تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد. دعاى ه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804595954




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تهذيب نفس از ديدگاه فلسفه صدرايي (2


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تهذيب نفس از ديدگاه فلسفه صدرايي (2
تهذيب نفس از ديدگاه فلسفه صدرايي (2   نويسنده:طاهره نوروزي   2 ـ بديل هاي تهذيب نفس   برخي حکما و انديشمندان اسلامي درباره ي نحوه ي به کمال رسيدن انسان ،وسايطي را در عرض تهذيب نفس بيان کرده اند .با نقد و بررسي هريک ازآنکه ،نقصان و عدم کارايي آنها دررفع موانع و حجب و در نتيجه تکامل انساني ظاهر مي شود . 1 ـ پاکي فطري نفس انساني : (1) نقد : پاکي فطري نفس که در اصل وجودش واقع است ، نمي تواند عامل زوال حجب و موجب نيل انسان به کمال باشد ،چرا که نفس در ابتداي حدوثش ، متعلق به عالم ماده و آثارش است و در تحولات و تبدلات طول حيات ، پاکي ابتدايي نيز دچار تغيير و تحول مي گردد و احتمال بقاي آن بسيار سخت است . از سوي ديگر،ازپايه ها و عوامل اصلي کمال انسان عنصرانتخاب و اختيار است که در اين عامل موجود نيست ، بر اين اساس اين عامل نمي تواند ،درتحقق کمال انسان کارآمد يا نقش فعال باشد . 2 ـ موت (2) طبيعي (3) : موت ارادي در تقابل با موت طبيعي اي است و اولياي الهي آن را درطول حيات دنيوي ، با اختيار و اراده خود انتخاب مي کنند و با تهذيب نفس ، پيش ازفرا رسيدن زمان مرگ و اجل تعيين شده ،به ترقي و کمال انساني نائل مي گردند (4)؛اما در موت طبيعي که مرحله اي از تحولات وجودي نفس انساني است ، نفس انساني در زمان و اجل تعيين شده ، به طورجبري ازبدن و عالم ماده جدا و منقطع مي گردد و به تبع چنين مفارقتي ، بسياري حقايق به واسطه ي تعلق به جسم و عالم ماده محجوب بوده است ،برنفس منکشف مي گردد . (5) نقد :ازآنجا که اين روند در طول حيات دنيوي رخ نمي دهد و جنبه ي جبري دارد ، فاقد ارزش و تاثير در کمال نفس انساني است ،چرا که از لوازم انساني اين است که ترقي به عوالم عالي هستي و انکشاف حقايق آن ،برحسب اختيار ، در اين دنيا واقع شود . (6) 3 ـ خواب (همان ) : به واسطه ي خواب ، تعلق روح که همان نفس و حقيقت انسان است ،به جسم براي مدتي کم مي شود و به مشاهده و مطالعه ي حقايقي مي پردازد که در بيداري خويش به آنها اهتمام مي ورزيده است ،پس از بازگشت روح از آن عوالم ، اگرمتخليه و واهمه ي فرد قوي باشد ، آن قوا در مشاهدات نفس دخالت و تصرف مي کند و آنها را نيازمند به تعبير ، تاويل و حتي تبديل به خواب هاي آشفته و غير مطابق با واقع مي کند (به چنين خواب هايي « اضغاث احلام » گويند ) ؛ اما درصو رت ضعف قوه ي متخيله ،مشاهدات ، بي تغيير و تحول در حافظه ي انسان باقي مي ماند و موجب معرفت اندوزي انسان مي گردد . (7) نقد :افزون بر خطاپذير بودن يافته هاي روح درخواب ،اين محدوديت درباره ي آن مطرح است که نهايت مرتبه اي که روح در خواب ،توانايي درک آن را دارد ، يا عالم مثال است ؛درحالي که کمال انساني در گرو قرب به حضرت الهي است که مرتبه اي فوق مرتبه عقول و عالم مثال است . از سوي ديگرخواب ،مرتبه اي از مراتب کشف و شهود ، و حاصل ترقي نفس انساني است ؛ نه عاملي براي آن . 4 ـ عشق مجازي :هرگاه علاقه به شخصي يا شيئي به اوج شدت برسد ،گونه اي که وجود انسان را مسخر کند و حاکم مطلق بر وجود او گردد ، به آن حالت «عشق » گويند . (8) عشق اوج علاقه و احساسات است و انواع مختلفي دارد : يکي عشق انسان به حقيقت مطلق ، يعني حق تعالي که به آن «عشق حقيقي » گويند و ديگري عشق به غيرحق تعالي که بيشتر عشق به انسان ديگراست .عشق به انسان نيز دو نوع است :يکي عشق به بعد جسماني و شهواني معشوق و ديگري عشق به بعد نفساني و روحاني او که به آن مجازي گويند ؛ به اين دليل که جمال و زيبايي معشوق انساني ،پرتو ،سايه و مظهري از حسن و جمال واقعي حق تعالي است . (9) عشق مجازي ( نفساني ) زماني رخ مي دهد که عاشق ، وحدت ، همساني و همرنگي ذاتي با معشوق را در مي يابد که اصطلاحاً به آن « مشاکله بين النفوس » گويند . (10) فوايد و نتايج عشق مجازي براي عاشق ، به اين صورت است که عشق نفساني ، نفس را نرم و پر شوق و وجد مي کند؛ رقتي درآن ايجاد مي کند که از آلودگي هاي دنيايي بيزار مي گردد . (11) در چنين موقعيتي ، عاشق براي جدايي از خلق و تمرکز در معشوق آمادگي مي يابد (12) و در اصطلاح گفته مي شود که هم او هم واحدي مي گردد و از کثرت به وحدت متمايل مي شود . عشق نفساني زماني رخ مي دهد که وحدت و تمرکز در انسان ايجاد شود ؛ يعني اين عشق او را از هزاران رشته تعلق که انسان منغمردردنيا به آنها مبتلاست ،جدا مي سازد انسان براي اينکه در عمل موحد باشد و همه ي رشته هاي زندگي اش از لحاظ بينش ،گرايش و رفتار به حق تعالي متصل باشد و از او سرچشمه بگيرد ، بايد همه تعلقات دنيايي را قطع کند و مصداق « فمن يکفربالطاغوت و يومن بالله » (13) گردد . عشق مجازي ، انسان را از تعلقات مادي و دنيايي جدا و او را تنها به معشوقش وصل مي کند و حالت وحدت در او تمرکز مي يابد .همين که حالت وحدت و دوري از کثرت در او ايجاد شد ،امکان اين که تحت مراقبت يک استاد و راهنما ،به سوي معشوق حقيقي هدايت شود ، وجود دارد . ملاصدرا درباره ي اهميت عشق مجازي بر اين اعتقاد است که اين عشق رياضت و دلالتي براي نفس انساني است تا او را به حقايق و زيبايي هايي که در عوالم برتر از عالم مادي ( عالم مفارقات از ماده ) است ، متوجه و متنبه کند تا وي در عالم ماده باقي نماند . (14) نقد : کارايي عشق مجازي نسبت به نفس انساني (رقيق کردن نفس انساني و جدا کردن وي ازتعلقات مادي و دنيايي ) با اينکه کارايي قابل توجهي است ؛ ولي محدود و ناکافي است ،به اين دليل که انسان براي نيل به کمال نهايي خود ، يعني قرب به حق تعالي و عدم توجه به غير او و فناي در او ، بايد تمامي مراتب مجاهده را طي کند . رهايي از تعلقات مادي ، تنها مرحله اي از مجاهده است ،آن هم شرط آن که رهايي نام برده ، نفس را براي دريافت معارف و حقايق الهي آماده کند ، تا وي از حجاب هاي بينشي و گرايشي رها گردد و به اصالت و حقانيت وجود حق تعالي پي ببرد ؛ در حالي که رهايي از ماديات توسط عشق مجازي ،با انحصار توجه عاشق به معشوق (15) و فارغ بودن وي از حق تعالي همراه است . از طرف ديگر ، عشق مجازي هيچ گاه به عنوان ابزاري براي ترقي وجودي نفس انسان توصيه نشده است و مطالب ياد شده ( راهنمايي استاد و هدايت عاشق به سمت حق تعالي )،درباره ي چگونگي برخورد با آن است ؛زماني که انسان به آن مبتلا شده است ،بنابراين اهميت ابتدايي و اصلي ندارد . (16) تبيين ملاصدرا در اين مورد ، بر کارکرد آگاهي بخشي به انسان و وجود حقايقي برتر دلالت دارد و اينکه کارايي آن به موانع حجب بينشي مربوط است ؛ در حال که کارايي تهذيب نفس اولاً و بالذات به خرق حجب رفتاري ( ازاله رذايل اخلاقي و رفتاري ) و ثانياً و بالعرض به زمينه اي براي خرق حجب بينشي مربوط است . تفصيل بيشتر تفاوت ميان حجب بينشي و رفتاري و چگونگي ارتفاع آنها در مباحث بعدي ارائه مي گردد . 3 ـ علت تامه يا ناقصه بودن تهذيب نفس در تحقق کمال انساني   عوامل موثر در تحقق کمال نفس انساني از جانب انديشمندان اسلامي ، از جمله ملاصدرا ،گاه به نحو کلي و اجمالي تبيين گشته و گاه به صورت تفصيلي . بيان اجمالي روند تحقق کمال انساني به اين صورت است که تحقق کمالي انساني ، در گرو کمال قواي علمي و عملي نفس انساني است . در ميان قواي نامبرده ، کمال قواي علمي هدف غايي است و کمال قواي عملي ابزار تحقق آن .و براين اساس در طول هم واقعند؛ به اين صورت که نفس انساني مراتب عقل هيولاني ،عقل بالملکه و عقل بالفعل را با به کارگيري حواس و عقل ( که هر دو آنها ازابزارهاي معرفتي مانوس بشري اند)طي مي کند ؛اما براي نيل به مرتبه ي عقل مستفاد و اتصال و اتحاد با عقل فعال که کمال نهايي وي است ، وجودش بايد شدت و وسعت يابد . شدت و وسعت وجودي نفس انساني ، به واسطه ي ترقي و تجرد آن از حد ماده و اوصاف و نقايصش حاصل مي گردد .ترقي و تجرد مورد نظر ،به واسطه ي تهذيب نفس که مجموعه ي اعمال و رفتارهايي است که به منظور ارتقاي نفس انساني صورت مي گيرد . به اين ترتيب ، نفس با کمال قواي عملي (تهذيب نفس ) ، براي کمال علمي قابليت مي يابد . (17) بنابراين ، تهذيب نفس در تحقق کمال نفس انساني نقش علت ناقصه را دارد . بيان چگونگي تاثير تهذيب نفس در پايان همين فصل خواهد آمد . تفصيل ميزان تاثير تهذيب نفس در تحقق کمال انساني به صورت غير مستقيم و بنا به قاعده ي «تعرف الاشياء باضدادها » از بيانات ملاصدرا درباره ي موانع تحقق کمال انساني قابل دريافت است . به اين منظور با نقل کلام ملاصدرا در اين زمينه ، مطالب مربوط به عوامل تحقق کمال انساني ، استنباط و تبيين مي شود : «اعلم ان القوه هي محل العلوم و المعارف في الانسان ، هي اللطيفه المدبره لجميع الجوارح و الاعضاه المستخدمه لجميع المشاعر و القوي و هي بحسب ذاتها قابله للمعارف و العلوم کلها اذ نسبتها الي الصور العلميه نسبه المرآه الي صور الملونات و المبصرات و انما المانع من انکشاف الصور العلميه لها احد امور خمسه کما ذکره بعض افاضل العلماء في مثال المرآه » (18) آگاه باش که قوه اي که محل علوم و معارف در انسان است ، لطيفه اي است که همه ي جوارح و اعضايي را که در خدمت مشاعر و قوا هستند ، تدبير و اداره مي کند . اين قوه بر حسب ذاتش پذيراي همه ي معارف و علوم است . نسبت اين قوه به صورعلمي ، مانند نسبت آينه به صورت رنگ ها و ديدني هاست و موانع انکشاف صورعلمي براي نفس ، مانند موانع آينه ، اموري پنچ گانه است . نظير آنچه برخي علماي بزرگ آن را در مثال آينه ذکر کرده اند . 1 ـ داشتن قابليت و استعداد کمال و ترقي نفس انساني ، به اين ترتيب که انسان ، موجودي است که نشات مختلف عنصري ، معدني ،نباتي ،حيواني ،انساني و اهلي دارد . اين نشات به تدريج و به ترتيب ( بنا به حرکت جوهري ) تحقق مي پذيرند . کمال انساني زماني تحقق مي پذيرد که انسان از نشاه حيواني فراتر رود و به سنجش و اختيار روي آورد ؛ يعني به بلوغ فکري و عقل برسد ( نه فقط بلوغ جسمي ) . بر اين اساس ،کودکان و ديوانگان ، توانايي نيل به مراتب عالي هستي را ندارند . (19) 2 ـ آگاهي و شناخت (20) نسبت به چرايي و ضرورت نيل به کمال خاص انساني . (21) 3 ـ طلب و قصد نيل به کمال انساني که همان اختيار و انتخاب کردن طريق ترقي نفس انساني ، پس از آگاهي يافتن به چرايي و ضرورت آن است . 4 ـ پاک گشتن از معاصي و رذايل اخلاقي (22) 5 ـ مبرا بودن از جمود ، عناد و آرا و عقايد پوچ ، فاسد (23) و تقليدي ( عقايدي که در طول حيات از کودکي تا به زمان بلوغ انسان به وي القاء گشته است ) . (24) منظورعقايد پوچ و فاسدي نظير،«علم حجاب است » (25) ؛خدا ازعبادات ما بي نياز است ،ازانجام چه فايده ؟ شريعت براي کساني است که درحجابند ؛ نه واصل شدگان و شريعت ،پوست است ، تا آن را نيفکني به مغز اسرار نرسي «فلان شيخ با خدا سخن گفته است »و ...است . (26) ملاصدرا در جاي ديگر در اين باره ، به تبيين برخي علل ابتلا به جمود و آراي فاسد مي پردازد . (27) بنابراين عوامل موثر در ترقي نفس انساني ، در سه عامل اصلي « علم و آگاهي ، طلب و اراده و تهذيب نفس از معاصي و عقايد فاسد »خلاصه مي شوند . هر يک از آنها علت ناقصه است و بدون ديگر عوامل نمي تواند ،عامل اصلي تحصيل کمال انساني باشد .براين اساس ،نه آنان که با علم و طلب ،ولي فارغ از تهذيب نفس اند، به کمال نائل مي گردند و نه آنان که از روي تقليد و بي انديشه و حتي طلب و اراده ي واقعي به اعمال و رفتارهايي که از مصاديق تهذيب نفس اند ، به کمال نائل مي گردند و نه آنان که از روي تقليد و بي انديشه و حتي طلب و اراده ي واقعي به اعمال و رفتارهايي که از مصاديق تهذيب نفس محسوب مي شود ، مي پردازند . (28) پي نوشتها :   1 ـ ترجمه مبدا و معاد ، صص 532 و 533 ؛ تفسيرسوره طارق ،اعلي و زلزال ، ص 218 . 2 ـ انواع مرگ و حيات : الف ) مرگ و حيات ذاتي که در اصطلاح اهل معقول ، خلع و لبس يا فقدان و وجدان خوانده مي شود . ب ) مرگ و حيات اختياري که در آن، مرگ به معناي نابود ساختن هواي نفس و روي گرداندن از مشتهيات است :«فتوبوا الي بارئکم فاقتلوا انفسکم »(سوره بقره آيه 54 ) ؛ اينک به درگاه پروردگارتان توبه کنيد و خودتان را بکشيد .امام صادق (ع) فرمودند : « الموت هو التوبه »(مراد از موت در اين آيه ،توبه است ) اين مرگ در اصطلاح تصوف «موت احمر»خوانده مي شود . حيات اختياري يعني حيات ابدي قلبي که به واسطه ي انسلاخ از صفات نفساني و اتصاف به صفات قلبي پديد مي ايد . سخن لطيف حضرت عيسي (ع) دراين باره چنين است : «لن يلج ملکوت السموات من لم يولد مرتين » ؛کسي که دوبارمتولد نشده باشد ، ملکوت آسمان ها را درک نمي کند .(سيره و ميراث معنوي ،صص 119 و 118 ). [ج ) مرگ جسماني که از آن به « موت طبيعي » تعبير مي شود . موت جسماني ، مرحله اي از تحولات وجودي نفس انساني است که به واسطه ي آن ، نفس انساني در زمان و اجل تعيين شده ، به طور جبري از بدن و عالم ماده ، به کلي جدا و منقطع مي گردد ]. 3 ـ ترجمه مبدا و معاد ، صص 532 و 533. 4 ـ همان . 5 ـ تفسير القرآن الکريم ، « يس » ، ص 26 . 6 ـ « ... لا ينفع نفساً ايمانها لم تکن امنت من قبل او کسبت في ايمانها خيراً ... » ( انعام / 158 ) در آن روز ايمان آوردن براي کسي که تاکنون ايمان نياورده است يا اينکه در ايمانش خيري حاصل نکرده ، فايده و منفعتي ندارد . 7 ـ شناخت شناسي در قرآن ، صص 326 ، 349 و 476 . 8 ـ عشق درکلام شهيد مطهري ، ص 18 . 9 ـ همان ، صص 28 ـ 30 ، 35 و 39 ؛ الحکمه المتعاليه ، ج 2 ، صص 77 و 78 . 10 ـ عشق در کلام شهيد مطهري ، ص 39 . 11 ـ همان ، ص 84 . 12 ـ همان ، ص 84 . 13 ـ کسي که به طاغوت و باطل کفر مي ورزد و تنها به خدا ايمان دارد ( بقره / 256 ). 14 ـ الحکمه المتعاليه ، ج 2 ، صص 77 ـ 79 . 15 ـ دراين زمينه برخي عرفا و انديشمندان اسلامي ،بنابراين اصل که زيبايي معشوق هاي زمين جلوه و پرتويي ازجمال حقيقي ، يعني حق تعالي است ،براين اعتقادند که انسان هاي عاشق دراصل عاشق حق تعالي اند ، چنان که ابن عربي دراين باره مي گويد : « ما احب احدا غيرخالقه »؛هيچ انساني غيرخداي خود را دوست نداشته است .«و لکنه تعالي احتجب تحت اسم زينب ،سعاد و هند و غيره ذلک » ؛ ليکن خداي تعالي زير اين نام ها [ و معشوق هاي مجازي و زميني ] پنهان شده است . نقد :اين تبيين نيز صحيح نيست ، زيرا رشد و تعالي ،زماني براي نفس انساني تقق مي يابد و ارزشمند مي گردد که در اثر آگاهي و اختيار سالک رخ دهد . 16 ـ عشق درکلام شهيد مطهري ، ص 19 . 17 ـ تفسيرالقرآن الکريم ، ج 1 ، صص 243 و 244 ؛ همان ، ج 6 ، ص 44 ايقاظ الناثمين ،ص 31 ؛ تفسير القرآن الکريم ( يس ) ،صص 223 ، 255 و 310 ؛ ترجمه مبدا و معاد ، ص 546 و تصحيح و ترجمه الواردات القلبيه في معرفه الربوبيه ، ص 149 . 18 ـ الحکمه المتعاليه ، ج 9 ، ص 136 . 19 ـ الحکمه المتعاليه ، ج 9 ، ص 136 . 20 ـ عامل آگاهي و تذکر دهنده انسان به کمال خاصش ، از جانب حق تعالي تعيين و تحقق مي يابد ، چرا که او خالق همه ي هستي و از جمله انسان است و خالق هر شيء قادر به هدايت آن شيء به کمال خاصش است . حق تعالي بنا به شان و اسم الهي « هادي » خويش ، منشا بيداري نفوس انساني منغمر در شهوات و حيات صرف دنيايي است . حق تعالي بيداري مورد نظر را از طرق و اسباب مختلف و به شکل هاي متفاوت و متنوع محقق مي کند که در عرف شريعت به آن ـ «طرق هدايت » و «آيات بينات » گويند :اسبابي نظيرارسال رسل ، انزال کتب (عرفان و عارف نمايان ،ص 60 )رنج و سختي زندگي دنيايي و عدم اقناع و ارضاي وجودي انسان نسبت به حيات صرف دنيايي و متعلقات و زخارف ) ،رنج و سختي زندگي دنيايي و عدم اقناع و ارضاي .وجودي انسان نسبت به حيات صرف دنيايي و متعلقات و زخارف آن ترجمه مبدا و معاد ، صص 533 و 532 ) ، راهنمايي ،موعظه و نصيحت اوليا و بزرگان و علما ء البته اين عوامل متوجه کساني است که وجودشان قابليت رشد و تعالي را دارد ؛هرچند دچار غفلت شده باشند ؛ نه کساني که به علت کثرت خطا ، انحراف و عناد ،قابليت رشد از وجود آنها رخت بر بسته و وجودشان نسخ يافته است . ( عرفان و عارف نمايان ،ص 146 ) خداوند مي فرمايد : « انک لا تهدي من احببت ) ( قصص / 56 ) ؛تو هر کسي را که دوست داري ، هدايت نمي کني . « انک لا تسمع من في القبور »( فاطر / 22 ) ؛ تو شنواننده [ پند و پيامي به ] در گور خفتگان نيستي . « لا تسمع الموتي و لا تسمع الصم الدعا » ( نمل / 80 ) تو مردگان را [ سخن ] نشواني و به ناشنوايان آوايي نشواني . در ميان طرق نامبرده ، ارسال رسل و انزال کتب از جمله طرق اصلي و بنيادي هدايت است ،چنان که در قرآن مي خوانيم : « کتاب انزلناه اليک لتخرج الناس من الظلمات الي النور باذن ربهم الي صراط العزيزالحکيم » ( ابراهيم / 1 ) [اين کتابي است که آن را بر تو نازل کرديم تا مردم را به توفيق پروردگارشان از تاريکي ها به روشنايي ، به سوي راه خدا پيروزمند ستوده بازبري . از مجموعه معارف ،آموزه ها و حقايقي که از طريق پيامبران و کتب الهي به انسان ها ارائه شده ، مجموعه اي معرفتي ـ رفتاري حاصل شده است که ازطريق آن ،چگونگي نيل به کمال نهايي و خاص انساني معلوم مي گردد . چگونگي مورد نظرازطريق احکام ،اوامر و نواهي الهي مشخص مي گردد .(الحکمه المتعاليه ،ج 9 ،ص 137 )بحث از اوامر و نواهي الهي و چگونگي ارتباط و تاثيرشان دررفع موانع و تحصيل شرايط در بخش پاياني مقاله مطرح مي شود . 21 ـ همان ، ص 138 . 22 ـ همان ، صص 136 و 137 . 23 ـ عقايد فاسد عقايدي هستند که نه از راه کشف و شهود حاصل گشته اند و نه از راه برهان يقيني ، بلکه از روي تقليد حاصل شده اند . ( بيدار فر ، عرفان و عارف نمايان ، ص 94 ) . 24 ـ همان ، صص 136 و 137 . 25 ـ غايت اصلي سير و سلوک و مجاهدات وجودي انسان ، رها شدن از بندگي غير خدا و با اخلاص متوجه حق تعالي شدن است و انسان به هر چه غيرحق تعالي توجه و اهتمام کند ، از کمال خود و اخلاص لازم براي حق تعالي دور مي افتد و آن چيز براي انسان حجاب و مانع محسوب مي گردد ، بنابراين معيار مذموم يا ممدوح بودن هر چيز در نسبت با انسان ،مورد توجه و اهتمام رافع شدن يا ابزار نيل به حق تعالي بودن است . در اين ميان «علم » نيز محکوم به چنين حکمي است ،به اين صورت که اگر سالک علم را به عنوان امري براي استکمال وجودي خود و ابزاري براي رفع موانع موجود در مسير نيل به کمالش لحاظ کند ، علم امري لازم ، ممدوح و نافع خواهد بود ؛ ولي اگر علم براي انسان ، محور توجه و اصالت و عامل توقف و عدم تعالي انسان قرار گيرد و انسان با تکيه برآن به رذايل اخلاقي نظير عجب ، غرور ، فخر فروشي و ... مبتلا شود ، امري مذموم ، مضر و حجاب خواهد بود .بنابراين به دليل تنوع کارايي علم ، عرفا و انديشمندان اسلامي نسبت به آن موضع گيري هاي متفاوتي داشته اند :برخي نظير ،ملاصدرا آن را ازاين جهت که عامل تعالي وجودي انسان و ابزاري براي رفع و ازاله رذايل اخلاقي است که درحب به دنيا ريشه دارد ، ستوده است .(عرفان و عارف نمايان ، صص 52 ـ 54 ـ 25 ـ 30 ) و برخي ديگر نظير امام خميني آن را حجاب اکبر معرفي کرده اند و ازآنجا که اين گروه علم را به دليل استفاده ي منفي آن ، نظير توقف در مسير نيل به کمال انساني و به رذايل اخلاق مبتلا گشتن نفي کرده اند ، بنابراين تعارض و اختلافي درميان عرفا در اين باره موجود نيست ،چرا که اخلاف ديدگاه ها ، در تفاوت ملاحظات در اين باره ريشه دارد ( مقالات عرفاني (1) ، صص 401 ـ 403 ) 26 ـ عرفان و عارف نمايان ، ص 43 . 27 ـ همان . 28 ـ عرفان و عارف نمايان ، ص 30 .   منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 8 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 720]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن