تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 8 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

ویترین طلا

کاشت پای مصنوعی

مورگیج

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802603172




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شخصیت : نظریه ، پژوهش و ارزیابی


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شخصیت : نظریه ، پژوهش و ارزیابی
شخصیت : نظریه ، پژوهش و ارزیابی همه علوم با مشاهده شروع مي شود. مشاهدات معمولاً به ارائه نظريه هدايت مي شوند. يک نظريه دو وظيفه دارد:1- سازمان دادن آنچه مشاهده شده است.2- هدايت پژوهشگران به پيشبرد مشاهدات. دو نوع فرآيند فکري، نظريه و مشاهدات را به همديگر پيوند مي دهد. فرآيند استقرايي(1) و فرآيند قياسي(2) . در ساختار نظريه چندين رويکرد مي تواند وجود داشته باشد. در ميان اين رويکردها، مدلهاي قابل استفاده اي وجود دارد، به عنوان مثال، رويکرد استقرايي و رويکرد کارکردي. تقريباً همه ما به طور ضمني نظريه شخصيت را مي دانيم؛ اما فقط از طريق پژوهش هاي کنترل شده مي توانيم با اطمينان ارتباط جنبه هاي مختلف شخصيت را به يکديگر تشخيص دهيم.روشهاي متعددي براي اجراي پژوهش ها وجود دارد، و پژوهشگران بر حسب علاقه خود، روش مقتضي را براي موضوع مورد تحقيق خود انتخاب مي کنند. ملاحظات اخلاقي، مسأله اي است که اجراي بعضي از روشها يا آزمايشاتي را که ممکن است در جهت شناختن روابط علت و معلولي درباره رفتار انسان انجام گيرد، محدود سازد. تکنيک هاي زيادي براي ارزيابي شخصيت وجود دارد. اما مفيد بودن همه آنها منوط به اين است که روايي و اعتبار آنها از طريق تجربه و آزمايش مشخص شده باشد. بعضي از تکنيک هاي ارزيابي، عيني هستند. نتايج آنها در مقياس هايي توضيح داده مي شوند که با مراجعه به نُرمهاي آنها، خيلي سريع و آسان مي توان آنها را تعبير و تفسير کرد. بعضي از تکنيک ها هم ذهني هستند؛ يعني، تعبير و تفسير آنها وابسته به داوري و قضاوت آزمايشگر است. روان شناسان در مورد واقعيت هاي انساني مورد بحث، خواه تحقيق کنند، خواه ارزيابي انجام دهند، ملزم به پيروي از اصول اخلاقي هستند که حاکم بر اين فعاليتهاست.ماهيت نظريهکارکرديک نظريه علمي دو کارکرد دارد: الف- کارکرد طبقه بندي. ب- کارکرد راهنمايي و هدايت. کارکرد طبقه بندي عبارت است از: سازمان دهي، تشکيل نظريه، گزارش دادن و تکميل پديده هايي که مشاهده شده اند. کارکرد راهنمايي عبارت است از: پيش بيني ارتباطات جديد بين پديده ها و پيشنهادهاي جديد در مورد مشاهداتي که بايد تأييد و تصديق شوند. پديده هاي مشاهده شده اغلب به عنوان داده(3) ناميده مي شوند و پيش بيني ها معمولاً به عنوان فرضيه ها(4) خوانده مي شوند.مشاهداتمشاهده پديده ها ممکن است به چند فرم صورت گيرد. مشاهدات امکان دارد اتفاقي باشند، يعني، اين که يک پديده به طور غير مترقبه مورد مشاهده قرار گيرد.و/ يا ممکن است کنترل شده باشند، مثل مشاهده يکسري عوامل مشخصي که پديده هايي را به هم ربط مي دهند، مثلا، طرح يک آزمايش، شکلي از يک مشاهده کنترل شده است. در چنين مشاهداتي پژوهشگر تاثير متغيرهاي سيستماتيک يک موقعيت را روي پديده هاي مورد علاقه، مورد بررسي قرار مي دهد. ما در مورد اين نوع مشاهدات بعداً در همين فصل به طور مفصل بحث خواهيم کرد.دو فرآينددر علم بعضي اوقات مشاهدات نسبت به شکل گيري نظريه پيشي مي گيرند. دانشمندان چند سال قبل از اين که رابطه يکسري تعهدات و التزامهاي عمومي با يک نظريه را ارائه دهند، داده هاي ويژه زيادي را جمع آوري مي کنند که اين امر در جريان رشد نظريه به عنوان روش استقرايي ناميده مي شود. و گاهي هم به علت اين که دانشمندان هنوز روشي براي پيشنهاد مشاهدات خود، در دسترس ندارند، شکل گيري نظريه نسبت به مشاهدات پيشي مي گيرند که اين امر فرآيند قياسي ناميده مي شود. نظريه ممکن است پيش بيني هاي آينده که منجر به مشاهدات جديد مي شود را تغيير دهد.ساختارنظريه (5)يک فيلسوف که خود را با اين قبيل موارد درگير مي کند، چند رويکرد را در ساختار نظريه تشخيص مي دهد که ما در اينجا به سه نوع رويکرد اشاره مي کنيم: الف- رويکرد کاربرد مدلها.(6) ب- رويکرد استقرايي(7) ج-رويکرد کارکردي(8) الف- رويکرد کاربرد مدلهازماني که يک نظريه پرداز، شخصيت را به ماشين بخار تشبيه مي کند که اين ماشين بخار سوپاپ اطمينان ندارد و درضمن هر لحظه فشارش بالا مي رود، در اينجا نظريه پرداز، ماشين بخار را به عنوان يک مدل به کار برده است. از آنجا که پيشنهادهاي يک مدل، تنوع مشاهدات براي مطالعه شخصيت است، پس به کار بردن چنين مثالي نشان مي دهد که ما از رويکرد قياسي در علم استفاده کرده ايم. مدلها در کارکرد طبقه بندي کمتر به کار مي روند. ولي در کارکرد راهنمايي علم کاربرد دارند و به کارگرفته مي شوند. بعضي از جنبه هاي مختلف شخصيت انسان بايد با احتياط به کار گرفته شوند، مثل تفکرات که گرچه با ماشين بخار قابل مقايسه نيست، ولي کاربرد دارند. نظريه پردازان گاهي به قدري شيفته مدلهايشان مي شوند که در هماهنگي با اطلاعات جديد، هنگامي که با مدلهايشان متناسب نيست، دچار اشکال مي شوند. يک مدل بايد طوري انتخاب شود که با تغييرپذيري نظريه ها، تغيير يابد يا وقتي موقعيت اقتضا کند، کنارگذاشته شوند.ب- رويکرد استقراييبعضي از دانشمندان ترجيح مي دهند که مدلها را به عنوان الگو و راهنما در جمع آوري اطلاعات به کار بگيرند. در حالي که دانشمندان ديگري هم هستند که در جمع آوري اطلاعات هيچ گونه تاکيدي روي نظريه ندارند. آنهايي که رويکرد استقرايي را به کار مي برند، اغلب اعتقاد دارند که اطلاعات خودشان في النفسه گويا هستند.آنها سعي مي کنند تا روابط علت و معلولي را به عنوان يک قاعده علمي ارائه دهند. البته کاملاً روشن است که محققان بدون داشتن الگو و راهنما، چه پديده هايي را مورد مشاهده قرار مي دهند. و در نتيجه، چنين مشاهداتي در يک نظريه رسمي قابل پياده شدن نيست. نتايجي که محقق يا محققان در موارد مختلف به دست مي آورند و ارائه مي دهند، باعث درک روابط ميان پديده ها مي شود. دانشمنداني که بدون هدف و صرفاً برحسب تصادف، پديده ها را مورد مشاهده قرار مي دهند، در کارشان جدي نيستند.ج- رويکرد کارکرديبين فرآيندهاي استقرايي و فرآيندهاي قياسي، تفاوت وجود دارد. يک نظريه هم کارکرد راهنمايي دارد و هم کارکرد طبقه بندي. همچنين ما مي دانيم که در واقع، هم جريان تحقيق و هم اطلاعات مربوط به ساختار نظريه، روي نظريه تاثير مي گذارند. در ضمن نظريه هم مي تواند نحوه جمع آوري اطلاعات را مشخص کند. به طور کلي همه اينها روي هم، در تغيير و تحول نظريه نقش دارند که فرآيند حاصل از نقش همه موارد فوق، به عنوان رويکرد کارکردي شناخته مي شود. اغلب محققاني که در زمينه شخصيت کار مي کنند، به اينها آگاهي دارند و بر اساس همين امر است که پژوهشگران به نظريه و اطلاعات، ارزش يکسان قايل هستند. ارزيابي نظريه (9)مطرح کردن اين که آيا يک نظريه درست است يا نه؟ منطقي نيست و هيچ کس نمي تواند آن را بيان کند؛ براي اين که نظريه به خودي خود نمي تواند تحت آزمايش و آزمودن قرار بگيرد. آنچه آزمايش و آزمون مي شود سوالاتي(فرضيه هايي) است که به وسيله يک نظريه قابل استفاده طرح مي شوند. چنين سوالات (فرضيه ها) که به وسيله نظريه مشخص مي شود، بيشتر ساده هستند تا پيچيده.بنابراين، براي کسي که مي خواهد نظريه را ارزيابي کند، دو سوال مطرح مي شود: الف- آيا نظريه قابل استفاده است يا نه؟ ب- آيا نظريه ساده و قابل فهم است يا نه؟زماني که ما سؤال مي کنيم که آيا يک نظريه سودمند است؟ آيا فايده اي دارد؟ ما مي خواهيم بدانيم که آيا نظريه در دو کارکرد خود که همانا کارکرد راهنمايي و کارکرد طبقه بندي، باني خدمات مفيد و ارزنده است يا خير؟ يک نظريه زماني مي تواند مفيد باشد که طرح کننده و بيان کننده سوالاتي باشد که بتوان آنها را از طريق روشهاي علمي پاسخ گفت. اگر نظريه اداره کننده و هدايت کننده حقايق گوناگوني باشد که روشهاي علمي نتوانند آنها را تحت پوشش قرار دهند، قابل استفاده نخواهد بود. براي اين که نظريه سودمند باشد بايد کاملاً روشن و واضح و دور از ابهام باشد، و زماني مي تواند چنين باشد که قدرت ارتباط برقرار کردن را داشته باشد. زماني که ما سؤال مي کنيم: آيا نظريه آسان است؟ مي خواهيم بدانيم که پايه هاي پيش بيني ها و توضيح ها بر چه فرضيه هايي مبتني است؟ مشکلات عمده يک نظريه بر آزمايش کردن فرضيه هايي است که از آن ناشي مي شود. وقتي يک نظريه از سادگي خاصي برخوردار باشد، مي تواند خود را با اطلاعات جديدي که بر قالب فرضيه در نيامده اند، تطبيق دهد. اگر يک نظريه قدرت انطباق نداشته باشد و نتوان آن را تعديل يا تغيير داد خاصيت سودمندي خود را از دست مي دهد، و بايد آن را کنار گذاشت.نظريه ضمني شخصيت (10)نظريه ها، مخصوصاً نظريه هاي مربوط به شخصيت، انحصاراً در حوزه فعاليت روان شناسان نيست. امکان دارد همه ما تصورهايي درباره شباهت مردم به همديگر و چگونگي رفتار و عمل آنها داشته باشيم، گاهي تصورهاي ما کاملاً صريح و روشن و آشکار است؛ مثلا، وقتي که ما مي گوييم: افراد چاق شوخ طبع هستند، يا اين که به افرادي که دائما لبخند بر لب دارند، نبايد اعتماد کرد. ما در اغلب موارد مايليم چنين اعتقادي را در خود نگهداريم و آنها را بروز ندهيم؛ چرا که نمي توان آنها را سازماندهي کرد تا به سخن در آيند.بدين دليل، مجموعه اي از چنين عقايدي، نظريه ضمني شخصيت ناميده مي شود. گاهي اوقات نظريه ضمني شخصيت، بيشتراز يک مجموعه از تصورهاي قالبي که با تعصب فرهنگي همراه است و کمتر بر واقعيت مبتني است، نيست. داشتن چنين تصورهايي مضر است، چون ممکن است موجب ناسازگاري اجتماعي شود. از سوي ديگر، نظريه ضمني شخصيت، مي تواند نشانگر واقعيت هاي رواني باشد. در اين زمينه مي توانيم به اين مثال اشاره کنيم که افراد پرحرف و فعال، مايل اند اجتماعي باشند. اگر به اين تصور اعتقاد داشته باشيم، در آن صورت، دعوت کردن چنين افرادي به يک مهماني از جهت آن که يک موقعيت و مجلس گرمي خواهيم داشت، مي تواند مثبت باشد. نظريه ضمني شخصيت، نه تنها چگونگي ادراک ما را از ديگران تحت تاثير قرار مي دهد و چگونگي رفتار ما با ديگران را متأثر مي سازد، بلکه در مورد تصوري که از خودمان داريم و رفتاري که با خودمان مي کنيم نيز تاثير مي گذارد. مثلا، زني که بر طبق نظريه ضمني شخصيت شنيده است که افراد خجالتي در معاشرت با افراد بيگانه دچار مشکل مي شوند، ممکن است بعد از چندبار که در معاشرت با افراد بيگانه دچار مشکل شد، چنين نتيجه گيري کند که فردي خجالتي و کمروست و بدين ترتيب، وقتي او يکبار خودش را در زمره افراد خجالتي قرار داد، احتمالاً چنين پيش بيني خواهد کرد که بعد از اين در مهماني هاي بزرگ هرگز به اوخوش نخواهد گذشت و بدين دليل از رفتن به مهمانيهاي بزرگ خودداري کرده و سعي مي کند در مهماني هاي کوچک و خصوصي شرکت کند. اگر ما بخواهيم از معيار و مقياس کاربرد در نظريه ضمني شخصيت استفاده کنيم، مي توانيم به آساني دريابيم که نظريات ضمني شخصيت چيزي نيستند که در همه جا بتوان از آن استفاده کرد، بلکه بيشتر تصورها، بدگمانيها و/ يا پيشداوري ها هستند. نکته مهم اين که اين تصورها، بدين دليل با تئوري هاي علمي تفاوت دارند که آنها فرضيه هايي نبوده اند که پژوهش گران طرح کرده باشند و بعد مورد آزمايش، تجربه و آزمون قرار گرفته باشند. بعداً در اين زمينه بحث خواهيم کرد.پژوهش (11)اين امکان وجود دارد که مدت زمان بسيار طولاني درباره يک نظريه تفکري وجود داشته باشد يا درباره آن بحث و استدلال صورت گرفته باشد. اما هيچ کدام از اينها نمي توانند باعث به وجود آمدن يک نظريه بشود، بلکه يک نظريه بر اساس روش تجربي، مشاهده واقعيت ها مي تواند به عنوان يک فرضيه مطرح شود. مشاهدات به شيوه ها و شکل هاي مختلف مي توانند صورت بگيرند. بعضي از اين شيوه ها و روش ها مشکل و بعضي آسان است. اما از ميان آنها، آن که بيشتر کارآمدتر است، بحث درباره شغل و حرفه و جاذبه قدرت است( همان طور که فرويد گفته و بايد هم درست باشد).مشاهده اتفاقي (12)استفاده از مشاهدات غيرسيستماتيک و بدون طرح و نقشه، کار اوليه هر علم است. احتمالاً طبقه بندي از ويژگي هاي شخصيتي و خلق و خوها هم بر همين اساس شروع شده است. حتي امروز يک مشاهده غيرمترقبه ممکن است، حس کنجکاوي يک فرد را برانگيزاند تا به يک مطالعه منظم و سيستماتيک، همچون مشاهده طبيعي دست زند.مشاهده طبيعي (13)در اين نوع مشاهده، مشاهده گر به وسيله سوالي که مي خواهد جوابي براي آن پيدا کند، هدايت مي شود. مشاهدات معمولاً ثبت مي شوند، به طوري که مي توانند در زمان ديگر و / يا بوسيله شخص ديگري مورد بررسي و تجديد نظر قرار گيرند. گزارش ها مي توانند به صورت کد، نوشته، نمودار، عکس، نوار ضبط شده، فيلم و نوار ويديويي باشند. بسياري از مطالعاتي که بر اساس مشاهدات طبيعي انجام گرفته توسط مردم شناساني (14) مثل ماگارت ميد(15) (1949) صورت گرفته است. اين نوع مطالعات همچنين به عنوان مطالعات زمينه اي نيز مطرح هستند. مشاهدات طبيعي اين محدوديت را دارند که ممکن است تصوري در ما ايجاد کنند که هر آنچه مي بيني واقعي هستند در حالي که برداشت ما يک خطاي حسي است. در مشاهده طبيعي، ممکن است سه نوع خطا وجود داشته باشد: الف- مشاهده گر ممکن است به جاي توجه به رفتار جاندار، صرفا به خود جاندار يا به اصطلاح مجذوب جاندار شود. ب- انتظارات و سوگيريهاي مشاهده گر ممکن است، مشاهدات را تحريف کند. ج- پديده مشاهده شده، فقط مي تواند مقدار کمي از آنچه اتفاق مي افتد، باشد؛ يعني، قسمتي از رفتار کلي باشد که در جاي ديگر و زمان ديگر مي تواند اتفاق بيفتد.مطالعات موردي (16)همانند مشاهده طبيعي، مرکز توجه مطالعات موردي رفتار افراد در محيط طبيعي شان است.تفاوتي که در مشاهدات و مطالعات موردي هست، اين است که نمونه اي که مورد مطالعه قرار مي گيرد، بايد مدت زمان نسبتاً طولاني و گاهي چند سال، مورد مشاهده و مطالعه قرارگيرد. فرد مورد مطالعه، پيشينه اي دارد که بايد آن را و خود- سنجي(17) را نيز در اختيار محقق بگذارد. محقق ممکن است علاوه بر جمع آوري پيشينه و خود- سنجي ، مصاحبه اي هم با آزمودني انجام دهد. يا اين که از او بخواهد به آزمون ها يا پرسشنامه هاي روان شناسي نيز پاسخ دهد.روش مطالعه موردي به طور گسترده و وسيع در بررسي هاي شخصيت، به ويژه در زمينه هاي باليني مورد استفاده قرار مي گيرد. مطالعه موردي بسياري از محدوديت هاي مشاهده طبيعي، به ويژه تحريف وقايع را به طور بالقوه داراست. مشاهدات کنترل شده (18)براي از بين بردن برخي از محدوديت هايي که در مشاهده طبيعي و مطالعه موردي وجود دارد، پژوهشگران مشاهدات ديگري را که در تحت شرايط و موقعيت کنترل شده اي انجام مي گيرد، پيشنهاد مي کنند. در اين نوع مشاهده، يک نفر به عنوان همدست يا دستيار به پژوهش گر کمک مي کند. اين دستيار همچون شخصي تعليم ديده، به روش خاصي رفتار مي کند. يک نمونه از مطالعه اي که در آن روش مشاهده کنترل شده به کار برده شده، اين است که دستيار پژوهشگر بايد در گوشه اي بايستد و وانمود کند که نابيناست( پژوهشگر هم درگوشه اي به دور از ديد مشاهده شونده ها مخفي مي شود)، و پژوهشگر بدين طريق انواع مختلف کمکي را که احتمالاً مردم به اين فرد نابينا مي کنند مورد مشاهده و مطالعه قرار مي دهد و مي تواند گزارشي تهيه کند. اين روش احتمالاً کمتر از روشهاي ديگر تحت تاثير عواملي چون شانس و وقايع غيرمترقبه قرار مي گيرد که پژوهشگر در آنها يا کمتر کنترل دارد يا اصلاً کنترلي ندارد. در اين روش، مشاهدات کمتر مي توانند جهت دار باشند. زيرا در تحت شرايط استاندارد، انجام مي گيرد؛ و حتي پژوهشگران خودشان را مقيد مي سازند که مطالعات خود را با مطالعات ديگري که در جاهاي ديگر و به وسيله افراد ديگري انجام مي گيرد، مقايسه کند. اين امر باعث مي شود که نتايج در سطح بسيار گسترده و وسيع قابل تعميم باشد. اين بدان معني ست که يافته هاي يک مطالعه را احتمالاً در شرايط ديگر و در مورد افراد ديگر نيز به کار برد. رويکرد همبستگي (19)هيچ کدام از روش هايي که تا به حال ذکر شده است، به ارتباط دو يا چند پديده به هم و ديگر کاري نداشته و توجه ندارند به اين که ممکن است دو پديده با هم اتفاق بيفتند. يک نوع ارتباط بين پديده ها وجود دارد که مي توان آن را به عنوان رويکرد همبستگي مورد بررسي قرار داد که با آمار ارتباط پيدا مي کند. ميزان ارتباط پديده ها را به وسيله ضريب همبستگي بيان مي کنند که به صورت يک کميت است و اين ضريب همبستگي ميزان و درجه وابستگي و همبستگي را مشخص مي کند.اندازه ها (20)براي استفاده از رويکرد همبستگي، به نتايجي از حداقل دو مجموعه از اندازه گيريها نياز داريم. اين دو اندازه ممکن است دو اندازه متفاوت از يک گروه باشد، مثلاً نتيجه آزمون مربوط به شخصيت و نتيجه آزمون مربوط به هوش. يا همان اندازه ها روي همان گروه، اما در دو زمان مختلف باشد، مثلاً نتيجه آزمون هوشي که در سن پنج سالگي و ديگري در سن ده سالگي روي همان گروه اجرا شده است. يا همان اندازه ها روي دو گروه متفاوت اجرا شود، مثلا، آزمون هوشي که به مادران و ديگري، آزمون هوشي که به فرزندان داده مي شود.متغيرها (21)در يک نمونه آماري، تمام اندازه ها به وسيله پاسخ ساده بلي يا خير که از يک تا 150 درجه بندي شده است، سنجيده مي شود. اين پديده مورد سنجش از فردي به فرد ديگر تغيير مي کند. اين خاصيت تغييرپذير را متغير مي نامند. يا به اصطلاح چگونگي به کميت در آوردن يک پديده را متغير مي گويند. وقتي دو متغير در جهتي به هم مرتبط باشند، به طوري که وقتي يکي از متغيرها تغيير کند، ديگري هم تغيير بکند، مي گوييم: بين دو متغير همبستگي وجود دارد. اگر تغيير اندازه هاي هر دو متغير در يک جهت باشد، مثلا، درمثال بالا، نمره آزمون مادران بالا باشد و نمره آزمون فرزندان هم بالا باشد، مي گوييم: بين دو متغير همبستگي مثبت وجود دارد. اما اگر تغييرات اندازه هاي هر دو متغير در جهت مخالف يکديگر باشند، مثلاً، نمره آزمون مادران بالا و نمره آزمون فرزندان پايين باشد، مي گوييم: بين دو متغير همبستگي منفي وجود دارد. ضريب همبستگي (22)شاخصي که ميزان ارتباط دو متغير را مشخص مي کند، ضريب همبستگي ناميده مي شود و با علامت r نشان داده مي شود. همبستگي و ارتباط بايد با علامت مثبت يا منفي و با يک عدد نشان داده شود. به عنوان مثال، r=./79 علامت + نشانگر وجود همبستگي مثبت و علامت – نشانگر وجود همبستگي منفي است. اگر r=+1 باشد مبين اين است که بين دو متغير همبستگي کامل مثبت وجود دارد و اگر r=0 باشد، دليل عدم همبستگي بين دو متغير و r=-1 دليل وجود همبستگي کامل منفي است.

منظور از کامل (23) اين است که به ازاي هر واحد تغيير در يک متغير، يک واحد تغيير ديگر نيز رخ دهد. در ويژگي هاي مربوط به انسان به ندرت مي توان همبستگي کامل بين اندازه ها را مشاهده کرد. و حتي همبستگي بالايي مثل r=+./85 در روابط انساني بسيار نادر است. نمودار 2-1 يک همبستگي کامل مثبت و يک همبستگي کامل منفي را نشان مي دهد.همبستگي و عليتوقتي دو متغير با هم ارتباط داشته باشند، فرض بر اين که يکي علت ديگري است، غلط است. اما تصور چنين فرضي بسيار آسان است. ممکن است بين دو متغير رابطه علي وجود داشته باشد يا وجود نداشته باشد، ولي اين امر را ضريب همبستگي، مقدارش هر چه باشد نمي توان تاييد و/ يا تکذيب کند. تنها نتيجه اي که مي توانيم و مجاز هستيم از شاخص همبستگي استنباط کنيم، اين است که فقط بگوييم: بين دو متغير همبستگي وجود دارد. براي بررسي علل پديده ها بايد روش تجربي به کار برد.روش تجربي (24)همچنان که قبلاً خاطر نشان کرديم، روش تجربي، رويکردي مشاهده اي براي شناخت پديده هاست. اما در اين روش به جاي مشاهده انفعالي در پديده ها و مطالعه همبستگي آنها، پژوهشگران در جهت تغيير در پديده ها، به آنها علاقه مند مي شوند و فعالانه کوشش مي کنند.متغيرمستقل و متغير وابستهروش تجربي دست کم به دو متغير نياز دارد. پژوهشگر مي تواند روي يکي از متغيرها تغييراتي ايجاد کند و از متغير ديگر به عنوان اين که چقدر از تغييرات متغير اولي تاثير پذيرفته است، استفاده کند. متغيري که پژوهشگر در آن دستکاري مي کند( ارائه مي دهد، يا از بين مي برد، روشن يا خاموش مي کند، اضافه يا کم مي کند)، متغير مستقل ناميده مي شود. البته دراينجا موضوع کمي پيچيده است، يعني، چگونه چيزي که دستکاري مي شود و مي تواند متغير مستقل باشد؟ اما وقتي اين دستکاري و تغييرات را در ارتباط با متغير ديگر در نظر بگيريم، موضوع برايمان کاملاً روشن مي شود. تغييراتي که در يک متغير به وسيله دستکاري در متغير ديگر به وجود مي آيد، آن را به عنوان متغير وابسته در مي آورد، زيرا تغييرات آن وابسته به تغييراتي است که در متغير مستقل رخ مي دهد.تجربه (آزمايش) (25)دليل متمسک شدن به يک آزمايش تجربي، يافتن پاسخي براي يک سوال است. اين سوال در قالب اثبات يک فرضيه است که آزمايش تجربي در واقع صحت اين ادعا را امتحان مي کند، اين ادعا يک فرضيه تجربي(آزمايشي) است. به عنوان مثال، مي توان اين فرضيه را گفت:" نور شمع تخيلات رمانتيک را افزايش مي دهد." در اين مثال، نور شمع متغير مستقل و تخيلات رمانتيک متغير وابسته است. براي اجراي يک آزمايش، پژوهشگر تجربي يک گروه از مردم را به عنوان گروه نمونه که داراي ويژگي هاي مشترک هستند، انتخاب مي کند. گروه نمونه(26) نماينده گروه گسترده(جمعيت) است. اين، بدين دليل است که بتوان نتيجه يک مطالعه را از طريق گروه کوچک به کل جمعيت تعميم داد.تخيلات رمانتيک، ممکن است بدين ترتيب اندازه گيري شود که از آزمودنيها خواسته شود که در مورد يک زوجي که در تصوير، روي نيمکتي در کنار هم نشسته اند، داستاني بسازند. در اينجا نور شمع به عنوان متغير مستقل در نظر گرفته مي شود. پژوهشگر، گروه نمونه را به دوگروه کوچکتر، به نامهاي گروه آزمايش(27) و گروه گواه يا کنترل (28) تقسيم مي کند. از گروه آزمايش خواسته مي شود که خود را در زير نور شمع بنويسند. در حالي که از گروه کنترل خواسته مي شود که همان کار را در زير نور لامپ مهتابي انجام دهند. بدين نکته مهم توجه شود که بايد مطمئن بود، تنها تفاوت دو گروه، در نوع نوري است که براي نوشتن داستان هايشان از آن استفاده مي کنند، يعني، هر دو گروه از موقعيت يکساني استفاده کنند نه متفاوت. مثلا، اگر يکي از گروه ها روي صندليهاي نرم بنشينند و گروه ديگر روي صندلي هاي سفت بنشينند. موقعيت براي گروه ها يکسان نخواهد بود. نوع صندلي يکي از متغيرهايي است که مي تواند نتيجه آزمايش را تحت تاثير قرار دهد. بنابراين، نوع صندلي همانند ساعت و روز اجراي آزمايش، سن و جنس آزمودنيها، دقيقا بايد توسط پژوهشگر ثابت نگهداشته شود ( کنترل شود). در چنين حالتي است که مي توان به يک نتيجه قابل استفاده و معني دار رسيد.چيزي که آزمايش را کامل مي کند اين است که محتواي رمانتيک داستانها، بايد ارزيابي شود. اين عمل بايد توسط متخصصاني که براي ارزيابي داستان ها معيار و ملاکهاي مشخصي دارند، انجام شود. چنين داوري و قضاوت بايد به طور ناشناس صورت گيرد، يعني، ارزيابها، افراد و گروه هايي که داستانها را نوشته اند، نشناسند. سپس براي مشخص کردن تفاوتها، ميانگين(29) نمرات گروه ها با روشهاي آماري مقايسه و تجزيه و تحليل مي شود. اگر اين کار انجام بگيرد، کاملا معلوم مي شود که آيا اختلاف و تفاوت موجود بين نمرات گروه ها، ناشي از شانس و تصادف بوده يا خير؟ وقتي که احتمال شانس و تصادق پايين باشد(کمتر از 5 درصد)، نتيجه به عنوان يک نتيجه آماري معني دار مشخص مي شود. اگر چه دخالت شانس و تصادف در نتايج آزمايشها وجود دارد، ولي اين مساله در کاربرد اجتماعي نتايج، چندان اهميتي ندارد.ارزيابي (30)داستان هايي که توسط آزمودنيها در آزمايش خيالي بالا بيان گرديد، مثالي است از روش هاي روان شناسان که براي ارزيابي و سنجش ابعاد و ترکيبات مختلف شخصيت به کار مي رود. روشهايي که براي ارزيابي شخصيت به کار گرفته مي شوند، داراي حوزه هاي متفاوتي هستند که در بعضي از آنها آزمودني مي داند که به عنوان يک مورد تحت آزمايش قرار مي گيرد. در بعضي از روشهاي اندازه گيري، هدف و مقصود اجراي يک آزمون، کاملا روشن و آشکار است. در حالي که در بعضي ديگر چنين نيست. در بعضي از روشهاي اندازه گيري آزمودني از انجام آزمون کاملاً بي خبر است، ما در بخش هاي بعدي، اين روشها را مورد بررسي قرار خواهيم داد. اما قبل از هر چيز لازم است، دو عامل بسيار مهم که بايد در هر يک از روش هاي اندازه گيري، به آنها توجه کامل بشود، مورد بررسي قرار دهيم. اين دو عامل روايي(31) و اعتبار(32) است.اعتبار و رواييهر وسيله اي که براي اندازه گيري چيزي طراحي مي شود، خواه براي زمان، طول، وزن، هوش و/ يا ارزيابي ابعاد مختلف شخصيت، بايد قابل اعتماد باشد. اطلاعاتي که از وسايل اندازه گيري به دست مي آيد، بايد همواره درست و صحيح باشند. يک ترازو، زماني قابل استفاده خواهد بود که هر وقت شما روي آن قرار گرفتيد، وزن درست شما را نشان دهد. به همين سان، يک آزمون روان شناسي هم بايد اطلاعات صحيح و پايداري را در يک موضوع در اختيار ما قرار دهد. بنابراين، پايداري اطلاعات، اعتبار و درستي آن روايي ناميده مي شود.اعتبارروشهاي گوناگوني جهت آزمودن اعتبار يک آزمون وجود دارد. روش هاي عمده اي که در ارتباط با اندازه گيري شخصيت در اين زمينه وجود دارد، يکي سنجش اعتبار با روش بازآزمايي(33) و ديگري سنجش اعتبار با روش استنتاجي(34) است. در روش بازآزمايي، چنين بيان مي شود که آيا اگر از يک فرد در دو موقعيت متفاوت و/ يا در موقعيتهاي مختلف آزمون به عمل بيايد، به نتايج مشابهي خواهيم رسيد يا خير؟ در روش استنتاجي چنين بيان مي شود که افرادي که در يک آزمون نتايج مشابهي را ارائه داده اند، نسبت به يکديگر چه وضعيتي دارند؟روايييک آزمون ممکن است اعتبار بسيار بالايي داشته باشد، ولي اگر روايي نداشته باشد، قابل استفاده نخواهد بود. يعني، اگر روايي نداشته باشد، نمي تواند آن چيزي که مورد نظر است، اندازه گيري کند، مثلاً، يک آزمون شخصيتي بايد بتواند شخصيت را اندازه گيري کند نه هوش را و بالعکس.روشهاي مختلفي نيز براي آزمودن روايي يک آزمون وجود دارد. يکي از اين روشها، روايي محتواست(35) روايي محتوا، مبيّن اين امر است که آيا آيتم هاي يک آزمون، خصوصيات شخصيتي مورد نظر را اندازه گيري مي کنديا خير؟ با توجه به اين که تعريف شخصيت بسيار مشکل است، بنابراين، قضاوت در مورد اجزاي آن در نزد همگان يکسان نيست. روايي محتوا به ندرت در جهت پاسخ به اين سوال که آيا آزمون معتبر و رواست، به کار برده مي شود. شاخص روايي جهت ارزيابي آزمون هاي شخصيتي، کاربرد بيشتري دارد. سوال اين است که آيا آزمون به طور صحيحي باعث شناسايي افرادي که داراي يک ويژگي تحت عنوان يک شاخص خاص است، مي شوديا خير؟ چنين معيار و ملاکي، همانند چيزي بايد باشد که هميشه قابل دسترسي است. در اين زمينه هدف ما روايي همزمان(36) است و / يا اگر در مورد چيزي که در آينده اتفاق خواهد افتاد باشد، به عنوان روايي پيش بين(37) ناميده مي شود. به عنوان مثال، روايي همزمان، زماني مطرح مي شود که يک آزمون مردم آميزي به طور صحيحي باعث شناسايي کودکاني مي شود که معلمانشان گزارش داده اند که آنها دوستان خيلي زيادي دارند. در مورد روايي پيش بين، ممکن است اين مثال را بياوريم که همان آزمون وقتي در مورد کودکان پيش دبستاني(38) اجرا شود، به طور صحيحي اين نتيجه را بدهد که وقتي اين کودکان به کلاس دوم رفتند، دوستان زيادي خواهند داشت. در مورد آزمونهاي شخصيتي که بر اساس بافت ويژه از نظريه شخصيت بنا شده اند، بايد در نظر گرفته شود که آيا اين آزمون ها روايي سازه(39) دارند يا خير؟ بدين معني که آيا در نظريه شخصيت، سازه ها، به طور منطقي به هم ارتباط دارند يا خير؟ چون در اغلب نظريه هاي شخصيت، تعدادي از پيوندهاي سازه هاي قابل استفاده وجود دارد. مطالعات زيادي لازم است تا اعتبار سازه را به اثبات رساند.اعتبار يا روايي ، کدام يک مهمترند؟اگر ما اعتبار را ملاکي بدانيم که پايايي پاسخ هاي يک آزمون را مشخص مي کند و روايي را ملاکي بدانيم که درستي پاسخ هاي يک آزمون را مشخص مي کند، آن وقت در مقابل چنين سوالي که کدام يک مهمترند؟ مي توانيم به آساني پاسخ بدهيم و بگوييم که هر دو لازم هستند. يک آزمون روا، پايا هم باشد. اگر يک آزمون روايي نداشته باشد، مهم نيست که اعتبار و پايايي دارد يا خير. به عبارت ديگر، هنگامي مي توانيم به يک آزمون اعتماد کنيم که مطالب و موضوع مورد اندازه گيري را به طور صحيح و درست بسنجد. اگر يک آزمون اشتباه اندازه گيري کند، مهم نيست که هميشه اشتباه مي کند يا بعضي وقتها، چون ديگر ما به آن آزمون اعتماد نمي کنيم. با توجه بدين مطلب، اجازه بدهيد به بعضي از روشهاي اندازه گيري هم نگاهي داشته باشيم.روشهاي خودسنجي (40)افرادي که شخصيتشان به وسيله اين روش ارزيابي مي شود، از جريان امر کاملاً مطلع هستند، زيرا سوالاتي از آنها مي شود مبني بر اين که آنها چگونه آدمهايي هستند.پرسشنامه روان شناختي کاليفرنيا (CPI) (41)اين وسيله اندازه گيري، يک پرسشنامه صحيح و غلط است و از سوالاتي مثل، "من از گفتن لطيفه لذت مي برم" تشکيل شده است. اين روش را همانند روشهاي خودسنجي، روش عيني ارزيابي شخصيت مي نامند. بدين علت که تعبير و تفسير نتايج آن، خارج از قضاوت ذهني آزمايشگر است. در اين صورت، اين روش مانند روشهاي مشابه صحيح و غلط (ص.غ) يا آزمون هاي چند گزينه اي خواهد بود. گر چه در اين روش ها، آيتم ها نسبتا روشن و واضح به نظر مي رسند، ولي به آزمايش شونده ها به هيچ وجه نحوه محاسبه امتيازات و نحوه تجزيه و تحليل گفته نمي شود، زيرا اگر از شيوه تجزيه و تحليل اطلاع داشته باشند، سعي مي کنند تا تصويري خاص از خودشان ارائه دهند و اين امر بسيار مهم است. براي پيشگيري از اين پيشامدها سوالات (CPI) معمولاً شامل موادي است که نشان مي دهد که آزمودني قصد دارد که خود را خيلي خوب يا خيلي بد جلوه دهد يا خير؟CPI آزمون تدوين شده بر اساس روش تجربي است که داراي کليديابي معياري است. بدين معني که درجه بندي و نرم آن با توجه به نتايج گروهي که خصوصيات شخصيتي آنها قبلا شناخته شده، طراحي مي شود. به عنوان مثال، اين آزمون ممکن است در مورد گروهي که هر يک به تنهايي پرخاشگر هستند، اجرا شود. حال هنگامي که فردي در پاسخگويي به اين آزمون، نتايج مشابه اين گروه، از خود ارائه دهد، آزمايشگر مي تواند نتيجه بگيرد که آزمودني، فردي پرخاشگر است. پرسشنامه روان شناختي کاليفرنيا(CPI)، اعتبار خوبي را بر اساس سنجش اعتبار با روش بازآزمايي از خود نشان داده است (حدود r=+./9) همچنين اين آزمون روايي پيش بيني خوبي در تحقيقاتي که مربوط به پيش بيني فعاليتهاي فوق برنامه، تقلب در امتحان، قدرت رهبري، تطابق، قابليت استخدام، قضاوت و عکس العمل هاي رواني در مقابل استرسهاست، از خود نشان داده است ( مگارجي(42) ، 1972) پرسشنامه شخصيتي چند وجهي مينه سوتا (MMPI) (43)يکي از آزمون هاي عيني بسيارمشهور که در ارزيابي شخصيت کاربرد گسترده اي دارد آزمون MMPI است. آزمون MMPI همانند آزمون CPI پايه تجربي دارد. بسيار ساده و روشن اين چنين بيان مي شود:" من اعتماد به نفس ندارم." در اجراي اين آزمون به آزمودنيها گفته مي شود که آيا به نظر شما مطلب فوق درست است يا خير. البته اين آزمون سه گزينه اي است، يعني، صحيح، غلط يا اين که نمي توانم بگويم. آزمون MMPI شامل آيتم هايي است که به وسيله آنها آزمايشگر مي تواند بفهمد که آزمودني قصد دارد که خود را خوب جلوه دهد يا اين که به عنوان يک بيمار رواني وانمود کند. پي بردن به پاسخ هايي که افراد به هر يک از پرسشها مي دهند، بسيار مهم است. افرادي که به اين آزمون پاسخ مي دهند، اغلب تعجب مي کنند که چطور ممکن است با جواب دادن به سوالاتي از قبيل " من از خواندن روزنامه لذت مي برم" شخصيت شان ارزيابي شود. يک پرسش به تنهايي مفهوم چنداني ندارد و به همين علت، تعبير و تفسير آزمون MMPI به محتواي پرسشهاي اختصاصي بستگي ندارد، بلکه بسته به الگوي کلي پاسخ هاي فرد دارد. اين شماي کلي معمولاً به وسيله نمودار يا به اصطلاح نيمرخ نشان داده مي شود. نيمرخ شخصيتي را معمولا مي توان با توجه به شباهتهايي که با گروه معيار- گروهي که قبلا آزمون در مورد آنها اجرا و ميزان شده است- دارد، مقايسه و تعبير و تفسير کرد.پرسشنامه شخصيتي شانزده عاملي (16P-F) (44)پرسشنامه شانزده عاملي، نمونه اي از آزمون هاي عيني شخصيتي است که با استفاده از تکنيک هاي آماري معروف به تحليل عاملي(45) به دست آمده است. اين تکنيک محقق را قادر مي سازد که ارتباطات درون گروهي بين تعداد زيادي از موارد مرتبط به هم را در تحقيق شناسايي کند.تحليل عامليدر پرسشنامه شانزده عاملي، کتل(46) در سال 1957، ليستي در حدود 170 صفت از رفتار انسان را تهيه کرد و از دانشجويان کالج خواست که با استفاده از اين صفات، دوستان خود را توصيف کنند.همان طور که انتظار مي رفت در اکثر مواقع بعضي از اين صفات با هم مورد استفاده قرار مي گرفت، مثلاً، فردي که به عنوان فردي خوشرو و بشاش توصيف مي شد، همچنين به عنوان فردي برونگرا، مهربان، پرحرف و خوش مشرب هم معرفي مي شد. به عبارت ديگر، در مورد چنين فردي صفاتي چون آرام، محتاط، خوددار و کم حرف به کار برده نمي شد. در حالي که اين صفات ممکن بود بخوبي براي توصيف فرد ديگري مورد استفاده قرار گيرد. به عبارت ديگر، صفاتي وجود داشت که وابستگي زيادي به همديگر داشتند. در مقابل، صفات ديگري هم وجود داشت که به نوبه خود در بين خودشان همبستگي دروني(47) داشتند. اين دو گروه از صفات، به صورت گروهي به هم وابسته نبودند، بلکه به صورت دروني به يکديگر وابسته بودند. اين همبستگي دروني به صورت دسته واحد يا عواملي که تحليل عاملي سعي در شناسايي آن دارد، است. کتل با توجه به تحليل عاملي توانست ليست 170 صفتي خود را به 16 صفت يا ويژگي کاهش دهد. و آنها را منبع اصلي ويژگي ها ناميد. و براساس آنها پرسشنامه شخصيتي خود را شکل داد.مصاحبه (48)اگر کسي بخواهد راجع به شخصيت افراد شناخت بيشتري داشته باشد، بهترين راه آن است که راجع به آن از خود افراد سوال کند. آزمون هاي عيني دقيقا براي اين مساله طراحي شده اند. اما به صورت غيرمستقيم، يعني، بدون ارتباط رودر رو. زيرا آزمودنيها، در اين نوع آزمونها پاسخهاي خود را به صورت علامت ضربدر در پاسخنامه مشخص مي کنند. روش ديگري که در آن تعامل بيشتري بين آزمودنيها و مصاحبه گر(49) وجود دارد، روش مصاحبه رو در روست. در اين روش آزمودنيها به طور حضوري به پرسشهاي مربوط به شخصيت شان پاسخ مي دهند.دو نوع مصاحبه وجود دارد: الف- مصاحبه برنامه ريزي شده(منظم)(50) ب- مصاحبه بدون برنامه ريزي( آزاد)(51).در روش مصاحبه آزاد، مصاحبه گر، با فردي که مي خواهد شخصيتش را مورد بررسي قرار دهد، به طور کم و بيش آزاد سخن مي گويد. در اين روش سوالات تنوع زيادي دارد، و ممکن است به صورت پرسش باز پاسخ(52) گفتگو شود، مثلا گفته شود: " در مورد خودت صحبت کن." يا پرسش خاصي مثل اين مورد " وقتي به يک مهماني بزرگ مي روي که در آنجا افراد زيادي وجود دارند و شما هيچ کدام از آنها را نمي شناسي، چه احساسي پيدا مي کني؟ پاسخ به اين سوالات ممکن است منجر به سوالات ديگري در رابطه با موضوع مصاحبه شود که جريان مصاحبه را به طور انعطاف پذيري پيش خواهد بود.در مقايسه با آزمونهاي عيني انشايي ( قلم، کاغذي)(53) اين روش اندازه گيري، از مزاياي ويژه اي برخوردار است. اين روش موجب مي شود که عناوين و موضوع هاي غيرمعمول و غيرمنتظره که به وسيله سوالات آزمون هاي استاندارد شده قابل دسترسي نيست، آشکار شود. به علاوه، اين نوع مصاحبه آزماينده(54) را قادر مي سازد که رفتار و عکس العمل مصاحبه شونده را نسبت به سوالات و موضوع هاي مختلفي که مطرح مي شود، مشاهده کند. اين مشاهدات در نتيجه گيري که در پايان مصاحبه به عمل مي آيد، نقش مهمي دارد. اين مزيت به هر حال يک اشکال و محدوديت کلي هم دارد و آن اين است که شخصيت، تعصبات، انتظارات و علايق مصاحبه گر ممکن است بر توجه آزمودني و در نتيجه در نتيجه گيري از مصاحبه تاثير بگذارد. مثل رنگ چهره و عکس العمل هاي شخص که در جريان مصاحبه تاثير مي گذارد. اين امر باعث مي شود که اعتبار و روايي اين روش اندازه گيري زير سوال قرار گيرد.با توجه به وجود همين معايب و محدوديتها در مصاحبه آزاد، مصاحبه برنامه ريزي شده، بيشتر مورد استفاده قرار مي گيرد. در اين روش مصاحبه گر به جاي سرگردان و سردرگم شدن در يک زمينه بسيار وسيع از موضوع هايي که دراثر يکسري از موضوع ها و عناوين مختلفي که از قبل مشخص شده و سوالات معيني آنها را مطرح مي کنند، عمل کند. اين روش تاثير مصاحبه گر را در مصاحبه کاهش مي دهد. اما باعث از بين رفتن انعطاف پذيري و بروز حالات پيش بيني نشده که از ويژگيهاي مصاحبه آزاد است نيز مي شود. چيزي که در مصاحبه منظم به چشم مي خورد حالت يکنواختي کسل کنندگي آن است که در اجراي مصاحبه ها وجود دارد. ولي اجراي مصاحبه با اين شيوه، اعتبار مصاحبه را افزايش خواهد داد. علاوه براين، روايي مصاحبه برنامه ريزي شده هم ممکن است از روايي مصاحبه آزاد بيشتر باشد، زيرا در مصاحبه منظم، تاثير تعصبات و پيشداوري هاي مصاحبه گر به طور چشمگيري کاهش مي يابد.روش هاي برون فکني (55)هدف روش هاي خود سنجي و مصاحبه ها، معمولا روشن و آشکار است. حتي زماني که مردم با آنها به سادگي و بدون ريا برخورد مي کنند. هدف از روش برون فکني در ارزيابي شخصيت پي بردن و شناختن چيزي است که تغيير شکل داده و غيرمحسوس است و فرد مجبور است براي اين که بتواند تشخيص دهد، آنها چه هستند، مقدار معيني از خودفريبي بکاهد. در اينجا فرد به جاي جواب دادن به سوالات در مصاحبه يا پرسشنامه، در جريان آزموني قرار مي گيرد که به نظر مي رسد در حال انجام وظيفه يا انجام کاري است، ولي با ظاهري کاملاً متفاوت. و از اين طريق شخصيت فرد آشکار مي شود. وجه تمايز ديگر روش عيني از روش برون فکني، در نحوه تجزيه و تحليل نتايج است، در روش هاي عيني، جوابها رتبه بندي شده و امتيازات و رتبه به دست آمده با جدول نرم يا نمره استاندارد شده، مطابقت داده مي شود. بنابراين، در آنها قضاوتها و تفسيرهاي شخصي آزماينده، به حداقل مي رسد. البته اين بدان معني نيست که قضاوت و تفسير آزماينده در روش برون فکني زياد است، بلکه با توجه به اين که جوابها به جاي اين که رتبه بندي شوند، کدبندي شده و در نتيجه، قضاوت ذهني و تفسير شخصي آزماينده در حد بسيار زيادي محدود مي شود. نام برون فکني بدين جهت به اين روش داده شده است که فرض بر اين است وقتي که از افراد خواسته مي شود که نظر يا احساسشان را در برابر يک موضوع بدون چارچوب معين و/ يا در برابر يک محرک مبهم و نامشخص بيان کنند( مثل يک تصوير مبهم يا يک جمله ناتمام). آنها تمايل پيدا مي کنند که به تصورها، احساسها، تمايلات و گرايشهايشان متوسل شوند و آن ها را در توجيه محرکي که به آنان عرضه مي شود، برون بريزند.لکه هاي جوهر رورشاخ (56)اين شيوه ارزيابي شخصيت که معروفيت و کاربرد زيادي دارد، شامل ده لکه جوهر شبيه آن چيزي است که در شکل 2-2 ترسيم شده است. وقتي که شکل را به آزمودني نشان مي دهند، از او مي پرسند، اين شکل به چه چيزي شبيه است؟ يا اين شکل چه چيزي را در ذهنتان تداعي مي کند؟ و به آزمودني اطمينان داده مي شود که هيچ پاسخي صحيح يا غلط نخواهد بود.

به آزمودني هيچ گونه راهنمايي ارائه نمي شود، و آزماينده به هيچ وجه خود را درگير تاييد و / يا تکذيب سوالات آزمودني نخواهد کرد. به عبارت ديگر، آزماينده در برابر سوالات آزمودني حالت بي تفاوتي نشان خواهد داد. در طي اجراي آزمون، آزماينده پاسخ هاي آزمودني را ثبت مي کند. بعد از اجراي تمام ده لکه جوهر و ثبت آنها، پاسخها مورد بررسي و تعبير و تفسير قرار مي گيرند تا مشخص شود، چه چيزي براي آزمودني سوال برانگيز بود و در طي آن آزماينده سعي مي کند دريابد که چه چيزهايي از محرک ارائه شده(شکل، رنگ، سايه وغيره) ، منجر به تداعي هاي(57) گوناگون براي آزمودني شده است. آزماينده جهت تسهيل در تعبير و تفسير جوابها آنها را کدبندي مي کند. نحوه کدبندي بدين ترتيب انجام مي گيرد، مثلا، کد w(58) براي همه، يعني، اين پاسخ براي کل شکل ارائه شده است. و/ يا اگر پاسخ به قسمتي از شکل ارائه شده باشد، کد D (59) به کار برده مي شود. اين کدها و نسبتشان (کل در مقابل جز) در رتبه بندي رورشاخ در نظر گرفته مي شود. بر خلاف تعبير و تفسير نُرمهاي آزمونهاي عيني، تعبير و تفسير لکه هاي جوهر رورشاخ، کاملا ذهني بوده و در حد زيادي بستگي به ديدگاه و نظريه هاي آزماينده از شخصيت دارد. وهمين امر، يعني ذهني بودن آن، در تعيين ميزان روايي آزمون ايجاد اشکال مي کند. و بعضي از منتقدان اعتقاد دارند که اين آزمون بيشتر شخصيت آزماينده را مي سنجد تا آزمودني. آزمون اندريافت موضوع ( تي اِ تي ) (60) يکي ديگر از روش هاي فرافکن که بسيار معروف است، آزمون اندريافت موضوع يا تي اِ تي است. اين آزمون شامل 30 کارت است (شکل 2-3).يکي از اين کارت ها سفيد و بقيه به طور مبهم مصورند. به آزمودني که اين آزمون به وي داده مي شود، گفته مي شود که بعد از اين که عکسها را ديدي، درباره آنها داستاني بنويس و بگو چه اتفاقي مي افتد و شخصيتها چه افکار و احساسي دارند، و در آينده چه اتفاقي خواهد افتاد، يا نتيجه چه خواهد شد.آزمون تي اِ تي از جهت اين که از طريق پاسخ هاي آزمودني، خيالات، نيازها، خاطرات و هيجانات او آشکار مي شود، شبيه آزمون رورشاخ است. اما با توجه به اين که در اين آزمون عکس ها صحنه هاي واقعي را نشان مي دهند با لکه هاي جوهر رورشاخ تفاوت دارند، مثلاً، يکي از عکس ها عکس پسر نوجواني است که به يک ويلون نگاه مي کند. درضمن در اين آزمون عکسها به شکلي طراحي و تهيه شده اند که منعکس کننده نيازهاي فرد باشد، مثلا، نياز به پيشرفت(61) ، نياز به وابستگي(62) ، نياز به قدرت(63) نياز به پرخاشگري.(64) ، و تمايلات جنسي(65) ، نام آزمون تي ا تي هم با توجه به مفهوم اين موارد از کلمه ادراک(66) گرفته شده و در فرهنگ لغات معني اش بدين ترتيب بيان شده است:"فرآيند فهم و درک چيزها که از تجارب قبلي به دست مي آيد".

بر خلاف آزمون رورشاخ که بايد همه ده لکه جوهر به ترتيب خاصي به آزمودني ارائه شود، در اين آزمون به ندرت آزماينده از تمامي سي کارت استفاده مي کند. در ضمن در ارائه آنها ترتيب خاصي مراعات نمي شود، تعبير و تفسير پاسخ هاي تي ا تي به مراتب ذهني تر از تعبير و تفسير پاسخ هاي رورشاخ است. در اينجا آزماينده داستانها را به دقت مورد بررسي قرار مي دهد و چگونگي سازگاري و عملکرد آزمودني را مشخص مي سازد. بعد از انجام تمام اين کارها، با اين حال، نتايج حاصل، در حد بسيار زيادي، بستگي به سطح آگاهي، سواد، تجربه ها و شيوه تفکر فلسفي آزماينده دارد. و با توجه به اين موارد، تعيين ميزان روايي آزمون تي ا تي بسيار مشکل است. اما زماني که کارتها به طور انفرادي در جهت تعيين انگيزه پيشرفت مورد استفاده قرار مي گيرد، آزمودني مي تواند در تحقيقات کنترل شده به طور دقيق عمل کند.روش هاي مشاهده اي (67)روش هاي ارزيابي شخصيت که تاکنون مورد بررسي قرار داديم، مبتني بر اين است که آزمودني به طور فعال در آزمون شرکت مي کند. اگر چه اين کار هميشه انجام نمي پذيرد، اما سه روش ديگر هم براي ارزشيابي شخصيت وجود دارد که اين سه روش طوري طراحي شده اند که آزمودني نبايد بداند که تحت بررسي و مشاهده دقيق است. اين سه روش عبارتند از: شمارش بسامد(68) ، نام گذاري همسالان(69)، درجه بندي ها(70) .شمارش بسامدهمان طوري که قبلا در اين فصل توضيح داده شد، شمارش بسامد شرحي سيستماتيک (71) از مشاهده طبيعي است. در اين روش، مشاهده گر(72) فردي آموزش ديده است، در جايي مثل کلاس درس يا محل کارِ مشاهده شونده، طوري مي نشيند که به راحتي بتواند مشاهده شونده را ببيند. مشاهده گر به جاي تماشا و ثبت تمام رفتارهاي مشاهده شونده، يا کارهايي که او انجام مي دهد، دقت خود را روي رفتار هدف(73) ، متمرکز مي کند. مثل نحوه صحبت کردن با افراد ديگر، يا نحوه سيگار کشيدن. اين نوع رفتارها به دقت شمارش مي شود. اغلب بسامد آنها، بعد از آن که روش درماني صورت گرفت، بار ديگر مورد توجه و دقت قرار مي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4591]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن