تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):بالاترین عبادت، عفت شکم و شهوت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1849973382




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دل نوشته هايي درباره کتاب و کتاب خواني


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دل نوشته هايي درباره کتاب و کتاب خواني
دل نوشته هايي درباره کتاب و کتاب خواني نويسنده:مهدي خليليان مشکل کتاب خوان هامن هيچ وقت دروغ نمي گويم، اما اگر راستش را بخواهيد، فکر مي کنم که مشکل «کتاب خوانان» ما، يکي - دو تا نيست؛ سه تا است!اول اينکه: «کتاب شناس» نيستند. اجازه بدهيد من اول گليمم را پهن کنم؛ مطمئن باشيد پايم از اين درازتر نمي شود. مي خواهم با شما راحت باشم! مي خواهم بگويم خيلي از اينهايي که هيمن طوري - بي خيال ،سرشان را پايين مي اندازند و در خيابان به دنبال کتاب، راه مي افتند، هيچ وقت نمي توانند گمشده خود را پيدا کنند. به نظر من، اينها بايد پيش از «کتابخانه»، به يک «کتاب نامه» سر بزنند؛ يعني «خانه کتاب». به نظر من، همه بچه کتاب خوان ها، بايد به کتاب هاي «مادر» احترام بگذارند. باور کنيد که مراجع تقليد هم از کتاب هاي «مرجع» بي نياز نيستند!من از دانشجوياني که با «پايان نامه» هايشان به «خط پايان» کتاب خواني مي رسند، زياد خوشم نمي آيد. البته من هم قبول دارم که بعضي از «فرهنگ»ها، خيلي «بي فرهنگ» هستند. برخي کتاب هاي «راهنما» آدم را «گمراه» مي کنند. بعضي آثار «تحقيقي» هنوز «تقليد» مي کنند. برخي «ديوان»ها، آدم را «ديوانه» مي سازد. بعضي «فصلنامه»ها به درد هيچ «فصلي» نمي خورد، و ... . اما اين طور هم نيست که همه کتاب هاي «ادبي»، «بي ادب» وهمه «گزيده»ها، «گزنده» باشند. قدم در حوالي روشها بايد زداهالي کتاب، هيچ وقت در حوالي«روش»ها، قدم نمي زنند! روش مطالعه، روش يادداشت برداري، روش خلاصه نويسي و ... نمي خواهم حرف هاي حرفه اي را تکرار کنم؛ اما بايد کمي هم به فن «تحقيق» حق داد و گرنه به راه باطل رفته ايم. باور کنيد، دست آدمي که «روشمند» نيست، به هيچ جا، بند نيست و فقط روش تحقيق است که آدم را «صاحب نظر» مي کند؛ صاحب يک انديشه نقاد و ديدگاه عميق، مثل دريا!من مطمئن هستم که آشنايي با روش ها، بالاخره - يک روز - کار خودش را مي کند؛ آن گاه تمام دانشگاه هاي ما دانشمند مي شوند و روشنفکر نماها، ديگر به دنبال «ارتجاع»، خودشان را خسته نخواهند کرد. دست از کتاب خدا بر نداريم و سرانجام اينکه: «کتاب خوانان» بايد در «انتخاب کتاب» بيشتر دقت کنند؛ مثل انتخاب دوست و ... انگيزه کتاب خواني را، با دست يابي به «مدرک» ، «شغل» و ... از دست ندهند. بايد هيچ وقت،دست از دامان «کتاب» بر نداريم؛ کتاب انديشه، کتاب وجود، کتاب آفرينش و کتاب خدا!دوست خاموش و گوياي بشرسيد حسين ذاکر زادهدهانت را بسته اي و مدام، ذهن جهان را با کلمات آسمان، هوايي مي کني. خاموش نشسته اي و گويا، مي نگري و ديگران را به انديشيدن دعوت مي کني. ساکتي، اما در برگ برگ بي صدايي اوراقت، دنيايي از موسيقي حرکت، موج مي زند. يک جا آرام گرفته اي و بال رفتنت، همه جهان را سير مي کند. از روي آب ها و خشکي ها مي گذري و به هر زبان سخن مي گويي و ساکن هر کوچه تاريخ مي شوي و در کوله تجارب سفرهايت، از هر گذري، روزنه اي داري که به ديگران بتابد. تو خيلي چيزها مي داني، دوست خاموش و گوياي بشر؛ کتاب. با همه دانايي ات، فراموشت کرده ايمبا همه بزرگي ات، با همه صداقت و مهرباني ات و با همه دانايي ات، تو را فراموش کرده ايم. تو مستأجر مبهوت قفسه ها شده اي؛ قفسه هايي چوبي، شيشه اي و فلزي . تو مهمان بي صدا و بي آزار هميشگي اتاق هايي! مثل وسيله اي که بايد باشد، اما هيچ وقت از آن استفاده نمي شود و مثل چراغي هستي که مي درخشد، اما پرده اي از غبار فراموشي، جلوي روشنايي اش را گرفته باشد. ما قدر تو را نشناخته ايم و براي همين، با تو احساس غربت مي کنيم و هر روز از تو دورتر مي شويم؛ آن قدر که حضورت، برايمان سنگين شده است. انگار همه دست به دست هم داده اند تا بينمان جدايي بيندازند، اما با اين حال، هر کس تو را بشناسد و بخواهد، مي تواند زماني را براي خلوت با تو ايجاد کند؛ هر کجا که باشد. با تو مي شود سفر کردبا تو مي شود سفر کرد. با تو مي شود مهمان دقايق روشن و تاريک تاريخ شد. با تو مي شود در شهر ذهن ارسطو و افلاطون، خانه اي گرفت، مي شود کنار شب زنده داري هاي بوعلي نشست و به نغمه هاي غيبي لسان الغيب، دل داد. مي شود پا به پاي ناصر خسرو، از اين ديار به آن ديار گذر کرد. مي شود با سهراب، به گلستانه رفت و از بوي علف، مست شد. مي شود به سرزمين هاي دور، هجرت کرد. مي شود کنار سجاده مرطوب سيد ساجدين، به لهجه ملکوتي فرشتگان عادت کرد. مي شود کنار خندق، نظاره گر نبرد مقام حق در برابر باطل شد. مي شود زير آفتاب سوزان شعب، کنار رسول صبور نشست و دانه دانه هاي تحمل را در سبوي تکامل ريخت. مي شود چهل منزل، با دست خالي جنگيد؛ پس حالا که مي شود با تو، به همه جا سر زد، بايد چشم ها را باز کرد و انتخاب کرد. با تو به بهترين مکان ها سفر کرد. پيام آور داناييمعصومه داوود آبادي مي گشايمت؛ چون پنجره اي که رو به آفتاب گشوده مي شود. با تو، در نور آگاهي و معرفت، تار و پود جانم را شست و شو مي دهم . تو مرا به دور دست آبي انديشه مي بري؛ به کوچه هاي مصفاي ادب و دانش؛ بي هيچ چشم داشت. با تو، درخشان بينش، در وجودم ريشه مي دوانند. سطر به سطرت، جاده اي است بي انتها؛ پيام آور دانايي. خاموشي ات، چراغ لحظه هاي تنهايي ام را مي افروزد؛ آن گونه که مهتاب، تاريکي شب ها را. فتح ارتفاعات روشن دانش، با کتاببه دستاني مي انديشم که حروف جاودانه انديشه را بر صفحه هاي سپيد ذهن، حک مي کند؛ به چشماني که با اين اسطور روشن، دست رفاقت داده اند؛ بايد به آن قلمي دل داد. به آن حروف مي انديشم که در جست و جوي بي وقفه، خاک را با افلاک پيوند مي دهد و انسانيت را مرور مي کند . کتاب مي تواند به ارتفاعات روشن دانشمان برساند؛ اگر دوستي اش را پاس بداريم. پيام هاي کوتاه- پيش رويمان، افق هاي روشن بينش و تعقل گشوده مي شود؛ اگر با سطور عالمانه کتاب، دست رفاقت دهيم و کوچه ها پر تپش را از حرکت نايستيم. - با کتاب خواني، صفحه به صفحه، به مرور روشنايي مي نشينيم و در هواي پاکيزه پرسش گري و انديشه، نفس تازه مي کنيم. به بعضي کتاب ها نبايد نگاه کردمهدي خليليان به همه کتاب ها نبايد به يک چشم نگاه کرد! برخي کتاب ها، به هر رنگي در مي آيند، تا آدم را رنگ کنند و هر چيزي که رنگ الهي نداشته باشد، زود رنگ مي بازد. به بعضي کتاب ها اصلا نبايد نگاه کرد حتي اگر مصور باشند. بعضي کتاب ها آدم را بازي مي دهند؛ اين کتاب ها معمولا آدم را راضي نمي کنند. آدم بايد خودش قاضي باشد. بعضي کتاب ها يک «دام» هستند و برخي ديگر«صد دام». کتاب هاي گمراه کننده، مثل غذاهاي مسموم هستند؛ با اين تفاوت که غذاهاي مسموم، فقط با «جسم» آدمي سر و کار دارند، اما کتاب هاي گمراه کننده، «روح» را فاسد مي کند. با اينکه خاموش هستندآدم نبايد خيلي «ظاهر بين» باشد؛ همان گونه که برخي کتاب هاي «وزيري»، ممکن است بسيار «فقير» باشند، بعضي کتاب هاي «جيبي» هم امکان دارد واقعا «غني» باشند . با بعضي کتاب هاي سرگرم کننده نبايد زياد گرم گرفت و حرف زد. به بعضي ديگر بايد احترام گزارد و دوست شد. از بعضي کتاب ها بايد ترسيد و فرار کرد؛ از بعضي ديگر بايد درس گرفت. بعضي کتاب ها را بايد خوب فهميد، هضم کرد و خوب تر بلعيد!بعضي کتاب ها- با اينکه خاموش هستند - يک دنيا حرف براي گفتن دارند؛ به آنها بايد نزديک شد. بعضي کتاب ها هم از راه قيمت پشت جلد، به آدم، خنجر مي زنند، با کتاب هاي زورگو، نبايد کنار آمد!آدم نبايد هيچ وقت با کتاب هاي «بد» خلوت کند؛ آنها فقط خلوت ما را غارت مي کنند!بعضي کتاب ها مثل «سراب» هستند؛ آن ها هم فقط اوقات فراغت آدم را «خراب» مي کنند. به نظر من، آدم - هميشه - خودش بايد دوست خودش را انتخاب کند و اين را بداند که فقط کتاب خوب مي تواند دوست خوبي برا ي او باشد ... آدم که به سراغ دوستان بد نمي رود!حرف به حرف سخن مي گوييميثم اماني حرف به حرف، سخن مي گويي؛ زير هر سنگ کلمه هايت، دنيايي است که تاريخي را در پي خويش مي کشد. جمله هايت، دنيايي است که خاک و آبي ديگر دارد؛ آسمان و آفتابي ديگر و هر يکي شان فراخوان گستره هايي است گسترده از رمز و رازهاي به شکوه خلاقيت. نقطه هايت پشته ها تجربه ژرف و شگرفت به پشت گرفته اند و حاصل عمرند؛ حاصل عمر که با هزار مرارت و سختي، گرد آمده است. خواندن تو ثواب دارد دعوت شده ايم که زير و بم گفته هايت را به جان بشنويم و زانو بزنيم در پيشگاه والايي ات. خواندن تو، ثواب دارد؛ به ديگري رساندن تو ثواب دارد. هر که بميرد و يادگاري اش، دفترهاي مرکب نوشته و قلم هاي کار کشته باشد، بهشتي خواهد شد. آفرينش، کتاب خانه استآفاق و انفس، هر دو پر از کلماتند.انسان ها، کتاب دارند و آفرينش، کتاب خانه بي کرانه معناست. «توحيد مفضل»ها، در اين کتاب خانه نوشته شده است؛ «جابر بن حيان»ها، «خوارزمي»ها، «ابن هيثم»ها و «بيروني»ها، بزرگ شده هاي انجمن پژوهشي عشقند و شاگردان مکتب قرآن و دانشجويان دانشگاه اهل بيت که گفته اند: بينديشند و بياويزيد به دامن علم، تا گوهر حکمت بيابيد، «علم جو، علم اگر دانش و بينش خواهي». پيام کوتاه- کتاب، دستگاه تنفس انسان هاست.- کتاب خوب، معلم زندگي خوب است.سوار بر بال سپيد کتاب سودابه مهيجيروزي که با تو به سر نشود، در صفحه هاي تقويم عمرم، جايي ندارد. لحظه هايم اگر از درک تو غافل باشند، بر باد رفته اند. تو را در دلتنگي هايم، هرگز ناديده نمي گيرم؛ که تو هميشه حرف هاي سبزي براي گفتن داري و من، شنيدن هستم . در تمام سال هاي شتابان عمر، اگر دستم در دست هاي راه گشاي تو نبود، غفلت ها و خطاهاي بي سرانجام، مرا به تباهي مي برد و از ذهن و انديشه ام، هيچ ردي بر جاي نمي ماند. تو، مهرباني ناتمامي هستي که به هيچ عشقي شبيه نيست؛ دوست بي ادعايي که هرگز گلايه اي ندارد؛ معلم وفاداري که هيچ گاه درس هايش، پيراهن کهنگي به تن نمي کند... و پرنده مأنوسي که مرا به بال هاي سپيد و لطيفش مي نشاند و با خود به هر کجا مي برد.کلمه ها که واژه واژه در قلب تو خانه دارند، آهنگ مقدس دانشند که با تو رونق دارند و تو از آنها معنا مي يابي... حرف هاي بسيار و ناتمام تو در سکوت سحر انگيزت مرا با خويش مي برد در طلسمي طلايي بي آنکه گزندي به من برسد. من با تو از تمام گزندها، از فتنه بطالت لحظه ها در امانم. کتاب؛ اعجاز رسول آخرينکودک بودم هنوز که «کتاب» را فهميدم؛ همان اعجاز معصومانه اي که کودکي ام را سخت در آغوش فشرد و من يک شبه، با او قد کشيدم. تمام دار و ندارم، از کتاب است. خداي بي همتا و هميشه حاضرم، ايمان به هر آنچه مقدس است و آرامش حيات و همين معرفت اندک خويش را، وام دار هم صحبتي با نفس هاي گرم کتاب هستم. کتاب، اهل زمين است، اما ريشه در آسمان دارد. از آسمان به زمين مي رسد که انديشه را به پرواز مي برد و چنين است که اعجاز بي بديل رسول آخرين خداوند، «کتاب» است و تمام آنچه از ازل تا ابد هستي، آدميان را در آغوش دارد، در برگ برگ آن کتاب يگانه رقم خورده. کتاب هاي خواندني کتاب، يعني حقيقت؛ و آنچه حق نيست، مکتوبي است که رنگ انديشه صلاح ندارد و اصلا کتاب نيست؛ هر چند برگ هاي فراوانش بي شمار باشد. کتاب، آن هنگام که تو را از غفلت ها بيرون کشيد و به رازهاي شگرف هستي و حق و حقيقت تأکيد کرد، بهترين کتاب است.. . اگر عشق، اگر ردپايي از تعقل، اگر نشاني از اشارات حقيقت در برگ هاي پر از واژه نباشد، کتابي نخواندني ست. تو را بر چشم هايم مي گذارم. مهدي خليليان بسيار دوستت دارم و هرگز تنهايت نمي گذارم . تو، مونس شب هاي تار و در اين دنياي پر فتنه و آشوب، تنها غمگسارم هستي. (1) اي دوست با وفا! همه برگ و نوايم از توست . کاشکي مي توانستم آن گونه که هستي، تو را بسرايم . دلم با تو آرام مي گيرد و به گاه غربت و تنهايي، دور از تمام اندوه ها، در بستري از آرامش مي آسايد. تا تو در کنارم هستي ، غم و رنج، هرگز به سراغم نمي آيد. هماره در انتظارم تا پنجره ها زودتر خاموش شوند و شب و سکوت از راه برسند؛ آن گاه، تو را بر چشم هايم مي گذارم و در آغوشم مي فشارم!بوستان دانشمندان چقدر بي تکلف و بي طمع و ادعايي؛ چقدر زلال و مهربان و باصفايي؛چقدر به رنگ آسمان و دريايي!اي ميراث جاودان! (2)اي بهترين سخنگويان!(3)اي بوستان دانشمندان! (4)تو را بسيار دوست دارم و هرگز تنهايت نمي گذارم . پي نوشتها:1. روزگار پر آشوبي فرا مي رسد که در آن، مردم جز با کتاب هاي خويش، انس نمي گيرند . از گهر گفته هاي امام صادق عليه السلام: ر. ک: اصول کافي، ج 1، ص 52.2. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: «هر کس بميرد و ميراثش دفتر و مداد باشد، بهشت بر او واجب مي شود.» ر.ک: ارشاد القلوب، ص 176.3.امام علي عليه السلام فرمود: «نعم المحدث الکتاب؛ چه سخنگوي خوبي است کتاب.» ر.ک: غررالحکم و دررالکلم، ح 991. 4. و باز فرمود: «الکتب بساتين العلماء؛ کتاب ها، بوستان هاي دانشمندانند.» ر.ک: غررالحکم و دررالکلم، ح 991.منبع: ماهنامه ي اشارات شماره ي 96/خ
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1798]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن