واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عبدالله اسکندري، طراح چهره پردازي هامون تصورات و اوهامهامون اولين همکاري شما با داريوش مهرجويي است. به ياد داريد چگونه به گروه سازنده محلق شديد؟قبل از هر چيز بايد بگويم که گريم کل کار برعهده من نبود. اگر بخواهم به طور مشخص اشاره کنم، بخش تصورات و اوهام حميد هامون از جمله گريم شيطاني و جني که در ابتداي فيلم مي بينيم يا قسمتي که سر آقاي امرالله صابري قطع مي شود، بر عهده من بود.در آن سالها مهم ترين مشکل گريمورها سر صحنه فيلم ها چه بود؟ما در دهه شصت بيش از هر چيز دچار فقر مواد اوليه بوديم.معروف است که شما به هنگام چهره پردازي در صورت بروز مشکل يا هر کمبودي دست به ابتکار زده به نوعي گليم فيلم را از آب بيرون مي کشيد. آيا در هامون هم با چنين وضعيتي مواجه شديد؟بله، اتفاق افتاد. اما زماني فرا مي رسد که شما زمان کافي در اختيار نداريد و فيلم به شما فرصت پژوهش نمي دهد. وقتي شما وسيله اي را در اختيار نداريد بايد مدتي با خودتان و اطرافتان کلنجار برويد تا بتوانيد چيزي مشابه آن وسيله مورد نياز را بسازيد. خب در اين شرايط کار کمي سخت مي شود. مثلا هنگام شب به شما مي گويند که اين جن يک شاخ هم داشته باشد. شاخ در فرنگ مواد اوليه خاص خود را دارد که يا سفارش مي دهيد برايتان تهيه کنند يا خودتان شخصا آن را مي خريد. در هر صورت مواد اوليه کار در دسترس تان هست. اما وقتي مواد و زمان را توأمان در اختيار نداريد، اين جاست که کار سخت مي شود. در هامون با يونوليات توانستيم شاخ را براي سر آقايي که نقش جن را بازي مي کرد بسازيم، اما هميشه هم کار به اين راحتي پيش نمي رود.گريم کدام شخصيت بيش از بقيه اذيت تان کرد؟گريم براي من اذيت نيست، لذت است.جور ديگر مي پرسم. گريم کدام شخصيت بيش از ديگران وقت تان را گرفت؟بخش قطع شدن سر آقاي امرالله صابري.ايده و نوع گريم موجودات خيالي براساس ذهنيات خودتان بود يا داريوش مهرجويي هم در ساختن شمايل اين اوهام به شما کمک مي کرد؟آقاي مهرجويي خيلي وارد جزئيات نمي شد. مثلا مي گفت مي خواهم اين شبيه روح باشد يا اين چهره کمي غير انساني باشد يا مخلوطي از انسان و حيوان باشد. بيشتر نشاني هاي اين شکلي مي داد.بعد از بيست سال اگر قرار باشد ياد و خاطره اي از فيلم پيش چشم تان مجسم شود، چيست؟فقط دلتنگي. دلتنگي براي خسرو شکيبايي که هم در پشت صحنه انسان فوق العاده اي بود و هم در مقابل دوربين. من و خسرو دوستان قديمي بوديم و به همين جهت کار در هامون براي من لذتي مضاعف در پي داشت. هر گاه اسم هامون به ميان مي آيد، شايد اولين تصويري که در ذهن پديدار مي شود، چهره خسرو است. به نظرشما چه اتفاقي افتاد که هامون اين گونه مورد توجه قرار گرفت، سر زبان ها افتاد و خاطره يک نسل شد؟شايد نطر من کمي با نظر بقيه متفاوت باشد. به نظر من يکي از دلايل اصلي، استفاده آقاي مهرجويي از بازيگراني بود که به معناي واقعي کلمه بازيگر بودند. بعضي از بازيگرها به تعبير من بازيگر نيستند و در واقع عکس هستند. يعني اگرشما عکس شان را خراب کنيد فيلم شان يک ريال نمي فروشد. اما در برابر اين به ظاهر بازيگرها کساني را داريم که ذاتا بازيگر هستند در کارنامه آقاي مهرجويي غير از هامون با موارد ديگري هم از اين دست مواجه هستيم. به عنوان مثال آقاي هالو يا گاو را نمي توان بي حضور سنگين علي نصيريان و عزت الله انتظامي به ياد آورد. هامون هم همين طور است. هامون و خسرو شکيبايي پيوندي ازلي و ناگسستني با يکديگر دارند. حضور اين بازيگر فوق العاده و وجود کارگرداني که کاملا بلد است به چه شکل بازي بگيرد، موجب شد تا شخصيتي ماندگار در سينماي ايران خلق شود.منبع:صنعت سينما- 91/ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 340]