تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):برترین اعمال دوست داشتن در راه خدا و دشمنی در راه اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819174980




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

«پير» در اشعار خواجه ي شيراز (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 «پير» در اشعار خواجه ي شيراز (1)
«پير» در اشعار خواجه ي شيراز (1)   نويسنده:حسينعلي يوسفي - نيشابور   پير کيست؟ کلمه پير از اصل اوستائي Paroو Parya و به معني پيشين است. در لغت فارسي، اين کلمه به معناي سالخورده، کلان سال، مسن و معمر و شيخ، در مقابل کلمه جوان و برناست(1) پير را به معناي سپيد موي نيز دانسته اند (2). «اما پير در اصطلاح صوفيان، به معني پيشوا و رهبري است که سالک بي مد آن به حق واصل نمي شود و الفاظ قطب و شيخ و مراد و ولي و غوث نزد صوفيه به همين معني استعمال شده است.»(3) در ميان تمامي فرق صوفيه پير داراي مقام و اهميت فوق العاده است. زيرا که تحت رهبري و ارشاد اوست که سالک و مريد مي تواند در جهت تکامل روحي خود گام بردارد و به کمال مطلق- که هدف غائي تصوف و عرفاست- نائل شود. بي شک استعداد روحي سالک جهت سير و سلوک گام برداشتن در راه معرفت، خود عامل مهم و قابل توجهي است که بدون آن سير در طريقت ميسر نيست. اما وجود رهبر است که اين استعداد را جهت مي دهد و به سوي رشد و تکامل مي برد، همانند طلايي که تا رسيدن به مرحله ي طلاي خالص، حالات مختلفي را از ابتداي استخراج از معدن مي گذراند و به وسيله ي استادي ماهر به پديده اي عالي، درخشان و گرانبها تبديل مي گردد . هدف از سير و سلوک تزکيه و تصفيه ي دل است تا با صفاي دل، نور حق بر قلب سالک بتابد و او را به خود جذب [کند] و از خود بيخود گرداند. اما- به گفته ي شيخ شهاب الدين سهروردي: «اين تزکيه و تصفه دل دست ندهد الا به تربيت شيخ کامل... به وجود او طالبان و مريدان را به ارشاد و طريق سداد مي يابند و ظاهر و باطنشان به پرتو تربيت شيخ منور مي شود.»(4) سهروردي پير را از ابدال مي داند و گفتار او را چونان کلام پيامبر مي شمارد و «احمد جام نامقي معروف به ژنده پيل از مشايخ صوفيه در جواب اين سؤال که پير کيست و پير را چه بايد کرد تا شايد بدو اقتدا کني مي نويسد: پير را سيرت پيغمبران بايد داشت تا شايد که آواز پيري آرد و شايد که بدو اقتدا کني. کما قال النبي عليه السلام: الشيخ في قومه کالنبي في امته...»(5) از همين نکته - يعني برابري مقام پير در قوم خود با مقام پيامبر در ميان امتش - مي توان به اهميت پير در نزد صوفيه پي برد. بنابراين، همانطور که سخن پيامبر به عنوان رسول خداوند، واجب الاطاعه و سرپيچي از آن معصيت از احکام الهي است. اجراي دستورات پير، شيخ و مرشد نيز در تصوف، براي سالک چنين حکمي دارد. جلال الدين مولوي، در تبيين مقام ولي - پير و رهبر - مي گويد که سالک اگر راه آشنايي را - که قبلاً طي کرده - بي پير بپيمايد، آشفته و سرگردان مي شود، چه رسد به راهي که هنوز نپيموده و در آغاز آنست. در اين صورت او بي شک، در چاه گمراهي سقوط خواهد کرد: آن رهي که بارها تو رفته اي بي قلاووز (6) اندر آن آشفته اي هر که او بي مرشدي در راه شد اوزغولان گمره و در چاه شد (7) همانگونه که حافظ تأکيد مي کند که در صورت اراده ي پير، سالک بايد سجاده را به مي رنگين کند. (8) عطار نيشابوري نيز در داستان شيخ صنعان مي گويد که اگر پير زنار بر کمر بندد که نشانه ي ارتداد از دين و روي آوردن به آئين کفر است -مريد نيز بايد بي چون و چرا زنار بندد: چون نهاد آن شيخ بر زنار دست جمله را زنار مي بايست بست هر که بار خويش را ياور شود يار بايد بود اگر کافر شود (9) باري، پير، سالک راه يافته و به مقصد رسيده ايست که مراحل سير و سلوک عرفاني و تزکيه و تهذيب را گذرانده و آئينه دلش از همه ي زنگارهاي ناخالصي زدوده شده و به مقامي رسيده است که بايد سالکان در راه و نوسفر را در طريق معرفت حق رهبري و ارشاد کند و چون بي خبر از «راه و رسم منزلها»ي پر خطر سير و سلوک نيست، بايد که مريد، مطيع بي چون و چراي دستورات او باشد و هر آنچه را که او مي گويد آويزه ي گوش قرار دهد و آن را به جان بنوشد و بدان عمل کند. زيرا که بدون چنين هدايتي، سالک و مريد ره به مأمني نخواهد برد و همانگونه که حافظ مي گويد بدون دليل راه، نمي توان در کوي عشق گام نهاد: به کوي عشق منه بي دليل راه قدم که من تجويش نمودم صد اهتمام و نشد و اما اين مقاله بر آن نيست تا شرح مبسوطي درباره ي «پير» عرضه بدارد. در خصوص پير در مآخذ بسياري بحث شده که اغلب در دسترس است و مي توان به آنها مراجعه کرد. گردآوري و تأليف آنچه در اين مآخذ در باب پير صورت گرفته نيز طبعاً کاري تازه و ابتکاري به شمار نمي آيد. آنچه در اين مقاله کوتاه انجام گرفته، جستجوي «پير» در غزليات خواجه شيراز است و اين کار بر اساس مطالعه و تدقيق در غزليات و ابيات ديوان حافظ صورت گرفته است. در اين جستجو، پس از مطالعه ي تمامي غزليات ديوان، ابياتي که کلمه ي پير در آنها به کار رفته - چه در معناي اصطلاح عرفاني آن و چه به صورت يک لغت، با معناي معين - استخراج شده و براساس محتواي ابيات شرحي مختصر نيز به مناسبت در ابتداي هر بين گنجانيده شده است. يادآوري يک نکته در اينجا ضروري مي نمايد و آن اينست که تذکره نويسان و محققان احوال و افکار و روزگار حافظ نوشته اند که او - با آنکه در طريق تصوف گام مي زده - هيچگاه مطابق آداب جاري تصوف پير و مرشد و مرادي براي خود برنگزيده است. حتي او از پيران تصوف، به طور کلي به طعنه و انتقاد ياد کرده و غزلهاي خواجه بخصوص آکنده از ابياتي است که او در آنها بر صوفيان متظاهر و رياکار تاخته و با آنان مبارزه و اظهار مخالفت کرده است: صوفي نهاد دام و سرحقه باز کرد بنياد مکر با فلک حقه باز کرد (10) نقدها را بود آيا که عياري گيرند تا همه صومعه داران پي کاري گيرند (ديوان /125) واعظان کاين جلوه در محراب و منبر مي کنند چون به خلوت مي روند آن کار ديگر مي کنند (ديوان /135) گر چه ب واعظ شهر اين سخن آسان نشود تا ريا ورزد و سالوس مسلمان نشود (ديوان /154) نقد صوفي نه همه صافي ببغش باشد اي بسا خرقه که مستوجب آتش باشد (ديوان /108) صوفي بيا که خرقه سالوس برکشيم وين نقش زرق را خط بطلان به سر کشيم (ديوان /259) اينکه چرا حافظ بر خلاف رسم رايج پيري براي خود برنگزيده، خود موضوع مستقل و بحث مفصلي است که جاي آن در اين مختصر نيست. فقط بايد اشاره کرد که اوضاع آشفته قرن هفتم و هشتم از نظر مسائل اجتماعي و سياسي، عرفان و تصوف را دچار انحرافي کرد که در نتيجه ي آن «تصوف عاشقانه در اين زمان جاي خود را به تصوف گونه اي داد که تنها در خانقاهش مي توان جست و در پناه دين حق حيات دارد.»(11) حافظ، صوفي اي را که «صدر نشين مسند ارشاد ولي از قيد هر حقيقتي آزاد است، دامگذار و مکار و خرقه او را خرقه سالوس و خرقه ي ريائي مي خواند و زاهد و مفتي و فقير و واعظ را خودبين و حرام خوار و مردم فريب و دروغزن مي نامد.»(12) در مقابل پيران رسمي و «فرمايشي»- که حافظ از آنان به عنوان صومعه دار، مشايخ شهر و صوفي وشان ياد مي کند(13) پيري براي خود انتخاب کرده و حلقه متابعت او را بر گوش جان افکنده که «پير مغان»(14) نام دارد. آيا «پير مغان» حافظ وجود خارجي نيز داشته است؟ پاسخ سؤال منفي است. گرچه بعضي محققان پيري را براي حافظ مطرح کرده اند. به هر حال اين موضوع هم مورد بحث مانيست. در اينجا بحث از پيري است که حافظ در غزليات خود از او ياد کرده و در ابيات خود از وي نام برده و در مواردي هم که به صراحت از اين پير- پير مغان- نام نبرده، حضور معنوي او بر شعر خواجه سايه افکنده است. اين پير مغان که نه در صومعه هاي رسمي، بلکه در دير مغان، در ميکده، در کوي ميفرشان و در کوي عشق اقامت دارد و نور خدا را در همه جا، حتي در خرابات مغان نيز مي بيند(15). پير کامل و خالص و پاکباخته و وارسته اي است که وصف او را بايد از زبان حافظ بشنويم. گر چه در بيشترين موارد، حافظ از اين پير با همان عنوان پير مغان ياد کرده، اما البته عناوين ديگري نيز به او داده است. اين عناوين عبارتند از پير دانا، پيرما، پير خرابات، پير ميفروش، پير، پير ميفروشان، پير ميخانه، پير گلرنگ، پير خرد، پير صومعه، پير ميکده، پير صحبت، پير ژنده پوش، پير فرزانه، پير من، پير مناجات، پير پيمانه کش، پير صاحب فن و پير دردي کش.(16) با توجه به اينکه هيچيک از اين عناوين به وسعت پير مغان در غزل خواجه شيراز به کار نرفته - و هم البته به جهت آنکه پير مغان در اولين غزل ديوان خواجه آمده است: به مي سجاده رنگين کن گرت پير مغان گويد که سالک بيخبر نبود ز راه و رسم منزلها ابتدا- با مدد ابيات خواجه- به معرفي پير مغان مي پردازيم و آنگاه درباره ديگر عناوين با توجه به ميزان کاربرد آنها سخن خواهيم گفت. اما پيش از پرداختن به اين معرفي، اين نکته را يادآوري مي کنيم که نسخه ي اساس در انتخاب اين ابيات، ديوان حافظ به تصحيح و تحشيه ي علاوه قزويني و دکتر غني بوده است. براي تعيين کردن شماره ي غزل و صفحه، در ادامه ي هر بيت دو رقم ذکر شده که رقم راست نشان دهنده ي صفحه، و رقم سمت چپ نماينگر شماره ي غزل است. مثلاً (140-207) به معناي غزل شماره ي 207در صفحه ي 140از ديوان خواجه حافظ مي باشد. پيرمغان: 1-پيرمغان کيست؟پيرمغان، مرشد و رهبري است که خود سالک راه عشق بوده و اينک به مقصود رسيده است و بنابراين از تمامي پيچ و خمها و فراز و نشيبهاي طريقت آگاه است و «راه و رسم منزلها» را نيک مي داند. به همين جهت مريد بايد دستورات او را بي هيچ شک و ترديدي اجرا کند. حتي اگر بگويد: سجاده را- که داراي جنبه ي تقدس و پاکي است - با شراب رنگين کن! در حاليکه شراب از مسکرات است و از محرمات شرعي: به مي سجاده رنگين کن گرت پيرمغان گويد که سالک بيخبر نبود ز راه و رسم منزلها(17) (2-1) 2-پيرمغان کسي است که مريد و سالک سر ارادت بر آستان او نهاده است و خوشبختي و سعادت را و گشايش و رهايش را در اين استان مي بيند و به همين سبب هيچکاه از اين درگاه روي بر نمي تابد: از آستان پيرمغان سر چرا کشيم دولت درين سرا و گشايش در آن در است (28-39) 3- سالکي که اراداتي خالص و اطاعتي مطلق نسبت به مراد خود- پيرمغان- دارد و گوشه ي ميخانه را خانقاه خود قرار داده است، به هنگام سحرگاهان، چه وردي بر زبان دارد؟چه راز و نيازي مي کند؟ و چه درخواستي در دعاي مداوم خود مي گنجاند؟جز دعا به جان پيرمغان؟آري سلامت پيرمغان نهايت آرزوي اوست: (18) منم که گوشه ي ميخانه خانقاه منست دعاي پيرمغان ورد صبحگاه منست (38-53) 4-همه ي عاشقان و عارفان يک مقصد و مقصود دارند و محبوب و مطلوب نهايي شان اوست. و پير راستين کسي است که سالک را به سوي او، سوي حضرت حق - به منزلگاه نهايي عاشقان - هدايت کند. زيرا که در نهاد هر سالکي سر حق نهفته است. بنابراين چه تفاوت دارد که نام اين پير، پيرمغان باشد يا جز آن؟ گر پير مغان مرشد من شد چه تفاوت؟ در هيچ سري نيست که سري ز خدا نيست (49-69) 5-به راستي اين پيرمغان کيست؟ چگونه پير و مرشدي است؟ چه عنصري در وجود او نهفته است و مراد و مطاع سالک قرار مي دهد؟پيرمغان اوست که «به تأييد نظر» هر گونه معما را حل مي کند. آنهم نه چون فيلسوفان، متفکر و عبوس بلکه خرم و خندان و در حالي که قدح باده در دست دارد و به صدگونه در آن به تماشا مشغول است: مشکل خويش بر پيرمغان بردم دوش گو به تأييد نظر حل معما مي کرد ديدمش خرم و خندان قدح باده به دست وندر آن آينه صدگونه تماشا مي کرد (96-122) اما اين قدح خود چيست؟ اين قدح جام جهان بين دل است. آينه ي صافي و درخشاني که در نهاد همه سالکان جوياي حق وجود دارد اما او بي پير به وجود آن پي نمي برد. جام جهان بيني که پروردگار حکيم از ابتداي آفرينش خاص او قرار داده است: گفتم اين جام جهان بين به تو کي داد حکيم گفت آن روز که اين گنبد مينا مي کرد (96-142) 6-به يقين، صوفيان ظاهري که به دنبال نام و آوازه و در فکر جمع آوري سياهي لشکري از مريدان هستند- يعني شيخان و پيران صومعه دار که دکان زرق و ريا گشوده اند- از سالکي که از آنان روي بر تابد آزرده و رنجور مي شوند. حافظ خود از جمله سالکاني است که به شدت با صومعه داران و صوفيان و زاهدان ريائي مخالف است و از آنان روي برتافته و به سوي پيرمغان روي آورده و دير مغان را اقامتگاه خود ساخته است. او علت اين امر- يعني روي آوردن به پيرمغان را- خلف وعده شيخ و زاهد نسبت به گفته هايشان قلمداد مي کند: مريد پيرمغانم، زمن مرنج اي شيخ چرا که وعده تو کردي و او به جاي آورد (99-145) 7-آيا کسي که خرقه به تن مي کند و خود را صوفي مي داند شراب نيز بنوشد؟ آيا شراب و خرقه با هم منافاتي ندارند در حاليکه مذهب رايج شراب را حرام مي داند و افراد را از نوشيدن آن منع مي کند. کدام مذهب است که جمع اين دو متباين- شراب و خرقه - را جايز مي داند؟ اين مذهب پيرمغان است: گفتم: شراب و خرقه نه آتين مذهبست گفتن اين عمل به مذهب پيرمغان کنند (134-198) 8-در روزگاري که مردم را به جهت نوشيدن شراب تعزير و گفتگو از رمز عشق را منع مي کنند و خود مغرور و فريفته ي ظواهرند و از درون پرده ي اسرار بي خبر (19)، حکايت شگفتي است رفتار بعضي سالکان، با پير خود. زيرا که آنان نه تنها مريد حلقه به گوش پيرمغان نيستند. بلکه روزگار او را مشوش و حال او را مضطرب مي دارند: تشويش وقت پيرمغان مي دهند باز اين سالکان نگر که چه با پير مي کنند (136-200) 9-اما پيرمغان برخلاف رفتار ناشايسته ي سالکان، نه تنها مقابله به مثل نمي کند، نه تنها آزرده و رنجور نمي شود- زيرا که در طريقت او رنجيدن کافريست(20) بلکه از روي کرم و بزرگواري به اعمال و رفتار سالکان ناسالک به چشم نيکي مي نگرد و اين نيز البته خود شگفت انگيز است: نيکي پيرمغان بين که چو ما بد مستان هر چه کرديم به چشم کرمش زيبا بود (138-203) 10- مريد راستين، تا زماني که از ميخانه و شارب عشق نام و نشاني باشد سر بر خاک آستان پيرمغان مي سايد (21) و هيچ گاه از اين تسليم خالصانه روي بر نمي تابد. چرا که بندگي پيرمغان، حلقه اي است که از ازل بر گوش سالک آويخته شده و او تا ابد اين حلقه تسليم و بندگي را بر گوش جان خواهد داشت: حلقه ي پيرمغان از ازلم در گوش است برهمانيم که بوديم و همان خواهد بود (139-205) 11-حافظ معتقد است که صومعه، جاي زاهدان و صوفيان ظاهرپرست است و در وجود اينان همت (22) والايي نيست. حال که چنين است اگر يک سالک راستين به جاي شيخ و زاهد و صوفي متظاهر، از پيرمغان مدد مي طلبد براين کار او خرده اي نمي توان گرفت و نبايد گرفت: گر مدد خواستم پيرمغان عيب مکن شيخ ما گفت که در صومعه همت نبود (141-208) 12-در نظر سالک راستين همين که دولت شادبخشي پيرمغان برقرار و مستدام باشد، کافي است، بود و نبود ديگر امور سهلست و اهميتي ندارد. و اينکه پيرمغان به ياد سالک خود باشد نهايت شادماني اوست و اينکه ديگري از او نامي ببرد، به ياد او باشد يا نباشد علي السويه است: دولت پيرمغان ياد که باقي سهلست ديگري گو برو نام من از ياد ببر (169-250) 13-چرا سالک خود را بنده ي پيرمغان مي داند؟ آيا بندگي جز براي خدا سزوار است؟ بدون شک سزوار نيست، اما اين بندگي پيرمغان از نوع ديگري است. زيرا عامل اين بندگي «رهايي» است رهايي از جهل و يافتن نور علم و ره يافتن به حقيقت. پيرمغان، چون سالک را از جهل مي رهاند او را بنده ي خود مي گرداند و چون چنين است، هر چه اين پير کند عين عنايت باشد: بنده ي پيرمغانم که از جهلم برهاند(23) پير ما هر چه کند عين عنايت(24)باشد (108-164) 14-به راستي چگونه مي توان به جهان معني راه يافت؟ چه بايد کرد تا دروازه هاي شهر معني روي ما گشوده شود؟ و اين امر براي سالک و مريد چگونه حاصل مي شود؟ در صوتي که سالک از همه چيز و همه جا قطع رابطه کند و ساکن کوي عشق و مقيم درگاه پيرمغان شود به چنين موهبتي دست خواهد يافت: آن روز بر دلم در معني گشوده شد کز ساکنان درگه پيرمغان شدم (219-321) 15-سالک راستين کيست؟ سالک راستين يار وفادار و مريدي است که در هيچ حال پير خود- يعني پيرمغان- را از ياد نمي برد، زيرا براي او ارج و منزلت خاصي دارد. پير ميفروش: 1-پيرميفروش چه پيامي دارد و چه راهي را بر سالک عرضه مي کند؟ براي زدودون زنگار غم از دل و به فراموشي سپردن هر آنچه جز اوست چه بايد کرد؟ پيام پير ميفروش آنست که بايد شراب نوشيد! آري فقط «شراب عشق» است که سالک را به چنان مستي و سرمستي مي کشاند که از هر گونه اندوه و ملالي به آساني رها مي شود: دي پيرميفروش- که يادش بخير باد- گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز ياد (69-100) 2- همانگونه که پير ميفروش نوشيدن شراب و فراموشي غمها را به سالک سفارش مي کند. باد صبا نيز به تهنيت و تبريک او مي آيد و پيام مي آورد که دور غم و اندوه به پايان رسيده و موسم طرب و عيش و ناز و نوش فرا رسيده است: صبا به تهنيت پيرميفروش آمد که موسم طرب و عيش و ناز و نوش آمد (118-175) 3-سالک- که به جهت نوشيدن شراب مورد طعن و تهمت و تهديد شديد شيخ و زاهد و مفتي و محتسب است- احوال آنان را سحرگاهان از پيرميفروش مي پرسد. و پير پاسخي سربسته مي گويد. اما پاسخ سربسته اي که خود بس افشاگر و رسوا کننده ي رياکاران و زرق پرستان است. مي کويد: گرچه تو محرم رازي اما شراب نوشي و فسق و فجور شيخ و قاضي و محتسب گفتني نيست و بهتر آنست که در اين مورد لب فروبندي و خاموش باشي و پرده راز نگشائي! و او را به نوشيدن داروي فراموشي- مي- دعوت مي کند: احوال شيخ و قاضي و شراب اليهودشان (25) مردم سوال صبحدم از پيرميفروش گفتا نه گفتني است سخن- گر چه محرمي- درکش زبان و پرده نگه دار و مي بنوش (193-285) 4-لطف و مهرباني پيرميفروش دائمي است. از همين لطف خاص و به يمن عاطفه و مهرباني است که هيچگاه ساغر سالک از شراب روشن عشق تهي نمي گردد: هرگز به يمن عاطفت پيرميفروش ساغر نشد تهي ز مي صاف روشنم (235-343) پيرميکده: 1-پيرميکده- نيز که، همچون پيرمغان، واقف بر بسياري از اسرار است- ماجراي مي خواري سالکان و صوفيان هم البته بر او پوشيده نيست و اساساً نکته حديثي اينست که پنهان بماند و او خود صدبار اين ماجرا را شنيده است که صوفيان در زير خرقه جام شراب حمل مي کنند و باده مي نوشند: ما زير خرقه باده نه امروز مي خوريم صدبار پيرميکده اين ماجرا شنيد (164-243) 2-در جو آلودگي به ريا و تزوير و دروغ و نيرنگ روزگار حافظ- براي سالکي که مي خواهد به همه چيز ملامت بورزد و چشم بر عيبها و پليدي ها فرو بندد و از ملامت و عيبجويي آنان که خود عيينا کند آزرده نشود، برخلاف رياکاران و پيمان شکنان پيوسته وفا کند، راه نجات چيست؟ پير ميفروش در پاسخ به اين پرسش دو چيز را به عنوان راه نجات پيشنهاد مي کند: مي نوشيدن و عيب پوشيدن به پير ميکده گفتم که چيست راه نجات بخواست جام مي و گفت عيب پوشيدن (271-393) پي نوشتها: ا-فرهنگ معين 2-فرهنگ اشعار حافظ- تاليف دکتر رجايي، ص87. 3-فرهنگ اشعار حافظ- تاليف دکتر رجايي، ص88. 4-ترجمه ي عوارف المعارف شيخ شهاب الدين سهروردي، به تصحيح قاسم انصاري ص34. 5-انس التائبين شيخ احمد باب يازدهم ص 126-129(نقل از فرهنگ اشعار حافظ). 6- قلاووز: مقدمه لشکر، راهبر، بلد، دليل راه (فرهنگ معين ). 7-مثنوي معنوي نيکلسون، دفتر اول ص 59. 8-به مي سجاده رنگين کن گرت پير مغان گويد که سالک بي خبر نبود زراه و رسم منزلها (حافظ) 9-شيخ صنعان از منطق الطير، گزيده ي شاهکارهاي ادب فارسي- دکتر گوهرين ص30. 10- ديوان حافظ، چاپ علامه قزويني، ص90. 11- فرهنگ اشعار حافظ ص469. 12- فرهنگ اشعار حافظ ص469. 13- نقدها را بود آيا که عياري گيرند تا همه صومعه داران پي کاري گيرند؟ (ديوان 125) نشان اهل خدا عاشقي است با خود دار که در مشايخ شهر اين نشان نمي بينم (ديوان 246) در اين صوفي وشان دردي نديدم که صافي باد عيش درد نوشان (ديوان 266) 14- البته عناوين ديگري نيز به اين پير داده است که در سطور بعد خواهد آمد. 15- در خرابات مغان نور خدا مي بينم وين عجب بين که چه نوري زکجا مي بينم (ديوان 245) 16-البته خواجه در غزلهاي خود پير کنعان، پير کنعاني، پير جاهل، پير منحني و نيز پير در مقابل جوان- يعني در معناي لغوي کلمه- نيز بکار برده، اما اينها مصداق پير مغان نيستند. 17-رقم سمت راست شماره ي صفحه- رقم سمت چپ نشان دهنده ي شماره غزل است: صفحه 2-غزل شماره ي 1. 18. من و دل گر فنا شديم چه باک؟ غرض اندر ميان سلامت اوست (40-56) 19-داني که چنگ وعود چه تقرير مي کنند؟ پنهان خوريد باده که تعزير مي کنند گويند رمز عشق مگوئيد و مشنويد مشکل حکايتي است که تقرير مي کنند ما از برون درشده مغرور صد فريب تا خود درون پرده چه تدبير مي کنند (136-200) 20-وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم که در طريقت ما کافريست رنجيدن (271-393) 21- تا زميخانه و مي نام و نشان خواهد بود سرما خاک ره پير مغان خواهد بود 22-همت: توجه قلب و قصد اوست بجميع قواي روحانيه به جانب حق براي حصول کمال...(فرهنگ معين) 23-اشاره به سخن معروف مولا علي(ع) دارد که فرمود: من علمني حرفا فقد صيرني عبدا. 24- عنايت در لغت به معني آهنگ کردن، توجه نمودن و احسان کردن، و در اصطلاح تصوف، علم حق تعالي به مصالح امور بندگان...است. (فرهنگ معين) 25-شرب اليهود: شراب نوشيدن پنهاني (فرهنگ معين) منبع:نشریه پایگاه نور شماره 6 ادامه دارد... /ج  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 672]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن