واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تشتت نويسنده : حسن حسيني نقد فيلم هالك ساخته آنگ لي ، 2003 دكتر بروس بنر (اريك بانا) جزو گروه پژوهشگران دانشگاه كاليفرنيا در بركلي است.گلن تالبوت (جاش لوكاس) يكي از مديران شارلاتان شركتي بزرگ به وجود لابراتوار ويژه دانشگاه پي مي برد و مي خواهد آن را به مالكيت خود درآورد. بعداً بروس به طور تصادفي درمعرض اشعه اي آزمايشگاهي قرار مي گيرد و به غولي عظيم الجثه تبديل مي شود و لابراتوار را ويران مي كند . دكتر ديويد بنر مرموز (نيك نولتي) از پژوهشگران قديمي آزمايشگاه كه مدعي است پدر واقعي بروس است، مخفيانه آن اشعه را روي خودش آزمايش مي كند . او سگ هايي جهش يافته خلق مي كند و آن ها را به سراغ بتي راس (جنيفر كانلي) همكار آزمايشگاهي و محبوبه سابق بروس مي فرستد. بروس با شكل و شمايل هالك، بتي را نجات مي دهد . بتي به پيشنهاد پدرش ، ژنرال راس (سام اليوت) ـ كه رابطه سردي با دخترش داشته ـ گردن مي نهد و اجازه مي دهد او هالك را همراه با خودش به پايگاه نظامي متروكه ببرد. اما گلن تالبوت، رهبري عمليات را بر عهده مي گيرد و مي خواهد از قدرت هاي مافوق طبيعي هالك به نفع شركت خود استفاده كند و بنابراين بروس را در يك محفظه ايزوله شده، بي هوش نگه مي دارد. بروس خشمگين و به هالك تبديل مي شود و رهسپار سانفراسيسكو مي شود و سر راه با هواپيماهاي نظامي ، تانك ها و بمب ها مقابله مي كند . فقط ديدن بتي است كه مي تواند او را به شكل و شمايل انساني اش برگرداند. وقتي در نهايت هالك را اسير مي كنند، دكتر ديويد بنر پديدار مي شود و براي آخرين بار با پسر خود ورقيب و دشمن قديمي اش ژنرال راس رو در رو مي شود. هالك از قهرمانان داستان هاي مصور مارول ، در ماه مه سال1962 توسط استن لي و جك كربي خلق شد. او بروس بنر، دانشمند اتمي آرام و محجوبي بود كه بروز خطايي در يكي از آزمايش هايش مسير زندگي او را تغيير داد و از آن پس در لحظات بروز خشم به آميزه اي از هيولا و قهرمان بدل مي شد. به گفته لي ، او و كربي در خلق هالك سه الگوي اصلي را مدنظر داشتند: يكي شخصيت "موجود" از كار قبلي آنان، "چهارشگفت انگيز" كه با اقبال گسترده مخاطبان روبه رو شده بود و همچون هالك آدمي عادي بود كه در شرايط ويژه ابعاد و خصايصي هيولاوار مي يافت. دوم مخلوق فرانكشتاين به عنوان موجودي درك نشده در اجتماع (لي با اشاره به تجربه تماشاي فيلم هاي فرانكشتين به كارگرداني جيمز ويل مي گويد كه در اين آثار ، مخلوق در اصل بي گناه را كه توده نادان مشعل به دست تعقيبش مي كنند بايد طرف مثبت ماجرا دانست، نه قطب منفي آن) و سوم داستان ماجراي عجيب دكتر جيكل و آقاي هايد رابرت لوئيس استيونس در بيان چگونگي تغيير شكل دادن تدريجي بروس بنر به هالك و وجه دو گانه شخصيت او. هالك همچون ديگر قهرمانان مارول خيلي زود راهش را به ديگر رسانه ها گشود. در اين زمينه بايد از دو مجموعه انيميشن ، يكي محصول 1966 و ديگري 99-1996 ياد كرد، همچنين مجموعه تلويزيوني شبكه CBS با عنوان هالك شگفت انگيز(82-1978) با حضور چهره محبوب تلويزيوني ، بيل بيكسبي به نقش دكتر بنر(كه نامش به ديويد تغيير يافته بود) و فرينيو بازگير عضلاني كه در چند فيلم تاريخي ايتاليايي در نقش هركول ظاهر شد، به نقش همزاد او، هالك. همچنين بايد اشاره كرد به سه فيلم تلويزيوني بازگشت هالك شگفت انگيز (نيكلاس كوري ، 1988) ، محاكمه هالك شگفت انگيز(بيل بيكسبي، 1989) و مرگ هالك شگفت انگيز (بيل بيكسبي ، 1990) . از اواسط دهه 1990 تلاش هايي براي تهيه فيلمي بزرگ بر مبناي اين داستان مصور صورت گرفت. كارگردان هايي مثل جوجانستن و فيلمنامه نويساني مثل زوج اسكات الكساندر ولري كاراشوسكي و همچنين مايكل فرانس پس از مدتي كار روي اين طرح ، آن را رها كردندتا اين كه در آغاز سده نو قرعه به نام آنگ لي افتاد . او به گفته خود در اين اقتباس بيش از هر چيز كوشيد تا عناصر بصري و شكل روايي داستان مصور را با ذهنيت مخاطبان نوجوان امروزي خوكرده و به انيميشن هاي كاميپيوتري (عمدتاً ژاپني) همراه و همساز كند و علت اصلي سطحي نگري و ابتذال نهفته در بطن اين فيلم مطول و پرگو را نيز بايد در همين نگرش فيلمساز به دستمايه اش جست و جو كرد. هالك فيلمي است كه با افراط در كاربرد جلوه هاي ويژه كامپيوتري (تا حدي كه گويا فيلم صرفاً به منظور نمايش آن ها ساخته شده)، شخصيت اصلي اش را تا حد يكي از قهرمانان بازي هاي ويديوئي امروزي تقليل و تنزل مي دهد. كوشش براي حفظ مضامين داستان مصور اصلي (مثل انتقاد از روحيه توسعه طلبي نظامي كه ريشه در وقايع زمان خلق داستان مثل جنگ سرد و رقابت اتمي دو ابرقدرت آن زمان دارد) ، در كنار افزودن مضاميني تازه مثل رابطه بروس بنر و پدرش ، بي آن كه به تلفيقي موثر از اين عناصر بينجامد ، حاصلي جز تشتت و سردرگمي بيشتر فيلم به بار نياورده است. نبايد از ياد برد كه فيلم حاصل كار فيلمسازي تايواني الاصل است كه از اين شاخه به آن شاخه پريدن هاي او در هاليوود ، از اقتباس رمان عاشقانه جين اوستين(حس و حساسيت ، 1995) گرفته تا ملودرام اجتماعي دهه هفتادي (توفان يخ، 1997)، از داستان هاي جنگ هاي انفصال با شيطان بران (1999) تا سينماي ورزش هاي رزمي شرق آسيا (ببر خيزان اژدهان پنهان ، 2000) و از داستان هاي مصور در اين جا تا داستان عشقي نامتعارف در غرب ميانه آمريكا (كوهستان بروكبك ، 2005) ، صرف نظر از كيفيت متفاوت اين آثار ، بيش از آن كه نشان از حرفه اي گري فيلمساز داشته باشد، دال بر بي هويتي او است. منبع: نشريه صنعت سينما شماره84 /س
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 552]