تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833312787




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ايمان در زمانه عسرت


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 ايمان در زمانه عسرت
ايمان در زمانه عسرت   نويسنده: اشکان راد   بررسي درون مايه در فيلم نامه «خانه اي روي آب» از منظري ديني   او در قلب ما حاضر است؛ حتي زماني که چشمانمان نمي يابدش. کير که گور در اين نوشته قصد داريم که با محور قرار دادن مقوله دين به تحليل دو اثر برجسته از سينماي اروپا و کشورمان بپردازيم. فيلم روز هشتم به کارگرداني ژاکو ون دورمل -که خوشبختانه در ايران هم امکان نمايش عمومي يافته است - و فيلم خانه اي روي آب آخرين اثر فيلم ساز با سابقه کشورمان بهمن فرمان آرا. آثار ياد شده علي رغم تفاوت فاحشي که در فضاي روايتي خود دارند از جهت پرداختن به معنويت در عصري که ماديت، گزينه اول شناخته مي شود، حاوي منظر يکساني نيز هستند. اين نوشته در ادامه به قياس ميان نگرش سازندگان اين آثار در جهت تبيين بحران معنويت در عصر حاضر خواهد پرداخت. در عقايد منسوب به هندوييسم، تاريخ، حرکتي خطي دارد. از نقطه اي آغاز و پس از طي حدود خود به انجامي ختم مي گردد. مدخل اين سير -همانند تمامي اديان ديگر- کمال است و بهشت بي دردي و نور، و مخرج آن نقصان است و دوزخ و ظلمت. با طلوع، سپيدي و سيطره انوار قدسي آغاز مي شود و با ويراني و از ياد رفتن معنويت، همه چيز به پايان مي رسد. اين سير تاريخي از نگاه هندوان مشتمل بر چهار مرحله است: نخستين مرحله که «کيرتا - يوگا» نام دارد، همان دوران پيوستگي انسان با کردگارش در بهشت است. دومين مرحله که «ترتا - يوگا» ناميده مي شود، آغازگاه دوران انحطاط به حساب مي آيد. در اين هنگام و پس از نخستين گناه آدم، ظلمت هر چند نه بسيار، در انوار قدسي داخل مي گردد و بشر از بهشت جدا مي افتد. سومين مرحله که «دوپارا - يوگا» نام گرفته، زماني است که حاکميت چيره انوار قدسي از ميان مي رود و نيمي از سپيدي حاکم بر عالم در حجاب مي شود و ظلمت، نيمي از عالم را در بر مي گيرد. واپسين مرحله که «کالي - يوگا» ناميده مي شود، دوران حاکميت تاريکي و چيرگي ظلمت مي باشد. در چنين هنگامه اي است که بشر با بي ايماني اش، پدر و آفريدگار خود را در دل خويش مي کشد و دوران زندگي بدون خدا را آغاز مي نمايد و به اين ترتيب دوران سکوت خداوند فرا مي رسد. وقايع هر دو فيلم مورد بررسي ما در عصر «کالي - يوگا» واقع مي شوند. روز هشتم حکايت مردي به نام هري است که آن قدر در مناسبات کاري برآمده از عقل ابزاريش غرق شده که از تمامي مظاهر معنوي زندگي اش جدا مي افتد. و به تبع آن از سوي زن و فرزندانش طرد مي شود. آشنايي او با فردي کودک سان و منگل به نام ژرژ که کاملاً دور از ساحت ماديت قرار دارد، امکان دگرگوني را براي وي فراهم مي سازد. در خاتمه، ژرژ خود را براي نجات آدميان فدا مي سازد و هري که کاملاً از زندگي گذشته اش فاصله گرفته و از سوي زن و فرزندانش پذيرفته شده به نوعي جانشين ژرژ مي شود. در خانه اي روي آب داستان حول شخصيتي به نام دکتر سپيدبخت شکل مي پذيرد. او که انساني دور از معنويت است در ابتداي فيلم در حالت مستي فرشته اي را زير مي گيرد و دست خودش نيز در تماس با فرشته دچار جراحت مي گردد. دکتر سپيدبخت که در زندگي زناشويي خود شکست خورده، رابطه هاي نامشروع بسياري دارد. علاوه بر اين با پدر و پسر خود نيز رابطه مناسبي ندارد. پدر را به خانه سالمندان سپرده و سال ها تنها براي پسرش در ينگه دنيا پول فرستاده و لاغير. هنگامي که کودکي نابغه و حافظ قرآن به اشتباه در بخش وي بستري مي شود، معنويت کودک او را تحت تأثير قرار مي دهد و در آخر زماني که به جان وي سوءقصد مي شود، در آغوش آن پسر بچه به زندگي ديگري مي انديشد. همان طور که مشاهده شد، هري و دکتر سپيدبخت در ابتدا کاملاً دور از ساحت دين و معنويت هستند. در واقع جوامعي که در اين دو فيلم به نمايش در مي آيند کمتر رنگ و بويي از معنويت برآمده از دين دارند. اگر وجوه مشترک ميان اديان را در سه نکته اعتقاد به خدا، اعتقاد به هدفداري جهان و اعتقاد به اين که جهان واجد نظامي اخلاقي است خلاصه کنيم، واضح است که در هيچ يک از دو فيلم ياد شده، جامعه در جهت چنين کارکردهايي حرکت نمي کند. اما استراتژي ون دورمل و فرمان آرا آن است که در اين زمانه عسرت، در روح مخاطبانشان نوستالژي اي ديني بدمند. روز هشتم و خانه اي روي آب از جمله آثاري هستند که در دوران سرسپردگي انسان به ماديت برآمده از علم، دغدغه احياي معنويت دارند. روايت هر دو فيلم حکايت از ناتماميت علمي دارد که اينک کارکردي ديني در جوامع مدرن و شبه مدرن يافته است و به عنوان تنها عامل نجات بخش، انسان را بدل به موجودي تک ساحتي کرده است. هر دو اين آثار با تمرکز بر شخصيت هاي هري و دکتر سپيدبخت که از جهت علمي رتبه قابل توجهي دارند، بر اين نکته صحه مي گذارند که علم، تنها يکي از شيوه هاي گوناگوني است که تاکنون مورد استفاده انسان قرار گرفته و بالذات و لزوماً بهترين نوع هم نيست. در چنين مسيري است که پروسه اسطوره سازي از علم و انحصار طلبي حاصل از آن به چالش کشيده مي شود. اين آثار نشان مي دهند که چنين نگرشي به علم، راه هر گونه تفکر ديگري را مسدود مي نمايد و جهان و به تبع آن انسان را به تک ساحتي بودن فرو مي کاهد. در روز هشتم مي بينيم، هري علي رغم آن که خود، انساني دور از ساحت فرديت و مستحيل در خيل است، توان برقراري ارتباطي صحيح با ديگران را ندارد. اين موضوع از آن جهت شايان توجه است که هري نه تنها عنصري معمولي در درون خيل مدرنيته که يکي از مبلغين و ايدئولوگ هاي اين جريان است. سخنراني هاي وي در جهت تبليغ تشکيل آن جامعه از خود بيگانه اي است که تمامي تلاش خود را در جهت ساختن انسان هايي همگون و تک ساحتي مي نمايد و براي ريشه کن نمودن فرديت، بر از بين بردن تفاوت ها تأکيد دارد و اصرار مي ورزد: «شبيه مشتري شويد. کسي متوجه شباهت نمي شود. فقط تفاوت، شوک آور است.» اين نگرش پايه خود را بر عقل گرايي اي نهاده است که ارزش را مترادف نظم و انتظام مي داند و به تبع آن هر گونه تفاوتي را موجب خسران و ناکامي و ضد ارزش مي شمارد. سخنراني هاي هري که با محوريت نظم، موفقيت و پيشرفت صورت مي پذيرد، در همين چارچوب جاي دارد. ون دورمل مصداق جامعه دور از معنويت و غيرديني را مستحيل شدن فرديت انسان در خيل مي شناسد. وي نشان مي دهد در چنين جامعه اي که يکنواختي و تکرار در آن، کمال زيبايي تلقي مي شود و به جاي آزادي و اخلاقيات حاصل از آن بر نظم تأکيد مي گردد، بحران معنويت به اوج خود خواهد رسيد. نظمي بدين سان اجباري و مخل آزادي فردي بيش از هر مقوله ديگري تهديدگر فرديت انساني است. مکث کارگردان بر شخصيت هري بر قلب ماهيت انسان منفرد از فرديتي يگانه و خاص، به موجودي همانند ديگر موجودات خيل و در تفکر يکسان ساز مدرن دلالت دارد. تفکر مدرن تفاوت را بر نمي تابد چرا که فرديت، فرزند تفاوت است و يک فرد به معناي واقعي کلمه هيچ گاه نظام توتاليتر و ديکتاتور بر آمده از آن تفکر را نخواهد پذيرفت و در خيل، مستحيل نخواهد شد. عوارض نگرش يکسان ساز بيش از هر چيز بر نابود کردن عواطف والاي انساني که اصل و اساس دين نيز هست متکي مي باشد. اين نکته در زندگي هري نيز کاملاً مشهود است. تأکيدات هري به عنوان يک ايدئولوگ سيستم مبني بر دوري از تفاوت ها و سعي در شبيه شدن هرچه بيشتر به مشتري و يا تأکيد او بر ماهيت ناگسستني کارمندان از محل کارشان (به خودتان افتخار کنيد، به خودتان و بانکتان) به گونه اي که گويي کارمندان بدون وجود بانک هيچ جلوه خاصي ندارند، ريشه در همين بي هويتي دارد. و مي دانيد که اديان در مهم ترين کارکرد خود هويت بخشند. اين روند از خودبيگانگي و هويت باختگي در مورد هري تا آن جا پيش مي رود که همسر وي از يگانگي هري و سيستم ساخته خودش مي گويد: «بعد از اين همه تظاهر، شبيه سيستمت شدي». هري ديگر يک فرد نيست. او مبدل به مهره اي در درون دستگاه و سيستم شده است و بس. نمايش زندگي خانوادگي هري و ناتواني وي در برقراري ارتباط با خانواده اش بهترين جلوه جدايي وي از ساحت معناست. در سکانس هاي آغازين فيلم که کارکردي در جهت معرفي شخصيت ها دارند، عمدتاً هري را در فضاهاي تاريک و نماهاي بسته مي بينيم. دوربين ثابت و بي تحرک، جمود زندگي وي را در غياب خانواده اش مي نماياند. آن سکانس را که در آن براي اولين بار هري را در محيط خانه مشاهده مي کنيم، به ياد آوريد: فضاي بي نور خانه، جالباسي هاي خالي و در آخر خودکشي با اسلحه اي اسباب بازي، به خوبي بيان گر به بن بست رسيدن تفکر هري در برقراري ارتباط با خانواده اش است. با فراموش کردن بچه ها و معطل نمودن آن ها در ايستگاه قطار، آخرين برگ دفتر ارتباط آن ها ورق مي خورد و هري با موقعيتي به ظاهر غير قابل جبران رو به رو مي گردد. دکتر سپيدبخت هم در چنين ورطه اي غوطه ور است. جامعه اي که فرمان آرا توصيف مي کند، به طور کامل دور از ساحت معنويت و ديانت است. شخصيت دکتر به وضوح انساني اخلاق گريز و حتي در بسياري مواقع اخلاق ستيز است. او را در همان سکانس آغازين فيلم در حالي مي بينيم که مستانه و در حالي که زني خياباني را به همراه دارد با سرعت زياد در حال رانندگي است. و در همين هنگام است که شايد به خاطر جدايي کامل از ساحت معنا فرشته اي را زير مي گيرد. ارتباطات عاطفي دکتر سپيدبخت به فراموشي سپرده شده است؛ زنش وي را ترک نموده و به امريکا گريخته است، فرزندش او را جز عاملي براي تأمين احتياجات ماديش نمي شناسد، پدرش را به خانه سالمندان سپرده است، دوستي هاي نامشروعش با منشي و سرپرستار بخش به پايان رسيده، (تا آن جا که وي نه تنها به عيادت دوست سرطان گرفته اش هم نرفته که حتي يک تلفن هم به او نزده است) و او اينک براي جدايي از بار مسئوليت، آمالش را در زنان خياباني مي جويد و بس. رابطه اي که بعدها متوجه مي شويم تنها بر ماديت استوار است و ديگر هيچ. در زمانه ما که ناکارآمدي عقل، موجبات نيهيليسم را فراهم ساخته است، فصل گرايي امکان ظهور مي يابد. آن جا که تنها ماديت به رسميت شناخته شود، هر کس خود را در رابطه اي غير عاطفي با ديگر انسان ها و طبيعت پيرامونش مي بيند. تنهايي محصول اين فصل گرايي، هولناک ترين واقعيت زندگي آدميان در دوران مدرن است. انسان هبوط کرده از باغ عدن همواره اين تنهايي را به دنبال خود مي کشد و آرزوي غلبه بر آن را دارد. انسان ماهيتاً در ساحت گفت و گو زندگي مي کند. دوست دارد بگويد و پاسخ بشنود و اين چنين از تنهايي طولاني اش فاصله بگيرد. بالطبع انسان دوران مدرنيته با فصل گرايي نامحدودش کمترين امکان براي رابطه با ديگران را دارد. پروسه تبديل انسان به کرگدن (در اثري به همين نام از اوژن يونسکو) در چنين زمانه اي است که محقق مي شود. هري تنهاست، هم چنان که دکتر سپيدبخت نيز. ساختار هر دو فيلم بر پايه تقابل و تضاد شکل مي گيرد؛ تقابل معنويت و ماديت، احساس و عقل، فرد و خيل، انسان مهرپيوند و انسان سودپيوند و ...؛ ژرژ و هري و کودک و دکتر در روز هشتم. فيلم نامه نويس با خلق شخصيتي چون ژرژ حاکميت عقل را به سخره مي گيرد و معنويت و فرديت را توأمان پاس مي دارد و البته اين معنويت توأم با فرديت جز در ساحت اساطير و مردان ايمان که «حقايقي بوده اند بر گونه اساطير» محقق نمي گردد. در همين راستاست که ون دورمل در عصر اسطوره زدايي ما، به شخصيت ژرژ رنگي اسطوره اي /مذهبي مي زند و قالبي مسيحايي به وي مي بخشد که براي نيک فرجامي بشريت ناگزير به قرباني شدن است. ژرژ همان نقشي را برعهده مي گيرد که دو هزار سال پيش از وي، عيسي (ع) آن را ايفا نموده بود و در راه آمرزش گناهان آدميان و آشتي خداوند با بندگانش بر صليب رفته بود. «مسيح مرد تا قدرت گناه را در هم بکوبد.» ژرژ ماهيتاً در قطب مخالف هري قرار مي گيرد. هر اندازه ظاهر هري همگون با عرف است، ظاهر ژرژ او را از ميان خيل جدا مي کند. او حتي اگر بخواهد هم نمي تواند عنصري مطلوب خيل باشد. در تقابل عقل و احساس، وي در ساحت احساس قرار دارد و به همين دليل نيز هست که وي در مقابل نقشي که جامعه بر عهده اش نهاده، سر تعظيم فرود آورد و در جايي که نظر يکسان ساز اجتماعي در قالب تحکم جامعه بر فرد جلوه گر مي شود و تراژدي نسل جديد را رقم مي زند به طغياني فردي عليه اين نظام دست مي يازد. کودک حافظ قرآن فيلم خانه اي روي آب نيز کارکردي اين چنين دارد. نکته جالب توجه آن است که در هر دو فيلم، کردگار، محبت خود را توسط کساني به آدميان عطا مي کند که در ظاهر بيش از ديگران نيازمند محبت و مراقبت هستند. اما همين سادگي و کودکي آن هاست که امکان نجات آدميان را فراهم مي سازد. در واقع خداوند حقيقت را به کساني که تحت تفکري غير ديني، کودکي و بکر بودن خود را از دست داده اند نخواهد سپرد. در انجيل متي آمده: «اي پدر و مالک آسمان و زمين، شکرت مي کنم که حقيقت را از کساني که خود را دانا مي پندارند، پنهان ساختي و آن را به کساني که هم چون کودکان ساده اند، آشکار نمودي. بلي اي پدر خواست تو چنين بود.» در احاديث اسلامي نيز با چنين مفاهيمي کم و بيش سر و کار داريم. اولين جلوه مغنوي شخصيت دکتر سپيدبخت را زماني در مي يابيم که وي پس از ديدن کودک براي دوست سابقش از احساس خاصي که در مورد آن کودک داشته مي گويد و البته مورد تمسخر نيز واقع مي شود. در مورد هري نيز اين همراهي با ژرژ است که امکان تغيير را برايش فراهم مي سازد. در روز هشتم همراهي دايمي دو شخصيت اصلي فيلم با يکديگر امکان دگرگوني هري را تا آن جايي که در پايان، وي، جايگزيني براي ژرژ باشد، فراهم مي سازد و در واقع با اين استراتژي هرچه بيشتر بر تقابل و تضادهاي اين دو شخصيت تأکيد مي گردد. اما در خانه اي روي آب فيلم نامه نويس با تمرکز صرف بر شخصيت دکتر سپيدبخت کمتر به قطب مقابل وي که کودک حافظ قرآن است اجازه تبيين ايدئولوژي ديني اش را مي دهد و اين نکته تنها منحصر به فصل آخر فيلم نامه مي گردد که کودک از چرايي به حالت کما رفتن خود مي گويد و دست دکتر را معالجه مي کند. به اين ترتيب مي توان روز هشتم را فيلمي پيرامون جدال ماديت و معنويت و پيروزي نهاي معنا لقب داد و خانه اي روي آب را اثري در تحليل انسان بي خدا. از بحران ايمان دکتر سپيدبخت گفتيم اما او تنها شمه اي از جامعه بي ايمان اطرافش است. فيلم نامه نويس به واسطه شخصيت هاي فرعي، قطب منفي ماجرا را هرچه بيشتر گسترش مي دهد؛ پدر دکتر بي هيچ آزرمي روابط نامشروعش را به حيطه خانه کشانده است. پسر دکتر معتادي شايسته ترحم است. مأموران دولت رشوه مي گيرند و اجازه ورود مواد مخدر به کشور را مي دهند. منشي اي که در ظاهر به دکتر علاقمند نيز بوده است، موجبات سوءقصد به وي را فراهم مي سازد، طراح دزدگير علي رغم تمام اخلاقيات حرفه اي از بيم تمديد نشدن جواز کسبش جان انساني را مي فروشد. جوانان بسياري معتادند و خودفروشي مي کنند، دختري براي رسيدن به آرزوهايي که نيازمند خروج از ايران است، حاضر به آلوده کردن جواني ديگر به بيماري ايدز است، حتي انسان به ظاهر متشرعي مانند پدر کودک حافظ قرآن هم چيزي جز ماديت و استفاده ابزاري از پسرش را جست و جو نمي کند و ... و البته در چنين فضايي که غلبه با بي ايماني است، انسان براي نجات تنها نيازمند معجزه است و چه باک که به قول کارل بارت «اينک که تمام راه هاي منتهي شونده از انسان به خدا، به بن بست رسيده است، اين خداست که انسان را خواهد يافت». تنها صبر بايد و يقين. منبع:فيلم نگار، شماره 6 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 409]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن