واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: طالع بینی اشعار متولد مرداد
شعرهای متولد مرداد شعرهایی غالبا رنجیده و ناراحتند مخصوصا اگر در حوالی 28 مرداد زاده شده باشند .متولدین این ماه به نابسامانی معترضند . طولانی بودن روزهای این ماه گرچه ابیات آنان را لزوما طولانی نمی کند اما تصاویرشان را تا آنجا که فریاد قلم بلند می شود می کشد . معمولا متولدین مرداد خشمگین و غمگین و معترض هستند اگر هم نباشند چون دیگران هستند آنان هم احساس اعتراض می کنند حالا به کودتا نشد به گرما که می شود؟ شعر های متولد مرداد صریح و ساده اند و تنها به دنبال چیز دیگری می گردند چیزی مثل نسیم، مثل بهار ،مثل باران : دیباچه بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب که باغ ها همه بیدار و بارور گردند بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید به آشیانه خونین دوباره برگردند بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد پیام روشن باران ز بام نیلی شب که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد ز خشک سال چه ترسی که سد بسی بستند نه در برابر آب که در برابر نور و در برابر آواز و در برابر شور در این زمانه ی عسرت به شاعران زمان برگ رخصتی دادند که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله سرودها بسرایند ژرف تر از خواب زلال تر از آب تو خامشی که بخواند ؟ تو می روی که بماند ؟ که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟ از این گریوه به دور در آن کرانه ببین بهار آمده از سیم خاردار گذشته حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست هزار اینه جاری ست هزار اینه اینک به همسرایی قلب تو می تپد با شوق زمین تهی دست ز رندان همین تویی تنها که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی شفیعی کد کنی در کوچه باغهای نیشابور مرداد50. 32من از کدام دیار آمدم که هر باغش هزار چلچله راگور گشت و بی گل ماند من از کدام دیار آمدم که در دشتش نه باغ بود و نه گل تیر بود و مردن بود و در تب تف مرداد جان سپرد گذشت تابستان دگر بهار نیامد و شهر شهر پریشیده بی بهاران ماند و دشت سوخته در انتظار باران ماند امید معجزه یی ؟ نه امید آمدن شیر مرد میدان ماند اگر چه بر لب من از سیاهی مظلم و پایداری شب ناله هست و شیون هست امید رستن از این تیرگی جانفرسا هنوز با من هست امید آه امید کدام ساعت سعدی سپیده سحری آن صعود صبح سخی را به چشم غوطه ورم در سرشک خواهم دید؟ حمید مصدق مرداد ما بدهکاریم به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند معذرت می خواهم چندم مرداد است ؟ و نگفتیم چونکه مرداد گور عشق گل خونرنگ دل ما بوده است حسین پناهی خونریزی پا گرفته است زمانی است مدیدنا خوش احوالی در پیکر مندوستانم، رفقای محرم!به هوایی که حکیمی بر سر، مگذاریداین دلاشوب چراغروشنایی بدهد در بر من! من به تن دردم نیستیک تب سرکش، تنها پکرم ساخته و دانم این را که چراو چرا هر رگ من از تن من سفت و سقط شلاقی ستکه فرود آمده سوزاندم به دم در تن من.تن من یا تن مردم، همه را با تن من ساخته اندو به یک جور و صفت می دانمکه در این معرکه انداخته اند. نبض می خواندمان با هم و میریزد خون، لیک کنونبه دلم نیست که دریابم انگشت گذارکز کدامین رگ من خونم می ریزد بیرون. یک از همسفران که در این واقعه می برد نظر، گشت دچاربه تب ذات الجنبو من اکنون در منتب ضعف است برآورده دمار. من نیازی به حکیمانم نیست« شرح اسباب » من تب زده در پیش من استبه جز آسودن درمانم نیستمن به از هر کسسر به در می برم از دردم آسان که ز چیستبا تنم طوفان رفته ستتبم از ضعف من استتبم از خونریزی. نیما یوشیج- یوش تابستان 1331
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 699]