تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات دانش، آموزش به كسانى كه شايسته آن‏اند و كوشش در عمل به آن است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817648583




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جهان نيمايي در نامه اي از نيما


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : جهان نيمايي در نامه اي از نيما غنچه15th August 2006, 03:07 PMدر قهوه‌خانه فكري به نظرم آمد. وقتي كه مشغول تماشاي آن جنگل‌هاي قشنگ بودم، رفيق من از من پرسيد: چه مي‌بينيد؟ حقيقتاً ما چه چيز را مي‌بينيم و چطوري مي‌بينيم. شعر ما آيا نتيجه‌ي ديد ما و رابط واقعي بين ما و عالم خارج هست يا نه و از ما و ديد ما حكايت مي‌كند! سعي كنيد همان‌طور كه مي‌بينيد، بنويسيد و سعي كنيد شعر شما نشاني واضح‌تر از شما بدهد. وقتي كه شما مثل قدما مي‌بينيد و بر خلاف آن‌چه كه در خارج قرار دارد مي‌آفرينيد و آفرينش شما به كلي زندگي و طبيعت را فراموش كرده است، با كلمات همان قدما و طرز كار آن‌ها بايد شعر بسرائيد. اما اگر از پي كار تازه و كلمات تازه‌ايد، لحظه‌اي در خود عميق شده، فكر كنيد. آيا چطور ديده‌ايد؟ پس از آن عمده‌ي مسئله اين هست كه ديد خود را با چه وسايل مناسب بيان كنيد. جان هنر و كمال آن براي هنرمند اين‌جا است و از اين كاوش است كه شيوه‌ي كار قديم و جديد از هم تفكيك مي‌يابند. قطعه‌ي «لبخند» شما كه دل‌نشين نبود، براي اين بود كه ديد خود را نداشت، يعني گنگ ديده بود. حال آن‌كه وقتي يك چيز عوض مي‌شود، همه‌چيز بايد عوض شود، در نو ساختن كهنه، پيش از هر كاري، كار لازم اين است كه شيوه‌ي كارتان را نو كنيد. پس از آن فرم و چيزهاي ديگر فروع آن يعني كار منحني و تبعي هستند. من اكنون به همين اشاره اكتفا مي‌كنم و بيش از اين چيزي در اين خصوص نخواهم افزود. فقط به شما توصيه مي‌دهم راهي را برويد كه خودتان بايد برويد و در نظر داشته باشيد كه هر كاري وسيله‌ي معيني دارد. شيوه‌ي كار جديد وسيله‌ي هنر به شكل جديد نمودن است و بس. s_mary20th October 2006, 07:03 AMبه نام معشوق عاشقان .. نامه ها ی عاشقانه نیما یوشیج تقدیم به همه دوستداران شعر و شاعری و عاشقی عزيزم قلب من رو به تو پرواز مي كند مرا ببخش ! از اين جرم بزرگ كه دوستي است و جنايت ها به مكافات آن رخ مي دهد چشم بپوشان ؟ اگر به تو «عزيزم» خطاب كرده ام ، تعجب نكن . خيلي ها هستند كه با قلبشان مثل آب يا آتش رفتار مي كنند . عارضات زمان ، آن ها را نمي گذارد كه از قلبشان اطاعات داشته باشند و هر اراده ي طبيعي را در خودشان خاموش مي سازند . اما من غير از آن ها و همه ي مردم هستم . هر چه تصادف و سرنوشت و طبيعت به من داده ، به قلبم بخشيده ام . و حالا مي خواهم قلب سمج و ناشناس خود را از انزواي خود به طرف تو پرتاب كنم و اين خيال مدت ها است كه ذهن مرا تسخير كرده است مي خواهم رنگ سرخي شده ، روي گونه هاي تو جا بگيرم يا رنگ سياهي شده ، روي زلف تو بنشينم من يك كوه نشين غير اهلي ، يك نويسنده ي گمنام هستم كه همه چيز من با ديگران مخالف و تمام ارده ي من با خيال دهقاني تو ، كه بره و مرغ نگاهداري مي كنيد متناسب است بزرگ تر از تصور تو و بهتر از احساس مردم هستم ، به تو خواهم گفت چه طور اما هيهات كه بخت من و بيگانگي من با دنيا ، اميد نوازش تو را به من نمي دهد ، آن جا در اعماق تاريكي وحشتناك خيال و گذشته است كه من سرنوشت نامساعد خود را تماشا مي كنم دوست كوه نشين تو نيما تهران 1302 s_mary20th October 2006, 08:52 AMبه عاليه نجيب و عزيزم مي پرسي با كسالت و بي خوابي شب چه طور به سر مي برم ؟ مثل شمع : همين كه صبح مي رسد خاموش مي شوم و با وجود اين ، استعداد روشن شدن دوباره در من مهيا است . بالعكس ديشب را خوب خوابيده ام . ولي خواب را براي بي خوابي دوست مي دارم . دوباره حاضرم . من هرگز اين راحت را به آنچه در ظاهر ناراحتي به نظر مي آيد ترجيح نخواهم داد . در آن راحتي دست تو در دست من است و در اين راحتي ... آه ! شيطان هم به شاعر دست نمي دهد ، مگر اين كه در اين تاريكي شب ، خيالات هراسناك و زمان هاي ممتد نااميدي را به او تلقين كند بارها تلقين كرده است : تصديق مي كنم سالهاي مديد به اغتشاش طلبي و شرارت در بسطي زمين پرواز كرده ام . مثل عقاب ، بالاي كوه ها متواري گشته ام ، مثل دريا ، عريان و منقلب بوده ام . بدي طينت مخلوق ، خون قلبم را روي دستم مي ريخت . پس با خوب به بدي و با بد به خوبي رفتار كرده ام ، كمكم صفات حسنه در من تبديل يافتند : زودباوري ، صفا و معصوميت بچگي به بدگماني ، خفگي و گناه هاي عيب عوض شدند . آه ! اگر عذاب هاي الهي و شراره هاي دوزخ دروغ نبود ، خدا با شاعرش چه طور معامله مي كرد حال ، من يك بسته ي اسرار مرموزم ، مثل يك بناي كهنه ام كه دستبردهاي روزگار مرا سياه كرده است . يك دوران عجيب خيالي در من مشاهده مي شود . سرم به شدت مي چرخد . براي اين كه از پا نيفتم ، عاليه ، تو مرا مرمت كن راست است : من از بيابان هاي هولناك و راه هاي پر خطر و از چنگال سباع گريخته ام . هنوز از اثره ي آن منظره هاي هولناك هراسانم چرا ؟ براي اين كه دختر بي وافيي را دوست مي داشتم ، قوه ي مقتدره ي او بي تو ، وجه مشابهت را از جاهاي خوب پيدا مي كند پس محتاجم به من دلجويي بدهي . اندام مجروح مرا دارو بگذاري و من رفته رفته به حالت اوليه بازگشت كنم گفته بودم قلبم را به دست گرفته با ترس و لرز آن را به پيشگاه تو آورده ام . عاليه ي عزيزم ! آن چه نوشته اي ، باور مي كنم . يك مكان مطمئن به قلب من خواهي داد . ولي براي نقل مكان دادن يك گل سرمازده ي وحشي ، براي اين كه به مرور زمان اهلي و درست شود ، فكر و ملايمت لازم است . چه قدر قشنگ است تبسم هاي تو چه قدر گرم است صداي تو وقتي كه ميان دهانت مي غلتد كسي كه به ياد تبسم ها و صدا و ساير محسنات تو هميشه مفتون است نيما s_mary22nd October 2006, 06:27 AMپرنده ي كوچك من جسد بي روح عقاب بالاي كمرهاي كوه افتاده بود. يكي از پرنده هاي كوچك كه خيلي مغرور بود به آن جسد نزديك شد . بناي سخره و تحقير را گذاشت . پر و بال بي حركت او را با منقارش زير و رو مي كرد . وقتي كه روي شانه ي آن جسد مي نشست و به ريزه خواني هاي خودش مي پرداخت ، از دور چنان وانمود مي شد كه عقاب روي كمرها براي جست و جوي صيد و تعيين مكان در آن حوالي سرش را تكان مي دهد پادشاه تواناي پرندگان ، يك عقاب مهيب از بالاي قله ها به اين بازي بچه گانه تماشا مي كرد . گمان برد لاشه اي بي حركت كه به واسطه ي آن پرنده به نظر مي آيد جنبشي دارد ، يك عقاب ماده است متعاقب اين گمان ، عقاب نر پرواز كرد . پرنده ي كوچك همان طور مغرورانه به خودش مشغول بود . سه پرنده ي غافل تر از او از دور در كارش تماشا مي كردند . عقاب رسيد و او را صيد كرد اگر مرا دشمن مي پنداري چه تصور مي كني ؟ كاغذهاي من كه با آن ها سرسري بازي مي كني . به منزله ي بال و پر آن جسد بي حركت است . همان طور كه عقاب نر به آن جسد علاقه داشت ، من هم به آن كاغذها علاقه دارم . اگر نمي خواهي به تو نزديك بشوم ، به آن ها نزديك نشو تو براي عقاب توانا كه لياقت و برتري او را آسمان در دنيا مقدر كرده است ، ساخته نشده اي پرنده ي كوچك من ! چرا بلند پروازي مي كني ؟ بالعكس كاغذهاي تو براي من ضرري نخواهد داشت ، عقاب ، كارش اين است كه صيد كند ، شكست براي او نيست ، براي پرنده اي است كه صيد مي شود. قوانيني كه تو آن ها را مي پرستي اين شكست راتهيه كرده است . ولي من نه به آن قوانين ، نه به اين نجابت به هيچ كدام اهميت نمي دهم نه ! تو هرگز اجنبي و ناجور آفريده نشده اي ، به تو اعتنا نمي كنند . تو به التماس خودت را به آنها مي چسباني . اجنبي نيستي ، مثل آنها خيالات تو با بدي هاي زمين گنهكار سرشته است قدري حرف ، قدري ظاهر آرايي آن ها كافي است كه تو را تسخير كند در هر صورت اگر كاغذهاي مرا در جعبه ي تو ببينند براي كدام يك از ما ضرر خواهد داشت ؟ عقاب s_mary27th October 2006, 08:22 PMمهربانم ناچار بايد بنويسم : وقتي داماد زياده از حد مسلمان ، عروسش را نديده از ميان دخترهاي حرم انتخاب مي كند ، چشم هايش را مي بندد ، مثل عروس در پستو ها مخفي مي شود ، پي در پي ازپشت درها و پرده ها كه تو در تو واقع شده اند برايش خبر مي آورند . تمام اخبار راجع به مقدار زرينه و بضاعت عروس است . در صورتي كه جمال و اخلاق از امور اعتباري است كه بر حسب تفاوت طبايع تغيير مي كند . گاهي هم جناب داماد از جمال و اخلاق عروس مي پرسد . زن ها در عين اين كه از عروس غيبي وصف مي كنند ، و داماد را به وجد مي آورند ، شبيه به اين است كه آن جناب را مثل ميمون مي رقصانند هر مسلماني كه عروسي كرده است ، در عمرش يك دفعه رقصيده است . اين امر اصولا بين داماد و عروس و بستگان آن ها يك نوع تجارت است كه به اسم مواصلت انجام مي گيرد . ولي طبيعت راه اين تجارت را به شاعر نياموخته است . او به جاي نقدينه و زرينه قلبي را مي خواهد كه در آن بتواند آشيانه كند . در عوض ، قلبش را مي سپارد. دو قلب خوب و يك جور مي توانند با خوشي دائمي زندگي كنند . به طوري كه پول نتواند آن خوشي را فراهم بياورد هر وقت زناشويي را در نظر مي گيرم آشيانه ي ساده و محقري را روي درخت ها به خاطر مي آورم كه دو پرنده ي هم جنس بدون اين كه به هم استبداد و زورگويي به خرج بدهند ، روي آن قرار گرفته اند پرنده ها چه طور هم جنسشان را انتخاب مي كنند : بدون اين كه پدر و مادر برايشان رأي بدهند ! به جاي اين كه الفاظ ديگران بين آنها عقد ببندد ، قدري خودشان آواز مي خوانند ، آن وقت محبت و يگانگي در بين آن ها اين عقد را محكم مي كند . شيريني آن ها به شاخه هاي درخت ها چسبيده است . خودشان با هم مي خورند . مسوول خوراك ديگران نيستند . به جاي آينه و قالي نمايش دادن ، بساط آشيانه شان را به كمك هم مرتب مي كنند . راستي و دوستي دارند ، بعدها بچه هاشان هم با همان اخلاق آنها بزرگ مي شوند ولي به انسان خدا آن تقوي و شادي طبيعت را نداده است كه مثل پرنده زندگي كند بدبختانه ما انسانيم يعني پرده اي بين طبيعت خاص ما و اشيا كشيده شده است و نمي خواهيم به دلخواه خودمان عادلانه پرواز كنيم. من مي خواهم پرواز كنم . نمي خواهم انسان باشم ، چه قدر خوب و دلكش است اين هواي صاف و آزاد اين اراضي وسيع وقتي كه يك پرنده از بالاي آن مي گذرد من از راه هاي دور مي رسم در اين ديار نابلد هستم . در كدام يك از اين نقاط آشيانه ام را قرار بدهم . رفيق مهربان تو براي من كجا را تعيين خواهي كرد ؟ اخلاق مرا بسنج ، دستوربده . اين است يك شاعر ناشناس . ولي كساني كه پول زيادي دارند بدجنسي زيادي هم دارند نيما سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 450]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن