تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835018024




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. كيهان:سقوط هاي زنجيره‌اي «سقوط هاي زنجيره‌اي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها به دنبال اتفاقات و رخدادهايي كه در كشور تونس به وقوع پيوسته و منجر به سرنگوني حكومت ديكتاتوري «بن علي» شده است بازار تحليل ها و تفسيرها پيرامون اين موضوع بطور جداگانه و همچنين در افق منطقه اي داغ است و هريك از رسانه ها و ناظران سياسي از منظر و زاويه اي بدان پرداخته و ارزيابي هايي ارائه مي دهند. اين نوشته در پي آن نيست كه به تحولات داخلي اين كشور بپردازد و يا از دريچه امنيت منطقه اي موضوع را مورد واكاوي و تحليل قرار دهد. آنچه كه محرز و مشخص بوده اين است كه از نوامبر 1987 تا 15 ژانويه 2011 كه با اعتراضات مردمي، رئيس جمهور ديكتاتور تونس به عربستان گريخت مردم در اين كشور اسلامي با شرايط سخت و اختناق آميزي روبرو بوده اند و حكومت «بن علي» در تمام ابعاد اقتصادي، سياسي و فرهنگي با الگو گرفتن از كشورهاي غربي- بويژه فرانسه- به طرد مذهب و دين بخصوص آيين اسلام و سركوب جنبش ها و نهضت هاي اسلام گرا متمركز بوده است. البته اين روند در سه دهه قبل از «بن علي» نيز استمرار داشته است بطوري كه حتي در 55 سال گذشته (از 1956 تا 2011) و در طول دوران حكومت هاي استبدادي« حبيب بورقيبه» و «بن علي» اجازه پخش هيچ برنامه ديني از جمله نماز و اذان داده نمي شد. اما نكته قابل تامل اين است كه پس از انتفاضه مردم تونس عليه حكومت ديكتاتوري و سياست هاي ضد اسلامي «بن علي» كه منجر به سرنگوني آن شد شماري از كشورهاي منطقه همچون مصر، اردن، يمن، عربستان و ليبي و... به اضطراب و تشويش خاطر افتادند؛ چرا كه حاكمان آنها همچنانكه بسياري از تحليلگران جهان عرب اعتقاد دارند دريافته اند كه احتمال تكرار تجربه تونس در كشورشان وجود دارد. از باب نمونه مي توان به تشكيل جلسه اضطراري در مصر اشاره كرد كه رژيم كمپ ديويدي حسني مبارك بخاطر وحشت از تكرار حادثه تونس ناگزير دست به اين اقدام زد. جالب است كه هزاران مصري با برپايي تجمعات و تظاهرات گسترده در خيابان ها شعار انقلاب، انقلاب سردادند و فرياد برآوردند كه: امروز در تونس و به زودي در مصر. از همين روي؛ خبرگزاري رويترز پس از فروپاشي حكومت «بن علي» در تونس طي تحليلي تصريح مي كند كه انقلاب تونس زنگ خطر را براي حكام عرب به صدا درآورده است. اين تحليل در تشبيهي اضافه مي نمايد تونس به مثابه شهر «گدانسك» جهان عرب محسوب مي شود؛ شهري در لهستان كه زنگ تغيير از آن آغاز شد و كشورهاي كمونيستي شرق اروپا را يكي پس از ديگري فرا گرفت. نكته ديگري كه در راستاي انتفاضه مردمي تونس بايد بدان اشاره كرد موج بيداري افكار عمومي منطقه است. اكثريت مردم منطقه خاورميانه بر اين اعتقاد و باور هستند كه تحولات تونس در بسياري از كشورهاي عربي نيز تكرار خواهد شد. پايگاه خبري «النسيج» در اين نظرسنجي اعلام مي كند كه 80 درصد از مردم در خاورميانه اسلامي به سرنگوني حاكمان در كشورشان خوشبين هستند.بديهي است كه علت اعتراض شديد افكار عمومي به حكومت هاي عربي همچون تونس، مصر، اردن، عربستان و... به فقدان مردم سالاري ديني و شيوه ديكتاتورمآبانه آنها برمي گردد. مضافا كه اين حكومت ها به لحاظ سياسي وابستگي خارجي در آنها موج مي زند و به لحاظ اقتصادي و مالي تنها متكي به نفت هستند. بنابراين آسيب پذيري اين كشورها كه فاقد پايگاه مردمي هستند و تنها خصوصيت و ويژگي «اسلامي بودن» را يدك مي كشند اما آموزه هاي ديني و اسلامي را از صحنه اجتماع و حكومت حذف كرده اند بسيار شديد است و در مواجهه با تنش ها و چالش ها به فوريت مي شكنند و فرو مي پاشند. آنچه كه اين نوشته در پي آن است تا با توضيحات بالا، تصويري از واقعيت موجود را ترسيم نموده و ريشه و علت العلل مشكلات حكومت هاي مورد اشاره را بيان كند اين است كه «ساختار حكومتي» مهمترين پاشنه آشيل آنهاست. اكنون كه مردم تونس توانسته اند به حكومت ديكتاتوري كشورشان خاتمه دهند و شواهد و قراين منطقه حاكي از آن است كه در آينده اي نه چندان دور اين انگيزه طرد حكومت هاي فاسد و ديكتاتوري به خيزش و خروش آحاد مردم منطقه منجر خواهد شد آنچه بايد در ميان ملت ها بسط يابد تبيين الگوي حكومتي كارآمد و بومي شده منطقه اي است. در اين ميان سؤالي كه پيش مي آيد اين است كه كدام الگوي حكومتي از شاخصه ها و مباني و مولفه هايي برخوردار است كه مي تواند در برابر استبداد و استعمار تاب مقاومت داشته باشد؟ بدون ترديد بهترين راه نگاه به سابقه و مدل حكومتي كشورهاي منطقه است. تجربه دهه هاي اخير در منطقه ثابت مي كند الگوي حكومتي جمهوري اسلامي بايد مورد عبرت و مداقه ملت ها و كشورها قرار بگيرد. اين ادعا متكي به دلايل متقن و غيرقابل خدشه اي است كه اثبات مي كند جمهوري اسلامي بر پايه دو ركن ركين جمهوريت و اسلاميت طرحي نو درانداخته و مبتكرانه و مقتدرانه توانسته است الگوي «مردم سالاري ديني» را در سه دهه گذشته به صحنه حكومت و اجتماع بياورد و علي رغم تمام كارشكني ها و دشمني ها به تعبير مجله آمريكايي «فوربس» براندازي نظام جمهوري اسلامي به رويايي تعبيرنشدني تبديل شده است. آيا براي كارآمدي يك الگوي حكومتي كارآمد و بومي شده و براساس موازين اسلامي همين بس نيست كه دشمنان نشان دار نظام ناگزير زبان به اعتراف مي گشايند كه ايران خار چشم آمريكا در جاي جاي خاورميانه و سد راه چپاولگري ها و افزون خواهي هاي آنها است. واشنگتن پست صريحاً با اشاره به اقتدار و توانمندي ايران مي نويسد: «خاورميانه ديگر حياط خلوت آمريكا نيست».«بوستون گلوب» عجزآلود تأكيد مي كند كه زمان رهبري ايران در منطقه فرا رسيده است. حتي مقامات اطلاعاتي و امنيتي غرب بر اقتدار و قدرت ايران كه توانسته در تمامي سه دهه گذشته در رويارويي با گزينه هاي نظامي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... دشمنان مقاومت نمايد و به مسير بالندگي و تعالي مادي و معنوي خود ادامه دهد اقرار مي نمايند. شخصيتي مثل «رابرت بائر» كه خود نزديك به سه دهه از اعضاي برجستهCIA بوده و بر منطقه خاورميانه تمركز و اهتمام داشته است اقرار مي كند اين ايران است كه قادر بوده به برتري غربي ها در منطقه خاورميانه پايان دهد.يا همين چندي پيش بود كه نوام چامسكي كارشناس و استراتژيست برجسته آمريكايي اعتراف كرد؛ آمريكا ديگر نمي تواند خواسته هاي خود را به ايران تحميل كند. طرفه آنكه حتي در حوزه «جنگ نرم» كه امروزه شيوه غالب و شيوع يافته دشمنان عليه ايران اسلامي است دشمنان ناكام بوده اند. اجازه بدهيد باز هم به قول خودشان استناد نمايم و گفته اي يا تحليلي از خود به ميان نياورم. «فلينت من لوورت» مدير پروژه ايران در بنياد نوين آمريكا به همراه «هيلاري من لوورت» در مقاله اي مشترك در هافينگتون پست با صراحت مي نويسد: «قدرت نرم ايران، سدي در برابر آمريكا است». اين مقاله كه پس از سفر رئيس جمهور كشورمان به لبنان به نگارش درآمده است با اين توضيح كه «قدرت نرم در سياست خارجي از اهميت بالايي برخوردار است و به معناي قانع كردن ديگران است تا آنها آنچه را مي خواهيد بخواهند»، خاطرنشان مي نمايد: «ما تصور نمي كنيم هيچ يك از مسئولان و رهبران غربي يا عربي بتوانند مسير فرودگاه بيروت تا كاخ رياست جمهوري لبنان را در خودرو سرباز طي كنند و در طول اين مسير براي ده ها هزار استقبال كننده از مردم لبنان دست تكان دهند و به ابراز احساسات آنان پاسخ گويند...» اين نوشته بيش از آن مجال بسط پيدا كردن ندارد و آنچه مورد استناد قرار گرفت تنها اندكي از بسيارها است. كشورهاي عربي وابسته به قدرت هاي استعماري كه به تعبير روزنامه عرب زبان تشرين «مشكل آنها اين است كه به آمريكا تكيه مي كنند» با استبداد و ديكتاتوري نمي توانند ادامه مسير دهند. در حالي كه در سوي مقابل؛ اقتدار جمهوري اسلامي برآمده از مدل حكومتي مردم سالاري ديني بوده است. مدلي كه تمامي پيشرفت هاي ايران اسلامي در 32 سال گذشته در گرو آن بوده است و تأمين اقتدار منطقه اي با بسط اين الگوي حكومتي در سراسر منطقه و جهان اسلام ميسر خواهد بود. جمهوري اسلامي:مطبوعات و هدفمندي يارانه ها «مطبوعات و هدفمندي يارانه ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛اجراي قانون هدفمند كردن يارانه‌ها با استقبال قابل تقدير مطبوعات همراه شده و رسانه‌هاي نوشتاري علاوه بر خبررساني در زمينه اجراي اين قانون، با انتشار مقالات و مطالب متنوع تلاش مي‌كنند اين جراحي بزرگ اقتصادي با موفقيت انجام شود. قاطبه اصحاب مطبوعات بر اين عقيده‌اند كه با تلاش دستجمعي مسئولان و مردم و رسانه‌ها بايد قانون هدفمند كردن يارانه‌ها از گردنه‌ها عبور كند،‌ موانع را پشت سر بگذارد و كليه اهداف آن تحقق يابد. در اين ميان، مطبوعات ضمن آنكه نقش اطلاع رساني و توضيح و تشريح قانون هدفمندي يارانه‌ها را برعهده دارند، رابط صادق و اميني هم براي انتقال نقطه‌نظرها و مشكلات مردم به مسئولان هستند و از اين طريق نيز به اجراي هرچه بهتر و كم عارضه‌تر اين قانون كمك مي‌كنند. چنين خدمت ارزنده‌اي توسط مطبوعات البته اختصاص به قانون هدفمندي يارانه‌ها ندارد و به اين موضوع خاص محدود نمي‌شود. مطبوعات، در عرصه عمومي اطلاع رساني،‌ به مسئولين نظام و دولت كمك‌هاي شاياني مي‌كنند، در ميدان‌هاي مقابله با تهاجم بيگانگان حضوري فعال دارند، با جريان‌هاي ضد اخلاقي و ضد امنيتي مبارزه فكري و فرهنگي مي‌كنند و از طريق انتشار مطالب مختلف به بالا رفتن سطح آگاهي مردم كمك مي‌كنند. در كنار اين اقدامات، نقد منصفانه عملكردهاي مسئولين و توصيه‌هاي خيرخواهانه و مفيد براي حل مشكلات مردم نيز از جمله اقدامات مطبوعات است كه كمك شاياني به حسن جريان امور و جلوگيري از انحرافات مي‌كند و طبعاً دولتمردان بايد به خاطر اين خدمات صادقانه از اصحاب مطبوعات قدرداني كنند. اكنون سئوال اساسي و مهم اينست كه آيا مسئولان به وظيفه خود در قبال مطبوعات عمل مي‌كنند؟ به اين سئوال، در دو بخش عمومي و اختصاصي پاسخ مي‌دهيم.منظور از بخش عمومي،‌ همه‌ي عرصه‌هائي است كه مطبوعات در آنها به اطلاع رساني، روشنگري و نقد مشغولند. در اين عرصه، آنچه كاملاً مشهود است و نيازي به شرح و استدلال ندارد اينست كه اكثر مسئولان در دوران‌هاي مختلف از حمايت و تعريف و تمجيد خوششان ميآيد و از نقد نه تنها استقبال نمي‌كنند بلكه آنرا نوعي مخالفت با خود تلقي مي‌نمايند. اين ويژگي، اختصاصي به اين دولت و آن دولت ندارد هر چنداز نظر ميزان، تفاوت‌هائي ميان آنها وجود دارد. بي‌انصافي است اگر به تعارفات لفظي و ارسال تبريك به مناسبت روز خبرنگار و دادن وعده‌هاي سرخرمن اشاره‌اي نكنيم، اما هنگامي كه نوبت به انجام وظايف قانوني مي‌رسد اعمال سليقه‌ها شروع مي‌شود و بوي سوختن پروبال مطبوعات مستقل است كه به مشام اصحاب مطبوعات مي‌رسد... از آنجا كه اين قصه سر دراز دارد و اين مقاله گنجايش شرح و بسط مطالب مربوط به آن را ندارد، از اين بخش در مي‌گذريم و به بخش اختصاصي مورد نظر مي‌پردازيم. مقصود از بخش اختصاصي، عرصه اجراي قانون هدفمند كردن يارانه هاست. اگر در اين قانون و پيوست‌ها و آئين نامه‌هاي اجرائي آن و اظهارات مسئولان و مجريان آن دقت كنيد، به اين نكته خواهيد رسيد كه مطبوعات از موارد فراموش شده در اين قانون هستند و معلوم نيست هزينه‌هاي سنگيني كه از رهگذر اجراي قانون هدفمند كردن يارانه‌ها به مطبوعات تحميل مي‌شود چگونه بايد تأمين گردد. براي آنكه صورت مسأله كمي روشن شود، ارائه اين توضيح مختصر را لازم مي‌دانيم كه درست از روز اعلام آغاز اجراي قانون هدفمند كردن يارانه‌ها هزينه‌هاي توزيع، حمل و نقل و خريد بسياري از اقلام مورد نياز مطبوعات بالا رفته و در مواردي به 10 برابر رسيده است. در اين قانون، حتي براي تاكسي‌ها سهميه سوخت ارزان قيمت در نظر گرفته شده ولي براي خودروهاي توزيع مطبوعات كه حاميان رسانه‌اي دولت در اجراي همين قانون هستند هيچ سهميه‌اي در نظر گرفته نشده است. قيمت كاغذ به پيروي از قيمت دلار و در اثر شرايط بحران اقتصادي جهان در ماه‌هاي اخير بشدت بالا رفته و انتظار اين بود كه دولت براي جبران فشاري كه به اين دليل بر مطبوعات وارد مي‌شود از محل اعتبارات فرهنگي به مطبوعات كمك مي‌كرد. متأسفانه نه تنها چنين كمكي به مطبوعات نشده، بلكه سهميه قانوني يارانه‌ها نيز بشدت كاهش داده شده بطوري كه در مواردي حتي به كمتر از يك هفتم رسيده است! داستان آگهي‌هاي دولتي در سال جاري را نيز غير از خواجه حافظ شيرازي همه مي‌دانند. اگر قرار باشد دولت فقط بخش كوچكي از هزينه چاپ اخبار مربوط به خود را، كه مطبوعات عهده‌دار انتشار آن هستند، به آنها پرداخت نمايد چندين برابر سهميه‌اي كه از آگهي‌ها و يارانه‌هاي تعيين شده توسط قانون به مطبوعات تعلق مي‌گيرد خواهد شد. متأسفانه از پرداخت اين حق طبيعي و قانوني كه فقط مي‌تواند تأمين كننده حداقل‌هاي نياز مطبوعات باشد نيز خودداري مي‌گردد. در هفته‌ها و ماه‌هاي آينده كه قبوض آب و برق و گاز مطبوعات به آنها برسد، هزينه‌هاي سنگيني بر مخارج كنوني‌شان اضافه خواهد شد كه معلوم نيست براي تأمين آنها به چه كسي بايد متوسل شوند! هم اكنون كه هنوز اين هزينه‌هاي جديد گريبان مطبوعات را نگرفته، بسياري از آنها نيمه جان شده و در آستانه تعطيلي قرار گرفته اند، روشن است كه با اضافه شدن هزينه‌هاي جديد سرنوشت اين دسته از مطبوعات كه نه به كر وصل هستند و نه حق قانوني شان به آنها داده مي‌شود چه خواهد بود به ويژه آنكه ركود اقتصادي كشور موجب كاهش شديد آگهي‌هاي خصوصي نيز شده است. با اينهمه، مطبوعات به حمايت از اجراي قانون هدفمند كردن يارانه‌ها ادامه خواهند داد، زيرا اين يك طرح ملي است كه اجراي صحيح آن به نفع كشور و ملت و نظام است و بهيچوجه نبايد از كمك به آن كوتاهي شود. در طرف مقابل، مسئولان نيز بايد به وظيفه خود در قبال مطبوعات عمل كنند و با پرداخت حق طبيعي و قانوني مطبوعات، آنها را در انجام رسالتي كه برعهده دارند ياري نمايند.  رسالت:كابوس‌هاي شاهانه و روياهاي استعماري «كابوس‌هاي شاهانه و روياهاي استعماري»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي رسالت به قلم دكتر حشمت‌الله فلاحت پيشه است كه در آن مي‌خوانيد؛"شاه رفت". اين تيتر مهيج بعد از دي ماه سال 1357 اين بار در قبال كشور "تونس" به كار رفت و ماه اول زمستان را به كابوسي براي آخرين بازمانده‌هاي نظام‌هاي شاهي و موروثي تبديل كرد. آخرين مصاحبه "زين‌العابدين بن علي" ديكتاتور تونس نيز شبيه آخرين مصاحبه شاه مخلوع ايران بود، او نيز گفت: پيام انقلاب شما را شنيدم، وعده آزادي، كار و نان داد و... اما انقلاب تونس نيز به مرحله‌اي برگشت ناپذير رسيده بود. بدون شك رفتن شاهان و شكل‌گيري نظام‌هاي دموكراتيك بويژه در دنياي اسلام با اقبال مردمي مواجه خواهد شد و شتاب تحولات مردمسالارانه به حدي است كه خيلي زود مي‌تواند ساحل آرامش شاهان را بر هم زند. بويژه آنكه علت اصلي پايايي اين نظام‌هاي موروثي، تباني آنها با قدرت‌هايي بوده است كه شعار‌هاي دموكراسي خواهانه خود را فداي موقعيت‌هاي "جغرافياي سياسي" و "جغرافياي اقتصادي" (ژئوپليتيك و ژئواكونوميك) مي‌كنند. طرح خاورميانه بزرگ آمريكا، آخرين مصداق اين "تباني" است. اگر انقلاب را يك بعد تحولات دنياي اسلام قلمداد كنيم، بعد ديگر آن "تجزيه" است. قدرت‌هاي غربي به همان ميزان كه تا آخرين لحظات براي حفظ نظام‌ها‌ي ديكتاتوري وابسته به خود تلاش مي‌كنند، سياست تجزيه دنياي اسلام را نيز در دستور كار دارند. موضوع "سودان" آخرين مصداق سياست اخير است كه خيانتي به دنياي اسلام به شمار رفته و نبايد تحولات آن تحت‌الشعاع قضاياي تونس قرار گيرد. كشورهايي همچون مصر، ليبي والجزاير در شمال آفريقا كه به شدت از موج اول ترسيده‌اند، به رغم آثار زيانبار تجزيه همسايه جنوبي خود در قبال آن موضعي انفعالي اتخاذ نموده‌اند. از يك سال پيش كه به گونه‌اي بي‌سابقه كشورهاي غربي، همسايگان مسيحي سودان در آفريقا و حتي رهبر شورشيان جنوب، پيروزي عمرالبشير در انتخابات رياست جمهوري را تبريك گفتند، آنها براي اجراي موافقت‌نامه صلح 2005 و برگزاري رفراندوم تجزيه سودان زمينه سازي مي‌كردند. طبق اين همه پرسي، يك كشور مسيحي جدا شده از سودان به تعداد كشورهاي مسيحي قاره آفريقا اضافه مي‌شود و 70 درصد ثروت كشور را به خود اختصاص مي‌دهد و بلافاصله اختلافات و درگيري‌ها به "دارفور"، شرق، غرب و شمال سودان كشانده مي‌شود و يكي از بزرگترين و "استراتژيك"‌ترين كشورهاي اسلامي در قلب آفريقا در معرض تجزيه طلبي‌هاي بي‌پايان قرار مي‌گيرد. تصفيه‌هاي ديني آينده و حتي سهم خواهي‌هاي بيشتر مسيحيان در كشورهايي همچون مصر و الجزاير به كوتاه مدت و عرفي شدن تجزيه در دنياي اسلام در بلند مدت از جمله اين روياهاي استعماري به شمار مي‌آيند. بنابراين تحولات آينده، حاصل جنگ بين "انقلاب" و "تجزيه" است. اگر كماكان قدرت در اختيار شاهان "اهل تباني" و فاقد عقل و اراده راهبردي (استراتژيك) قرار داشته باشد، تجزيه و تضعيف كشورهاي مختلف با مصاديق بيشتري مواجه خواهد شد و در مقابل به ميزاني كه مردم زمام حكومت را در كشورهاي خود در اختيار گيرند، امكان بيشتري براي خنثي سازي توطئه‌هاي بيروني فراهم مي‌شود. جوانان مسلمان زودتر از زمامداران و حتي نخبگان دنياي اسلام "جنگ تمدن‌ها" را باور كرده‌اند. به همان ميزان كه تحولات سودان مي‌تواند براي مسلمانان موجب نگراني باشد، انقلاب "تونس" موجب خرسندي است. حتي دشمنان انقلاب تونس نيز سعي كردند با ژست‌هاي دموكراتيك بر موج انقلاب سوار شوند، اما پيام حزب‌الله لبنان و حماس به عنوان فعالترين گروه‌هاي اسلامي در جبهه‌بندي دنياي اسلام با رژيم صهيونيستي، حاميان غربي و همراهان تلويحي آن دردنياي عربي، به همه گمانه‌زني‌ها و تحليل‌ سازي‌ها پايان داد. حزب‌الله اين انقلاب را انتفاضه مردم تونس خواند كه بايد به درس عبرتي براي زمامداران عرب تبديل شود. مقاومت آثار تباني شاهان با استعمارگران را با خون و گوشت خود تجربه كرده است. تونس بلافاصله بعد از استقلال به دام ديكتاتوري افتاد. ابتدا 31 سال ديكتاتوري "حبيب بور قيبه" و سپس 23 سال ديكتاتوري "زين‌العابدينبن علي" ديكتاتور اخير علاوه بر همراهي با راهبردهاي غرب بويژه آمريكا و فرانسه در منطقه الگوي سكولاريسم در شمال آفريقا را ارائه داد. قوانين منع حجاب در دانشگاه‌ها و ادارات اعمال شد و سركوب دموكراسي خواهان و بويژه شيعيان معتقد به "حكومت اسلامي" در دستور كار قرار گرفت. اما همين كه مردم نقطه عطف انقلاب را رقم زدند، دوستان غربي شاه او را به خاك خود راه ندادند تا رسوايي تاريخي54 سال همراهي و تباني با ديكتاتورها را پوشيده نگه دارند. بنابراين، حوادث تونس هم شوكي براي دنياي غرب بود و هم عبرتي براي دنياي عرب. اين اولين بار نيست كه مردم يك كشور جهان سوم استبداد واستعمار را همزمان هدف قرار مي‌دهند و حتما آخرين بار نيز نخواهد بود. از طرفي پذيرش زين‌العابدين بن علي توسط عربستان مي‌تواند به معناي پدر خواندگي جبري رياض نسبت به شاهان قرن بيستم باشد. بعد از عراق، در برخي كشورهاي حوزه خليج‌فارس، مصر و اردن نيز صداي دموكراسي خواهيبلندشد،‌ اما تونس الگويي را ارائه داد كه خواب شاهان را آشفته مي‌كند. ممكن است مردم بيش از اين در انتظار اصلاحات كند و سطحي خاندان موروثي نمانند. جشن شادي مصري‌ها و اردني‌ها همراه با اعتراضات سياسي در "قاهره" و نارضايتي اقتصادي در "امان" نشان داد كه تحولات جهان عرب به شدت زنجيره‌اي شده است. آيا باز هم شاهان به تباني با استعمارگران مي‌انديشند؟تاكنون ايفاي نقش اطاعت طلبانه در درون راهبردهاي فرامنطقه‌اي قدرت‌ها، شاهان را در مقابل نيازها و خواسته‌هاي دموكراتيك خاورميانه و شمال آفريقا مصون نگه داشته است اما چند عامل و تحول نشان داد كه عرصه تباني در حال گذار است. اولين آن طرح خاورميانه بزرگ آمريكا است. آمريكايي‌ها در آنجا خود را مجبور مي‌بينند كه در مقابل حركت‌هاي آزاديخواهانه و دموكراتيك در دنياي عرب، حداقل موضع بي‌طرفانه‌اي اتخاذ نمايند. موضوع ديگر به افشاي اسناد "ويكي ليكس" مربوط است. يعني اسنادي كه طبق آن حكومت‌هاي شاهي از هر گونه اقدام عليه حكومت‌هاي دموكراتيك منطقه حمايت مي‌كنند. افشاي اين اسناد تباني‌هاي آينده را پرهزينه‌تر ساخته است. و سرانجام نوع برخورد با زين‌العابدين بن علي از طرف كشورهاي غربي احساس تنهايي شاهان را بيشتر كرد. براي عقل محاسبه‌گر غربي، خيلي زود تاريخ مصرف انسان‌هاي شرقي سپري مي‌شود. البته حتي خود غربي‌ها نيز از شتاب تحولات و بويژه پيش‌بيني ناپذيري آن مرعوب شده‌اند. در آينده بيشتر شاهد خواهيم بود كه هر چه حضور مردم در عرصه‌هاي سياسي كشورهاي خاورميانه بيشتر شود، رعب و آشفتگي بيشتري در كانون‌هاي استعماري شكل خواهد گرفت. قدس:افغانستان؛ ضرورت ديپلماسي فعال «افغانستان؛ ضرورت ديپلماسي فعال»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم رضا واعظي است كه در آن مي‌خوانيد؛بتازگي با برخي تجمعات در برابر سفارت جمهوري اسلامي ايران در کابل مواجه بوده ايم که هر بار به بهانه اي صورت مي گيرد. در آخرين مورد برخي افغانها - که برخي سايتها نام هماهنگ کننده آنها را هم ذکر کرده اند - در اعتراض به آنچه توقيف تانکرهاي سوخت اين کشور توسط ايران خواندند دست به تجمع در برابر سفارت کشورمان زدند که براي آگاهي از زمينه هاي ايجاد اين تجمعات توجه به چند نکته را ضروري مي نمايد:اولين موضوع تلاش چند کشور غربي و احتمالاً يکي از کشورهاي همسايه براي مخدوش کردن روابط ايران و افغانستان است. با وجود سرمايه گذاري غربيها در افغانستان، دولت کرزاي آرزوهاي آنها را برآورده نکرد و روابط خوبي را با تهران پايه گذاري کرد. از سوي ديگر، حضور اشغالگران در افغانستان و حل نشدن مشکلات گذشته، مردم اين کشور را دچار سرخوردگي عميقي در برابر غرب نموده است. در حقيقت غرب بشدت دچار چالش عميق در اداره افغانستان و برقراري تعامل با مردم اين کشور شده است، ضمن اينکه بايد اذعان کرد عده اي هم در پاکستان تمايل چنداني به افزايش سطح مناسبات تهران و کابل ندارند. اين موضوع با توجه به شرايط اقتصادي، سياسي و اجتماعي پاکستان طي ماه هاي اخير شکل جدتري به خود گرفته است و افغانها با توجه به اين شرايط، رويکرد چندان مثبتي به پاکستان براي گسترش مناسبات در عرصه هاي مختلف ندارند. از سوي ديگر، مردم افغانستان طي سالهاي گذشته ارتباط عميقي با مردم ايران پيدا کرده اند که در ابعاد مختلف اقتصادي و اجتماعي گسترش زيادي يافته است.نبايد فراموش کرد بسياري از مردم اين کشور طي سالها زندگي در ايران، کشور ما را به فرهنگ و آداب خود بسيار نزديک مي بينند و به دليل زبان مشترک توانسته اند اين ارتباط را وسعت و عمق ببخشند، به همين دليل هم درست در شرايطي که برخي کشورها روز به روز با کاهش سطح مناسبات و مقبوليت عمومي مواجه هستند، احزاب طرفدار ايران در انتخابات اين کشور پيروز مي شوند.همه اين مسائل سبب مي شود سيستمهاي امنيتي و اطلاعاتي کشورهاي خاص در صدد جبران عقب ماندگي خود با استفاده از تخريب رقيب برآيند، بنابراين به روشني مي توان در پشت تجمعات در برابر سفارت ايران در کابل دست اين کشورها را مشاهده کرد. اما از سوي ديگر، به اين نکته هم بايد اذعان کنيم که متأسفانه دستگاه ديپلماسي ما در افغانستان آن گونه که بايد عمل نکرده است و نتوانسته با استفاده از ظرفيتهاي فراوان موجود مانع از چنين تنشهايي در روابط دو کشور شود.به عنوان مثال در مورد آخرين تجمع در برابر سفارت ايران تجمع کنندگان بابت خبري جمع شده بودند که اساس آن کذب بود و مقامهاي ايراني مستقر در کابل بي درنگ مي توانستند با استفاده از رسانه ها اصل موضوع را به اطلاع مردم برسانند. به نظر مي رسد با توجه به ظرفيتهاي فراوان و زبان مشترک دو ملت، ما بايد از قدرت رسانه اي در اين کشور بيشتر استفاده کرده و مانع از اشکال تراشي دشمنان شويم. اکنون دستگاه ديپلماسي ما در عراق موفق بوده و توانسته است از مشترکات ميان دو ملت بخوبي بهره ببرد، اما متأسفانه اين اقدام در افغانستان انجام نمي شود و دستگاه ديپلماسي ما نتوانسته آن گونه که بايد عملکرد کاملي را از خود نشان دهد، در حالي که در برخي جهات ظرفيتهاي افغانستان حتي از عراق هم بيشتر است و دو کشور مي توانند راه آينده خود را هموارتر کنند.اکنون افغانستان به محل چالش جدي غرب تبديل شده است و به همين دليل آنها سعي مي کنند با صادرات بحراني که گريبانگيرشان شده است بار فشار جامعه جهاني و مردم افغانستان را از دوش خود بردارند، به همين دليل ما بايد براي دفع اين حرکتهاي مزورانه تلاش بيشتري را انجام داده و بخصوص در حوزه ديپلماسي، فعاليت خود را در ابعاد مختلف افزايش دهيم. در اين رهگذر تقويت ميز افغانستان در دستگاه وزارت خارجه يا حتي بازسازي دوباره آن ضروري به نظر مي رسد و لازم است با اتخاذ تدابير مناسب از بروز تنش در روابط تهران- کابل پيشگيري و از ايجاد نگاه منفي بين مردم دو کشور نسبت به يکديگر جلوگيري کنيم. مردم سالاري:واقعا بيکاران چند نفرند «واقعا بيکاران چند نفرند»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالباري به قلم شهرام صدوقي است كه در آن مي‌خوانيد؛اعلا م آمار و توجه به آن در هر کشوري همواره به عنوان  نقشه راه  مدنظر تصميم گيران و مجريان حوزه هاي مختلف قرار مي گيرد; به طوري که در بخش هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و غيره اکثر سياست هاي تاثيرگذار  مربوط به آينده با توجه به ميزان شاخص هاي اعلا م شده تدوين  مي شوند و به مرحله اجرا مي رسند.  يکي از همين شاخص ها که همچون  ميزان الحراره، کيفيت و سلا مت اقتصاد هر کشوري را مشخص مي کند، «نرخ بيکاري» است. همانطور که کارشناسان اقتصادي نيز  به آن اذعان دارند بروز معضل بيکاري در يک کشور معلول عواملي است که ريشه در تصميمات و سياست هاي دست اندرکاران حوزه هايي  چون اقتصادي  و اجتماعي دارد. برپايه  همين اظهارات، نرخ بيکاري  کشوري همچون ايران نيز با توجه به عملکرد  دولتمردان  و مسوولين  اقتصادي کشور همواره شناور  خواهد بود. حال، نظر به اين که از آخرين آمار اعلا م شده براي نرخ بيکاري کشور حدود هفت  ماه مي گذرد و از سوي ديگر آمارهاي مربوط به اشتغال زايي بيش از يک ميليون  شغل در سال جاري توسط دولت اعلا م مي  شود نکاتي ابهام آميز از تاخير 200 روزه مهمترين شاخص اقتصادي کشور وجود دارد که در اين مجال کوتاه به چند مورد از آن اشاره مي شود. نخست اين که دولت هيچ اطلا ع رساني شفافي در خصوص چگونگي  ايجاد يک ميليون شغل جديد در کشور نداشته است. مهمترين مستند دولت در اشتغال زايي، ميزان تسهيلا ت اعطايي در بخش هاي صنعت و کشاورزي  و بنگاه هاي زود بازده است که در همين رابطه نيز متاسفانه انحرافاتي مشاهده شده است که به اعتقاد  کارشناسان پول هاي اعطايي نه تنها در اهداف اشتغال زايي نتيجه نداده است بلکه با سرازير شدن منابع مالي شاهد رشد  نقدينگي در کشور هستيم. نکته ديگري که از ديد اقتصاددانان نيز پوشيده نيست بررسي ميزان بيکاري  در زمان اجراي قانون  هدفمندي يارانه هاست. اجراي قانوني که تمام ارکان اقتصاد کشور را تحت تاثير قرار مي دهد به ناچار بر روي شاخص اصلي نظام  کار نيز اثر بخش خواهد بود  به طوري که عدم اعلا م نرخ بيکاري سوالا ت ذهني جامعه رسانه اي و اقتصادي کشور را افزايش مي دهد. چند روزي است  که البته از نظام کارگري نيز اخبار  خوش آيندي به گوش نمي رسد  و علي رغم  اين که در ماه هاي پاياني سال قرار داريم و طبق روال سال هاي گذشته بايد در اين ايام دستمزد کارگران براي سال آينده تعيين تکليف مي شد، اما اخبار  مربوط  به اصلا ح ترکيب شوراي عالي کار منتشر مي شود. در هر صورت  با توجه به اين که کشور در مرحله  گذر از يک مقطع حساس اقتصادي  است و توجه به شاخص  هاي اقتصادي ضرورتي بيش از پيش طلب مي کند، بر دولتمردان و دست اندرکاران تهيه و اعلا م شاخص ها واجب است که بر اعلا م شاخص مهم نرخ بيکاري در کشورسرعت دهند تا سرو ساماني به فضاي کسب و کار داده شود و همچنين  نقشه راهي براي تصميمات مهم اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... آينده کشور باشد. فراموش نکنيم که رئيس جمهور وعده رفع بيکاري تا پايان دولت دهم را مطرح کرده است، اما رويه کنوني و عدم اعلا م نرخ بيکاري، برنامه ريزي ها را ناقص و اميدواري ها را براي نيل به هدف دولت  کاهش مي دهد.  تهران امروز:حزب‌الله توطئه را خنثي مي‌كند «حزب‌الله توطئه را خنثي مي‌كند»عنوان سرمقالبه‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم دكتر حشمت‌الله فلاحت‌پيشه است كه در آن مي‌خوانيد؛در عرصه تحولات لبنان با بازيگراني مواجه هستيم كه استرات‍ژي آنها مبتني بر بحران است كه متاسفانه بعضي سياستمداران لبناني نيز در همين مسير گام بر مي‌دارند. بخش اعظمي از اين سياست نيز به اسم دادگاه رفيق حريري نخست وزير فقيد لبنان شكل مي‌گيرد. رفيق حريري خود تلاش مي‌كرد بازيچه بيگانگان قرار نگيرد اما جانشينان او راه وي را ادامه نمي‌دهند و در مسير بازيگران فرامنطقه‌اي گام بر مي‌دارند. حزب‌الله با خروج از دولت سعد حريري نخست‌وزير مستعفي لبنان براي پرهيز از تشديد وخامت اوضاع مشي تازه‌اي را انتخاب كرد كه نوعي هشدار به دولت نيز بود. تحولات دادگاه ترور رفيق حريري بر مبناي فرضيه پايان دادن به حضور نيروهاي مقاومت در لبنان صورت گرفته‌اند كه اين فرضيه در گذشته پاسخ منفي گرفته است. دشمنان حزب‌الله براي رسيدن به هدف خود تلاش كرده‌اند از ابزار جنگ سخت و نرم استفاده كنند. جنگ 33 روزه لبنان مصداق جنگ سخت بود كه با شكست اسرائيل و پيروزي حزب‌الله مواجه شد و پس از اين شكست دشمنان مقاومت، دادگاه ترور رفيق حريري را به عنوان موضوعي داخلي و مصداق جنگ نرم برجسته كرده‌اند كه قطعا اين ترفند نيز به شكست منجر خواهد شد و موضوع به نفع حزب‌الله پايان خواهد يافت زيرا حزب‌الله از پايگاه قدرتمند مردمي برخوردار است و در ميان گروه‌هاي مختلف مذهبي لبنان حتي مسيحيان پايگاه مردمي قابل توجهي دارد. بررسي اخبار روزانه تحولات اخير لبنان نبايد ما را از يك مسئله اساسي غافل كند. جنگ‌هاي 1948، 1956، 1967 و 1973، 1982 و. اسرائيل عليه كشورهاي منطقه با حمايت متحدان غربي‌اش با اين هدف سازماندهي شدند تا براي كشورهايي كه در خط مقدم مبارزه با اسرائيل قرار دارند مشغله ايجاد كنند. اين هدف در لبنان نيز پيگيري مي‌شود و دشمنان لبنان تلاش مي‌كنند با سوءاستفاده از تنوع قومي و مذهبي در اين كشور مسئله سازي كنند تا با تفرقه افكني ميان گروه‌هاي مختلف قومي و مذهبي به اهداف خود به‌ويژه شكست مقاومت دست يابند. توطئه اخير دادگاه ترور رفيق حريري نيز در راستاي همين سياست تداوم بحران ارزيابي مي‌شود. حزب‌الله به رغم تلاش‌هاي چشمگير سياسي و نظامي‌اش براي دفاع از تماميت ارضي لبنان در برابر تعرض بيگانگان سهم خواهي سياسي نكرده و در راستاي منافع ملي لبنان حركت كرده است. حزب‌الله ومتحدان اين گروه روند دادگاه ترور رفيق حريري و تحولات مربوط به آن را بادقت رصد كرده‌اند و تا كنون با توطئه‌هاي سازماندهي شده از طريق اين پرونده مقابله كرده‌اند. طبيعي است با توجه به تدبير حزب‌الله و تجربه اين جريان در عرصه داخلي آمريكا، فرانسه و ساير بازيگران غربي بازي را خواهند باخت و مجبور خواهند شد واقعيات سياسي لبنان را بپذيرند. اين در حالي است كه ايران، عربستان و سوريه تلاش كرده‌اند در اين پرونده نقش منطقه‌اي و اسلامي خود را ايفا كنند و قطعا تا زماني كه شاخصه‌هاي بحران كنار نروند امكان رسيدن به شرايط تعديل شده به سود لبناني‌ها ميسر نخواهد شد. در اين بحران سيد حسن نصرالله در سخنان يك‌شنبه شب با هوشمندي وي‍ژگي تعديل كننده حزب‌الله را يك بار ديگر بيان كرد. وي تاكيد كرد كه خطر قرمز حزب‌الله وقوع جنگ داخلي در لبنان است و حزب‌الله اسير اين توطئه نخواهد شد. اين سخن نشان مي‌دهد كه حفظ يكپارچگي ملي و دفاع از منافع ملي لبنان براي اين گروه از اولويت اساسي برخوردار است و حزب‌الله در تحولات اين كشور نقش تعديل كننده دارد. اين گروه با توان نظامي خود به جايگاه مشروعي در لبنان دست يافته اما هيچ گاه به دنبال امتيازهاي سياسي نبوده است و از پيروزي‌هاي خود در جنگ با دشمن به‌ويژه در جنگ 33 روزه به عنوان اهرم فشار استفاده نكرده است. علت پويايي حزب‌الله هم همين بوده كه اين حزب از توانايي نظامي و قدرت سياسي خود براي خدمت به لبنان استفاده كرده است و هيچ گاه در مسير زياده‌خواهي قرار نگرفته است و قطعا همين سياست را در پرونده ترور رفيق حريري دنبال خواهد كرد و اين توطئه را هم خنثي خواهد كرد. ابتكار:اصول گرايي تعريف شد اما اصول گرا کيست؟ «اصول گرايي تعريف شد اما اصول گرا کيست؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم غلامرضا کمالي پناه است كه در آن مي‌خوانيد؛انتشار مانيفست اصول گرايي را بايد به فال نيک گرفت. اين بيانيه که داراي چهار اصل و دوازده«شاخص»است، به گونه اي تنظيم شده که همه نيروهاي انقلابي معتقد به جمهوري اسلامي را مي‌تواند در زير چتر خود بگنجاند. واقعيت اين است که ميان گروه‌هاي موسوم به اصلاح طلب و اصول گرا در اصليت«اسلام» «جمهوري اسلامي» (قانون اساسي)،«خط و سيره امام» و«ولايت فقيه» اختلاف چنداني وجود ندارد. به اين معني مي‌توان گفت بسياري از اصلاح طلبان هم اصول گرا هستند. بي ترديد بحث‌ها و جدل‌ها و اختلاف نظرها بيشتر به شاخص ها، (در مرحله عمل نه در مرحله نظر) مربوط مي‌شود. مشکل مي‌توان افرادي را در کيان معتقدان به نظام اسلامي پيدا کرد که خود را مدافع ارزش‌هاي اسلامي- پاي بند به مباني انقلاب اسلامي و ملتزم به ولايت فقيه نداند. اتفاقاً اکثر نيروهاي منتقد دولت اصول گرا، گلايه دارند چرا حرمت مرجعيت (شاخص4) ناديده گرفته مي‌شود و البته چرا آزادي‌هاي مشروع(شاخص6) که در قانون اساسي بر آن‌ها تاکيد شده زير پا گذاشته مي‌شود؟ کدام انسان عاقل مسلماني که در دامن فرهنگ ايراني-اسلامي پرورش يافته، آزادي را تا حد"لا ابالي گري" تنزل مي‌دهد؟ قطعاً وقتي صحبت از آزادي مي‌شود، به حفظ کرامت اشخاص و آزادي بيان و اجتماعات و خلاصه هماني اشاره دارد که در شاخص شماره 6 مانيفست اصول گرايي به آن اشاره شده است. صد البته هم اصلاح طلبان و هم اصول گرايان طيف منتقد- بر اين موضوع تاکيد بيشتري دارند. بي گمان اين بيانيه خاصيت وحدت آفريني دارد؛ اگر همه گروه‌ها منافع آني و لجبازي و خود بزرگ بيني را کنار بگذارند و به نيمه پر ليوان نگاه کنند، مي‌توانند به اين نتيجه برسند که بخش زيادي از خواسته‌ها و حرف دل آن‌ها در اين منشور گنجانده شده است. شايد سوال پيش آيد که جايگاه انتقاد در اين منشور چيست، اگر چه در شاخص‌هاي 10 و12 بر وحدت و هماهنگي تاکيد شده است اما بندهاي 6 تا 9 تلويحاً به اين موضوع يعني انتقاد از وضعيت موجود اشاره دارد. براي پيشرفت همه جانبه کشور نياز به بيان کاستي‌ها و ضعف عملکرد‌ها است و اين ميسر نخواهد شد مگر اين که آزادي بيان گرامي داشته شود. بنا بر اين مي‌توان اذعان کرد که تعريف اصول گرايي خوب است؛ اما خوب تر از آن مرحله اجرا و عمل است. به گفته سعدي«دو صد گفتار نيم کردار است» يا سعد يا کار به عمل بر آيد به سخنراني نيست. اگر بنا را بر اين گذاشته اند که جداً به اين شاخص‌ها و اصول عمل کنند، آن وقت اين پرسش پيش مي‌آيد که اشخاص حقيقي و حقوقي و رسانه‌هايي که عملکرد شان حداقل تا کنون بر خلاف اين مباني و شاخص‌ها بوده چه ناميده مي‌شوند؟ اگر در باز بر همان پاشنه قديمي بچرخد و اين گروه دست از اعمال و گفتار خود بر ندارند و در عين حال خود را اصول گرا بنامند، راهکارهاي عملي براي طرد يا اصلاح اين افراد وجود دارد؟ بايد منتظر ماند و ديد که اصول گراي واقعي کيست؟ آفرينش:ميله‌‌ گذاري‌ مرزهاي ايران و عراق و چند نکته «ميله‌‌ گذاري‌ مرزهاي ايران و عراق و چند نکته»عنوان سرمقاله روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛چندي پيش معاون وزير امور خارجه‌ عراق از فعاليت كميته‌ مشترك ايران و عراق براي بازسازي و ميله‌‌گذاري دوباره‌ مرزهاي ايران و عراق در آينده‌ نزديك خبر داد در اين راستا و با سفر اخير سرپرست وزارت امور خارجه‌ ايران به عراق، كميته‌اي مشترك از سوي هر دو كشور براي تعيين مرزهاي دو كشور‌ تشكيل شده‌ تا كارهاي خود را براي ميله‌گذاري در مرزهاي مشترك آغاز کند.کميته اي که در واقع گذشته از نشانه گذاري دوباره مرزهاي طولاني ايران با عراق که بيش از يک هزار و 400 کيلومتر است عملا مي تواند پاياني بر اختلافات و ادعاهاي مقامات و شخصيتهاي عراقي در مورد ايران باشد. در اين راستا بايد گفت که هر چند ايران و عراق در سال 1975ميلادي با ميانجي گري الجزاير، قراردادي را با همين نام امضا كردند كه آخرين تغييرات مرزي تهران و بغداد در آن ديده شده بود و بر اساس آن و برخلاف گذشته، مالكيت كامل عراق بر رودخانه مرزي اروندرود به مالكيت دو كشور بر اين رودخانه و تعيين خط تالوگ(خط قعر) به عنوان مرز رودخانه‌اي تغيير كرد در اين حال با پاره کردن آن از سوي صدام درجنگ تحميلي عليه ايران عراقي ها گاه و بي گاه دم از عدم اعتبار آن ميزدندو حتي در سالهاي اخير نيز مقاماتي از آن کشور خواستار تجديد نظر در اين قرارداد شده بودند. در اين حين از آنجا که در طول 8 سال جنگ دو کشور ميله ها و نشانه اي مرزي تخريب يا آسيب ديده بود که گاه موجب پاره اي اختلاف ها (از جمله در سال گذشته بر سر فکه ) ميشد اينک بيش از هر زماني نياز به ميله گذاري و نشانه گذاري آنها از سوي دو کشور است.دراين حال بايد اشاره کرد که اين نشانه گذاري از چند جهت مي تواند حائز اهميت باشد. نخست آنکه در واقع هر چند اکنون روابط دو کشور همسايه عراق و ايران در شرايطي مناسب و دوستانه قرار گرفته است اما هم چنان لايه هاومحافل بعثي نيز وجود دارند که عملا دشمني اي ديرينه با ايران ومنافع ملي ايرانيان دارند در اين راستا همواره کوشيده اند تا عليه تماميت ارضي ايران اقدام کند در اين ميان نشانه گذاري مرزي دوباره بر اساس قرارداد الجزاير مي‌تواند اين گونه تحرکات را کاهش داده و بهانه‌گيري آنان را قطع نمايد . دوم آنکه بي شک در امتداد خط مرزي ايران با عراق همواره منابع و ميدان هاي مشترک انرژي وجود داشته است که در چند سال گذشته نيز عراقي ها تلاش کرده‌اند آنها را توسعه و بهره برداري نمايند در اين راستا با ترسيم مجدد مرز و نشانه گذاري مسلما کمک شاياني به شناخت دو کشور از ميدان هاي مشترک بوجود خواهد آمد. سوم آنکه در واقع نشانه گذاري مجدد مرزها جدا از جلو گيري در امکان بروز اختلاف عملا کمک زيادي به مساله تامين امنيت در مرزها خواهد کرد و جدا از فرايند ثبات در مرزها روابط سياسي ، اقتصادي و سرمايه گذاري بين دو کشور را نيز گسترش خواهد داد در عين اينکه دامنه همکاري ها نيز مي‌تواند به برداشت مشترک از منابع و ميدان هاي انرژي مشترک در امتداد خط مرزي نيز بيانجامد . حمايت:تحولات تونس و جريان عدالت خواهي جهاني ‏ «تحولات تونس و جريان عدالت خواهي جهاني»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي حمايت به قلم خديجه روزبهاني است كه در آن مي‌خوانيد؛همانگونه که همگان مطلع شدند طي روزهاي اخير پيرو بروز برخي نارضايتي هاي علني در عرصه جامعه تونس که منجر به ناآرامي ها ودرگيري هايي در اين کشور شد، حاکم طويل المدت تونس که بنا حق با عنوان رييس جمهور خوانده مي شد وبيش از دو دهه مقدرات مردم اين سامان را بر عهده داشت، همانند شاه ستمگر ايران از کشور گريخت و امکان آن فراهم شد تا ملت تونس پس از سالها تحمل ظلم وجور حاکم بي اعتنا به حقوق مردم، نفس راحتي بکشد و در پي شکل دهي ترتيبات جديدي براي امور کشور خود برآيد. نظر به اهميت اين رويداد و تحليل هايي که اين روزها از سوي جريان هاي مختلف حتي اپوزيسيون جمهوري اسلامي ايران انجام شده و با عنايت به اينکه هم اينک مطالباتي در کشورهاي ديگر منطقه از جمله الجزاير ،ليبي نيز مطرح است که طبيعتا بدون آثار حقوقي نخواهد بود،نکاتي در اين زمينه ارائه مي شود تا از منظر حقوقي دقت بيشتري به فعل و انفعالات جهاني داشته باشيم:. ‏1- حاکم فراري تونس آنقدر وابستگي به غرب وحتي رژيم صهيونيستي داشت که متعاقب فرار وي دولتمردان صهيونيست نتوانستند ناراحتي خود را ابراز‏ نکنند وصراحتا نسبت به اين تحول ابراز نگراني کردند. بديهي است دولتمردان غربي که همواره خود را منادي دمکراسي خواهي وآزادي طلبي معرفي مي کنند، در يک چنين رويداهايي واقعيتشان آشکار مي شود ومعلوم مي شود که چقدر حاضرند براي منافع سياسي خود ملت ها را استثمار کنند. معلوم مي شود که چقدر حاضرند قواعد دموکراسي به کنار گذاشته شود تا فردي با فرايندهاي تقلبي و بي محتوا براي چندين دوره رييس جمهور معرفي شود. حال که عامل سرسپرده آنها گريخته است عجيب است که باز هم ژست دموکراسي خواهي را کنار نمي گذارند و در عين حال نيز به شدت در تلاش هستند که مقدرات ملت مزبور در اختيار افراد يا جريان هائي قرار نگيرد که مستقل ودر خدمت منافع ملت خود و نه زور گويان عالم عمل کنند.‏ ‏2- تحول اخير تونس نشان داد که ظلم وستم هر چه متکي بر حمايت هاي خارجي يا زور سلاح وسرنيزه باشد به فرمايش پيامبر اکرم‏( ص) پايداري ندارد."المُلک يبقي مع الکفرولايبقي مع اللظلم" . فلذا برخي حاکمان مشابه بورقيبه خصوصا در کشورهاي عربي اسلامي که امروزه به اتکاي سرمايه هاي خدادادي ومنابع طبيعي خود انواع سلاح هاي زرادخانه هاي ورشکسته غربي را مي خرند و بدينوسيله فشار بر ملت هاي خود را از يکسو استمرار مي بخشند واز سوي ديگر با وابستگي به قدرت هاي سياسي عالم هر روزه مانع عدالت خواهي ملت هاي مسلمان مي شوند و همين رويکرد آنها باعث شده که بيش از 6دهه سرزمين فلسطين در غصب متجاوزان باقي بماند ،لازم است درس عبرت بگيرند.بايد پرسيد چرا اين دولت هاي اسلامي حتي با ابزار هاي اقتصادي حاضر نيستند فشار لازم را بر رژيم صهيونيستي و حاميان آن وارد سازند؟ چرا هر از چند گاه خبرهايي مي رسد که اين حاکمان پشت صحنه چه بده بستان هائي با ستمگران دارند؟!‏ ‏3- در اسناد حقوقي بين المللي شناخته شده ،حق تعيين سرنوشت يکي از حقوق اساسي ملت ها محسوب مي شود. اين حق در ابعاد مختلف سياسي اجتماعي اقتصادي و فرهنگي بايد مورد احترام قرار گيرد و به همين جهت در مواد آغازين هر دو ميثاق بين المللي حقوق مدني وسياسي وحقوق اقتصادي واجتماعي وفرهنگي به عنوان فراگيرترين اسناد عام ولازم الاجراي بين المللي ذکر شده است.  امروزه يکي از بحث هاي جديدي که در حوزه عادلانه ساختن ساختار بين المللي مطرح است ودر قطعنامه هاي مجمع عمومي ملل متحد نيز انعکاس يافته است ،توسعه وتعميق حق تعيين سرنوشت ملت ها در اداره حقوقي عالم است.از رويکرد ملت تونس براي اعمال حق تعيين سرنوشت خود بايد استقبال کرد وتاکيد نمود که هر چه ملت ها از يوغ مديريت هاي وابسته وسر سپرده قدرت هاي خارجي رهايي يايند، امکان مشارکت بيشتري در قبال امور جهاني پيدا مي کنند و صداي عدالت خواهي ومبارزه با زور گوييِ قدرت ها پژواک بيشتري مي يابد واميد بيشتري براي عادلانه تر شدن ساختار بين المللي شکل مي گيرد. فلذا بعيد است که قدرت هاي استعمارگر به انواع دسيسه ها از جمله با ظاهر حقوقي متوسل نشوند تا مسير مطالبات ملت هاي تحت ستم حاکمان سرسپرده خود را منحرف کرده و آنها را مشغول امور فرعي کنند بر همين مبنا از جوامع مستقل و روشن بين از جمله ايران اسلامي انتظار مي رود همواره ناظر فعل وانفعالات جهاني در مسير عدالت خواهي باشند تا حداقل روشنگري لازم در قبال رويکردهاي ظالمانه قدرتها وحمايت انساني از ملت ه




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 593]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن