تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر با اين شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه مرا دشمن بدارد با من دشمنى نمى كند و اگر هم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820741022




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سفير شاهرخ در دكن (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 سفير شاهرخ در دكن (1)
سفير شاهرخ در دكن (1)   نويسندگان:مرحوم دكتر محمد حسين مشايخ فريدني محمدباقر اجتهاديان   مقدمه:   ورقي از تاريخ روابط سياسي ايران و هند چكيده:   شاهرخ تيموري به سال 845ق. كمال الدين عبدالرزاق بن اسحاق سمرقندي را مأمور سفارت دكن كرد. وي از راه دريا و بندر هرمز به سوي هند روانه گشت. سفر سخت و پر رنج سمرقندي دستاورد ويژه اي براي شاهرخ به همراه نداشت، اما وي شرح سفر سه سالة خود را نگاشت و آن را مطلع السعدين و مجمع البحرين ناميد كه منبعي پر ارزش و مستند از تاريخ امپراتوري هندويي بيجانگر و بخشي از تاريخ هند است. سمرقندي در راه انجام مأموريتش با مشكلاتي بسيار رو به رو شد؛ در هرمز چند ماه معطل شد؛ در دريا هداياي پادشاهي همراه وي را غارت كردند؛ بارها بيمار شد و برادرش را از دست داد؛ پادشاه كاليكوت به او بي مهري و بي اعتنايي كرد؛ در بيجانگر نيز هموطنانش وي را به دروغگويي متهم كردند و سفارتش را جعلي خواندند. سفر بازگشت به هرات نيز سفري سخت و پر رنج بود. كليد واژه: ايران، هند، شاهرخ تيموري، عبدالرزاق سمرقندي، مطلع السعدين ومجمع البحرين، دكن، بيجانگر. مقدمه   وزارت امور خارجه در سال 1327 و در دوران وزارت مرحوم علي اصغر حكمت مبادرت به انتشار فصلنامه اي به نام «نشرية وزارت امور خارجه» كرد. انتشار اين دوره تا سال 1328 ادامه يافت. سپس اين نشريه دو دورة ديگر يعني از سال 1337 تا 1338 و از 1345 تا 1346 منتشر گرديد. جمعاً 40 شماره از اين نشريه در سه دورة فوق انتشار يافت كه دو دورة آن هم زمان با وزارت مرحوم حكمت بود. وي دو دوره، يكي از آبان 1327 تا دي 1328 و بار ديگر از فرودين 1335 تا تير 1338 وزير امور خارجة ايران شد. بي گمان شخصيت و پيشينة فرهنگي وي در انتشار اين نشريه نقش داشته است. در اين نشريه در كنار مسايل روز روابط خارجي ايران، مقاله هاي ارزشمندي نيز در زمينة تاريخ روابط خارجي ايران از صاحبنظراني كه اغلب شان در وزارت امور خارجه اشتغال داشتند، چاپ شده است كه بعضي از نظر علمي و تاريخي داراي اهميت بسيار و پاره اي نيز در موضوع خود منحصر به فرد است. ادارة كل اسناد و تاريخ ديپلماسي در قالب پروژه اي پژوهشي و به كوشش آقاي اميرسعيد الهي همكار پيشين رستة سياسي وزارت امور خارجه نسبت به شناسايي، گردآوري دورة كامل و تصويربرداري از مقاله هاي مربوط به روابط خارجي ايران اقدام كرده است و تصميم دارد آن دسته از مقاله هاي تاريخي اين نشريه را كه مي تواند از ابعاد گوناگون مفيد باشد پس از بررسيهاي كيفي منتشر كند. بدين ترتيب كه مجموعه مقاله هاي مرتبط با يك موضوع را به صورت كتاب و تك مقاله هاي آن را در فصلنامة تاريخ روابط خارجي مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي چاپ كند. در اين شماره، مقالة سفير شاهرخ در دكن كه ورقي از تاريخ روابط سياسي ايران و هند است در اختيار خوانندگان محترم قرار مي گيرد. اين مقاله كه در شمارة 8 دورة دوم در آغاز 1327 نشرية ياد شده چاپ شده، نوشتة مرحوم دكتر محمد حسين مشايخ فريدني است كه در اينجا به سابقه و خدمات شايان توجه ايشان اشاره اي مي شود. محمدحسين مشايخ در سال 1291 در تهران متولد گرديد. او در دارالفنون و دانشكده هاي علوم معقول و منقول و ادبيات دانشگاه تهران تحصيل كرد. آخرين مدرك تحصيلي او دكترا در ادبيات از دانشكدة ادبيات دانشگاه تهران بود. وي از سال 1315 در وزارت فرهنگ خدمت مي كرد. در سال 1328 با انتقال موقت به وزارت امور خارجه، رايزن فرهنگي سفارت ايران در كراچي شد. دكتر فريدني سپس در سال 1337 با مقام رايزني و رياست ادارة فرهنگي به وزارت امور خارجه منتقل شد. آخرين سمت او كفيل ادارة پنجم سياسي بود. اما آنچه در زندگي او شايان توجه است كارهاي تحقيقي و پژوهشي گوناگون در زمينة ادبيات و تاريخ ايران است كه در اين مختصر مجال بيان همة آنها نيست. وي مطالعاتي بسيار در زمينة ايران شناسي، اسلام شناسي، مسائل تاريخي و روابط فرهنگي ميان كشورها انجام داد. همچنين در دانشگاههاي پاكستان به تدريس زبان فارسي پرداخت. دكتر مشايخ فريدني به سبب علاقة بسيار به علامه اقبال لاهوري، بسياري از آثار اين شاعر نويسنده و متفكر برجستة پاكستاني را به فارسي ترجمه كرد. از آثار دكتر فريدني كتابهاي روايتي تازه از اسرار خودي و رموز بي خودي علامه اقبال لاهوري، رساله اي در شرح نظريات سياسي در نهج البلاغه، بلخ كهن ترين شهر ايراني و برگزيدة الاغاني ابوالفرج را مي توان نام برد. وي همچنين در تدوين دايره المعارف تشيع و دانشنامة جهان اسلام همكاري مي كرد. دكتر مشايخ فريدني، در سال 1369 در سفري تحقيقي با كشتي، در حالي كه يك هيئت علمي بين المللي را براي بررسي راه آبي جادة ابريشم همراهي مي كرد، بر پهنة اقيانوس هند در نزديكي بمبئي دارفاني را وداع گفت. سرزمين زرخيز و اسرارآميز هند از ديرباز مطمح نظر كشورگشايان و مقصد بازرگانان و جهانگردان و طلاب حكمت و دانش و مبلغان اديان و مذاهب و شعراء و نويسندگان و ساير هنرمندان بوده است كه پيوسته از معابر شمال غربي (1) و به ندرت از كوره راههاي شمال شرقي (2) به هند مي آمدند و پس از برخورداريهاي مادي و معنوي يا به سرزمينهاي خويش بر مي گشتند و يا در همانجا رحل اقامت مي افكندند. اين مهمانان و مسافران با فاتحان و مجاهدان غالباً پس از چندي كه در هند مي ماندند و از وفور نعمت و وسعت مملكت و صلح دوستي و آرامش روحي هنديان برخوردار مي گشتند رفته رفته صبغة هندي مي پذيرفتند (3) و خود طبقه اي از طبقات سكنة هند را تشكيل مي دادند. (4) تنها اقوام آريايي بودند كه چه در مهاجرت نخستين (از حدود 1500 سال قبل از ميلاد) به صورت كشورگشا (5) و چه در نهضت دوم (از 367 ق. برابر با 7-986 م به وسيله سبكتگين و بعد از او محمود و ساير غزنويان و غوريان و غلامان ايشان) براي نشر و ترويج اسلام (6) تاريخ هند را دگرگون نمودند و زبان و فرهنگ خود را در آن كشور رايج كردند (7) و كيش و روش زندگي بهتر به هندوان آموختند (8) و بوميان را مطيع سياست و تابع آيين و فرهنگ خود ساختند. اين حملات يا مهاجرتها را مي توان به دو مرحلة مشخص تقسيم كرد. مرحلة اول مثل طغيان نيل ويراني بود و كشتار و غارت ولي مرحلة دوم تمدن بود و فرهنگ و زندگي بهتر. مرحلة اول زودگذر و ناپايدار بود و ديري نگذشت كه فراموش شد ولي نتيجة مرحلة دوم تاريخ و فرهنگ و تمدن هندي بود كه آثار آن تا امروز هم باقي ست. (9) محمود غزنوي توانست قسمتي از سند و پنجاب و نواحي شمالي هند را تصرف كند. اما فقها و حكما و محدثين و متصوفه و پزشكان و شعراء و نويسندگان و ساير هنرمندان ايراني با مشعل كمال و فروغ ذوق و حال (10) عقول و قلوب را رهبري كردند و نهال محبت را در دلهاي مردم هند چنان استوار نشاندند كه تا امروز هم با زور و برومند ست و اقوام هندي و ايراني هر دو از ثمرات شيرين آن برخوردارند. نفوذ اسلام بدون توسل به قدرت نظامي و زور در كشورهاي جنوب خاوري و مشرق آسيا محصول مجاهدات همين طبقه است و بقاء فرهنگ و زبان فارسي در سراسر ممالك اسلامي يادگار جاويدان همين گروه مي باشد. اين جماعت كه به قصد اداي وظايف ديني و ارشاد يا بث علم و نشر كمال يا به طلب شهرت و مال يا در جستجوي حكمت و دانش و يا به شغل رسمي به هند مي رفتند هرگز تحت الشعاع قرار نمي گرفتند بلكه از طرفي مي كوشيدند زبان و فرهنگ و آيين خود را به هنديان بياموزند و از طرف ديگر با كمال جديت علوم و فنون هندي را مي آموختند (11) و كتب سودمند ايشان را ترجمه و تفسير مي كردند و زبان سنسكريت يا ساير السنة بومي را فرا مي گرفتند و با ارمغاني معنوي از عجايب خانه (12) هند به وطن باز مي گشتند. حاصل مطالعات و آثار قيمتي همين طايفه است كه ما را با تاريخ و تمدن و فرهنگ هند آشنا ساخته و معضلات آن خطه را براي محققان جهان روشن نموده است. يكي از اين ايرانيان دانشمند كه به هند سفر كرده و سفرنامه و مشاهدات خود را به رشتة تحرير درآورده است كمال الدين عبدالرزاق بن اسحق سمرقندي مورخ و قاضي و صوفي مشهور قرن نهم هجري است كه به سفارت از طرف شاهرخ بن تيمور (13) به دربار كاليكوت (14) و بيجانگر (15) رفته و مدتي قريب به سه سال در دكن به سر برده است. وي به سال 816 در هرات متولد شده و به سال 887 در همان شهر درگذشته است. پدرش مولانا جلال الدين اسحق قاضي عسكر و پيش نماز اردوي شاهرخي بود كه به سال 841 درگذشت و در آن هنگام كمال الدين، بيست و پنج سال داشت. كمال الدين عبدالرزاق بعد از مرگ پدر همچنان در ملازمت شاهرخ به سر مي برد تا اينكه به سال 845 يعني در بيست و نه سالگي مأمور سفارت دكن (16) گشت و حامل نامه ها و هداياي آن پادشاه گرديد و سفارت او از غرة رمضان سال 845 تا نيمة رمضان سال 848 يعني مدت سه سال و پانزده روز به طول انجاميد. شرح همين مسافرت است كه در كتاب نفيس مطلع سعدين و مجمع بحرين كه در تاريخ وقايع ايران بين سالهاي 704 تا 875 (يعني از سال ولادت ابوسعيد بهادرخان ايلخاني تا جلوس ثاني ميرزا سلطان حسين بايقرا گوركاني) به رشتة تحرير درآمده با انشائي شيرين و عباراتي دلپذير مشروحاً مندرج ساخته است. (17) درين موقع بيشتر نواحي شمالي و شمال غربي هند اسماً در تصرف سلاطين مسلمان بود ولي افاغنة لودي در آن حدود تاخت و تاز مي كردند. امير تيمورگوركان كه به سال 801 وارد دهلي شد(18) بعد از مراجعت خود از هند جز ويراني و مصيبت و كشته و غارت زده چيزي باقي نگذاشت و في المثل شهر دهلي به شهادت آثار و كتيبه هاي موجود (19) تا مدتي ويرانه بود و حكومت منظم و معلومي نداشت. سلطان محمد شاه بن فريد خان بن سيد خضرخان (837-849 هـ) به نام بردهلي و پنجاب سلطنت مي كرد. در بنگال نصرالدين محمود شاه اول (846-864 هـ) از اعقاب الياس شاه فرمانروايي داشت. محمود شاه بن ابراهيم شرقي (841-864هـ) در جونپور (20)سلطنت داشت. محمد كريم شاه گجراتي (816-855 هـ) از اعقاب تاتارخان بر گجرات حكم مي راند. محمود شاه اول خلجي (839- 880 هـ) در مالوه (21) زمامدار بود. ميران مبارك اول (844-861هـ) والي خانديش (22) بود و در دكن علاء الدين احمدشاه ثاني بهمني (838-862 هـ) پادشاه بود. البته باز هم در گوشه و كنار امراي مسلمان با قدرتهاي محلي وجود داشتند، ولي چنانكه اشاره شد حملة تيمور به دهلي كه به منزلة قلب حكومتهاي مسلمان بود چنان هرج و مرج و ناامني و آشفتگي ايجاد كرده بود كه هيچ حكومت مقتدري قادر به حفظ نظم و اعادة امنيت و تجديد احترام و عظمت مسلمانان نمي شد و ناچار ميدان براي غارتگران و راهزنان بازمانده بود و هندوان نيز سربلند نموده تجديد حيات مي كردند. پی نوشت ها :   1- تنگه خيبر و ساير معابر جبال هندوكش كه آرياييان و يونانيان و غزنويان و غوريان و افاغنه و بعدها نادرشاه همه براي ورود به هند از اين معابر استفاده كرده اند. 2- شايد كوشان (يا به قول فردوسي كشاني) ها و هونها از اين معابر سخت به هند آمده باشند ولي راه اصلي ارتباط هند با دنياي خارج همواره همان معابر شمالي غربي بوده است. 3- چون قصد اقامت در هند داشتند با بوميان آميخته مي شدند و تحت تأثير محيط و جاذبة «طبقاتي» در مي آمدند و خود طبقة خاصي تشكيل مي دادند مانند «راجپوت» ها كه آنان را از اعقاب «كشاني» ها مي دانند. 4- مطابق سنت باستاني آريايي، هندوان از ديرباز به چهار ورنه (Varna) يا طبقه تقسيم مي شدند، طبقة اول رؤساي روحاني يا برهمنان بودند. طبقة دوم كشتريه (Kshatraya) يعني گروه جنگاوران بودند، طبقة سوم را «ويسيه» (Vaisya) يعني تجار وكسبه و كشاورزان تشكيل مي دادند، طبقة چهارم يعني طبقة پست را كه خدمتكار سه طبقة ديگر بودند «سودره» (Sudra) مي گفتند و اين تقسيم بندي كه مبتني است بر طبقه بندي مشاغل از ديرباز اساس اجتماع آرياييان هند را تشكيل مي دهد. 5- مورخان هندي مانند تيلك (L.Tilak) و ژاكبي (Jacobi) تاريخ تدوين «ودا»ها يا كتب مقدس آرياييان هند را به زمانهاي بسيار قديم مربوط مي دانند ولي به عقيدة بعضي محققان اروپايي وداها در حدود هزار و پانصد سال قبل از مسيح در هند تأليف شده و پيش از اين تاريخ آرياها در هند نبوده اند. 6- آيين اسلام در هند به وسيلة ايرانيان رايج شد نه عرب. 7- زودتر از يك قرن بعد از حملة غزنويان، كشور پنجاب و سند و بلاد سرحدي تحت نفوذ فرهنگ ايراني درآمد و زبان فارسي در آن نواحي رواج يافت. 8- چنانكه هنديان پيش از ورود آرياييان به موجب اكتشافاتي كه در «موهنجودرو» در سند به عمل آمده به پرستش قواي اهريمني مشغول بودند و پيش از ظهور اسلام بت پرستي مي كردند. 9- آثار كتبي و آثار تمدن باستاني هند همه مربوط به دوران بعد از ورود آرياييان است. 10- يكي از عوامل رواج و بقاء اسلام در هند تصوف است كه عقايد اسلامي را با تصوف هندي و افكار بودايي و چيني منطبق و مركب كرده و معجوني باب طبع و ذوق هندوان به وجود آورده است. 11- اگر بخواهيم فقط به ذكر اسامي اين طبقه اكتفا كنيم بايد دفترها سياه شود اعظم و اقدام ايشان ابوريحان محمدبن احمد البيروني (متولد در خوارزم به سال 362 و متوفي در غزنين به سال 440 هجري) است كه اثر نفيس «تحقيق ماللهند من مقولة في العقل او مرذوله» كه به نام كتاب الهند يا به زبانهاي اروپايي اينديكا (Indica) معروف است تا امروز هم بزرگ ترين و معتبرترين كتابي است كه دربارة هندشناسي نوشته شده است. 12- اين تركيب فارسي در زبان اردو به معني «موزه» است. 13- شاهرخ بن تيمور در رمضان سال 807 در هرات به تخت سلطنت نشست و روز يكشنبه بيست و پنجم ذيحجه سال 850 در ري بدرود زندگي گفت. عمر او هفتاد و دو سال و مدت سلطنتش چهل و سه سال بود. 14- بندري است در ساحل جنوب غربي شبه جزيرة هند. واسكودگاما (Vasco de Gama) به سال 1498 م از اين بندر قدم به هند گذاشت و اكتشاف راه دريايي شرق و غرب خود را كامل كرد. 15- شهر بيجانگر يا به تلفظ صحيح هندي «ويجايانگر» امروز وجود ندارد ولي خرابه هاي آن در محل همپي (Hampi) در نزديكي شهر بلاري (Bellari) در استان مدراس (مدرس) باقي است. 16- مقدمة مطلع سعدين به زبان اردو. 17- مطلع سعدين كه در سالهاي بين 872 تا 875 تأليف شده مشتمل بر دو مجلد است. مجلد اول از وقايع سال 704 يعني سال ولادت ابوسعيد بهادرخان تا سال 807 يعني مرگ تيمور و جلوس خليل سلطان در سمرقند. مجلد دوم عبارت است از وقايع سال 807 يعني جلوس شاهرخ در هرات تا سال 875 يعني سال جلوس ثاني ميرزا سلطان حسين بايقرا. مجلد دوم در دو قسمت با حواشي و تعليقات به همت دوست دانشمند علامه دكتر محمد شفيع، استاد دانشگاه پنجاب به حليه چاپ سنگي درآمد. 18- تيمور روز هفتم جمادي الاول سال 801 وارد دهلي شد و فرمان قتل عام شهر را صادر كرده خود به عيش پنج روزه نشست يعني ديگر كسي را براي شفاعت بدو بار نبود. مدت توقف او در دهلي فقط پانزده روز بود ولي بعد از رفتن او دهلي و همچنين ساير بلاد پيشاور و پنجاب كه بر سر راه او بود، تا مدتي به كلي ويرانه ماند و سرپرستي نداشت. 19- مانند لوحه سنگي ملو اقبال خان كه در نزديكي صفدر جنگ دهلي هنوز باقي است. 20- براي اطلاع راجع به شهر جونپور نكـ : Hekmat, The Shiraz of India , March of India, Volx, No.3, March, 1958. 21- Malwa 22- Khandesh   منبع:نشريه پايگاه نور شماره 25 ادامه دارد...  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 487]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن