تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826059433




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نيمي از سال و اين همه فيلم بد ؟


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نيمي از سال و اين همه فيلم بد ؟
نيمي از سال و اين همه فيلم بد ؟   نويسنده: پرويز نوري   نگاهي به فيلم هاي شش ماه اول 2009   *نيمه سال 2009 نشانه فقر فيلم است . با انواع قصه هاي باورنكردني و نامعقول ، كه به زور تكنيك و ماشين بر پرده پاشيده شده ، خالي از هر نوع فيلم قابل تعمق و با ارزش ، خالي از فيلمي به يادماندني . شايد كه زمانه چنين مي طلبد و شايد كه هواداران نسل جوان سينماي امروز ، مشتاق فيلم هايي از نوع شبي در موزه و تغيير شكل دهندگان و امثال آن ها باشند و طبيعتاً ذوق ، سليقه و طرز فكر آن ها با گذشته به كل فرق كرده باشد . با نگاه به فيلم هاي شش ماه اول سال 2009 به اين نتيجه مي رسيم كه اگر تمام دنياي امروز - منتقدان ، فيلم سازها و تماشاگران آن - جمع شوند و بگويند اين مجسمه زيباي سينما كه در ميدان جهان كاشته ايم از جنس گل و نبات و شكر است ما زير بار نمي رويم . مجسمه زيبا مشخصات خود را دارد و ما با رنگ و بوي گل و با طعم شكر آشناييم . انسان ، ماشين كشنده   بيش تر فيلم هاي موفق و عامه پسند و پرفروش نيمه اول سال ، كماكان سرشار بود از جلوه هاي ويژه كامپيوتري و ديجيتالي و ابرقهرمانان عجيب ، كه به ضرب ماشين درست شده بود و در آن هيچ حس و اثري وجود نداشت . يكي مثل خاستگاه مردان ايكس : ولورين كه پس از سه قسمت اول مردان ايكس در حقيقت مي خواست به ريشه هاي اصلي آن بازگردد و نشان دهد چگونه آن ابرسرباز ذاتي لوگان (هيو جكمن) برگزيده شده و به مأموريت سري حكومت از سوي سرهنگ استريكر(دني هيوستن) ترغيب و بر اثر تزريق ماده اي مبدل به ماشيني كشنده با دست هاي تيغه مانند مي شود . طبق معمول در پشت اين اعمال شاهد ستيزي هستيم كه او با ذات حيواني خود دارد . به اين ترتيب (ولورين) زاده مي شود كه عليه نابرادري آنارشيست خود ، سابرتوث(ليو شرايبر) برمي خيزد . هدف فيلمي مثل مردان ايكس و به دنبال آن رستگاري ترميناتور با موضوعي كه به سال 2018 مي رسد ، براي ما نامعلوم است . همچنان قصه اي ماليخوليايي از رهبر گروه مقاومت ، جان كانر(كريستين بيل) ، كه مي خواهد يك تنه با شبكه كامپيوتري مخرب(اسكاي نت ) در بيفتد و خلاصه همان كشت و كشتارها با سلاح هاي مرگبار و خشونت بي حدو حصر كه جز تباهي چيزي به همراه ندارد . در همين روال است مثلاً سفر ستاره اي : پيشتازان فضا كه چهل سال قبل با سريالش همه را درگير ساخته بود اما فيلم فعلي اش كه به قول جي . جي آبرامز خواسته (قدري راك اند رول به سفر ستاره اي بدهد ) دوباره به روزهاي اول كشتي فضايي(اينترپرايز) برمي گردد و رومولان (اريك بانا) جنگجوي انتقام جو را نشان مي دهد كه از طريق تكنولوژي در زمان به خلق حفره هاي سياهي دست پيدا مي كند . او مي كوشد به وسيله قدرت خود عليه جوان خشمگين ، جيمز تي . كرك (كريس پاين) كه در تقلاي يافتن تقديرش است ، قد علم كند . به دنبال اين فيلم هاي تخيلي توخالي ، به تغيير شكل دهندگان مي رسيم كه اين بار در قسمت دوم در ميان آهن آلات و اسكلت ماشينها وسروصداي آزاردهنده ، گيج و منگ بر جا مي مانيم . فيلم در حقيقت از همان جايي آغاز مي شود كه فيلم اول در آن جا تمام شده بود . همانند فيلم قبل ، سام(شيا لبوف) قهرمان كامپيوتري داستان تصادفي كليد تسلط جهاني را در دست دارد با ماشيني جذاب مثل سي جي (مگان فاكس) و در ستيز با آهن پاره هاي بزرگ تر و مرگبارتر مثل فالن (توني تاد) و باز ناظر فلزهاي شكافنده و ماشين هاي انفجاري. و دست آخر فيلم ابلهانه اي بر اساس داستان مصور مشهورWatchmen كه كاملاً وفادار به اصل مانده بود ولي نفس نداشت . تريلرهاي بي تپش   در اين زمينه تا دلتان بخواهد فيلم وجود دارد آن هم از نوع تريلر (دلهره اي) هايي كه خواسته اند مخاطب را به دلهره و لرزه و تپش بيندازند اما در نهايت با بهره گيري از داستاني بي تپش ، تماشاگران را فريب داده اند . عمده ترين آن ها در نيمه سال بازسازي فيلمي است متعلق به سال 2001 با عنوان سريع و خشمگين كه زوج وين ديزل/پل واكر را به شهرت رساند . اين آخري با همان مضمون ماشين سواري هاي خطرناك و وحشيانه به فروش غيرمنتظره اي دست يافت (71 ميليون در هفته نخست) كه به قول تهيه كننده اش (دليل اش اين بود كه فيلم خاص فصل تابستان دو ماه زودتر به نمايش درآمد و رقيبي نداشت ). از ديگر دلهره اي ها فريب بود ، بدون كم ترين هيجان و تعليقي با قصه اي خسته كننده كه به صرف زوج محبوب جوليا رابرتز/كلايو اوئن قصد جذب تماشاگر را داشت اما مؤثر واقع نشد . فيلمObsessed به تقليد از جاذبه مرگبار ، با مضمون كم رنگ بي وفايي ، به شدت آزاردهنده از كار درآمده بود . بيانسه نولز نقشي احمقانه را بازي مي كند و فيلم داستاني غيرقابل. باور دارد . دوتا از تريلرهاي معروف نيمه سال هم ربوده شده و بين المللي - كه اولي در ترسيم هيجان موفق تر بود - بيش تر به موضوع هايي نه چندان بكر پرداخته بودند ؛ ربودن دختر يك مأمور سابق سيا در ربوده شده و فساد بانكي در بين المللي . اما دلهره در هر دو فيلم بيش از آن كه عمقي و دروني باشد ، ظاهري و فيزيكي بود و اثر چنداني از خود باقي نمي گذاشت . از همه دلهره هاي نيمه سال مهمل تر فيلم ترسناك مرا به جهنم بكشان است كه سام ريمي (كارگردان اسپايدرمن ها) دوباره به حال و هواي اثر نامربوط موفق اش مردگان شيطاني باز مي گردد با همان روش هاي سبك و پيش پاافتاده . اين بار ريمي مسأله روز را هم چاشني موضوع هراس انگيز كرده و به ركود اقتصادي چشم دوخته است . شخصيت داستان يك مدير بلند پرواز بانك(اليسن لومن) است كه براي رضايت صاحب بانك، خانه پيرزني را كه بدهي هايش را نپرداخته ، مصادره كرده و او را روانه خيابان مي كند . همين جريان موجب مي شود كه هيولاهاي بي رحمي سراغش بيايند . در حقيقت فيلم ساز خواسته به فيلم جنبه اي اجتماعي ببخشد و بگويد در شرايط ناگوار اقتصادي چه گونه شيطان روح آدم ها را تسخير مي كند . در مايه هاي هيجاني ، فيلم ديگري كه مي توانست موقعيتي چشم گيركسب كند - ونكرد -123 TheTaking of Pelham (توني اسكات)است؛بازسازي فيلم دلهره آور 1974 كه ماجراي گروگان گرفتن قطار زيرزميني نيويورك را به وسيله يك جنايتكار (جان تراولتا ) بازگو مي كند و البته امتياز عمده اي ندارد . دوباره همان فرمول يك مغز متفكر جنايتكار ، ساعتي كه عقربه هاي آن به سوي زمان انفجار نزديك مي شود ، قطار زيرزميني كه دزديده شده و يك آدم معمولي كه در مخمصه مأموريتي انتحاري گير مي افتد . اشكال عمده دو شخصيت خوب و بد داستان است . تراولتا مي خواهد چهره اي ضدقهرمان در دنياي پس از فاجعه يازدهم سپتامبر باشد و دنزل واشينگتن به نقش كنترل چي قطار زيرزميني كه به گونه اي كليشه اي تلاش دارد رباينده ترن يعني تراولتا را متوقف سازد . مي رسيم به يكي از مهم ترين دلهره اي هاي نيمه سال ، فرشتگان و شياطين ، كه دنباله اي بر فيلم جنجالي قبلي ران هاوارد رمز داوينچي(2006) است . آن فيلم 758 ميليون فروش كرد و هاوارد را واداشت تا رمان پيشين همان نويسنده را به فيلم برگرداند . البته آشكار بود داستان كه صرفاً تم مذهبي و علمي داشت نمي توانست مثل رمز داوينچي جنجال بيافريند . موضوعي درباره قتل موجودي در واتيكان و مجددأ تام هنكس به نقش قبلي رابرت لنگدون كه سعي دارد از واتيكان در برابر حمله هاي تروريستي محافظت كند . فيلم در قياس با رمز داوينچي هيچ حس و حالي را منتقل نمي كند . نه كمدي ، نه رمانتيك   از آن فيلم هاي باب طبع هاليوودي ها است ، به خصوص تماشاگران اين نسل ، ولي به قدري يكنواخت شده كه كمدي رمانتيك سازها به موضوع هاي عجيب و غريب رو آورده اند تا بشود مشتري ها را راضي كرد . اكثر اين نوع فيلم ها به حماقت نزديك ترند . ارواح دوست دخترهاي سابق (مارك واترز) هم سراغ قصه اي لوس و سطحي رفته از مردي مجرد (متيومك كانهي) كه در مراسم عروسي برادرش ناگاه همه دوست دخترهايش را يكجا مي بيند ، از گذشته تا حال و آينده ، و همين جريان سبب مي شود عشقش( جنيفر گارنر) را از دست بدهد . در مايه كمدي هاي مدرن آمريكايي خماري ( The Hangover )كه به فروش زيادي هم دست يافته ، ماجرايي ظاهراً تازه را مطرح مي كند :يك روز صبح ، سه مرد پس از يك جشن مجردي در اتاق هتلي محقر در لاس و گاس از خواب بيدار مي شوند بي آن كه چيزي را به خاطر آورند يا اصلاً بدانند چرا داماد درست 24 ساعت قبل از مراسم عروسي ، گم شده است . تاد فيليپس ، فيلم را تلفيقي از خوشي و گناه وگاس دانسته ، با مشتي بازيگران ناآشنا ولي به آن چه مي خواسته يعني سود كلان دست يافته است . برعكس خماري ، فيلم بيش تر رمانتيك پيشنهاد سوژه كهنه اي را برگزيده از يك زن كانادايي ويراستار كتاب ( ساندرابولاك) كه به دليل اخراج از آمريكا ، دستيار آمريكايي اش را وادار به ازدواج با خود مي كند تا بتواند در آمريكا بماند . فيلم رگه هاي طنز هم دارد اما آن فلچر (27 دست لباس) نتوانسته خود را از كليشه هاي رايج كمدي رمانتيك ها رها سازد . كمدي ديگري كه پس از سال 2004 با فيلم كاني و كارلا ، نياواردالوس(عروسي پرريخت و پاش يوناني من) را به سينما بازگرداند ، فيلمي است به نام زندگي من در ويرانه ها با داستاني نامعقول ؛ يك پروفسور (واردالوس) كه به يونان منتقل شده در آن جا راهنماي يك تور مسافرتي مي شود و دل به راننده اتوبوس (الكسيس جرگوليس) مي بندد. شايد عمده ترين كمدي نيمه اول سال شبي در موزه 2 باشد ، ساخته شان لوي كه بعد از توفيق شگفت آور فيلم اول در سال 2006 ، بار ديگر انبوه تماشاگران را به سينماها كشاند . قصه بر مبناي شخصيت يك محافظ موزه ملي تاريخ (بن استيلر) دور مي زد كه ناگهان مي ديد تمامي موجودات اين موزه جان مي گرفتند ! اما قسمت دوم فيلم كه بنا به گفته لوي(در شكل متفاوتي پرداخت شده ) ، ماجرا را اين بار به واشنگتن آورده و در انستيتوي اسميت سونين كه شامل نوزده موزه است وخلاصه علاوه بر شخصيت هاي بي مصرف تاريخي همچون روزولت ، ناپلئون ، ايوان مخوف و آل كاپون ، همه نقاشي ها و تابلو و اشياي ديگر را هم جان دار كرده است . قضيه يك عشق با امليا ارهارت(امي آدامز) و يك فرعون خبيث (هنك آزارا) را هم چاشني آن كرده اند اما در نهايت اين كمدي بي مزه نمي تواند شوخي هاي خنده دار فيلم اول را تكرار كند . درام هاي اندكي درام   به تعداد كمي فيلم جدي دراماتيك - كه حرفي براي گفتن داشته باشند - در طول شش ماه گذشته برمي خوريم .Away We Go يكي از آن هاست . سام مندس پس از جاده رولوشنري ، اين درام كم خرج و مستقل را درباره شخصيت هايي كه در جست و جوي جايي براي زيستن اند ، ساخته است . زن (مايارودلف) كه باردار است به همراه مرد(جان كرازينسكي) در جريان سفر به دور آمريكا ، به دنبال پناهگاهي اند تا فرزندشان را در آن جا بزرگ كنند . فيلمي اجتماعي/ انساني كه در پرداخت به روابط شخصيت هايش ،به خوبي جانيفتاده است . مانند فيلم شري(Cheri)كه كارگردان باسابقه اي مثل استيون فريرز(ملكه) آن را بر مبناي قصه اي در پاريس دهه 1920 پرورانده است . ماجرايي عاشقانه ميان يك زن ميان سال (ميشل فايفر) با يك نوجوان(روپرت فرند) كه بيش تر به سمت احساسات گرايي مفرط رفته و از جنبه هاي يك رمانس عميق كاملاً به دور افتاده است . درام پرسوز و گداز ديگر نگهبان خواهرم اثر نيك كاساوتيس است . از او فيلم رمانتيك خوبي چون دفتر يادداشت را به ياد داريم اما اين جا اسير موضوعي سخت و خشن شده بي آن كه سعي كند از كليشه هاي عامه پسند بپرهيزد . ماجرا بر اساس مادري (كامرون دياز) است كه درمي يابد دختر كوچكش دچار سرطان خون است و مي كوشد به كمك دختر ديگرش او را زنده نگه دارد . فيلم به شدت اشك انگيز است و غيرمنطقي و صرفاً براي تحريك احساسات مخاطب ساخته شده است . فيلم آخر فرانسيس فورد كوپولا ، تترو ، بر خلاف اثر متظاهرانه قبلي اش جواني بدون جواني ، بازگشتي نسبتاً موفقيت آميز است . در عين حال كه هر دو فيلم مي خواهد نشان دهد فيلم ساز بزرگ پدر خوانده به دوره آثار شخصي و مستقل و غيراستوديويي پا نهاده است . تترو قصه اي تلخ است از اختلاف هاي ميان يك خانواده هنرمند با ماجراي پسري جوان ( الدن ارنريش) كه در جست و جوي برادر بزرگ تر ( وينسنت گالو) به آرژانتين سفر مي كند . جايي كه برادرش به آن جا مهاجرت كرده و او مي خواهد بار ديگر خانواده را دور هم گرد آورد . انيميشن ، بالا و بالاتر   تنها گونه اي كه در نيمه اول امسال همچنان توجه همه را به خود معطوف داشته ، انيميشن (نقاشي ، عروسكي و كامپيوتري ) است . مهم ترين شان بالا است كه اين بار تيم اخلاق و حرفه اي پيكسار ، پس از ترسيم ماجراهايي با اسباب بازي ها ، هيولاها ، ماهي ها ، ماشين ها ، ابرقهرمان ها و موش ها ، سراغ قصه اي از يك پيرمرد بادكنك فروش با يك پسربچه رفته اند . پيرمرد(باصداي اد آزنر) به همراه پسرک هشت ساله (با صداي جوردن ناگايي) در حالي كه خانه اش را حمل مي كنند ، به جنگل پا مي نهند . دليلش آن است كه وقتي دادگاه رأي داده بايد خانه اش را ترك كند و به خانه سالمندان برود ، پيرمرد هم مصمم شده تا به وسيله صدها بادكنك خانه اش را به پرواز درآورد . همچون انيميشن شيرين و شاد بالا ، هنري سليك (سازنده كابوس قبل از كريسمس) انيميشن تخيلي و شكيل كارولاين را بر پايه حكايت دختربچه اي با نام كارولاين جونز(با صداي داكوتافنينگ) ساخته كه به همراه والدينش به خانه اي قديمي نقل مكان مي كنند . او كه از فضاي خانه خسته شده سراغ در اسرارآميزي در اتاق خواب مي رود و در آن جا با دنيايي شگفت روبرو مي شود . همان قدر كه اين انيميشن پر از ترس و هراس هاي كودكانه است ، نقاشي / عروسكي عصر يخ بندان : سپيده دم دايناسورها سومين قسمت عصر يخي هم به همان گونه به ميليون ها سال پيش رو مي آورد كه چه گونه مي توان به دنياي زيرزميني دايناسورها راه يافت و چيزهايي غيرقابل تصور كشف كرد . اين انيميشن اين بار قدري عميق تر خواسته است به موضوع توجه كند و به قولي اينديانا جونز را در برخورد با كلنل كورتز نشان دهد! منبع:نشريه ماهنامه سينمايي فيلم شماره398 /خ  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 665]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن