تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به من ايمان نياورده است آن كس كه شب سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد. به من ايمان ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846209382




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سيماي شهر مدينه در آثار خاقاني (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سيماي شهر مدينه در آثار خاقاني (1)
سيماي شهر مدينه در آثار خاقاني (1) نويسنده: ليلا مرندي* چکيده : افضل الدين خاقاني شرواني شاعري است وصّاف ، و در اشعارش اوصاف فراواني در منتهاي دقت به چشم مي خورد . او شاعري معتقد و متعصب مي باشد و از معدود شاعراني است که دو نوبت توفيق زيارت خانه ي خدا را يافته است و بيش از شاعران مسلمان فارسي زبان ديگر ، در شعرش از اماکن مقدس نام برده و به توصيف پرداخته است . شهر مدينه ، دومين شهر ناحيه ي حجاز از جمله ي اماکني است که خاقاني در سفرهاي حج خود به ديدار آن شهر و زيارت روضه ي نبوي شتافته و شور و شوق فراوان خود را به زيارت آن مکان در آثار و نوشته هاي خود نمايان ساخته است . شاعر مدينه را مقصد هودج رسالت و محل فرود آمدن موکب جلال و شکوه براي وجود پيامبر و روضه ي آن حضرت را چون بهشت تصور کرده است و در بيان ارزش والا و جايگاه ديني مدينه در اسلام سخن ها گفته به طوري که خاک آن را اساس و منشا هشت باب جنت دانسته و معتقد است که اساس بنياد دين در مدينه پايه ريزي شده است . اين مقاله سعي در نشان دادن شکوه و عظمت اين مکان مقدس و نيز انعکاس جوشش انديشه و احساس اين شاعر فرزانه و سترگ شروان دارد . کليد واژه ها : مدينه ، حضرت محمد (ص) ، مسجد النبي ، روضه ي مطهره ، کوه احد مقدمه : آنچه مسلم است يکي از زيباترين و با شکوه ترين مباحث اشعار خاقاني توصيف ابعاد گوناگون شخصيت پيامبر (ص) مي باشد و سيماي پيامبر بزرگ اسلام ، اين دردانه هستي در شعر خاقاني سيمايي است که ملکوتي تر از آن چهره ، در کل هستي نمي توان يافت . با بررسي نعتيه هاي سراپا صداقت شاعر و نيز با بررسي اشعار ديگري که به صورت پراکنده در آثار وي در مدح پيامبر اکرم به چشم مي خورد ، چنين بر مي آيد که شاعر از سرصفاي دل و ژرفاي ايمان به توصيف اين برگزيده الهي پرداخته و فراتر از يک مسلمان معتقد ، همانند يک مريد پاکباخته ، در آينه ي شعرش ، تصاوير بکر و زيبا و متنوعي از پيامبر ارائه داده است . او چنان شيفته و دلباخته ي آن بزرگوار است که براي مشتي خاک که از بالين ايشان برداشته چکامه اي بلند مي پردازد . صبح وارم آفتابي در نهان آورده ام آفتابم کز دم عيسي نشان آورده امعيسيم از بيت معمور آمده و ز خوان خلد خورده قوت و زلّه اخوان را ز اخوان آورده ام هين صلا اي خشک پي پيران تر دامن که من هر دو قرص گرم و سرد آسمان آورده ام چشم بد دور از من و راهم که راه آورد عشق ره روان را سرمه ي چشم روان آورده ام ديده ام سرچشمه ي خضر و کبوتر وار آب خورده و پس جرعه ريزي در دهان آورده ام( ديوان ، ص 254 ) چنان که مشاهده مي شود خاقاني اوصافي از قبيل دم عيسي ( ع ) ، زله خوان خلد ، قرص گرم و سرد آسمان ، سرمه ي چشم روان ، جرعه ريز خضر و دهها توصيف ديگر از اين قبيل بر خاک مشکين بالين پيامبر (ص) بر مي شمارد و آن خاک را به جاي حرز بر بازوي خود مي بندد : خاک مشکين که ز بالين رسول آورده است حرز بازويش چو الکهف و چو طاها بينند ( همان ، ص 99 ) همچنين وي به خاطر ارادتي که به پيامبر دارد . در موسم حج ، در مکه و مدينه ، حضور نبي بزرگوار را احساس مي کند و خواني را که پيامبر براي زائران يا به تعبير او خاکپاشان گسترده ، به چشم مي بيند . فضاي مدينه با حضور پيامبر، تقدس خاصي پيدا مي کند و خاقاني زيباترين تجلي کرم و سخاوت پيامبر را در مدينه مي بيند . که در اين شهر براي خاکياني که نفس دوزخي باد سموم ، جگرشان را آتش زده خوان کرم مي گسترد و حضرت عيسي و ادريس و آدم و حوا هر کدام بر سر آن خوان به منظوري حاضر مي شوند : مصطفي پيش خلايق فکند خوان کرم که مگس ران وي از شهپر عنقا بينند عيسي از چرخ فرود آيد و ادريس ز خلد کان دو را زله ز خوان پايه ي طاها بينند او گرفته ز سخن روزه و از عيد سخاش صاع خواهان ز کوه آدم و حوّا بينند ( همان ، ص 99 ) عشق و علاقه به شهر پيامبر، شهري که به وجود پيامبر عزت و اعتبار يافته و از قداست خاص برخوردار شده است . خاقاني را بر آن مي دارد که در وصف آن سخن ها بگويد و منظره سازي هاي بسيار زيبا و شگفت انگيزي از آن مکان ارائه نمايد . وي در توصيف مدينه و علي الخصوص در توصيف و تشبيه خاک بالين سرور عالميان ، از عناصر گوناگون خاکي آسماني بهره برده است . آن چنان که گويي دست خيال خاقاني در نگارخانه ي ضميرش ، آسمانيان و خاکيان را به هم پيوند داده است . بحث بررسي: نگارنده ي مقاله بر اساس مطالعات فراواني که بر روي اشعار و سروده هاي خاقاني داشته در حين مطالعه با اشعار بسيار زيباي شاعر در زمينه ي توصيف شهر پيامبر و روضه نبوي واقع در آنجا روبرو شده است و در اين زمينه روشن سازد ، که شاعر بلند پايه شروان ، مدينه و کيمياي خاک نبوي را که بهايش نه صد جان بل دو عالم است چگونه نمود مي بخشد. اين خاک گوهر نشان برايش گرانسنگ است که از باب خجستگي چامه منقبتي خود را که به منزله ي نسخه ي توبه است در اين خاک پاک نهفته مي دارد : اين دو حرز از خون دل بنوشت و در خاکش نهفت نسخه توبه است کز خوناب مژگان تازه کرد ( همان ، ص 152 ) شاعر بزرگ شروان به واسطه ي علاقه به وجود نبي اکرم به هنگام حضور در خلوت سراي ملکوتي و ارادت نمايي بدين محضر قدسي بر خود عناوين و القاب خاصي مي نهد . از آن جمله ، حسان عجم ، نايب حسّان ، نيابت دار حسّان ، ثاني حسّان . و گر خواهي کزين منزل امان آن سراپايي امانتدار يزدان را نيابت دار حسان شو چون ز راه مکه خاقاني به يثرب داد روي پيش صدر مصفطي ثاني حسّان ديده اند ( همان ، ص 95 ) تجلي توصيفات مربوط به مدينه در شعر خاقاني هنگامي است که خاقاني دل از کعبه مي کند و به قصد زيارت مرقد شريف پيامبر راهي مدينه مي شود او به هنگام وداع با کعبه براي تسکين و تسلي غم هجران کعبه ، مدينه را در حکم مکه عزت و حرمت و روضه ي حضرت را در حکم کعبه ي جان آن مي داند . مکه مي خواهي و کعبه ها مدينه پيش توست مکه ي تميکن و در وي کعبه ي جان آمده مصطفي کعبه است و مهر کتف او سنگ سياه هر کف از بهر کف او زمزم احسان آمده ( همان ، 372 ) شاعر در قطعه اي به صراحت به موضوع زيارت مدينه و روضه ي نبوي بعد از زيارت کعبه اشاره کرده و مقصود از سفر حج خود را زيارت حريم نبوي و درخواست شفاعت از او بيان مي دارد . او در ابتدا به زيارت کعبه مي رود و مي خواهد که کعبه را به عنوان شفيع به محضر پيامبر آورد تا در محضر او از گناهان گذشته خود توبه کند و به شفاعت کعبه ، تجديد ايمان کند . زين سفر مقصود امسالش تو بودستي به حج کالامان گويان به درگاه آمد و جان تازه کرد رفت زي کعبه که آرد کعبه را زي تو شفيع ناش بپذيري که او با توبه ايمان تازه کرد پيش کعبه نفس حسي بهر قربان هديه برد پيش صدرت جان قدسي کشت و قربان تازه کرد ( همان ، ص 848 ) وي در کعبه ي نفس خود را به عنوان هديه و پيشکش قربان مي کند ولي در پيشگاه با شکوه حضرت محمد (ص) روح و روان خود را قربان مي کند . شاعر در ابيات ديگري که در مدح « جمال الدين محمد موصلي » سروده است به سفر او به سمت مدينه بعد از زيارت کعبه اشاره کرده و خطاب به اين شخص مي گويد : حصن هرمان به مکه آري بيخ بلسان به مکه کاريآري به زمين مکه مشهور از هندوستان درخت کافورپس گنج روان کني هزينه آيي تو ز مکه تا مدينه ( تحفه العراقين ، ص 192 ) بر دشت عرب مکان گرفتي احرام عراقيان گرفتي در مکه چو ميم مکه بودي يعني همه تن کمر نمودي زآنجا سفر مدينه کردي گنج هرمان هزينه کردي ( همان ، ص 175 ) شاعر همچنين در خطاب به آفتاب بيان مي دارد که بعد از مشاهده ي طلعت و جمال کعبه و آرميدن در سايه ي امنيت کعبه نوبت سفر به مدينه و زيارت روضه ي نبوي مي رسد . و از آنجاست که بايد « ورق مدينه را بخواني » چرا که مدينه دست سياهي شب را قطع مي کند تا نتواند علم آفتاب را پست کند . او مي گويد که از برکت شهر مدينه است که آسمان نمي تواند چادر آفتاب را سياه کند ، ( منظور شاعر در اينجا احتمالاً پديده ي کسوف يا ماه گرفتگي است ) . اي صيقل مصر آفرينش آئينه ي بوستان بينش آن ديده ز تو دو يوسف خوب کز يوسف ديده چشم يعقوب چون طلعت کعبه ديده باشي در ظل وي آرميده باشي زانجا ورق مدينه خواني ده روزه به يک زمان براني تازي به چهار گانه تازي زي شهر خدايگان تازي برهاندت آب و خاک يثرب از آب سياه و بحر مغرب عباسي شب قلم کند دست نکند علم سپيد تو پست جلباب تو را فلک نيارد کش رنگ سکاهني برآرد ( همان ، ص 142 ) شاعر همچنين در تعريف مدينه ي منوره به حدود موقعيت جغرافيايي اين شهر اشاره کرده و به خاطر حرمتي که اين شهر دارد ، نواحي پيرامون آن را به نوعي در خدمت آن مکان مي داند . هفت اجرامش ز روي تعظيم خواندند خديو هفت اقليم راتب خور او عراق واران اجرا کش خدمتش خراسان روم است ستانه روب جاهش چين است نثار چين راهش ترکستان گردنش نهاده قسطنطين سر گزيت داده هند و خزرش دو حلقه در گوش اين قندز دار و آن فنک پوشمصر و يمن از حواشي او با شام و حجاز خويشي او ( همان ، ص 143 ) و بالاخره خاقاني اين شهر را مقصد هودج رسالت و محل فرود آمدن موکب جلال و شکوه ، خانه ي شرف و بزرگي براي وجود پيامبرـ که چون ستاره اي درخشان است ـ معرفي مي کند و روضه ي آن حضرت را چون بهشت تصور مي کند . آن مقصد هودج رسالت آن مهبط موکب جلالت بيت الشرف اختر سخا را دارالکتب آيت وفا را دهرش به چنان فرو نهاده آن روضه ي جان درو نهاده جز ديده ي شش جهت مخوانش آن جوهر نور در ميانش چون نقطه ي باء بم ذاتش سه عالم علم در صفاتش ( همان ، صص 143 ـ 144 ) نام هاي مدينه : مدينه را در جاهليت يثرب مي گفته اند . علت اين وجه تسميه را يکي از مورخان اسلامي چنين نوشته است که « يثرب بن قاتيه بن مهليل بن ارم بن عبيل » با فرزندان و همراهان خود در مدينه اقامت گزيد و آنجا به سبب او « يثرب » نام گرفت ايشان نيز بر اثر حوادث و آفات روزگار به هلاکت رسيدند » (3) خاقاني نيز در چند مورد اين شهر را با نام « يثرب » عنوان کرده است . چون جرس دار نجيبان ره يثرب سپرند ساربان را همه الحان جرس آسا شنوند ( ديوان ، ص 103 ) برهاندت آب و خاک يثرب از آب سايه و بحر مغرب ( تحفه العراقين ، ص 142 ) وي در نامه اي که به « شرف الدين » مي نويسد ، او را به پايان يافتن مشکلات و مورد عنايت الهي قرار گرفتن مژده مي دهد و در ضمن اين نامه به حرمت شهر مدينه و اينکه اين شهر مورد عنايت و توجه الهي است اشاره کرده است و اين شهر را با نام « يثرب » مي خواند . اکنون باري روزگار ، همه کسرها را جبر کرد و همه جراحت ها را قصاص فرمود و همه خونريزي ها را ديت داد . از چاه بليّت به مصر امنيّت رسيده اي . از غار عنا به يثرب عنايت آمده اي و ... ( منشا ت ، ص 216 ) « از عثمان بن عبدالرحمان روايت شده است که گفته : خداوند مدينه را « دارالايمان » ناميده است . از ابراهيم بن ابي يحيي نيز روايت شده که : براي مدينه در تورات يازده اسم آمده به نام هاي : مدينه ، طيبه ، طابه ، مسکينه ، جابره ، مجبوره ، المرحومه ، العذرا ، المحبّه ، المحبوبه ، و العاصمه » و از زيد بن اسلم روايت است که گفت : رسول خدا (ص) فرمود : براي مدينه ده نام مي باشد : المدينه ، طيبه ، طابه ، مسکينه ، جابره ، مجبوره ، يثرب ، يثبور ، الدار و الايمان » (4) « سمهودي » نيز در کتاب « وفا الوفا » بيش از 90 اسم به مدينه نسبت داده است » (5) گفتني است واژه ي « مدينه » چهارده بار در قرآن به کار رفته است . ولي فقط چهار مورد آن به « مدينه النبي » اشاره دارد . به همين علت ، عنوان « مدينه » بيش از اسامي ديگر در آثار خاقاني به چشم مي خورد و او در اکثر موارد اين شهر را با نام مدينه ، مطرح کرده است . مکه مي خواهي و کعبه ؟ ها مدينه پيش تست مکه ي تمکين و دروي کعبه ي جان آمده ( ديوان ، ص 372 ) بنياد مدينه سد دنياست حيّاها الله حيات جان هاست ( تحفه العراقين ، ص 142 ) و بعد چون به بيت الشّرف مدينه نزول افتاد ، به آستان بوس حضرت عليا و حظيره ي کبريا و ... و تربت رتبت افزاي تبّت نماي احمدي (ص) رسيد . ( منشات ، ص 54 ) پي نوشتها: *کارشناس ارشد ادبيات فارسي عضو باشگاه واحد خوي1 ـ قندزوفنک ، نام دو جانور سياه رنگ که از پوست آنها پوستين سازند . ( به نقل از دهخدا ) 2 ـ سه عالم عبارت است از علم اليقين ، عين اليقين ، حق اليقين ( تعليقات تحفه العراقين ) 3 ـ ابن فقيه ، ابوبکر محمد بن اسحاق همداني ، مختص کتاب البلدان ، از روي چاپ ليدن در بغداد ، ص 23 4 ـ مختصر کتاب البلدان ، ص 23 و نيز الاعلاق النفسيه ، ص 78 5 ـ سمهودي ، جمال الدين ابواالمحاسن عبدالله بن السيد الشريف شهاب الدين ، وفاء الوفاء ، چاپ چاپخانه آداب و المويد ، مصر ، 1326 هـ . 8/1 ـ 19منبع: نشريه پايگاه نور شماره 10ادامه دارد.../ج
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1757]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن