تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به آنچه می ‏داند عمل كند، خداوند دانش آنچه را كه نمی ‏داند به او ارزانى م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821190215




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آن‌سوي آن تيغ دوسو


واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: آن‌سوي آن تيغ دوسو
داريوش مودبيان بيش از 40 سال است كه در مقام بازيگر، مترجم، كارگردان سينما و تلويزيون، پژوهشگر و مدرس صدا و سيما فعاليت مي‌كند و حاصل كارش ترجمه‌ها، پژوهش‌ها و توليدات تلويزيوني گوناگوني در زمينه تئاتر و مجموعه تلويزيوني و فيلم سينمايي بوده است .
داريوش مودبيان بيش از 40 سال است كه در مقام بازيگر، مترجم، كارگردان سينما و تلويزيون، پژوهشگر و مدرس صدا و سيما فعاليت مي‌كند و حاصل كارش ترجمه‌ها، پژوهش‌ها و توليدات تلويزيوني گوناگوني در زمينه تئاتر و مجموعه تلويزيوني و فيلم سينمايي بوده است .
از او كه همواره دغدغه طنز و كمدي دارد و كارهاي بسياري در اين زمينه به صورت‌هاي مكتوب و نمايشي ارائه كرده‌است، براي گفت‌وگو درباره وضعيت طنز و كمدي در تلويزيون دعوت شد. اين گفت‌وگوي مفصل و منتقدانه را مي خوانيد.

* براي آنكه وارد بحث شويم، شايد بهتر باشد با تعريف كمدي آغاز كنيم.
غرض از كمدي همان طنز نمايشي است. كمدي يكي از انواع عامي تئاتر است كه در خودش انواع و گونه‌هاي مختلف دارد.
كمدي يك قالب نيست بلكه يك نوع عالي است؛ چه در غرب و چه در شرق. البته واژه كمدي را از غرب اخذ كرده و در مقابل تمام نمايش‌هاي شادي‌آور به كار برده‌ايم.
در واقع يكي از مشخصه‌هاي آن خنده‌اي است كه در بين جمع تماشاگران درمي‌گيرد. پس نمايشي است كه باعث خنده مي‌شود. البته تنها حركات نمايشي خنده‌دار مثل كارهاي يك دلقك نيست بلكه مبتني بر داستان است. ممكن است گاه شخصيت‌ها انسان نباشند اما پرتويي از صفات انساني داشته باشند. امروزه وقتي درمورد نمايش صحبت مي‌كنيم غرضمان تنها تئاتر نيست.
يك فيلم انيميشن گاه با شخصيت‌هايي نظير اشياء و به هر صورت شخصيت‌هاي غيرانساني ساخته مي‌شود، مثل ابزار و وسايل.
اينجا به‌ نظر مي‌آيد كمدي، نمايشي است شادي‌آور اما درواقع داريم درمورد يك مكانيزم صحبت مي‌كنيم؛ در طنز و كمدي، اين مكانيزم باعث خنده مي‌شود و پس از آن به فكر فرو مي‌رويم .
گاهي در آينه خود را مي‌بينيم و مي‌خنديم. در بسياري از كمدي‌هاي اجتماعي، همان‌طوري كه در پايان نمايشنامه بازرس، گوگول از فرماندار شهر خواسته رو به تماشاگران بگويد شما به چه مي‌خنديد؟‌ درواقع داريد به خود مي‌خنديد. صحنه در اينجا تبديل به يك آينه شده است.

* با تغيير جنس خنده مي‌توانيم بگوييم به انواع كمدي مي‌رسيم؟
بله. كمدي قالب نيست، ساختاري از نوع عالي در تئاتر است كه در خود قالب‌ها را جا داده است.
حتي تراژدي به مفهوم باستاني‌اش اين است كه انسان در جايگاه رفيع خود فرو مي‌افتد و فاجعه آغاز مي‌شود؛ اما در كمدي دگرگوني‌ها گونه گونه‌اند.

* علت گستردگي آن چيست؟
به‌خاطر اينكه از آنِ همه مردم است؛ يعني هم عوام و هم خواص. اما تراژدي مربوط به خواص معتقد به يك آيين است.
كمدي آن‌قدر گسترده است كه حتي مثلا كمدي اشك‌انگيز هم داريم. طنز چرخه‌اي است ميان خنده و انديشه.
هميشه مي‌گويند كه براي ايجاد يك چرخه بايد دو نيروي متضاد داشته باشيد. چرخه حيات انساني چيست؟ تولد و مرگ و در پس اين دو نيروي متضاد، زندگي جريان مي‌يابد.
همين‌طور چرخه اقتصاد با توليد و مصرف تعريف مي‌شود. درمورد كمدي و طنز نيز مي‌توان گفت هردو، چرخه‌اي است ميان خنده و انديشه.
گاه خنده باعث حركت انديشه مي‌شود و راه تفكر باز مي‌شود و گاه انديشه‌اي هم سبب خنده مي‌شود و حتي گاه كتمان انديشه سبب خنده مي‌شود.
حتي درباره بعضي از كمدي‌هاي محض و ناب كه گفته مي‌شود «كمدي بدون انديشه» هستند، مي‌بينيم كسي كه اين نوع كمدي را بنا گذاشته بسيار هوشمندانه عمل كرده يا اينكه شنونده خودش را گويي از واقعيت‌ها دور مي‌كند.
به‌هرصورت بايد اين چرخه را درنظر گرفت، كمدي ابزارش خنده است، هدفش القاء انديشه است و انتقال انديشه يا دانش‌هاي بسيار ظريف است و براي اينكه اين چرخ بچرخد و راه آن انديشه باز شود ، ابزارش خنده است.

* آيا در اين چرخه وقتي سهم خنده بيشتر مي‌شود، از انديشه كاسته مي‌شود و بالعكس؟
در كمدي يا طنز نمايشي مثل هر ساختار ديگر نمايشي با دو نظام سروكار داريم ؛ يك نظام بيروني و يك نظام دروني.
در كمدي، خنده مربوط به نظام بيروني است و انديشه نظام دروني بيش از بقيه انواع نمايش ،كمدي و طنز اجتماعي مطرح است، حتما اين دو گونه نمايشي ارتباطي با مناسبات شهر و جامعه دارد.
راجع به ساختار ما معمولا دچار اشتباه هستيم؛بعضي اجزاء را مهيا مي‌كنيم و فكر مي‌كنيم كه اين سيستم بايد كار كند.
الان در بسياري از كارهاي كمدي‌اي كه ساخته و براي آن زحمت كشيده مي‌شود، اين مشكل وجود دارد كه به جاي انديشه‌هاي اجتماعي دلالت‌هايي بر انديشه‌هاي فردي در آن مي شود و طبعا از تاثيرگذاري لازم برخوردار نيستند.

* به نظر شما چه ضرورتي دارد كه در تلويزيون تا اين حد از ساختار طنز و كمدي استفاده مي‌شود؟
اين ضرورت از آن تلويزيون نيست، از آن جامعه است. در تئاتر همه‌جاي دنيا هم كمدي مقدم بر ديگر انواع نمايش است. دركتاب بوطيقاي ارسطو كه تراژدي يونان زمان خود را بررسي كرده و الان ما آن را مبنا قرار مي‌دهيم براي هر نوع درام، ارسطو در همان ابتدا مي‌گويد :كمدي از انواع نمايش است و نمايش را سه گونه مي‌داند؛ 1– ساتير به معني هجوهاي اجتماعي، 2– تراژدي و 3 – كمدي.
در ادامه مي‌گويد كمدي قديمي‌ترين و گسترده‌ترين انواع نمايش است. در شرق هم مي‌بينيم كمدي از زندگي مردم بيرون مي‌آيد و اجتماعي است و در آيين‌هاي اوليه جا داشته است .
مردم به تفريح احتياج دارند، مثل خواب كه ما را براي فعاليت بعدي آماده مي‌كند. امروزه تلويزيون يكي از قوي‌ترين ابزار سرگرمي و پركردن اوقات فراغت عوام در كليه جوامع است و حتي اگر بخواهد آموزش دهد بايد به‌عنوان يك ابزار سرگرم كند. من موكدا مي‌گويم، شريف‌ترين كاركرد نمايش و اولين كاركرد آن سرگرمي است.

* ما نمي‌توانيم به‌طور مستقيم از نمايش‌هاي شادي‌آورمان در تلويزيون استفاده كنيم؟
به‌نظر مي‌رسد كه بايد كمي با احتياط عمل كنيم. البته سينما از همان سال‌هاي آغاز، اين را تجربه مي‌كند. اينكه تلويزيون اقتباس مي‌كند، ديگر دراماتورژي خودش را مي‌شناسد چون مرتب از سويي در نظام ساختاري دروني با دراماتورژي تئاتري درگير است و در ساختار بيروني با دراماتورژي سينما مواجه است؛ يعني ارتباط ديداري و شنيداري.
حالا اگر مقايسه كنيم مي‌بينيم در راديو اتفاق ديگري افتاده است. مثلا مي‌گوييم تئاتر راديويي .
اين خيلي جالب است. راديو خيلي خوب متوجه شد كه چگونه بايد تداعي كند؛ مي‌دانست كه براي نمايش بايد فضاي ديداري به‌وجود آورد اما چون ارتباط در راديو از طريق شنيدار است بايد فضاي ديداري را تداعي كند كه به آن حذف و جايگزيني مي‌گوييم؛ يعني چيزي را حذف كنيم و جاي آن چيزي بگذاريم كه مورد حذف شده را تداعي كند.
گاهي هم خيلي تاثيرگذار است؛ چون فضاهايي كه در ذهن براي اين شنيدن ايجاد مي‌شود به تعداد شنونده‌ها مي‌تواند متفاوت باشد و حتي گاهي لذت‌بخش‌تر، زيرا خودت به عنوان شنونده آنچه را كه مي‌شنوي در ذهن مي‌سازي.
اما در تلويزيون به نظر مي‌آيد كه بايد نگاه مجددي بيندازيم و نظام ساختاري‌اي را كه در نمايش‌هاي سنتي خودمان هست،تحليل كنيم.
به‌هرصورت بايد از جايي شروع كنيم، معيارهايي را انتخاب كنيم و بگوييم مي‌خواهيم بدانيم تاثيري كه نمايش‌هاي سنتي مي‌گذارد ، آيا از طريق داستان ياشخصيت است يا موقعيت‌ها؟ كه مي‌شود ساختار دروني.
در نمايش سياه‌بازي هميشه رابطه ارباب و نوكر مطرح است و او سعي دارد اين رابطه را برعكس كند؛ يعني مي خواهد به ارباب بگويد كه من برتر از تو هستم، چون بهتر از تو فكر مي‌كنم و او را راهنمايي مي‌كند با اينكه پذيرفته نوكر او باشد. اولين تجربه‌هاي موفق در تئاتر ترجمه‌هاي مولير است كه از غرب آمده و ما مرتب داريم اقتباس مي‌كنيم.

* يعني فرهنگ مانع از برداشت مستقيم طنز شده؟
از يك‌سو نه و از يك طرف آري. فرهنگ مانع ايجاد نمي‌كند، فرهنگ مرز ايجاد مي‌كند. جهان امروز جهان مرزهاي فرهنگي است.
امروزه مرزهاي طبيعي و سياسي برداشته شده. محدوديت، فرهنگ ايجاد نمي‌كند چون هر فرهنگي مي‌خواهد رشد كند.
اگر فرهنگ را مجموعه آداب و سنت‌ها و قواعد اجتماعي، سياسي و غيره يك جامعه بدانيم چون در جهان امروز دارد رشد مي‌كند، محدوديت ايجاد نمي‌كند؛ مرز ايجاد مي‌كند.

* بنابراين نياز به شناخت هست تا بتوانيم از اين ابزارها براي رشد فرهنگي خودمان استفاده كنيم ؟
براي هر خلق هنري و ادبي به سه مقوله و شناخت احتياج داريم؛ 1 – شناخت مواد( مثلا درمورد نقاش رنگ است) 2 – شناخت ابزار 3– شناخت زمينه.

*آيا نمايش‌هاي طنز تلويزيوني هم از همان ابتدا اجرا مي‌شد؟
مودبيان: بله. اگر به‌طور رسمي بگوييم،ما يكسري تجربه آزمايشي داريم كه حدودا از اواخر مهرماه 1337 كه تلويزيون آزمايشي ايران به‌صورت خصوصي كار كرد، چند تئاتر موفق صحنه‌اي از تلويزيون پخش شد؛ مثلا نمايش اتللو كه در تئاتر آناهيتا و فكر مي‌كنم پيش از آن در لاله‌زار اجرا شده بود( توسط مصطفي اسكويي) و بعد آن را داخل استوديو كار و پخش كردند و همچنين نمايشي به نام مرفين كه مرحوم محمد علي جعفري كار كرده بود.
اما از سال 38- اگر ذهن ياري كند، 8 فروردين 1338- نخستين نمايش به عنوان چيزي كه امروز به آن تئاتر تلويزيوني مي‌گوييم، با عنوان گرترود و سالاكرو با ترجمه شاهين سركيسيان اجرا شدكه علي نصيريان در آن به اتفاق فخري خوروش بازي كردند و آقاي عباس جوانمرد اولين كارگرداني هستند كه در تلويزيون آن را سوئيچ كردند؛ به صورتي كه 6 گروهي كه در اداره تئاتر بودند به نوبت هر هفته يك نمايش را براي تلويزيون آماده مي‌كردند كه چهارشنبه‌ها ساعت 8 شب پخش زنده مي‌شد.
در همان موقع خيلي از كارهاي موفق كارهايي بود كه رگه‌هاي طنز در آن پيدا مي‌شد؛ حتي يكي كه خيلي موفق بود و بعدها فيلمش ساخته شد، نمايش هالو بود كه علي نصيريان نوشته بود و بعدا فيلمش را ساختند.
يا شوها و نمايش‌هاي شادي‌آوري كه پخش مي‌شد (امروزه به‌صورت جنگ و قطعات نمايش كوتاه كنار هم قرار داده مي‌شود) در سال 39 و 40 متداول شد. از سال 1345 تلويزيون ملي ايران، ابتدا به‌صورت آزمايشي و بعد به‌صورت رسمي فعاليتش را شروع كرد .
از سال 1346، مجموعه‌هاي طنز شكل گرفت ؛ مثل اميرارسلان نامدار كه مقداري هم مدرنيزه شده بود و بعدها اختاپوس و در شبكه3 سابق برنامه «حرف تو حرف» كه در تلويزيون ملي ايران هم ادامه پيدا كرد و بسياري از همان الگوها هنوز هم تكرار مي‌شود.
اما الان نمي‌توانم بگويم كه اين كار را بايد به همان صورت بسازم. اصلا شيوه ارتباطي فرق كرده است. اين يك توليد اجتماعي است و جامعه درحال حركت است؛ يعني زمان و مكان درحال حركت است.

* قبل از اينكه دستگاه‌هاي مدرني نظير راديو و تلويزيون وارد مملكت شود، كتابخواني مد بود؛ مولانا و شاهنامه كه شب‌ها تكرار مي‌شدندو بسيار براي مردم مفيد بودند. اما حالا در تلويزيون به لحاظ زبان و موقعيت، چيزهايي مطرح مي‌شود كه نه نفعي براي عامه دارند و نه براي دستگاه تلويزيون.
البته شما نفع را نفع حيثيتي مي‌گوييد كه ممكن است نفع شخصي داشته باشد. اينجا شايد جاي نقد نباشد.
بنده با خود عهد كرده بودم كه در اينجا ارزيابي نكنم و مقام و مسئوليتي هم در اين رابطه ندارم. اما به عنوان مخاطب اينها را انتخاب نمي‌كنم چون به من داريوش مودبيان چيزي نمي‌افزايد و حتي از من چيزي كم مي‌كند؛ حداقل وقتم را مي‌كشد و تلف مي‌كند.
ترجيح مي‌دهم حداقل داستان مولانا بخوانم. بارها و بارها داستان طوطي و بازرگان را خوانده‌ام؛ از كودكي تا امروز .
انديشه مرتب جايي مي‌رود و تو را دنبال خود مي‌كشد و گاهي تو نهيب مي‌زني كه بگذار من خودم در خط مقدم تصميم بگيرم.
مسئولان امروزه در شرايط بحراني قرار مي‌گيرند و مي‌گويند ‌گريزي نيست چون مردم مي‌خواهند.
ما در گذشته پيشنهاد مي‌داديم كه اصلا كارهاي ضعيف را تعطيل كنيد. الان هم اگر كنار گذاشتن اين مجموعه ها نشدني است حداقل تصحيحش كنيد ؛ نبايد شتابزده عمل كرد.
فكر نكنيم همه مغرضند، نمي‌گويم او نباشد من باشم بلكه مي‌گويم بگذاريد همه ما بياييم و كارهاي خود را بنمايانيم تا سيه‌پوش شود هركه در او عشق نباشد.
اما از يك طرف اگر مي‌خواهيم بررسي و ارزيابي كنيم، روش‌هايي وجود دارد؛ابتدا بايد ساختارهاي نمايشي در تلويزيون را بشناسيم‌،مخصوصا ساختارهاي كمدي را كه موضوع سؤال شما بود و كارهاي موفق خودمان و ديگران عنوان نمونه الگويي كه از آن گرته‌برداري كنيم، بلكه نمونه را‌ بگذاريم كنار و بررسي و طبقه‌بندي كنيم و عوامل موفقيت و ناكامي آنها را روشن كنيم و از آن بياموزيم و اينها را تعميم دهيم
 پنجشنبه 2 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هموطن سلام]
[مشاهده در: www.hamvatansalam.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن