تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سه چیز از نشانه های یقین هستند: کوتاهی آرزو، اخلاص در عمل، بی رغبتی به دنیا
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834712167




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نوسازي راهي به سوي توسعه و شکوفايي(3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نوسازي راهي به سوي توسعه و شکوفايي(3)
نوسازي راهي به سوي توسعه و شکوفايي(3)   نويسنده:سيد حسين همايون مصباح   مدل متنوع،چندگانه، غيرخطي، چندعليتي و عاملي   در اواخر دهه ي 1970،با شدت گرفتن انتقادات از مکتب و مدل يگانه و همسان ساز نوسازي که بيشترمبتني بر نظريه يتکامل گرايي بوده،موجي از مطالعات نوين در مورد نوسازي ايجاد شد که برايند ارائه و شکل گيري مدل و الگوي تنوع، چندگانه، غيرخطي، غيرجبري، چند عليتي- عاملي بود. انديشمنداني همچون برينگتون مور، بنديکس، هابرماس، اينگلهارت و تا حدودي شرام و راجرز در تعديل هاي بعدي که در انديشه هايشان نمايان گرديد و.. فراگرد نوسازي را غيرجبري- خطي، متنوع و چند عليتي عاملي دانستند. نظريه ها و الگوهاي نوين نوسازي داراي خصوصيات (انتقادي، پيشنهادي و توليدي) و مؤلفه هاي زير مي باشند: 1) مفاهيمي مانند: «توسعه»، «نوسازي» و «پيشرفت» بارايدئولوژيکي ندارد و نبايد چنين گردد،چون پيامد و نتيجه ي آن تحريف واقعيات نيست. درمطالعات نوين نوسازي از اين آفت دوري گزيده شده است، اما به خلاف مکتب نوسازي عمدتاً اين مفاهيم بار ايدئولوژيکي داشتند و بيشتر در خدمت سلطه غرب بر کشورجهان سوم و روحيه استعماري آنها قرار داشتند.همان طور که پارسونز به صراحت مي گويد: فقط به واسطه ي استعمار مدرنيته به خارج از اروپا گسترش يافته است (Parsons, 1971,2). 2) فراگرد نوسازي تنها از يک مسير نمي گذرد و يک شيوه آن را به انجام نمي رساند، بلکه روش هاي متنوعي براي نوسازي جوامع وجود دارد.دراين روش ها و مدل ها واقعيت هاي فرهنگي، اعتقادي، جغرافيايي و اخلاقي حضور دارند و بايد در نظر گرفته شوند. کشورهايي همچون ژاپن، کره، سنگاپور، تايوان، چين، شوروي و مالزي، هرکدام با سبک و شيوه هاي خاص به نوسازي اقتصادي، صنعتي، سياسي و اجتماعي رسيدند. چين و ژاپن، تايوان، کره و شوروي به رشد و توسعه اقتصادي، تکنولوژيکي و نظامي دست يافتند، بدون آن که دموکراسي نوع غربي، سرمايه داري بازار آزاد، ليبراليسم، فرد گرايي و حتي پلوراليسم نوع غربي را برگزينند وعملياتي نمايند.بدون ترديد کشورهايي با اين بزرگي و اهميت نمي توانند استثنا باشند.بلکه تنوع و چندگانگي در قواعد و روش هاي نوسازي را به نمايش مي گذارند،و بازتابي از اين مهم اند که دموکراسي،ليبراليسم، پلوراليسم و سرمايه داري عناصر ذاتي رشد، توسعه و نوسازي نيستند. بارينگتون مورمعتقد است که مسيرهاي متفاوتي براي رسيدن به مدرنيته وجود دارد. جوامع مدرن الزاماً نبايد دموکراتيک يا سرمايه داري باشد و مي توان شاهد نوسازي غيردموکراتيک يا ضد دموکراتيک بود. افزون براين،اشتباه است که فرايند تغييراتي که دربرخي جوامع پديد آمده است را براي جوامع ديگر اجتناب ناپذير بدانيم (Moor, 1967m159) .بنابراين نوسازي فراگردي خطي و جبري نمي باشد. 3) محققين نوسازي بيش از حد خوشبينانه به فرادگرد نوسازي نگريستند.چنين خوش بيني افراطي به اين نتيجه نادرست و اشتباه رهنمون شد که گويا کشورهاي غربي به نوسازي و توسعه رسيدند، پس کشورهاي جهان سوم نيز قطعاً به نوسازي مي رسند و صرف تماس و رابطه، اين مهم را عملي مي سازد. در واقع آنها احتمال عدم توسعه و نوسازي را به حساب نياوردند.شايد به اين دليل بود که محققين نوسازي روش و منطق پژوهش علوم تجربي- طبيعي را به تمامي در حوزه علوم انساني- اجتماعي عموميت داده و معتبر دانسته اند، يعني تحقيقاتي که در يک دوره زماني خاص روي نمونه هاي مشخصي انجام داده بودند، را به عنوان تحقيقات و اصول عام و معتبر براي همه دوران ها به حساب آوردند. در حاليکه واقعيت خلاف آن را نشان مي دهد و برنامه ها و نسخه کشورهاي توسعه يافته براي برخي از کشورهاي جهان سومي، که به آن نسخه ها عمل نمودند، نتايج معکوس به همراه داشت. برنامه ي تعديل ساختاري، که از سوي صندوق بين المللي پول و کشورهاي توسعه يافته، در اواخر قرن بيستم، به عنوان نسخه ي نجات بخش براي کشورهاي جهان سوم نوشته و تجويز شد، در کشورهايي مانند آرژانتين، بوليوي، بروندا، سومالي، جامائيکا و هندوستان نتايج ويران گري بر نوسازي و به ويژه توسعه ي اقتصادي بر جاي گذاشت و بر تعداد بيکاران، بي سرپناهان، فقرا و بدهکاران افزود و سطح توليد ملي، در آمد سرانه، درآمد ناخالص ملي، رفاه عمومي را کاهش داد. اگرچه در سال 2000 آرژانتين ثروت مندترين اقتصاد آمريکاي لاتين بود ولي اکنون نسبت به 1997 دوسوم ثروت خود را از دست داده است. در سه ماه اول 2002 توليد ناخالص داخلي 3/ 16 درصد ديگرکاهش يافت.ميزان بي کاري 5/ 21 درصد نيروي کار بوده و هنوز هم در حال افزايش است. ميزان مزد واقعي 18 درصد کاهش يافته است (سيف، 1382، 155-279). از اين رو نگاه و رويکرد واقع بينانه در ارزيابي فراگرد نوسازي لازم و ضروري مي باشد. 4) نوسازي نمي تواند فراگرد همسان شدن و يکسان سازي همه سويه باشد. از اين رو برابر با غربي شدن نيست. هرچند در فرايند نوسازي جوامع مشترکات، هم ساني و تشابهات ساختاري، کارکردي و روشي فراواني پيدا مي کنند.و ليکن از حيث هويتي، ارزشي، اخلاقي و فرهنگي تفاوت ها و تمايزات همچنان ادامه مي يابد و تقويت نيز مي گردد اينگلهارت مي گويد: ما ديدگاه قوم مدارانه کساني که نوسازي را با غربي شدن برابر مي دانند، موافق نيستيم.دريک دوره ي تاريخي نوسازي، متمرکز در غرب بود،امروز نوسازي آشکارا فرايندي جهاني است که از بعضي جهات آسياي خاوري راه براي آن را برعهده دارد.. اين بدان معنا نيست که تمامي يک دست و يکسان خواهد شد؛ در خود جوامع صنعتي انواع فرهنگ ها و نهادها يافت مي شود. با اين همه وجوه تشابه آنها قابل ملاحظه است (اينگلهارت، 1377، 6-7و 15). 5) از اشتباهات نظريه ي نوسازي در گذشته اين بوده که اولاً سنت و جامعه ي سنتي را پيش نياز نوسازي و توسعه مي دانستند و آن را به عنوان مرحله ي آغازين توسعه ضروري مي پنداشتند. ثانياً سنت و نوسازي را دو مفهوم و واقعيت متناقض، متباين و جمع ناپذير مي دانستند. روشن است که اين مدعا،به ويژه در کليت آن، با واقعيت تجربي کنوني هر دو نوع از جوامع (سنتي و مدرن) و نيز با ماهيت انعطاف پذير برخي از سنت ها نمي سازد. چون اين دو امر همنشيني آنها را به نمايش مي گذارد.چه بسيار از سنت هايي که هم اکنون در جوامع نوسازي شده وجود داشته و بدان ها عمل مي شود و فراگرد نوسازي و تجدد را تقويت مي نمايند، مانند شايسته گزيني،درست کاري، راست گفتاري و راست کرداري (وارستگي و سربلندي انسان وجامعه انساني در گرو راست گفتاري و درست کرداري است)، استفاده بهينه ازفرصت ها،آينده نگري (زندگي سالم و پاکيزه در گرو آينده نگري و دورانديشي است)، نظم مندي، درآمدن دين به مثابه کلان هويت که در همبستگي اجتماعي نقش پررنگ داشته و...، که اين همه در قرآن، سيره ي رسول الله (ص)، نهج البلاغه علي (ص) در مجموع سنت و فرهنگ اسلامي بر آن تأکيد رفته است (و همين طور در فرهنگ هاي ديگر) و در قطعاتي ازتاريخ عامل و زمينه ي رشد فکري و علمي نيز بوده اند، همگي در جوامع مدرن به صورت عملياتي و قانوني حضور فعال دارند. سو در اين زمينه مي گويد: حتي در يک بوروکراسي مدرن نيز براي استخدام و ارتقاي افراد، هيچ گاه نمي توان ارزش هاي خاص گرايي (نظير نژاد، جنس و سن) را کاملاً ناديده گرفت... ارزش هاي سنتي ممکن است حتي گاهي براي دست يابي به نوسازي بسيار مفيد باشند. مثلاً در نوسازي ژاپن ارزش وفاداري به امپراتور و آساني به وفاداري نسبت به شرکت تغيير شکل يافت و به افزايش بهره وري کارگران و کاهش ميزان اعتصابات و کارشکني ها کمک نمود (سو، 1387، 74-75). همين طور برخي از مفاهيم و ارزش هاي مدرن وجود دارد که در جوامع سنتي فعال و عمل گر بوده است، همچون اصل محاسبه پذيري (ارزيابي و محاسبه خويش،حاسبوا انفسکم من قبل ان تحاسبوا وزنوا انفسکم من قبل ان توازنوا)، خطاپذيري انسان، به آزمون گرفتن، فرزند دليل بودن، نه فرزند شخص يا شخصيت (به گفتار بنگر نه به گوينده، از سخن و گفتار بدون علم بپرهيز) که در فرهنگي ديني- اسلامي بدان فراخوانده شده است. در جامعه ي سنتي چين، با وجود آن که مبتني بر روابط خويشاوندي و انتسابي بود، همواره يک نظام آزموني که بر شايستگي هاي اکتسابي و عام گرايانه تأکيد داشت، عمل گر بود. بنديکس انگاره تضاد ميان سنت و مدرنيته را آرمان گرايي غلو آميز و مخالف واقعيت هاي تجربي مي داند: قائل شدن به تضاد ميان سنت و عام گرايي هم دست به اغراق مي زند و هم دست به ساده سازي و چنين برچسب هايي در خدمت مغشوش کردن ماهيت تجريدي انواع آرماني با واقعيت تجربي بوده و اين خطر را به همراه دارد که تجربه غرب به عنوان جرياني تک علتي و هم شکل و اجتناب ناپذير به جهان سوم فرافکنده شود... چنين رهيافتي نوعي تکامل گرايي افراطي است (Bendix,1967,292-364). 6) نوسازي به خلاف تصور غالب نظريه هاي پيشين، فراگردي جبري مبتني بر موجبيت يک عامل و علت (رسانه ها يا اقتصاد، فرهنگ، ارزش، تکنولوژي و..) نيست، بلکه فرايندي است برآمده و برساخته علل و عوامل گوناگون انساني و غيرانساني، که به صورت دو سويه و همزمان مشارکت داشته و عمل گر مي باشد. افزون بر اين که اجتناب پذير نيز هست. از اين رو مدل ها و الگوهاي متنوع و چندگانه نوسازي وجود داشته و خواهد داشت. مانند الگوي اروپايي، الگوي اسلامي، الگوي آسيايي، الگوي ژاپني و چيني، مدل آمريکايي و. هابرماس، جامعه شناس معاصر، سخت بر نگره ي لرنر مبني بر اين که رسانه هاي جمعي تنها عامل و علت تعيين کننده فراگرد نوسازي در جهان سوم مي باشد و سبب تغييرات سازنده ي نهادي، کارکردي، ارزشي و روشي در آن کشورها مي گردد را به نقد کشيده و درمقابل نقش ويران گر و بازدارنده ي رسانه هاي غربي را در جهان سوم بازگو و برجسته مي سازد. او بر اين باور است که تأثيرنابودسازي فرهنگ هاي ملي و بومي رسانه ها در کشورهاي مختلف آسيايي، آفريقايي و آمريکاي لاتين بسيار زياد بوده، طوري که حتي به تحميق فرهنگي ملل مختلف نيز مي انجامد. (1)او بر اين باور است که هنگامي مي توان به مبناي معقول براي زندگي جمعي و مدرن دست يافت که مناسبات اجتماعي، نه بر اجبار تک عامل، بلکه براساس تعامل تفاهمي عوامل مختلف در يک فرايند ارتباطي فارغ از سلطه شکل گرفته و تنظيم گردد. اينگلهارت نيز برتنوع و چندگانگي الگوي نوسازي و اين که فرايند نوسازي برآمده و برساخته تعامل دو سويه و متقابل عوامل و علل مختلف مي باشد، تأکيد مي ورزد. ما معتقديم روابط بين اقتصاد، فرهنگ و سياست به گونه اي که يکديگر را متقابلاً تقويت مي کنند،چنان که اين قاعده در مورد اندام هاي زيستي نيز صدق مي کند. نظام هاي سياسي و اقتصادي نيازمند نظام هاي فرهنگي پشتيبان اند و اگر از اين پشتيباني محروم باشند،ناگزيرند بر اجبار صرف تکيه کنند،که تقريباً هيچ گاه ثبات و دوام نداشته است. در مقابل، آن نظام فرهنگي که با نظام اقتصادي مرتبط با آن تناسب نداشته باشد، دوام نمي آورد. باور بر موجبيت اقتصادي، موجبيت فرهنگي و موجبيت سياسي، هر سه از مصاديق ساده انگاري است. گرايش اين نظام به روابط علي دو سويه است؛ اگر يکديگر را تقويت نکنند، دوام نمي آورند (اينگلهارت، 1377، 6). در نگره ي اسلام الگو و مدل تک عليتي- عاملي و جبري- خطي مردود است. زيرا نوسازي را که محصول فعاليت فکري و عملي آدميان مي باشد،فرايند و متغيري تابع الگوي چندگانه، متنوع، غيرخطي- جبري مي داند. اسلام و اساساً دين همچون فرهنگ عمل مي نمايد و هنگامي که جامعه به صورت سازمان يافته در مي آيد و کنش و تعامل آدميان به واسطه ي نظم هاي رسمي و غير رسمي انجام مي گيرد،اسلام به مثابه عامل فرهنگي، به صورت نظم فرهنگي در آمده و عمل مي کند، که مهم ترين کار ويژه آن حمايت، پاسداري، تعديل و توازن تعامل و کنش آدميان در جامعه ي ديني مي باشد. از آن رو که نوسازي فرايند منسجم، سازمان يافته و تکاملي از تغييرات اجتماعي (به معناي عام واژه) است، طبعاً در سيماي نظم ها انجام گرفته، منعکس و استمرار مي يابد که شاخص ترين آنها نظم اقتصادي، نظم اجتماعي، نظم اخلاقي، نظم سياسي و نظم زيستي مي باشد که از حيث شکل و ساز و کار پيدايش، وابسته و برآمده از اراده، انديشه و انگيزه ي آدميان است از آن جهت که اراده، انديشه و انگيزه ي انسان ها ازحيث دامنه و شعاع، مباني و عوامل سازنده متنوع و متغير مي باشند، قهراً رهيافت و برون داد آنها مثل نوسازي نيز متنوع،چندگانه و غيرخطي خواهد بود. اين مهم با واقعيات تاريخي، تجربي، انسان شناختي،روانشناسي اجتماعي و شخصيتي، جامعه شناختي و معرفت شناختي آدميان بسيار سازگارمي باشد. اسلام احترام و اعتماد بسياري به خرد و خردورزي انسان در تمامي ساحات زندگي دارد «و تلک الامثال نضربها للنّاس و ما يعقلها الاّ العالمون» (عنکبوت، 43)؛همه اين مثل ها را براي انسان مي زنيم،ولي وي آنها را تعقل نمي کند،مگر کساني که عامل باشند « و قالوا لو کنّا نسمع او نعقل ما کنّا في الصحاب السعير»(ملک، 10)؛ اگر ما مي شنيديم و تعقل مي کرديم ديگر از دوزخيان نمي بوديم و «افلم يسيروا في الارض فتکون لهم قلوب يعقلون بها او اذان يسمعون بها فانّها لا تعمي الابصار و الارض فتکون لهم قلوب يعقلون بها او آذان يسمعون بها فانّها لا تعمي الابصار و لکن تعمي القلوب في الصّدور» (حج، 45)؛چرا در زمين سير نکردند تا داراي دل هايي شوند که با آن تعقل کنند، و يا گوش هايي که با آن بشنوند؟ آخر تاريک شدن چشم سر،کوري نيست، اين چشم دل است که کور مي شود، دل هايي که در سينه هاست. اسلام بر مصلحت و اراده ي آزاد و نقش انسان در ترسيم، تدبير و سامان دادن به حيات اجتماعي و تعيين سرنوشت او صحه مي گذارد، «انّ الله لا يغيّرما بقوم حتي يغيّروا ما بانفسهم» (رعد؛ 11)؛ «ذلک بأنّ الله لم يک مغيّراً نعمه انعمها علي قوم حتّي يغيّروا ما بأنفسهم و انّ الله سميع عليم» (انفال؛ 50)؛ «و لو شاء ربّک لجعل النّاس امه واحده و لا يزالون مختلفين» (هود، 118). اسلام به مثابه نظم فرهنگي، افزون بر پاسداري و حمايت از کنش و تعامل آدميان در قالب نظم هاي ياد شده، به تعديل و ايجاد توازن ميان آنها براساس معنويت، عدالت و کرامت انسان ها مي پردازد.به اين ترتيب بي آن که عوامل و ساز و کارها رامعرفي واحياناً توليد و تأسيس نمايد،به محتوا و مقصد متمرکز مي گردد که رهيافت آن تنظيم و تعديل عوامل و عمل گرهاي نوسازي است، نه تعيين و تعين آنها، تا باشد که از اين طريق به پيشرفت و توسعه عادلانه و موزون در تمامي ابعاد، که در آن سرکشي و سرگشتگي به حداقل رسيده و هرگونه ستم و تجاوز مهار و سرکوب گردد و توحيد راستين در ساحات گوناگون زندگي نفوذ و حضور داشته باشد، دست يابد. يعني همان پيام و پيامد اصلي و بنيادين رسالت، فعاليت و مسؤوليت انبياي الهي (ع)، که راز و رمز جاودانگي و جهاني بودن پيام آنها نيز مي باشد. بازنمود ظرفيت حضور و نفوذ و عمل گرشدن دين اسلام در شرايط و مراحل مختلف زندگي آدميان، جامعه سنتي، صنعتي، فراصنعتي، پيشرفته و عقب مانده، ساده و پيچيده و غيره مي باشد «و لقد بعثنا في کل امّه رسولاً ان اعبدوالله و اجتنبوا الطّاغوت فمنهم من هدي الله و منهم من حقّت عليه الضلاله فسيروا في الارض فانظرو کيف کان عاقبه المکذبين» (نحل، 36).ازاين رو در اسلام نسبت به عوامل و روش ها بر ترکيبي از عوامل گوناگون، کارآمد و تغيير پذير در جهت نوسازي و پيشرفت تأکيد رفته است،البته با حفظ محوريت اخلاف، عدالت و انسانيت، و نه صرفاً به يک عامل مانند شهرنشيني يا صنعتي شدن و يا تيپ شخصيتي و يا ميل به پيشرفت و... و نسبت به نتايج نوسازي را فرايندي برگشت ناپذير، هم سان ساز در تمامي ابعاد،به خصوص با مدل و سيماي واحد، مانند غربي شدن ندانسته «و لو شاء ربّک لجعل النّاس امه واحده و لا يزالون مختلفين» (هود، 118) و نيز جامعه ي سنتي را پيش نياز ضروري آن نمي خواند و ميان سنت و پيشرفت و نوشدن، در همه ي اشکال تناقض و تباين نمي بيند. هرچند درون زايي، جمعي، تکاملي، نظام يافتگي و سيستمي بودن آن را نفي ننموده و مي پذيرد؛ البته در چارچوب فرهنگ ويژه اسلامي. به همين جهت قرآن کريم قاعده اي فراگير و راه بردي معرفي مي کند که بايد هر چيزي را از راه خودش و با ابزار، عوامل و شيوه هاي متناسب و کارآمد فراهم نمود و محقق ساخت، البته با نشانه گيري سلامت و سعادت همگان. «انّا مکنّا في الارض و آتيناه من کلّ شيء سبباً فأتبع سبباً (کهف، 85-84)... «و امّا من امن و عمل صالحاً فله جزاء الحسني و سنقول له من امرنا يسراً ثمّ اتبع سبباً (کهف، 89-88)؛ ما او را در زمين توانايي بخشيديم و از هر چيزي و براي هر امري روش و اسبابي به دست او داديم و او هم ازآن ابزار و روش ها به درستي استفاده به عمل آورد.. و هرکسي ايمان بياورد و عمل درست و شايسته اي انجام بدهد و از اسباب و روش هاي مناسب استفاده نمايد، نيکوترين پاداش و آينده اي را دريابد و تمامي اموررا براو سهل و آسان مي گيريم و زمينه آسايش و رشد او را فراهم سازيم. به اين ترتيب از آيات پيش گفته که عمدتاً باز نمود بيان قواعد و قوانين کلي و فراگير انسان شناختي و جامعه شناختي مي باشند و نيز با توجه به سيره ي پيامبر بزرگوار اسلام (ص) و پيشوايان دين و نيز تجربيات و مسير شکل گيري تمدن اسلامي در گذشته به اين واقعيت رهنمون مي گرديم که اولاً در اسلام تکامل و پيشرفت همه جانبه و نه يک سويه، مطلوب است. ثانياً، روش، ابزار، عوامل متنوع و نوشونده و متغير در تحقق اين مهم دخالت دارند که نظر به موقعيت تعيين مي گردند. از اين رو الگوي واحد و مسير جبري و خطي درکارنيست. ثالثاً محور نوسازي و توسعه انسان،اخلاق، عدالت، و رسيدن به جامعه توحيدي که مصداق و معرف تکامل و پيشرفت همه سويه است، مي باشد. نتيجه   به دلايل و علل پيش گفته به نظر مي رسد که نوسازي فرايند غيرخطي و جبري بوده که برآمده و برساخته ي تعامل دو سويه علل و عوامل گوناگون مي باشد و به صورت مدل ها و الگوهاي متنوع عملياتي مي شوند. پی نوشت ها :   1-http://badiee,Persianblog.ir يورگن هابرماس يکي از منتقدان اصل نظريات دانيل لرنر   منابع و مآخذ 1) قرآن کريم. 2) اينگلهارت، رونالد، (1377)، نوسازي پسانوسازي، ترجمه ي علي مرتضويان، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، فصلنامه ي ارغنون ش13. 3) سو، آلرين. ي (1378)، تغيير اجتماعي و توسعه، ترجمه ي محمود حبيبي مظاهري، تهران، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردي. 4) سوزان، جرج و ديگران (1382)، استعمار پسامدرن، گردآوري و ترجمه ي احمد سيف،تهران، نشرديگر. 5) کله لند، مک (1976)؛ انگيزش به سوي نوسازي مندرج در کتاب نوسازي جامعه، گردآوري مايون وينر و ديگران، ترجمه ي رحمت الله مراغه اي، تهران، شرکت سهامي کتاب هاي جيبي. 6) گرانمايه پور، علي (1385)، نقدي بر نظريات دانيل لرنر پيرامون توسعه در جهان سوم، مندرج در مجله اينترنتي فصل نو، يکشنبه 14 خرداد 1385. 7) هريسون،ديويد (1377)؛ نوتکامل گرايي و نظريه نوسازي،ترجمه ي يوسف اباذري، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، فصلنامه ي ارغنون، ش13. 8-Wallerstein 1. "The Modern World system; capitalist Agriculture and the origins of the European world Economy in the sicteevth century. NY: Academic Press 1976,PXL. 9- Hermassi, Elbaki, "Changing Patterns in Research on the Third world "Annual Review of Siciology,1978,4:239-257. 10- Eisenstadt. S. N. (1970), "Social change and development" in S.N Eisenstadt (ed), Readings in social Evolution and Development (oxford Pergamon). 11- Levy, Marion. J. ir. "Social patterns (structures) and Problems of Modernization " in wilbermoor and robert M. cook (eds)Readings on social change. Englewood cliffs. N. J: Prentice- Hall. Z 967. 12- Parsons. T. "Evolutionary universal in society" American sociological Review 29 (3) jun. 13. Parsons. T. (1971), "The system of modern societes (Engewood cliffs. N. J: Prentice- Hall). 14-Berger, p. Berger, B and Kellner, H (1974). The Homeless Mind (Harmodsworth: Penguin) 15- Moor, Barrington (1967), "Social oringins of Dictatorship and Democracy: Lard and Peasant in the Making of Modern world (Harmondsworth: Penguin). 16- Bendix, R (1967), "Tradition and Modernity reconsidered" Comparative studies in Societ and History, Ix(3). نشريه انديشه حوزه ،شماره 78-77.  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1104]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن