پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851344603
همه از عکاس ها می ترسند...!
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ظهیرالدینی:همه از عکاس ها می ترسند...!
گاهی فرمانده جنگ می گفت که از لحاظ امنیتی نمی توانید از این منطقه عکاسی بکنید، ولی از عکاس کسی نمی ترسید. اما در حال حاضر طوری شده .... همه از عکاس ها می ترسند! محمود ظهیرالدینی متولد 1345 یکی از بهترین عکاسان جنگ دفاع مقدس می باشد. وی کار خود را از سال 62 آغاز نمود و اکنون دبیر عکس روزنامه خبر و همچنین خبر آنلاین است. فعالیت آقای ظهیرالدینی به عنوان عکاسی از چه زمانی کلیک خورد؟از سال 62 عکاسی را با جنگ شروع کردم. در خبرگزاری جمهوری اسلامی به عنوان عکاس وارد شدم تا به جبهه بروم. قبل از آن هم به عنوان رزمنده در جنگ بودم اما این بار به عنوان عکاس استخدام شدم و عکاسی را در جنگ آموختم. تا سال هایی که جنگ بود، عکاس جنگ و بعدازآن عکاس خبری بودم. درطول دوران عکسی خبری به کشورهای متعددی سفرداشتم وبهمراه مقامات نیز در سفر های داخلی و خارجی تجربیاتی اندوختم و در چندین جشنواره داخلی وخارجی شرکت کرده و جوایزی دریافت نمودم. از سال 73به عنوان رییس اداره فیلم وعکس ایرناودبیرعکس روزنامه ایران منصوب شدم. در طول این سالهاباروزنامه های ابرار، انتخاب، جام جم وچند نشریه و مجله دیگربه عنوان دبیر عکس همکاری داشتم، همچنین درچندین جشنواره و مسابقه عکاسی بعنوان داور انجام وظیفه کردم . درحال حاضرنیز دبیرعکس روزنامه خبر وخبرآنلاین هستم .گاهی نور خورشید از شیشه ماشین خبرنگار و عکاس منعکس شده و موجب دادن گرا به دشمن میشد وبدلیل عدم اشراف به منطقه ، موقعیت را به خطر می انداختیم.در شروع کار شما، عکاسی خبری یا جنگ چه موقعیتی در کشور داشت ؟انقلاب نقطه عطفی در عکاسی خبری کشور بود. قبل از انقلاب تعداد عکاس ها انگشت شمار بود و نمایشگاه عکس آنچنانی هم برگزار نمی شد که عکاس ها بتوانند از آثار ارائه شده تاثیر بگیرند. اکثر عکاسان خبری هم برای مردم آنچنان شناخته شده نبودند. تا قبل از انقلاب و جنگ هم اتفاق خاصی در کشور رخ نداده بود که خیلی بارز باشد به همین خاطر در ایران عکاسی خبری زمینه ای برای مطرح شدن نداشت. وشیوه کار شما در منطقه...؟عکاسی جنگ در کشور ما منحصر بود. معمولا عکس جنگ با کمی فاصله از خط مقدم و رزمنده ها یی که مسقیما در پیکان جنگ بودند گرفته می شد که در غریب به اتفاق، این آثار از عکس هایی که در خط مقدم گرفته شده بود خیلی زیباتر بود.در خیلی از اوقات بعضی از صحنه ها را ممکن بود فرا خور نگاه خود ،فضای عکس را چینش کنیم ، که خیلی از آنها در کتاب های عکس جنگ هم چاپ شده است .در همین راستا در هرعملیات خیلی از موارد هم بودند که نمی توانستیم آن را در قالب یک تصویر بیاوریم. جنگ آنقدر وسعت و پراکندگی داشت که شاید اکثر تصاویر که در ذهن ما بودثبت نشد و چه بسا اکنون از یادهم رفته است.نحوه مخابره عکس به دنیا شکل کنونی نبود. تنها خبرگزاری ایرنا از ایران می توانست عکس بفرستد "به مفهوم ارسال ومخابره". برای چاپ یک عکس سیاه و سفید، 3 ساعت زمان می برد تا دستگاه آن را روی کاغذ حساس بخواند. سپس در تاریک خانه کشورمقصدآن را ظهور می کردند. گاهی می گفتند: عکس بخوبی دریافت نشده ودوباره این پروسه تکرار می شد. این بهترین نوع ارائه عکس به دنیا بود. البته عکاسانی که با آژانس ها ی خارجی همکاری داشتند می توانستند به خارج از ایران عکس بفرستند، ولی اجازه ورود به میدان هایی که ما می رفتیم را همیشه نداشتند،ولی ارسال عکس های جنگ به دنیا بواسطه این گروه هم انجام میشد.. شما به جنگ رفتید که عکاسی کنید یا عکاسی کردید که به جنگ بروید؟سوال قشنگ و جالبی است. من علاقمند بودم که در جنگ باشم. قبل از آن هم به عنوان بسیجی در جنگ بودم. صحنه ها را خوب دیده بودم. از خط مقدم، عراقی و گلوله واهمه ای نداشتم. با علاقه ای که به عکاسی داشتم، دوست داشتم یک دوربین داشته باشم و این اتفاقات را ثبت می کردم. باردیگر که به عنوان عکاس به جبهه رفتم؛ اگر از روز خاصی مثل صبح عملیات که همه چیز به هم ریخته بود، عکس می گرفتم، فکر می کردم یک کاری انجام داده ام.در واقع بیشتر کار شما تاریخ نگاری بوده تا عکاسی خبری .ممکن است، تعابیر مختلفی از آن داشت، اما عکس های من بیشتر ثبت خبری داشتند.طوری که در ثبت تاریخ یک کشور موثر بود.شاید به نوعی آن را هم تاریخ نگاری هم نامید. چرا که ثبت، محور یک واقعه است. اما این آثار درآن روز کاربرد خبری داشتند. ما با این نگاه به جبهه نرفتیم که تاریخ نگاری کنیم، عکس بگیریم و برگردیم، نگاتیوهایمان را ظاهر کنیم و در خانه بگذاریم و به خود غره شویم در حالی که هیچکس عکس هایمان را نبیند.بهترین میدان عرضه در آن مقطع خبرگزاری بود.چون که صفحات مطبوعات محدود بودند . اکثر آنها خودشان عکاس به جبهه می فرستادند.اکنون که دانشجویان می خواهند سبک و سیاق جنگ را بدانند و براساس آن یک تز ارائه دهند،با یک بایگانی پراکنده عکسها روبرو هستند که کسی به ان اهمیت نمی دهد، بله...الان ! جنبه تاریخی به خود گرفته است.چقدر سعی کردید در جهت ثبت واقعیت ها و مستندات گام بردارید؟من هیچگاه سعی نکردم که شخصی عکاسی کنم.تا آنجا که فضا و زمان و کادر دوربین به من اجازه می داد تلاش کردم هر واقعه از عملیات را آنچنان که بود ثبت کنم.در ثبت این واقعیت ها تصور می کنید چقد سهم دارید؟اگرچه دریکی ازمراحل عملیات کربلای 5 نتوانستم عکسی بگیرم چون در آنجا شیمیایی شدم و برگشتم. ولی مجموعا بسهم خودم ودانش ام ازعکاسی درآن ایام لااقل سهم حضور را ادا کردم و درثبت صحنه های جنگ نیز به همان نسبت ..عکس های من و دیگر دوستان عکاس جنگ تاثیر خودشان را برروی دنیای خبری آن روزها گذاشته اند و امروزنیز بخشی از تاریخ یک کشور راتشکیل داده است .. شما به عنوان هنرمند به جنگ رفتید. یک سری اتفاق ها را دیدید. آن لحظه ای که شما پشت دوربین قرار گرفته بودید و چیزی را که دیدید، ثبت تاریخی بوده است. شما اتفاقی را دیدید که می توان آن را به تصویر کشید و جهانی کرد. چقدر به این فکر کردید که این تصویر را جهانی کنید؟ اصلاً به این چیزها فکر می کردید یا نه؟نه به این چیزها فکر نمی کردم. واقعاً آن موقع فکر نکردم که من اگر این عکس را بگیرم، دنیا را می لرزانم. نه اصلاً چنین چیزی وجود نداشت. لااقل برای من. دوست داشتم در جنگ باشم و صحنه هایی که در تعریف کردن اغراق بنظر می آمد را ثبت کنم..پس چه انگیزه ای بود که شما هنوز دارید برای یک خبرگزاری کار می کنید؟این شاید به ادامه همکاری من ارتباطی نداشته باشد،عشق به کارعکاسی خبری دلیل عمده ادامه همکاری بود.ولی به هر حال شرط حضور و امکان حضور به عنوان عکاس در جنگ، ارتباط با یک رسانه است. مثلاً شما اگر بخواهید الان به کرمان بروید، دوربین برداشته، میروید و عکاسی می کنید. شاید هیچکس با شما کاری نداشته باشد. ولی در جنگ اگر بخواهی عکس بگیری حداقل از ارگان های مربوطه که حالا یکی از آنها رسانه باشد، باید مجوز حضور داشته باشید.موقعیتی برای شما پیش آمد یا عکسی داشتید که صحنه ای را ثبت کردید و تصمیم بگیرید این عکس را اصلاً دست هیچکس ندهید؛ به هیچ خبرگزاری یا رسانه ای آن زمان فکر کرده باشید که این عکس می تواند یک نستالوژی خاص داشته باشد و در آینده می تواند به عنوان یک اثر و سند ماندگار مبحثی را برای جهانیان روشن کند؟هیچ وقت اتفاق نیفتاد که بخواهم عکس را برای خودم نگه دارم. من همیشه نسبت به تعهدی که نانوشته به ایرنا داده بودم ، هرگز نخواستم نگاتیوی را برای خودم بردارم. عکس باید در اختیار سردبیر قرار می گرفت و ایشان بنا به صلاحدید آن را در مطبوعات یا کتاب جنگ استفاده کند. اکنون اگر عکس هایم در دست خودم باشد، خیلی کارها می توانم انجام بدهم اما عکسهای من در دستم نیستند.چرا...؟ امروزه در یک برنامه خبری، عکاس عکس می گیرد اما یک کپی از عکس هایش را به رسانه اش می دهد و گلایه ای هم نیست چون حق طبیعی عکاس است. البته تکنولوژی دیجیتال هم به کمک آمده است اما آن زمان ما تمام نگاتیوهایمان را تحویل می دادیم. چه بسا عکاسانی را ایرنا اخراج کرد به دلیل این که دو دوربین داشتند و با دوربین دوم برای خودشان عکس می گرفتند ، عکاس اجازه نداشت دو دوربین برای یک برنامه با خود داشته باشد، حتی یک برنامه خبری عادی. شاید این مسئله در رسانه های دیگر نبود. ممکن است یک نفر با سلیقه شخصی در ایرنا به این موضوع دامن می زد. در حالی که بعضی عکاسان به پیش بینی خراب شدن دوربین، یک دوربین دیگر هم با خود حمل می کردند. ولی در هرحال پایبندی به تعهدات موجب میشدعکاسان نگاتیوی را برای خودشان نگه ندارندو تمام و کمال هرآنچه عکس گرفته بودندرا در اختیار خبرگزاری قرار می دادند. اگربگویم برخی تصمیمات زاییده ذهن بیمارگونه افراد معدودی درمحیطی که کار میکردیم بود ،گزافه نگفته ام.چراکه قانونی برای آن تدوین نشده بود.اما بعد از جنگ من واقعا برای خودم و عکس هایم متاسف شدم. آنچه که حق بود ،در خصوص حاضرین درجنگ ومصدمان جنگ و... رعایت نشد.من هیچگاه سعی نکردم که شخصی عکاسی کنم.تا آنجا که فضا و زمان و کادر دوربین به من اجازه می داد تلاش کردم هر واقعه از عملیات را آنچنان که بود ثبت کنم.آیا صحنه های بوده که به عنوان یک عکاس جنگ نتوانستید آن را به هر علتی ثبت کنید؟لحظه ای بود که از ویزور به رزمندگان نگاه می کردم. رزمنده ای داشت جلو می آمد که یک مرتبه خمپاره ای به آن جا برخوردو شدت حادثه بگونه ای بود که درلحظه نتوانستم تصمیم بگیرم ، دوربین آماده شاتر زدن را پائین آوردم وباچشم نگاه کردم. در مقابل مواردی هم هست که عکسی گرفته شده که در جایی منتشر نشده است. .اکنون عکاس جنگ جایگاه خاصی دارد. آن زمان رزمندگان نسبت به شما چه دیدگاهی داشتند؟_ غالبا تصور می کردند عکاس کار شاقی انجام نمی دهد؛ آنها می جنگیدند و خسته می شدند و ما فقط عکس می گرفتیم پس کار خاصی انجام نمی دهیم. گاهی هم فرمانده حفاظت اطلاعات اجازه عکاسی نمی داد. گاهی مارا تحویل نمی گرفتند و گاهی هم رزمندگان خیلی استقبال می کردندشما از ممانعت آن ها ناراحت نمی شدید؟خیر. من از جنس خود آن آدم ها بودم. نگرش هر عکاس می توانست متفاوت باشد. افرادی بودند که فقط دو یا سه روز به جبهه می آمدند، عکاسی می کردند و می رفتند. ضرورتی هم نمی دیدند که به خط مقدم بروند. من با اکثربچه های گردانهای لشگرهای تهران آشنا بودم واساسا با آن طیف آشنایی وهمنشینی قبلی داشتم. عکاسان شب به عقب برمی گشتند. ولی من غالبا کنار رزمندگان می خوابیدم . گاهی هم مثلا درمحورهایی لشگرهای دیگری مستقربودند می رفتم و کسی را نمی شناختم. اگر فرمانده گردان می گفت که از نظر امنیتی نمی توانید عکس بگیرید، بالطبع بقیه هم گوش می دادند و استقبال می کردند. اما این مورد نمی تواند به عنوان مانع کار عکاسی جنگ مطرح شود.ممکن بود که حضور شما برای رزمنده ها مشکل ایجادکند؟ شده بودگاهی نور خورشید از شیشه ماشین خبرنگار و عکاس منعکس شده و موجب دادن گرا به دشمن میشد وبدلیل عدم اشراف به منطقه ، موقعیت را به خطر می انداختیم. اما در مکان هایی که با دشمن فاصله زیادی داشتیم، آرامش بیشتر بود و ما بهتر می توانستیم کار کنیم.شما زمان جنگ را درک کردید. آن زمان بعنوان عکاس به جبهه رفتید. اگر جنگی اتفاق بیفتد شما به عنوان رزمنده به جنگ می روید یا عکاس؟ قطعا به عنوان عکاس می روم. اکنون تجربه ی جنگ را دارم که آن زمان نداشتم.وضع عکاس جنگ بعد از پایان جنگ چه شد؟جواب شما بستگی دارد به این که از چه زاویه ای می خواهید به عکاسی جنگ بپردازید. یک بخش اساسی و انکارناپذیر جنگ، احساسی بودن آن است مانند تلویزیون که مصاحبه هایی را گرفته، چماقی می کند برای نسل بعدی ما. نباید از یک سری حرف های احساسی استفاده ابزاری کرد.من به سهم خودم می گویم که اگر قرار باشد عکس ها ی من بعد از جنگ در جامعه ما تاثیرگذار باشد و نقش خود را آنچنان که باید، نشان دهد؛ چرا صاحب اثر ویا آن رزمنده خودش فراموش شده است . در زمانی که نسل سوم وجهارم انقلاب باید ازحماسه های جنگ تاثیر بگیرد (درحالی که نسل جنگ هنوز حضور دارند) ومیبنند مثلا با پدرشان یابستگانشان که درجنگ بوده اند چگونه برخورد میشود بالطبع تاثیرگذاری مثبتی صورت نخواهد گرفت .من این چنین ندیدم. یعنی این طور نیست که با چند کتابی که از جنگ چاپ شده، پرونده اش بسته شود ودر هفته دفاع مقدس هم چند نمایشگاه وچندمصاحبه وپس از آن تا سال دیگرهیچ کاری نکنیم.البته انتقاد به کسانی وارداست که جنگ راندیده اند ولی بیشتراز جنگ رفته ها به این امور دخالت دارند،وهمین باعث ضغف های موجود است.اکنون این گونه با جنگ برخورد می شود. اما بخش احساسی فرق می کند. از روحی که زخم خورده است و مریض شده است نباید انتظار داشت که به راحتی خوب شود و با شقاوت از جنگ حرف بزند. جنگ؛ به کسانی که در آن حضور داشتند آسیبی وارد کرد که در آدمهای مختلف، متفاوت است. برای من نیز بحرانی بوجود آورد که طی سالهای گذشته، مدتها در بستر بیماری بودم و هیچکس هم اهمیتی برای من و امثال من قائل نشد. این اتفاقی است که جنگ برای من ومابوجود آورد در حالی که نه می توانم آن را کتمان کنم و نه بازگو کردن آن مشکل را حل می کند. درک این مطلب حتی برای سازمان متولی امر که بنیاد جانبازان است غیر ممکن است.شان این گفتگو را با مشکلات بنیاد جانبازان در نیامیزم بهتر است.. .آیا در حال حاضر شما باز هم یک عکاس جنگ هستید؟بله ... بییشتر ازپیش...! جنگ امروزی، جنگ نرم است. در این جنگ لازم نیست لشکرکشی کنند بلکه همین طور که در کشور خود نشسته اند با دیگر کشورها مبارزه می کنند. نوع جنگ ها و نوع نگاه و حرکتی که با جنگ ارتباط دارد عوض شده است. جنگ الان ما با آن جنگ تفاوت دارد و ظرافت نگاه به آن، موضوع مهمی است. یکی از تفاوت ها این است که آن موقع اسلحه دست شخص دیگری بود و عکاس در حاشیه بودُ. اکنون اسلحه در دست عکاس بعنوان رسانه و سربازونیروی نظامی در حاشیه است. در جنگ های نرم دیگر به قدرت بدنی وچالاکی نیازی نیست بلکه نیاز به خروجی و آتش تهیه رسانه ای است تا دشمن قدرت پبشروی نداشته باشد. در حال حاضر مبارزه فرهنگی و رسانه ای است و جنگ در دست ژنرال های رسانه ای هدایت می شود. رسانه خط مقدم جنگ نرم است. عکس یک اثر رسانه ای بسیار موثر است، پس اسلحه در دست عکاس است.مشکلات سربازان رسانه ای در حال حاضر چه می تواند باشد؟درهر زمان بحران هایی در هر جامعه ای بوجود می آید، چه کسی در این میدان از شما حمایت می کند؟ چه تضمینی هست که دوربین تان را بالا بیاورید و کسی شما را هدف قرار ندهد؟ در مناطق بحران خط قرمز و خطر مشخص و علامت گذاری شده است. در کشور ما مراکز بحران برای سربازان رسانه ای علامت گذاری و مشخص تعریف نشده. کجا باید عکس گرفت و کجا نباید عکس گرفت! خیلی راحت نمی توان در چنین شرایطی صحبت کرد و تصمیم گرفت که عکس گرفته شود یا خیر! در خیلی از موارد بچه های رسانه ای خودی توسط نیروی های پشتیان که باید حمایت شوند، زده می شوند. واقعا قانون خاصی وجود ندارد؟ الان دوربین را جلوی بقالی هم در بیاورید، از شما می گیرند. این یعنی چه...؟!.به واقع ما در این جنگ که خیلی خطرناک تر از زمانی است که اسلحه دست می گرفتیم و رو در رو ی دشمن می جنگیدم ،از کار منع شدیم. . متاسفانه در حال حاضر پس بعنوان سرباز خط مقدم جنگ نرم هیچ جایگاهی نداریم. به این دلیل که کسانی در این مورد تصمیم می گیرند هم شناخت کافی ندارند. وگرنه من به عنوان یک عکاس با 27 سال سابقه کار بایستی در زمان بحران ضمن عکاسی کردن به عکاس رسانه ام خط بدهم و بگویم که از این دید نگاه کن و چطور عکس بگیر. و در جنگ و دوران دفاع مقدس...؟نه، فقط گاهی اوقات به شوخی می گفتند که آقا عکس نگیر ، ریا می شود. یا گاهی فرمانده جنگ می گفت که از لحاظ امنیتی نمی توانید از این منطقه عکاسی بکنید. ولی از عکاس کسی نمی ترسید. اما در حال حاضر طوری شده ....همه از عکاس ها می ترسند! بخش هنری تبیان منبع:آرت نا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
ظهیرالدینی:همه از عکاس ها می ترسند...! گاهی فرمانده جنگ می گفت که از لحاظ امنیتی نمی توانید از این منطقه عکاسی بکنید، ولی از عکاس کسی نمی ترسید. اما در حال حاضر ...
همه از عکاس ها می ترسند...! ما با این نگاه به جبهه نرفتیم که تاریخ نگاری کنیم، عکس بگیریم و برگردیم، . ... این مرد که دیگر چیزی به پایان فرعنیتش که کمی از ...
ظهیرالدینی:همه از عکاس ها می ترسند...! گاهی فرمانده جنگ می ... ممکن است، تعابیر مختلفی از آن داشت، اما عکس های من بیشتر ثبت خبری داشتند.طوری که در ثبت تاریخ .
همه از عکاس ها می ترسند...! در شروع کار شما، عکاسی خبری یا جنگ چه موقعیتی در کشور داشت ؟ ... باردیگر که به عنوان عکاس به جبهه رفتم؛ اگر از روز خاصی مثل صبح ...
همه از عکاس ها می ترسند...! گاهی فرمانده جنگ می گفت که از لحاظ امنیتی نمی توانید از این منطقه عکاسی بکنید، ... تا قبل از انقلاب و جنگ هم اتفاق خاصی در کشور رخ نداده ...
برخی از افراد به این مرحله که می رسند قدری می ترسند و احساس می کنند که کار ... به هر حال در همه مراحل زندگی انسان ها با شک و تردید های مختلفی روبرو می شوند. .... سؤال ...
همه از عکاس ها می ترسند...! گاهی فرمانده جنگ می گفت که از لحاظ امنیتی نمی توانید از این منطقه عکاسی بکنید، ولی از عکاس کسی نمی ترسید. ... اکثر عکاسان خبری هم ...
عکس/ کمند امیرسلیمانی با همسر و فرزندش-آخرین نیوز: خانم امیر سلیمانی مدتی است ... در رابطه با این همه کار هنری که در زندگی هستش و آیا مشکلی برای تربیت فرزند ... روش های آسان خانه داری چپ دست ها بیشتر از فیلم ترسناک می ترسند یا راست دست ها؟
همه از عکاس ها می ترسند...! قبل از انقلاب تعداد عکاس ها انگشت شمار بود و نمایشگاه عکس آنچنانی هم برگزار نمی .... در حالی که بعضی عکاسان به پیش بینی خراب شدن ...
مردی که عکاس را ترساند-بین الملل > آفریقا - شاید بیش از بیست کاغذ بریده بریده ... احادیث و روایات: امام علی (ع):به راستى كه دانش، مايه حيات دلها، روشن كننده ديدگان كور و ... عکاس در خاطراتش می نویسد: همه چیز آنچنان با آرامش و طمانینه انجام گرفت که من ...
-