واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
واج آرايي و واج زدايي در شعر (2) التزام واج براي القاء و تداعي حالت يا موضوعي خاص در ذهن خواننده و شنونده ؛ به عبارت ديگر منظور شاعر علاوه بر آفرينش موسيقي دروني و ايجاد حالت گوش نوازي ، تداعي موضوعي يا القاي حالتي بر گرفته از فضاي شعري و روح عاطفي کلام در ذهن مخاطب و خواننده به وسيله ي تکرار واج يا واج هايي است که در شعرش به کار گرفته است . در اين نوع واج آرايي شاعر مي تواند التزامي در جايگاه واج يا واج هاي مورد نظر نداشته باشد و يا اينکه عمداً و آگاهانه جايگاه آن را نيز التزام نمايد . هنري ترين و زيباترين شيوه ي واج آرايي همين قسم اخير است ؛ زيرا شاعر علاوه بر آهنگ آفريني ، التزامي نيز در جايگاه واج داشته و در ضمن آن با هنرمندي تمام مطالب يا حالتي را نيز به ذهن خواننده و شنونده القا مي کند که با اوضاع و احوال و فضاي کلي شعر کاملاً تناسب دارد . به نمونه هاي زير از چنين کاربردي از شاعران متقدم و متاخر اشاره مي شود : لبش مي بوسم و در مي کشم مي به آب زندگاني برده ام پي چشمم از آينه داران خط و خالش باد لبم از بوسه ربايان بر و دوشش باد (حافظ ) تکرار صامت « ب » و « م » نوعي موسيقي ايجاد کرده که در القاي مفهوم مورد نظر شاعر تاثير فراوان دارد . « ب » و « م » در بيت اول و « ب » در بيت دوم چندان تکرار مي شود که مرتب لب ها روي هم قرار مي گيرند و درست حالت بوسيدن را تداعي مي کنند . بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران ( سعدي ) تکرار مصوت بلند « آ» در مثال فوق که مطلع غزل مشهوري از سعدي است ، حالت گريستن را کاملا تداعي مي کند که با حال و هواي فضاي عاطفي شعر سازگاري تمام دارد . (1) تو کمان کشيده و در کمين که زني به تيرم و من غمين همه ي غم بود از همين که خدا نکرده خطا کني تکرار صامت هاي «ن » و «ک » در اين بيت علاوه بر گوش نواز کردن آن ، فعل امر « نکن » را به ذهن القا مي کند که برخاسته از فضاي عاطفي شعر است ؛ زيرا شاعر ممدوح را از کمين کردن و تيرانداختن به وسيله ي کمان ابرو و تير مژه بر حذر داشته است . نه من ز بي عملي در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بي عمل است ( حافظ ) تکرار صامت « ل » و مصوت بلند « آ » تداعي کننده ي « لا »ي نفي عربي است . شاعر هنرمند با زبان هنري و با استفاده از واج آرايي نفي علم بي عمل را وجهه ي کار خود کرده است . زهر سو زبانه همي بر کشيد کسي خود و اسب سياوش نديد ( فردوسي) در اين بيت سخن سراي بي بديل توس ، حکيم فردوسي با تکرار دو واج « س » و « ش » کاملاً صداي برخاسته از سوختن هيزم ها و بر افروختن شعله هاي آتش را تصوير نموده است . گر فوت شد سحور چه نقصان ؟ صبوح هست از مي کنند روزه گشا طاليان يار ( حافظ ) مصوت «آ» چهار بار در بخش پاياني مصراع دوم آمده است که تأييد و تاکيدي است براي ايجاد تداعي تصوير دهان باز هنگام افطار و تناول غذا . دهاني که تا هنگام افطار بسته بوده است . (2) ز رقيب ديو سيرت به خداي خود پناهيم مگر آن شهاب ثاقب مددي دهد خدا را ( حافظ ) تکرار مصوت «آ» حالت و شکل دهان باز فرياد خواهنده و طالب کمک را تداعي مي کند . (3) حالتي که با جو عاطفي و احساس شعر هم خواني کامل دارد . « من از گفتن مي مانم / اما زبان گنجشکان / زبان زندگي جمله هاي جاري جشن طبيعت است » ( فروغ ) مصوت « ي » و صامت هاي « ج » و « گ » چندان در اين بند از شعر فروغ فرخزاد تکرار شده اند که صداي « جيگ جيگ » گنجشکان را که برخاسته از فضاي کلي بند است ، به ذهن متبادر مي سازند . « نه صدايي جز صداي رازهاي شب / و آب و نرماي نسيم و جيرجيرک ها / پاسداران حريم خفتگان باغ / و صداي حيرت بيدار من ( من مست بودم ، مست ) » (4) ( م . اميد ) تکرار صامت هاي « ص » و « س » ، آرامش و سکوت فضا را به زيبايي تمام تصوير کرده است . «دلم شکسته تر از شيشه هاي شهر شماست شکسته باد کسي کاين چنينمان مي خواست» ( سهيل محمودي) تکرار دو واج « ش » و « ک » در بيت بالا ، کاملاً صداي حاصل از شکستن و شکسته شدن را فرياد مي آورد . « اي تکيه گاه و پناه / زيباترين لحظه هاي / پر عصمت و پر شکوه / تنهايي و خلوت من ! / اي شط شيرين شوکت من » ( اخوان ثالث ) «کشتي شکستگانيم اي باد شرطه بر خيز شايد که باز بينيم ديدار آشنا را» ( حافظ ) در امثال فوق دو واج « ش » و « ر » علاوه بر گوش نوازي شعر و غنا بخشيدن به آهنگ دروني آن ، صداي حاصل از به هم خوردن امواج آب را در ذهن تداعي مي کند . «يکي شادماني بد اندر جهان ميان کهان و ميان مهان» ( فردوسي ) تکرار صامت « ن » و مصوت هاي بلند « آ » و « ي » در بيت بالا صداي ترنم شادي ( ناناناي ) را در ذهن مخاطب و خواننده مجسم مي کند که در فضاي صحنه يعني هنگام تن درست بيرون آمدن سياوش از آتش ( وَرگرم ) طنين انداز بود . ختم بيان از حافظ شيرين کلام که در آن تکرار واج « س » با لطافت تمام دعوت به سکوت و آرامش مي کند . «رشته ي تسبيح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقي سيمين ساق بود ( حافظ ) ذکر اين نکته ضروري مي نمايد که گاهي تداعي و القاي موضوعي يا تصوير حالتي به ذهن سامع از راه التزام واج نيست بلکه از طريق التزام واژه است . به عنوان مثال در غزل سعدي با مطلع : «اي چشم تو دل فريب و جادو در چشم تو خيره چشم آهو» که در همين مقال ذکر گرديد ، تکرار واژه ي « چشم » در تمامي مصراع ها ، حالت تسليم محض عاشق در مقابل معشوق را به صورت بديع و زيبا در فضاي عاطفي غزل به ذهن القا مي کند ؛ زيرا عاشق مخلص در برابر هر اراده اي معشوق جوابي به غير از « چشم » ندارد که تقديم کند . پي نوشت ها : 1. ر. ک. «زبان طناز، گويشوران طناز، آرايه هاي ناشناس»، محمدرضا سنگري، آموزش زبان و ادب فارسي، س شانزدهم، 1380، ش 59، ص 5. 2. «از شعر و زبان حافظ، بيان برخي ويژگي هاي زباني- دستوري»، سيد جواد مرتضايي، آموزش زبان و ادب فارسي، س شانزدهم، 1381، ش 61، صص، 43-40. 3. همان ، ص 40. 4. به نقل از کتاب «ادوار شعر فارسي» همان، صفحه123. منبع:نشريه پايگاه نور شماره 4 /ن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5699]