تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): کسی که از چیزی طرفداری مصرّانه و نابجا کند یا اینکه از جانب دیگران به نفع او طرفداری ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804383133




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ارزش هاي رمزي و نمادين البرز کوه در جغرافياي اساطيري شاهنامه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ارزش هاي رمزي و نمادين البرز کوه در جغرافياي اساطيري شاهنامه
ارزش هاي رمزي و نمادين البرز کوه در جغرافياي اساطيري شاهنامه   نويسنده:منيرالسادات هاشمي*   چکيده   عادت ها،حصارهاي بلند و ديوارهاي عبوسي هستند که فرصت تماشاي تازه را از انسان مي گيرند،اين مقاله نگاهي است تازه به سرافرازترين و با صلابت ترين آيت خدا،يعني کوه شاهنامه. هبوط انسان بر البرز کوه (اسطوره کيومرث) و عروج او به عالم ملکوت (اسطوره کيخسرو) و الطاف الهي در اين بازگشت (اسطوره زال) رمز وحدت وجود است.کوه رمز «مرکز» است و راه يافتن به اين مرکز،رهايي از زمان و اتصال به محور جهان است يعني بازگشت انسان به اصل خود. در اين مقاله سعي شده است گوشه اي از رازهاي اسطوره اي و باورشناختي در جغرافياي اساطيري شاهنامنه مورد نقد و بررسي قرار گيرد. واژه هاي کليدي :   اسطوره،راز، نماد،آيين هاي رازآموزي، نوستالژي (غم غربت) کهن الگوي جاودانگي، البرز کوه، نقطه مرکز، وحدت وجود. اسطوره آفرينش ،حکايت هستي ناپيدا و رازآميزانسان و جهان است و حاصل تفکر بشرنخستين در رويارويي با اين پرسش ها: 1-جهان هستي از کجا پديد آمده است؟ 2-چرا پديد آمده است؟ 3-سرانجام هستي چه خواهد شد؟ شاهنامه فردوسي گنجينه اي گران بها از اسطوره هاي ايراني است که براي راه يافتن به قله ي قداست آن،بايد حصار عادت ها را شکست و با نگاهي تازه و روي کردي علمي بدان پرداخت،با عقل بند گسل،نمي توان وارد قلمرو اسطوره شد، بايد لايه هاي دروني ذهن را کاويد و به ضميرناخودآگاه رسيد.يعني،همان رشته اي که ارتباط را با وقايع ازلي حفظ مي کند و خاطره ي ازلي،پيام روز «الست» است. انسان با پاسخ دادن به اين پيام به سرچشمه فياض اساطير که ريشه و مبدأ خود او نيز هست راه مي يابد،يعني شب آغاز عالم، که در آن انسان با کل يکي است. شاهنامه فردوسي آکنده از اسطوره هايي است که واقعيت هاي تاريخ کهن را از آغاز آفرينش به گونه اي رمزي و نمادين در خود نهفته دارد و کوه البرز يکي از اين نمادهاي اسطوره اي است. کهن الگوي جاودانگي (Arki type)(1) و آيين هاي راز آموزي را، در جغرافيايي اساطير شاهنامه به خوبي مي توان ديد. ستيزميان خدايان و ديوان،اهورامزدا و اهريمن،برخورد نيروهاي خير و شر که اغلب بر فراز کوهي رخ مي دهد،مکان و جغرافياي اساطيري را جلوه اي ويژه مي بخشد،در شاهنامه،مکان و جغرافيا از زمان و تاريخ معني دارتراست. تلاش آدمي براي رهايي از تنگناي هستي، همان شوق وصول بر سرچشمه موجودات و اصل هستي است و اين شوق همواره در مکان مقدسي به جوشش در مي آيد و کوه، اين مکان مقدس،سرشار از نيروهاي قدسي و معنوي است. کوه،درنمادشناسي اسطوره اي،آيت پر صلابت آفرينش است که در فرهنگ قبل از اسلام و بعد از آن همواره ارزش نمادين داشته، بي گمان کند و کاو نهاد شناختي شاهنامه و رازگشايي نماد کوه،گوشه اي از ديرينه هاي فرهنگ ايران و ناخودآگاه قومي و جمعي را آشکار مي سازد. در نقل داستان ها،کوه ها به ويژه کوه اسطوره اي البرز،جايگاه خاصي در شاهنامه دارد زيباترين و رمزي ترين داستانهاي شاهنامه هريک به نوعي با البرز کوه در پيوند است. اسطوره ي البرز شايد نخستين جرقه اي باشد که بعدها درادب فارسي دامنه دار شد و البرز با نام «قاف» در آن راه يافت. البرز کوه که نماد و رمز «مرکز خلقت» است نقش بارزي در اسطوره هاي شاهنامه دارد، دراساطير متعدد مي بينيم که آفرينش از يک نقطه مرکزي و اصلي آغاز مي شود. کوه درهمه مذاهب کهن و امروزي، مکاني مقدس شمرده مي شود. (2) فردوسي که در فرهنگ اسلامي رشد نموده، جوهر عرفان را در حماسه ها يافته و دانسته و آگاهانه رمز کوه ها را که در آن اژدهايان و ديوان خفته اند به کار گرفته تا هم تاريخ واقعي ايران باستان را به تصوير بکشد و هم فرهنگ و بينش توحيدي آنان را. فردوسي تصويري از اصيل ترين حقايق زندگي انسان را به نمايش گذاشته است. فردوسي در فرهنگ اسلامي،عرفان را مي شناسد و آن را به حماسه پيوند مي زند. در پيوند البرز کوه با اسطوره ي بهشت، در باورايرانيان باستان که در شاهنامه،به شکل زيبايي انعکاس يافته است، سيمرغ پيوند دهنده ي انسان دور افتاده از آشيانه ي نخستين خود است و زال نمود اين انسان که هر دو با البرز کوه به عنوان مرکز جهان، پيوندي تنگاتنگ دارند و همين البرز است که در فرهنگ اسلامي تبديل به قاف مي شود. کوه البرز، مرکز جهان :   به راستي مرکز جهان در اساطير کجا مي تواند باشد و داراي چه ويژگي هايي است؟ در کهن ترين تصاوير ذهني،کوه،ناف زمين ناميده شده است و «انسان مذهبي هميشه در جست و جوي تثبيت مسکن خود در «مرکز جهان» بوده است... کشف يا طرح نقطه اي ثابت - مرکز - معادل با آفرينش جهان است» (3) درک مرکزيت جهان،درارتباط با اسطوره ي آفرينش است. مي گويند:خدا وقتي زمين را آفريد زمين موج برداشت و برخود لرزيد آن گاه خداوند کوه ها را آفريد و زمين را با آن استوار کرد. کوه البرز نقش بارزي در اسطوره آفرينش دارد.براساس عقايد ايرانيان باستان، کوه مقدس البرز دروسط زمين واقع شده و به آسمان اتصال دارد. استوارترين و ماندني ترين بنياد اسطوره اي البرز،باور به يگانگي انسان و جهان است و اين انديشه را که بر گرفته از حکمت ناب ايراني است در متون ديني پيش از اسلام مي بينيم،فردوسي آفرينش عالم را مطابق با بينش توحيدي اسلامي بازگو مي کند.گوهرکوه ها در زمين آفريده مي شود وطي هزاران سال رشد مي يابد و آن گاه بر اثر تازشي که اهريمن بر زمين مي برد آن را به لرزه مي اندازد،کوه ها با شکوه و عظمت سر از زمين بر مي دارند و افراشته مي گردند. کوه نزديک ترين مکان،به آسمان است، پس مي تواند نردبان عروج انسان خاکي به آسمان باشد،لذا چنين مکاني هميشه مقدس بوده است.«ازاين کانون مرکزي که نقطه ي اتصال مبدأ انسان و مبداء عالم است، آدمي؛هم از طرفي به طور مطلق به آغاز راز هستي پي مي برد و هم به طور نسبي ادامه دهنده ي ميراث پيشينيان با نياکان مي گردد،به عبارت ديگر هم رجعت به اصل مي کند و هم به سبب اين رجعت،وارث خاطره ي ازلي قومي خودش مي شود که از همين مبدا اولين اساطير [نقطه ي مرکز] سرچشمه گرفته است(4) پس هسته ي اصلي از نقطه ي مرکز آغاز مي شود و به سبب پويايي و حرکت،آن نقطه از نيستي به هستي در مي آيد و زندگي ازآن مرکز شکل مي گيرد و البرز شاهنامه،همان نقطه است. «يونگ» درباره ي «مرکز» مي گويد: «به نظر مي رسد که اين (مرکز) نوعي اتم هسته اي است که درباره ي ساخت دروني و معني آخري اش چيزي نمي دانيم. اين اتم هسته اي را يونگ «ماندالا» مي نامد. ماندالا يعني مرکز،دايره.»(5) اسلام،کعبه را والاترين نقطه ي زمين و مرکز آن مي داند.(6) در جهان شناسي ايران باستان، مرکز جغرافياي اساطيري «خورنه» است که بزرگي آن به تنهايي مساوي با نصف کليه ي کشورهايي است که در آن قرار گرفته اند.حوادث مهم اساطيري در «خورنه» به وقوع مي پيوندد.سلسله ي کيانيان، دين زرتشت و سروش ها،همه در آن جا پديد مي آيند،و کوه البرز که محورجهان است در آن جا قرار دارد. «خورنه» به «ايرانويچ» نيز معروف است و «ايرانويچ» زادگاه قوم آريايي است و اين مرکزهم محيط است و هم محاط.رسوخ به درون «خورنه» يعني اتصال به مرکز وجود و عالم درون(7) اين حالت را در عرفان اسلامي «وصل» مي نامند.داستان منطق الطير عطار، بازگشت انسان را به کوه اساطيري قاف که حد فاصل بين دنياي محسوس و ملکوت است،اين مرحله را به خوبي نشان مي دهد که دراصل،رسيدن به قاف وجود يعني بازگشت به مرکز وجود است.اين مرکزيت و بازگشت به اصل در تمام اساطير ملل ديده مي شود.دراساطير هند، کوه مرو در مرکز قرار دارد که معادل البرز در ايران باستان و کوه قاف در ايران اسلامي است. راه يافتن به اين مرکز،رهايي از زمان و اتصال به محورجهان است،يعني انسان به اصل خود بازگشته است.واين آرزوي هر انسان است که در مکان مقدس مرکز، جاي داشته باشد و به عبارت ساده تر، آدمي درحسرت بهشتي است که اصل او از آن جاست و آن بهشت در مرکز خلقت بوده است و البرز،نماد بهشت نخستين در روي زمين است. «مي توان گفت که رمزپردازي مربوط به [مرکز] مشتمل بر نمادهاي سه مجموعه است که هم بسته و مکمل هم هستند: 1. در مرکز جهان «کوه مقدس» واقع است و درآنجاست که آسمان و زمين به هم مي پيوندد. 2. هر شهر مقدس و هراقامتگاه شاهانه با کوهستان مقدس همانند شده و بدين گونه به مقام مرکز ارتقا يافته اند. 3. چون معابد يا شهرمقدس،مکان هايي هستند که محور جهان از آن جا مي گذرد پس به نوبه ي خود،نقطه ي اتصال آسمان و زمين و جهان زيرين (دوزخ) تلقي مي شوند...»(8) پس خلقت از مرکز آغاز مي شود،زيرا مرکز،سرچشمه ي هر واقعيت و نيروي زندگي است.رمزمحور کيهان،که زمين را به آسمان مي پيوندد،تقريباً درهمه مکان هاي قدسي يافت مي شود،دراساطير هند، کوه رمزقدرت خدايان محسوب مي شود، در تورات،کوه مکان مقدس و ماواي ارواح خدايي قلمداد شده است.(9) اساطير يهود مي گويد: حضرت آدم در بهشتي که در مرکز عالم قرار داشت به دنيا آمد.براساس ميراث اساطير يهودي،اين بهشت بر سر کوهي بلندتر از همه ي کوه ها واقع بود. «مرکز»رمزي است که «سر قداست آن جهان را هماهنگ و در خود به سامان جلوه مي دهد و انسان را با عالم هماهنگ، به هماهنگي مي رساند و به عبارت ديگر، نمودگار وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است».(10) ازنمونه هايي که در مورد کوه البرز در کتاب هاي ديني ايران باستان آمده است به روشني مي توان استنباط کرد که البرز،يک فضاي مثالي است،فضايي واقع بين روح و ماده،بين ملکوت و ناسوت «اين فضايي است که درآن،ارواح متمثل مي شوند و اجسام نيز اشکالي روحاني مي يابند.در عرفان اسلامي بالاخص ايراني،اين فضاي ميانه را اقليم هشتم،جابلسا،جابلقا،عالم مثال،هورقليا و ناکجا آباد گفته اند. اين فضا،فضاي تخيل و عرصه ي بازتابي خيال مطلق است.»(11) حال؛اين فضاي مثالي،به زبان رمز و تمثيل ظاهر مي شود و کوه البرز و قاف در اساطيرايران،کوه المپ دراساطير يونان کوه مرو دراساطير هند و... نمودار اين مرکزيت و قداست است. «اين فضاي مثالي به اعتباري محل جمع اضداد است و به همين مناسبت« يونگ» آن را نقطه ي تفريد مي نامد».(12) در شاهنامه «البرز» حد فاصل دنياي خاکي و جهان مينوي است. در بررسي ارزشي هاي رمزي کوه،به اين نتيجه مي رسيم که کوه البرز در ميانه ي جهان واقع است و مفهوم فضاي خلقت و آفرينش است،عالم از مرکز خودش به وجود مي آيد و از نقطه ي مرکزي يعني ناف به چهارجهت اصلي گسترش مي يابد، پس سرزمين ما،رمزآفرينش است و ما در مکان مقدس سرشار از نيروي زندگي هستيم و مي توانيم از نيروي لايزال الهي که دراين مکان مقدس فوران مي کند بهره ها بگيريم و به اصل خود بازگرديم،پس بي جهت نيست که در اساطير ما کوه نماد بهشت است و ريشه در نوستالژي (غم غربت) ايران باستان دارد. البرزکوه و اسطوره ي بهشت (نوستالژي)   اسطوره ي بهشت در خاطره ي ازلي هر فردي يافت مي شود و غم غربت (نوستالژي) فردوسي،انگيزه ي سرايش شاهنامه را فراهم آورد. شاهنامه فردوسي،آکنده از اسطوره هايي است که واقعيت هاي از جايگاه نخستين انسان را،«بهشت»،به طور نمادين در خود نهفته دارد و البرز به نوعي با بهشت در ارتباط است. البرز،نماد بهشت نخستين در روي زمين است و ريشه در نوستالژي انسان هاي ايران باستان دارد.براي همين است که روان نيکوکاران از فراز آن مي گذرد. زماني که آسمان بر اثر تازش اهريمن از زمين جدا شد و بشر ناخواسته در خاک گرفتار شد،اوج غربت اوست،و هبوط انسان بر البرز کوه (اسطوره ي کيومرث) قصه ي پر غصه ي آدمي است که در دنياي مادي گرفتار ديوان و اهريمنان شده است. تلاش آدمي براي رهايي از تنگناي هستي، همان شوق وصول به سر چشمه ي موجودات و اصل هستي است و اين شوق، همواره در مکاني مقدس به جوشش در مي آيد و کوه،اين مکان مقدس سرشار از نيروهاي مقدسي و معنوي است، و قداست کوه از آن جاست که به عالم قدس پيوسته و اين انس، تنها دواي درد غربت است. فناناپذيري،آزادي،امکان صعود به بهشت،به آساني با خدايان ديدار کردن، دوستي با جانوران و موجودات مافوق الطبيعه،فهميدن زبان حيوانات،دانستن رازهاي الهي و... اين آزادي ها و توانايي ها،درنتيجه «هبوط» انسان ازدست رفته اند. و حال انسان به دنبال مکاني است که او را به عالم بالا ببرد و کوه،نردبان آسمان است که در مرکز عالم قرار دارد. در اساطير،کوه هاي کيهاني و مثالي در مرکز عالم قراردارند و محور و پيوندگاه لاهوت و ناسوت و تجلي گاه الهي،درپيوند با اسطوره ي بهشت و نمادين بودن «البرز کوه» درجايگاه «بهشت گمشده» در باور ايرانيان باستان،بايد گفت: فردوسي،بازنده کردن خاطره هاي ازلي، فرهنگ هزاره هاي گمشده را به خاطر مي آورد و خواننده ي دل آگاه را به جست و جوي نيمه گم شده خود وا مي دارد، عظمت کوه و نيروهاي سرشار از انرژي هاي مثبت در ارتفاعات، انسان را از وجود مقدساتي آگاه مي کند و براي کساني که اين تجربه روحاني را حس کرده اند،تمام طبيعت داراي استعداد و شعور هستند از جمله کوه،درخت و... بدون شک،فردوسي با طبيعت مانوس بوده و غرور انسان را در پذيرش مسئووليتي که کوه ها از آن سرباز زدند،درهستي دريافته و آن را در «هبوط» معني کرده و در روشنايي همين ارتباط،خاطرات ازلي انسان را که در عالم ملکوت،به خرمي و در جاودانگي زندگي به سر مي برد، در پيوند نمادين با البرز کوه، بهشت نخستين را تداعي کرده و جايگاه کشف و شهود را به او نشان داده، يعني آغاز عالم که در آن انسان با کل،يکي است. تمام اقوام جهان،خاطره ي ازلي شان را که در بهشت برين،به سر مي بردند به ياد دارند،آنان اين لذت را در «ناخودآگاه جمعي» حفظ کرده اند، و به طوري مي خواهند آن را زنده نگه دارند،آيين هاي نيايش نياکانمان،برهمين اصل استوار است و اين خاطرات، چشمه ي فياض شعر فردوسي است و شعر تمام کساني که انديشه هاي ناب الهي دارند،فردوسي در مقام شاعري که پروده ي فرهنگ اسلامي است به نظم شاهنامه مي پردازد که به فرهنگ ايراني پيش از اسلام تعلق دارد. فردوسي خاطره ي ازلي بهشت را به کوه و آب و درخت شعرش،پيوند زده است. کوه ني که گياه بي مرگي و جاودانگي در آن مي رويد،کوهي که نردبان آسمان است، کوهي که کهن الگوي بهشتي است و انسان به بي گناهي و جاودانگي در آن مي زيست، البرز،نماد بهشت نخستين در روي زمين است. در شاهنامه،البرز پيوندي تنگاتنگ با سيمرغ و زال دارد،با ژرف نگري مي توان نمادهاي نوستالژي بهشت را،دراسطوره ي زال بازيافت. پی نوشت ها :   *گروه زبان و ادبيات فارسي 1- Arki type يکي از مفاهيم اساسي در نظام روان شناسي «يونگ» است و در فارسي آن را «صورت مثالي» و «نمونه ي اصلي» نيز ترجمه کرده اند. 2- اساس اساطير هندي کوه «meru» در مرکز جهان قرار دارد بنا بر اساطير و اديان کهن،کوه مظهر پيوند زمين و آسمان است و مرکز خدايان،مهبط وحي و اشراق و پناهنگاه عابدان و عارفان است و روزنه اي است براي اين که وحي که در جست و جوي حقيقت مطلق الوهيت است از آن به عالم بالا نظرکند،ازاين جاست که پرستش کوه امر بسيار شايعي در اديان کهن بوده است و همه تمدن ها و مذاهب داراي يک کوه مقدس خاص هستند. 3- الياده،مقدس و نامقدس، 1375، ص22. 4- شايگان،بت هاي ذهني و خاطره ازلي، ص111. 5- همان،ص113. 6- در تبت، هند، چين «ماندالا» وسيله تمرکز نيروهاي ذهني و دماغي است، زيرا رسوخ به «ماندالا» و نفوذ به مرکز آن به منزله رسوخ به مرکز وجود خودمان است و طواف خانه خدا در مراسم حج يا طواف معابد هند و بودايي همين هدف را مي رساند.مرکز (ماندالا) محل نزول «محور عالم » است و هر که به مرکز وجود را مي يابد به مرکز هستي که نقطه اتصال مبدا انسان و مبدا عالم است مي پيوندد توسل به «ماندالا» يعني پناه به خود و نظام بخشيدن به آشفتگي وجود خودمان است،به همين دليل است که «ماندالا» بهترين وسيله تمرکز و مراقبه و ضبط حواس است و در طريق «يوگا» اعم از بودايي و هندو به کار مي رود،اما آن چه شگفت آور است،اين است که ساخت ماندالا را در کليه اساطير و اديان جهان مي يابيم (بت هاي ذهني و خاطره ي ازلي ص 195) 7. همان؛ ص 194. 8- الياده،رساله در تاريخ اديان، ص 106. 9- ر. ک. عهد عقيق مزامير داوود؛زبور 24، آيه 3،به نقل از زمردي،نقد تطبيقي اديان و اساطير،1382، ص 167. 10- رمزانديشي و هنر قدسي، ص 75. 11- محي الدين ابن عربي،الفتوحات المکيه درالجزو الثالث،ص 315، به نقل از شايگان، بت هاي ذهني ، ص 185. 12- شايگان، ص 186. 13- ر. ک،اسطوره ي زال.   منابع و ماخذ 1- ـــــــ : مقدس نامقدس، ترجمه نصرالله زنگويي،انتشارات سروش، چاپ اول، 1375. 2- بوکهارت، تيتوس،رمزپردازي، ترجمه جلال ستاري،انتشارات توس، چاپ اول، 1370. 3- حاجي زاده،فرخنده،کتاب شناسي اساطير و اديان،نشرآگرا، چاپ اول، 1380. 4- دوبوکور،مونيک:رمزهاي زنده جان، ترجمه جلال ستاري،نشر مرکز، چاپ اول، 1373. 5- زمردي، حميرا: نقد تطبيقي اديان و اساطير درشاهنامه فردوسي،انتشارات زوار، چاپ اول 1382. 6- ستاري،جلال :جهان اسطوره شناسي،مجموعه نشر مرکز،چاپ اول 1380. 7- ستاري، جلال: رمزانديشي و هنر قدسي، نشر مرکز، چاپ اول، 1376. 8- شايگان، داريوش: بت هاي ذهني و خاطره ي ازلي،انتشارات امير کبير، چاپ پنجم 1381. 9- عفيفي،رحيم: اساطير و فرهنگ ايران در نوشته هاي پهلوي، انتشارات توس، چاپ اول، 1374. 10- قرشي،امان الله،آب و کوه در اساطير هند و ايراني،انتشارات هرمس با همکاري مرکز بين المللي گفتگوي تمدن ها چاپ اول، 1380. 11- کياني نژاد،زين الدين :جلوه هايي از عرفان در ايران باستان،انتشارات عطايي، تهران 1377. 12- مجله شعر، شماره 25، سال هفتم، بهار 1378 (کوه در اساطير) 13- مختاري، محمد: اسطوره ي زال، نشر آگه چاپ اول 1369. 14- ميرفخرايي،مهشيد،آفرينش در اديان،انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي چاپ اول 1366. 15-هستي،فصل نامه: دوره دوم، سال چهارم، شماره 13، بهار 82، مقاله ي البرز، آن بلند بالاي عشق. 16- واحد دوست، مهوش:نهادينه هاي اساطيري در شاهنامه فردوسي، انتشارات سروش، چاپ اول 1379. 17- الياده، ميرچا: رساله درتاريخ اديان، ترجمه جلال ستاري،انتشارات سروش، چاپ اول، 1372. 18- يونگ، کارل گوستاو: انسان و سمبول هايش، ترجمه ابوطالب صارمي، انتشارات اميرکبير،چاپ 1352. نشريه پايگاه نور،شماره 20.  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 647]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن