس مي پرسد . زن ها در عين اين كه از عروس غيبي وصف مي كنند ، و داماد را به وجد مي آورند ، شبيه به اين است كه آن جناب را مثل ميمون مي رقصانند هر مسلماني كه عروسي كرده است ، در عمرش يك دفعه رقصيده است . اين امر اصولا بين داماد و عروس و بستگان آن ها يك نوع تجارت است كه به اسم مواصلت انجام مي گيرد . ولي طبيعت راه اين تجارت را به شاعر نياموخته است . او به جاي نقدينه و زرينه قلبي را مي خواهد كه در آن بتواند آشيانه كند . در عوض ، قلبش را مي سپارد. دو قلب خوب و يك جور مي توانند با خوشي دائمي زندگي كنند . به طوري كه پول نتواند آن خوشي را فراهم بياورد هر وقت زناشويي را در نظر مي گيرم آشيانه ي ساده و محقري را روي درخت ها به خاطر مي آورم كه دو پرنده ي هم جنس بدون اين كه به هم استبداد و زورگويي به خرج بدهند ، روي آن قرار گرفته اند پرنده ها چه طور هم جنسشان را انتخاب مي كنند : بدون اين كه پدر و مادر برايشان رأي بدهند ! به جاي اين كه الفاظ ديگران بين آنها عقد ببندد ، قدري خودشان آواز مي خوانند ، آن وقت محبت و يگانگي در بين آن ها اين عقد را محكم مي كند . شيريني آن ها به شاخه هاي درخت ها چسبيده است . خودشان با هم مي خورند . مسوول خوراك ديگران نيستند . به جاي آينه و قالي نمايش دادن ، بساط آشيانه شان را به كمك هم مرتب مي كنند . راستي و دوستي دارند ، بعدها بچه هاشان هم با همان اخلاق آنها بزرگ مي شوند ولي به انسان خدا آن تقوي و شادي طبيعت را نداده است كه مثل پرنده زندگي كند بدبختانه ما انسانيم يعني پرده اي بين طبيعت خاص ما و اشيا كشيده شده است و نمي خواهيم به دلخواه خودمان عادلانه پرواز كنيم. من مي خواهم پرواز كنم . نمي خواهم انسان باشم ، چه قدر خوب و دلكش است اين هواي صاف و آزاد اين اراضي وسيع وقتي كه يك پرنده از بالاي آن مي گذرد من از راه هاي دور مي رسم در اين ديار نابلد هستم . در كدام يك از اين نقاط آشيانه ام را قرار بدهم . رفيق مهربان تو براي من كجا را تعيين خواهي كرد ؟ اخلاق مرا بسنج ، دستوربده . اين است يك شاعر ناشناس . ولي كساني كه پول زيادي دارند بدجنسي زيادي هم دارند نيما سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 450]
صفحات پیشنهادی
جهان نيمايي در نامه اي از نيما
View Full Version : جهان نيمايي در نامه اي از نيما غنچه15th August 2006, 03:07 PMدر قهوهخانه فكري به نظرم آمد. وقتي كه مشغول تماشاي آن جنگلهاي قشنگ بودم، رفيق من از ...
View Full Version : جهان نيمايي در نامه اي از نيما غنچه15th August 2006, 03:07 PMدر قهوهخانه فكري به نظرم آمد. وقتي كه مشغول تماشاي آن جنگلهاي قشنگ بودم، رفيق من از ...
نيما يوشيج
زندگينامه نيما يوشيج كه نام اصلي اش علي اسفندياري بود در سال 1276 شمسي در روستاي ... علي اسفندياري بود در سال 1276 شمسي در روستاي يوش مازندران چشم به جهان گشود. ... آزاد مي سازد و راهي تازه و نو در شعر مي آفريند كه به سبك نيمايي مشهور مي گردد. ... قلم انداز، نامه هاي نيما به همسرش، عنكبوت، فريادهاي ديگر، كندوهاي شبانه، حكايات و ...
زندگينامه نيما يوشيج كه نام اصلي اش علي اسفندياري بود در سال 1276 شمسي در روستاي ... علي اسفندياري بود در سال 1276 شمسي در روستاي يوش مازندران چشم به جهان گشود. ... آزاد مي سازد و راهي تازه و نو در شعر مي آفريند كه به سبك نيمايي مشهور مي گردد. ... قلم انداز، نامه هاي نيما به همسرش، عنكبوت، فريادهاي ديگر، كندوهاي شبانه، حكايات و ...
مشخصات فنی خودروی ویتارا
سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با ... کسی متن قشنگ واسه تقدیر و تشکر پایان نامه نداره ؟ ... جهان نيمايي در نامه اي از نيما ...
سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با ... کسی متن قشنگ واسه تقدیر و تشکر پایان نامه نداره ؟ ... جهان نيمايي در نامه اي از نيما ...
18 سال پيس ازخاموشي راوي چاووشي خوان شعر نيمايي عبدالجبار ...
18 سال پيس ازخاموشي راوي چاووشي خوان شعر نيمايي عبدالجبار كاكايي: اخوان ثالث ... و مهمترين شاگرد نيما بود به اعتبار اينكه در كارهايش عمدتا از قالب نيمايي بهره مي برد. ... شعر فجر به عنوان شاعر ملي- ميهني جايزه گرفت، خاطر نشان كرد: به خاطر توجه ويژه اي كه به موضوعات ... جنگ عراق عليه ايران از نگاه مطبوعات جهان* تهديد ايران به حمل.
18 سال پيس ازخاموشي راوي چاووشي خوان شعر نيمايي عبدالجبار كاكايي: اخوان ثالث ... و مهمترين شاگرد نيما بود به اعتبار اينكه در كارهايش عمدتا از قالب نيمايي بهره مي برد. ... شعر فجر به عنوان شاعر ملي- ميهني جايزه گرفت، خاطر نشان كرد: به خاطر توجه ويژه اي كه به موضوعات ... جنگ عراق عليه ايران از نگاه مطبوعات جهان* تهديد ايران به حمل.
gmc envoyمحصولی قدرتمند از کمپانی امریکایی
کسی متن قشنگ واسه تقدیر و تشکر پایان نامه نداره ؟ ... در مورد قرص اسپیرونولاکتون اطلاعات میخوام : بیماری های بانوان و درمان آنها ... جهان نيمايي در نامه اي از نيما ...
کسی متن قشنگ واسه تقدیر و تشکر پایان نامه نداره ؟ ... در مورد قرص اسپیرونولاکتون اطلاعات میخوام : بیماری های بانوان و درمان آنها ... جهان نيمايي در نامه اي از نيما ...
مصاحبه با سیمین دانشور درباره ی نیما یوشیج.
سیمین دانشور مصاحبه ای با بانو سیمین دانشور درباره ی زندگی نیمایوشیج گفتگويي ... عظيمي: نيما در وصيت نامه اش گفته كه علاوه بر نظارت و كنجكاوي دكتر معين، جلال و جنتي با هم در جمع آوري آثار باشند. .... نيما خنديد، از خنده هاي مخصوصِ نيمايي و عجب عجبي گفت و رفت. .... جنگ عراق عليه ايران از نگاه مطبوعات جهان* تهديد ايران به حمل.
سیمین دانشور مصاحبه ای با بانو سیمین دانشور درباره ی زندگی نیمایوشیج گفتگويي ... عظيمي: نيما در وصيت نامه اش گفته كه علاوه بر نظارت و كنجكاوي دكتر معين، جلال و جنتي با هم در جمع آوري آثار باشند. .... نيما خنديد، از خنده هاي مخصوصِ نيمايي و عجب عجبي گفت و رفت. .... جنگ عراق عليه ايران از نگاه مطبوعات جهان* تهديد ايران به حمل.
نيما يوشيج را بهتر بشناسيد !؟
28 فوریه 2007 – ali shekspier28th February 2007, 02:14 AMزندگينامه نيما يوشيج كه نام اصلي اش علي اسفندياري بود در سال 1276 شمسي در روستاي يوش مازندران چشم به جهان گشود. ... آفريند كه به سبك نيمايي مشهور مي گردد. ali shekspier28th February 2007, ... نامه هاي نيما به همسرش، عنكبوت، فريادهاي ديگر، كندوهاي شبانه، حكايات و ...
28 فوریه 2007 – ali shekspier28th February 2007, 02:14 AMزندگينامه نيما يوشيج كه نام اصلي اش علي اسفندياري بود در سال 1276 شمسي در روستاي يوش مازندران چشم به جهان گشود. ... آفريند كه به سبك نيمايي مشهور مي گردد. ali shekspier28th February 2007, ... نامه هاي نيما به همسرش، عنكبوت، فريادهاي ديگر، كندوهاي شبانه، حكايات و ...
خاطرات احسان طبری از نیما یوشیج
خاطرات احسان طبری از نیما یوشیج-دوست شاعر من، سیاوش كسرائی میگوید، كه پس از عزیمت من به مهاجرت، نیما شعر زیبای پی دارو چوپان را با یادی از ... من نخستین بار نیمای "فسانه" و نیمای افسانهای را در نزد خانواده همسرم دیدم. ... ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) نامه هاي عاشقانه نيما-نيما يوشيج . ... شاهکارهای عکاسی هنرمندان جهان!
خاطرات احسان طبری از نیما یوشیج-دوست شاعر من، سیاوش كسرائی میگوید، كه پس از عزیمت من به مهاجرت، نیما شعر زیبای پی دارو چوپان را با یادی از ... من نخستین بار نیمای "فسانه" و نیمای افسانهای را در نزد خانواده همسرم دیدم. ... ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) نامه هاي عاشقانه نيما-نيما يوشيج . ... شاهکارهای عکاسی هنرمندان جهان!
ظرف شعر نیمایی هنوز به نیمه هم نرسیده
سیروس نیرو:ظرف شعر نیمایی هنوز به نیمه هم نرسیده استدیگر به كسی نمیتوان فهماند كه ... نیما یوشیج از غول بزرگ ادبیات كلاسیك عبور كرد و كاری قانونمند در شعر ... دانمارك در دانمارك معمولاً اولين روز سال نو جلوي در خانه توده اي از ظرف هاي شكسته . ... شهر با وجود کمک اکثر کشورهای جهان هنوز به پایان نرسیده است؛ آنوبانینی مشاهده کرده .
سیروس نیرو:ظرف شعر نیمایی هنوز به نیمه هم نرسیده استدیگر به كسی نمیتوان فهماند كه ... نیما یوشیج از غول بزرگ ادبیات كلاسیك عبور كرد و كاری قانونمند در شعر ... دانمارك در دانمارك معمولاً اولين روز سال نو جلوي در خانه توده اي از ظرف هاي شكسته . ... شهر با وجود کمک اکثر کشورهای جهان هنوز به پایان نرسیده است؛ آنوبانینی مشاهده کرده .
سالروز تولد نیما یوشیج
علی اسفندیاری (نیما یوشیج) در 21 آبان 1276 به دنیا آمد و بعدها پایهگذار شعر نو در ایران. ... و شعرش را در چارچوپ وزن و قافیه آزاد میسازد و راهی تازه در شعر میآفریند كه به سبك نیمایی مشهور میشود.نیما ... قطعاتی از اشعار نیما یوشیج زندگی نامه· در ستایش 1· در ستایش 2 گالری تصاویر . آی آدمها . ... مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در آبان ماه ...
علی اسفندیاری (نیما یوشیج) در 21 آبان 1276 به دنیا آمد و بعدها پایهگذار شعر نو در ایران. ... و شعرش را در چارچوپ وزن و قافیه آزاد میسازد و راهی تازه در شعر میآفریند كه به سبك نیمایی مشهور میشود.نیما ... قطعاتی از اشعار نیما یوشیج زندگی نامه· در ستایش 1· در ستایش 2 گالری تصاویر . آی آدمها . ... مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در آبان ماه ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها