واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گيله مرد ادبيات داستاني ايران(1) نويسنده:فرشيد فرجي تحليل داستان «گيله مرد» بزرگ علوي درسال 1282 در تهران به دنيا آمد و تحصيل نمود. در سال 1298 به اروپا عزيمت کرد و در رشته ي تعليم و تربيت فارغ التحصيل شد. پس از مراجعت به ايران در مدارس شيراز و تهران به تدريس پرداخت تا آنگاه آشنايي با صادق هدايت و تقي اراني از سال 1308 به بعد او را در جهت فعاليتهاي ادبي و سياسي سوق داد. علوي کار نوشتن را به «چمدان» درسال 1313آغاز کرد و کتابهاي «پنچاه و سه نفر» و «ورق پاره هاي زندان» را پس از آزادي از زندان نوشت. تا اينکه آشوب هاي سالهاي 20 تا 32 پيش آمد و باعث جلاي وطن شد و علوي به آلمان رفت و نزديک سي سال دور از وطن به سربرد. رمان «چشمهايش» از ديگر آثار علوي است. همچنين کتابهاي «موريانه»، «ميرزا» و «سالاري ها». بزرگ علوي در نخستين داستانهايش در مجموعه ي «چمدان» که رنگي از رمانتيسم داشت، سخت تحت تأثير صادق هدايت بود اما بعد با نوشتن رمان «چشمهايش» و برخي داستان هاي کوتاه خود در مجموعه ي «نامه ها» همچون «گيله مرد» که از زمره ي بهترين داستانهاي کوتاه امروز ماست، به فضاي رئاليستي خود دست يافت و در حقيقت اين اثر و برخي آثار ديگر او بود که فضاهاي روستا و زندان را در داستان نويسي ماپايه گذارد. او در ايجاد و رونق داستان هاي سياسي، سهم بسزايي در ادبيات معاصر ايران دارد. نويسنده اي که با حضور خود در زندان فصل نويني از ورق پاره ها و يا حبسيات را در ادبيات امروز گشود و توانست وقايع نگاري را با واقع گرايي در داستان پيوند بزند و چونان هنرپيشه اي نبود که تنها به نقش بازي کردن در فيلمي سياسي و پر از مبارزه بپردازد و پس از پايان فيلمبرداري به برج عاج خويش دل خوش کند. خلاصه ي داستان گيله مرد اين داستان، شرح ماجراي سه مرد است، گيله مرد و دو محافظ او که وي را به فومن مي برند و در حقيقت داستان در همين حرکت و اقامت در قهوه خانه نزديک مقصد به تدريج باز مي شود. دو مأمور تفنگ به دست در ميان غرش باد و باران، گيله مرد را- که يک دهقان شورشي است- به فومن مي برند تا تحويل پاسگاه دهند. گيله مرد در طول راه در فکر رهايي و فرار است. محمد ولي (مأمور اول) با توهين و رجز خواني به دنبال گيله مرد حرکت مي کند. مأمور دوم، بلوچ ساده اي است که پيشاپيش گيله مرد راه مي رود و او هم در فکر فرار از اين نوع زندگي است. يک منزل مانده به پاسگاه، در قهوه خانه اي فرود مي رود و او هم در فکر فرار از غرور و اطمينان به پيروزي، رازي را که همواره با وحشت پنهان داشته بود، براي گيله مرد فاش مي کند که قاتل صغري، زن گيله مرد،-که صداي جيغش هيچ وقت آنها را راحت نمي گذارد- خود اوست. در اين حين مأمور بلوچ-که چشم طمع به تنها اندوخته ي گيله مرد، پنجاه تومن پول همراه دارد حاضر مي شود در ازاي آن تفنگ را به گيله مرد بدهد. گيله مرد تفنگ را مي گيرد بعد از غلبه بر قاتل زن خود تحت تأثير التماس و گريه هاي او و احساسات انسان دوستانه ي خود قرار مي گيرد و از کشتن مأمور منصرف مي شود. وقتي با لباس محمد ولي مي خواهد فرار را آغاز کند، با گلوله هاي مأمور بلوچ کشته مي شود. جايگاه «گيله مرد» در ادبيات داستاني علوي در «گيله مرد» نمونه اي از داستان رئاليسم اجتماعي آفريده است. تا مدت ها اين داستان الگوي نويسندگان مبارزه جو بود. بسياري از داستانهاي از «رنجي که مي بريم»- جلال آل احمد و داستانهاي عبدالرحيم احمدي، علي مستوفي(احمدصادق)- که بعدها کار داستان نويسي را رها کردند از روي طرح اين داستان، اقتباس شد. «گليه مرد» از نخستين داستانهاي نويسندگان ايراني است که در آن پويايي و حرکت به جاي توصيف نشسته است. گيله مرد، روستايي گيلاني مبارزي است که به جنبش دهقاني مي پيوندد و پس از هجوم مأموران و کشته شدن زنش به جنگل پناه مي برد. داستان، از لحظه اي آغاز(توصيف) مي شود که او دستگير شده است و دو مأمور تفنگ به دست زير رگبارشديد باران او را به فومن(مرکز شهر) مي برند. داستان «گيله مرد» و «خائن» علوي از نخستين گام هايي است که نويسندگان جديد ايران در راه ايجاد ادبيات رئاليسم (واقع گرا) اجتماعي برمي دارند. «گيله مرد» در واقع داستان مبارزي گيلاني است که پس از شهريور 1320 در جنبش دهقاني شرکت دارد.(دستغيب، 1358: 104و 85) در داستان هاي کوتاه اوليه ي بزرگ علوي(1375-1282) خواننده با شخصيت هايي سرگشته و سودازده همچون قصه هاي هدايت مواجه مي شود. دستگيري و حبس علوي به جهت فعاليت هاي چپ گرايانه اش، تغييراتي ريشه اي در آثار او به وجود آورد. وي با نگارش در زندان، مفهومي جديد از رئاليسم را با گونه اي از صنعت ادبي- ادبيات زندان- که در سال هاي بعدي روندي پايدار درميان نويسندگان ايراني يافت، به ارمغان آورد. مجموعه ي پنج داستاني وي به نام «ورق پاره هاي زندان» و بخصوص داستان کوتاه «انتظار» و «عفو عمومي» وضعيت اسفبار زندانيان سياسي و عادي را در شرايط مشمئز کننده ي زندان و نيز رفتار بي رحمانه ي مأموران حکومتي و زندان بانان را با آنها، برملا مي سازد. کارهاي بعدي علوي از قبيل داستان هاي کوتاه «گيله مرد» و «نامه ها» در مجموعه «نامه ها» نوعي خالي کردن دق دلي است توأم با روحيه ي ستيزه جويي، همراه با معاني پرمايه از وظايف اخلاقي. اغلب آثار پخته ي وي در زمينه سياسي- اجتماعي زمان نوشته شده اند و مي توان آنها را در چارچوب داستان هاي کوتاه سياسي با کندوکاوي بر موضوع احساس مسئوليت اجتماعي قرار داد. برخلاف هدايت که بر روي پيچيدگي هاي روحي- رواني و آسيب هاي فردي نهفته ناشي از آن تمرکز کرده است، علوي شخصيت هاي تهييج شده از لحاظ عقيدتي که ظلم و بي عدالتي اجتماعي را به رقابت مي طلبند، به تصوير مي کشاند. چنين شخصيت پردازي هايي که به ندرت درادبيات ايران سابقه داشته، سهم اصلي علوي در طيف موضوعي داستان کوتاه نوين در ايران مي باشد. چنين احساس مسئوليتي در قبال قضاياي اجتماعي از سوي نويسندگاني چون فريدون تنکابني، محمود دولت آبادي، صمد بهرنگي وساير نويسندگان چپ گراي نسل بعد، دنبال شد. علاقه ي علوي به ساير موضوعات(به غير از مسائل سياسي و اجتماعي) از قبيل مضامين عشقي و تغزلي خصيصه ي برخي نوشته هاي اوست که آثارش را از کارهاي هدايت و ساير نويسندگان نسل بعد چون آل احمد و غلامحسين ساعدي جدا مي سازد. او همچنين قريحه اي چشمگير در خلق شخصيت هاي زنده و پرشور به معرض نمايش مي گذارد. زن ها در قصه هاي او نه تقديس مي شوند و نه تقبيح، آنچنان که در اغلب آثار ساير نويسندگان ديده مي شود براي نمونه، زنان در آثار نويسندگان عاطفي و احساس گرايي چون محمد حجازي و علي دشتي (درنسل اول) اغلب در شخصيتي يک بعدي به عنوان موجودي ملون المزاج، عشوه گر و بي وفا ارايه مي کردند. از سوي ديگر، نوگراياني چون هدايت و صادق چوبک(1376-1295) مفاهيم عشقي را به شيوه اي ناتوراليستي(1) يا رؤيايي و غالباً متأثر از اصول روانکاوانه، تشريح مي کنند.(مير صادقي1388: 102-97) عناصر داستاني در «گيله مرد» الف- هنر داستان پردازي در اينجا ساختار داستاني «گيله مرد» با تعريفي از داستان کوتاه به سنجش و ارزيابي گذاشته مي شود. «داستان کوتاه، روايت به نسبت خلاقه اي است که نوعاً سرو کارش با گروهي محدود از شخصيت هاست که در عمل منفردي شرکت دارندو غالباً با مدد گرفتن از وحدت تأثير بيشتر برآفرينش حال و هوا، تمرکز مي يابد تا داستان گويي»(ميرصادقي، 1381: 140) نکته هاي معنايي و ساختاري بسياري در اين تعريف گنجانده شده است که يکي يکي از آنها صحبت مي شود. 1. کوتاهي داستان که در نفس هر داستان کوتاهي وجود دارد و از اين جهت اصطلاح «داستان کوتاه» به اين نوع آثار گفته مي شود و «گيله مرد» نيز که داستان کوتاهي است، در حيطه ي اين تعريف قرار مي گيرد. 2. گروه محدود شخصيت ها، شخصيت هاي گيله مرد- که در ادامه ي تحليل داستان به بحث گذاشته خواهند شد. محدود به دو مأمور و گيله مرد هستند. اين سه نفر، در حوزه عمل داستانند که خواننده با آنها رودر روست و در جريان خصوصيت ها و خصلت هاي روحي و خلقي آنها قرار مي گيرد و اشاره ي کوتاهي هم به مرد قهوه چي مي شود البته داستان شخصيت هاي ديگري نيز دارد که در حوزه ي عمل قرار ندارند: مأموران دولت- داروغه- صغرا، زن گيله مرد و دهقانان عاصي شده از ظلم مأموران که نويسنده فقط اشاره هايي به آنها مي کند. 3. وحدت تأثير:تأثير واحد داستان «گيله مرد» همان ظلم و بيداد است که مأموران دولتي بر دهقانان يا به بيان روشن تر، هيأت حاکمه برمردم اعمال مي کنند و برانگيزنده ي احساسات خواننده عليه اين ظلم و ستم است، در واقع نويسنده،تأثير واحد وضعيت و موقعيت دشوار زندگي دهقانان شمال را به خواننده القا مي کند. 4. آفرينش داستان برحال و هوايي تمرکز مي يابد تا داستان گويي. خشم .عصيان و درماندگي گيله مرد، به ستوه آمدن و کلافه بودن مرد بلوچ از اوضاع نامساعد اجتماعي و خشنودي محمدولي وکيل باشي(مأمور اول) از گرفتاري گيله مرد، حال و هوايي است که آفرينش داستان بر آنها تمرکز يافته است. برخوردهاي عاطفي شخصيت هاي داستان با يکديگر، توصيف موقعيت هاي زماني و مکاني و انعکاس آن بر حالات رواني شخصيت ها، همه مسير تحولات حوادث داستان را موجب مي شود. توصيف حالات و خصلت ها و ديگر خصوصيت هايي که در داستان «گيله مرد» آمده، کاملاً با تعريف ذکر شده هم خواني و مطابقت دارد. داستان بر محور حالات روحي و دروني شخصيت ها مي گردد، نه بر بازگويي صرف موضوع داستان. در واقع تکنيک داستان نويسي که درعصر علوي رو به کمال بود، با نوشتن اين آثار پخته تر مي شود و از اين جهت نيز الگويي براي نوشتن داستانهاي خلاقه در دوره هاي بعد مي گردد. پی نوشت ها : 1-ناتوراليست: ناتوراليسم به مفهوم فلسفي به آن رشته از روشهاي فلسفي اطلاق مي شود که معتقد به قدرت محض طبيعت است و هرگز طبيعت را آلتي در دست نظم بالاتري نمي شناسد. اما ناتوراليسم به عنوان مکتب ادبي به مکتبي اطلاق مي شود که اميل زوالا و يارانش بنا نهادند.(سيدحسيني، 1367: 207) منبع:نشريه ثريا،تابستان و پاييز 88. ادامه دارد...
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8695]