واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شگفتی بزرگ و کوچک، به نام مورچه(در ساحل نهج البلاغه)
به مورچه و كوچكى پیكر و نازكى اندامش نگاه كنید كه به گوشه چشم نمی آید و اندیشه به آفرینش آن راه نمى یابد، چگونه به روى زمین راه مى رود و براى به دست آوردن روزیش مى جنبد و دانه را به لانه اش می برد و انبار مى كند و در تابستان براى زمستانش فراهم مى آورد و به گاه گرما براى سختى سرمایش ذخیره مى كند؛ خداوند روزى او را كفالت مى فرماید و به تناسب نیازش روزیش مى دهد مسافرت که می روی، تصمیم که می گیری روزی را در دل طبیعت به پایان برسانی، میان لذت بردن از زیبایی های طبیعت، کمی هم بیندیش، نگاه کن به طبیعت اطرافت که نشانه های بارزی از قدرت خالق اند.به فصل ها نگاه کن. به زمستان سرد که گویی طبیعت می میرد ... از خودت بپرس در فصل زمستان که به صورت مرده ای بی اثر درآمده است؛ کنده های درخت که اثری از ساق و برگ و گل و میوه بر روی آن نیست، چه کسی احتمال حیات نوین را در آن می دهد؟ ... « فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ»1 ... قرآن را باز کن، بگذار قرآن برایت سخن بگوید ... پس زمانی که از آسمان، آب را بر روی آن فرود آوردیم؛ تکانی می خورد، حیاتی می گیرد، رشد و نموی پیدا می کند، در اهتزار در می آید و از تمام اقسام جفت های پر بهجت در روی خود می رویاند و حاصل می دهد؛ از اقسام گیاهان و درختان یک زوج نر و ماده از انسان و سایر حیوانات نر و ماده؛ همه دارای بهجت و قوت و نشاط، درختان همه سرسبز، همه دارای حرکت؛ نه همین حرکت ظاهر، بلکه همه در داخل خود و در جوهر خود دارای حرکت هستند؛ در کم و در کیف و در أین و در متی و در سایر أعراض در حرکتند و در جوهره و ذات خود نیز با تغیرات و تبدلات سریع در حرکتند.اگر یک دانه برگ درخت را زیر ذره بین های قوی قرار دهی، می بینی داخل این برگ چه پیچیدگی هایی که وجود دارد؛ مانند رودخانه هایی که ماهیان در آن شناورند، از دم این برگ نهرهایی به سر این برگ ساخته شده و مواد غذایی پیوسته چون شناورانی در داخل این نهرها در حرکتند و این دانه برگ پیوسته متحرک است.من و تو به این برگ ها با نظر سطحی می نگریم، فقط برای خوردن توت و انگور برگ ها را روی هم در ظرف می چینیم و رویش توت و انگور می ریزیم، ولی نمی دانیم که در این برگ ها چه خبر است ... تمام این درخت ها در ذات خود، در ریشه و در تنه و ساق و شاخ و برگ متحرک است؛ تمام سلول هایش در حرکت است؛ دارای قوه غاذیه و نامیه و هاضمه و دافعه است؛ دشمن و دوست را می شناسد و به قدر وسع وجودی خود در صدد جلب منافع و دفع مضار از خود است؛ هر برگ درختی خواص اولیه خود را از دست نمی دهد و پیوسته حافظ آن است؛ با خواص سایر برگ هایی که در یک باغستان به دور هم کاشته شده اند، خلط نمی شود و موجودیت خود را حفظ می کند ... به راستی از خودت تا به حال پرسیده ای چه کسی این کارها را کرده است؟ از زمین مرده جامد، صامت و هامد، چه کسی این حیات را آفریده است؟ این صحنه پر شگفت بوستان و گلستان را کدام نقاش کشیده است؟ از این زمین مرده، چه کسی انسان و حیوان را پدیدار کرده است؟ چه کسی طاووس زیبا درست کرده است؟ چه کسی زاغ و کلاغ سیاه پدید آورده است؟ چه کسی گنجشک و عقاب نمودار ساخته است؟ چه کسی پشه و فیل به وجود آورده و شاخه گل و درخت سپیدار و چنار را برقرار داشته است؟ ... آفریدگار مورچه، همان آفریدگار درخت خرماست كه با وجود امتیاز پدیده ها و اختلاف جنبندگان، دقتى یگانه به كار برده است و موجودات ریز و درشت و سنگین و سبك و توانا و ناتوان را یكسان آفریده است.اینجاست که بدون اختیار این ندا از حلقوم هر بنده موحدی بلند می شود: «ذلک بأن الله هو الحق»...
امام علی علیه السلام با آن سخنان درّگونه به زیبایی این شگفتی ها را به من و گوشزد می کند تا بیشتر و بیشتر به طبیعت اطراف مان بنگریم و درس خدا شناسی بگیریم: «اگر در بزرگى آفرینش بیندیشید و نعمت هاى فراوان خلقت را به دیده آرید، به راه هدایت باز می گردید و از شكنجه آتش آخرت به هراس مى افتید؛ ولى در دل ها بیمار و چشم ها نابیناست. آیا به آفریده هاى كوچك نمى نگرید كه چگونه آفرینش آن ها استوار و تركیبشان منظم است و خداوند براى آن ها چشم و گوش آفریده و پوست و استخوانشان را آراسته است ؟ به مورچه و كوچكى پیكر و نازكى اندامش نگاه كنید كه به گوشه چشم نمی آید و اندیشه به آفرینش آن راه نمى یابد، چگونه به روى زمین راه مى رود و براى به دست آوردن روزیش مى جنبد و دانه را به لانه اش می برد و انبار مى كند و در تابستان براى زمستانش فراهم مى آورد و به گاه گرما براى سختى سرمایش ذخیره مى كند؛ خداوند روزى او را كفالت مى فرماید و به تناسب نیازش روزیش مى دهد، خداى منت گزار از او بى خبر نیست و پروردگار پاداش بخش، بى بهره اش نمی گذارد؛ هر چند در شكاف سنگ هاى صاف و سخت باشد و اگر در اندام هاى گوارش و در پائین و بالاى آن و سازمان هاضمه آن و چشم و گوشى كه در سر دارد، بیندیشى؛ به شگفتى مى افتى و از بیان شگفتی هاى پیكرش ناتوان می مانى. پس بلند مرتبه است خداوندى كه پیكرش را به پا داشت و ساختمان اندامش را بر بنیان هندسه اش بنا كرد و هیچ كس را در آفرینش او شریك نگرفت و از یاورى یارى نخواست و اگر درست بیندیشى، در مى یابى كه آفریدگار مورچه، همان آفریدگار درخت خرماست كه با وجود امتیاز پدیده ها و اختلاف جنبندگان، دقتى یگانه به كار برده است و موجودات ریز و درشت و سنگین و سبك و توانا و ناتوان را یكسان آفریده است؛ همچنین است آفرینش آسمان و هوا و باد و آب؛ پس به آفرینش خورشید و ماه و گیاه و درخت و آب و سنگ و آمد و شد شبانه روز و جوش و خروش دریاها و فراوانى كوهسارها و بلندى تیغ ها و گونه گونى واژه ها و زبان هاى مختلف به ژرفى نگاه كن و بیندیش؛ پس واى بر آن كس كه خداى اندازه گیر و پر تدبیر را انكار كند، آن ها چنین مى پندارند كه در دنیا به مانند گیاهى بدون كشاورز روئیده اند و اختلاف صورت هایشان را سازنده ای نیست، ولى در گفتار و اندیشه خویش برهانى ندارند؛ آیا ممكن است كه ساختمانى بدون سازنده پدید آید و یا كارى بدون كارگرى انجام پذیرد؟».2پی نوشت ها:1. حج: 5.2. نهج البلاغه، خطبه 185.زهرا رضائیان بخش نهج البلاغه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 925]