واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار سه شنبه 23 آذر 1389 تعداد مشاهده : 101 تمام انبياي الهي شريك جريان كربلا بودند خبرگزاري فارس: آيتالله محمد شجاعي با استناد به روايات ميگويد كه جريان كربلا براي تمام انبياء و اولياء مطرح شده بود و آنها وظيفه داشتند كه در اين جريان شريك شوند و گاهي خونشان با خون سيدالشهداء آميخته ميشد. ------------------------------- به گزارش خبرنگار آيين و انديشه فارس، آيتالله محمد شجاعي در باب شخصيت و نهضت امام حسين (ع) سلسله سخنرانيهايي را بيان كرده است. آنچه در پي ميآيد متن سخنراني برنامه هفتم معظمله است كه به ابتكار خبرگزاري فارس منتشر ميشود. * سوگواري براي حسين (ع) از زمان حضرت آدم هنگامي كه حضرت آدم از بهشت به زمين هبوط كرد، بين او و حوا فاصله افتاد. آدم همينطور در زمين ميگشت تا به سراغ حوا برود. به كربلا رسيد و همين كه پايش به آنجا رسيد، دلش به حزن افتاد بدون اينكه علتش را بداند، درست در آن نقطه كه سيدالشهداء (ع) به شهادت رسيده است، آدم پايش لغزيد و از پايش خون آمد. آدم گفت: خدايا باز از من گناهي سر زد كه اين عقوبت به سراغ من آمد؟ ندا آمد كه به خاطر گناه نيست. اينجا فرزند تو حسين(ع) را به ظلم ميكشند. خون تو هم جريان پيدا كرد تا همگام با خون حسين (ع) باشد. از آدم كه ميگذريم به حضرت نوح ميرسيم. شيخالانبياء هم ميبايست در اين غم شريك ميشد. وقتي كشتي نوح به كربلا رسيد، زمين كشتي را به اضطراب انداخت و نوح هم به اضطراب افتاد و دعا كرد و گفت: خدايا، اين خوف و اضطرابي كه اينجا پيش آمد، قبل از اين بر من وارد نشده بود، جريان چيست؟ جبرئيل آمد و گفت كه اي نوح (ع) اينجا فرزند محمد (ص) خاتم انبياء و فرزند خاتم اوصيا به قتل ميرسد. و كسي كه لعين آسمانها و زمين است، او را به قتل ميرساند. نوح هم قاتل سيدالشهداء (ع) را لعن كرد. پس نوح هم شريك حزن شد. * خون ابراهيم (ع) با خون حسين (ع) همراه شد ابراهيم (ع) سوار بر مركبي از كربلا ميگذشت. از آنجا كه ميگذشت پاي اسبش لغزيد و ابراهيم (ع) به زمين افتاد. سرش شكست و خونش جاري شد. ابراهيم شروع به استغفار كرد. گفت: خدايا چه از من سرزده است؟ جبرئيل آمد گفت: از تو گناهي سرنزده است. اينجا سبط خاتمالانبياء و فرزند خاتم اوصيا به قتل ميرسد. خون تو جريان پيدا كرد تا با خون او همگام باشد. ابراهيم(ع) از جريانات كربلا سؤال كرد و متوجه شد كه شخصي به نام يزيد او را به قتل ميرساند، ابراهيم (ع) او را لعن كرد. حضرت موسي (ع) نيز با يوشع در حركت بود كه به كربلا رسيدند. آنجا كفشاش پاره شد و خاري به پايش فرو رفت. خون پاهايش جريان پيدا كرد. گفت كه خدايا چه چيزي از من سرزده است؟ جواب آمد كه اينجا، حسين (ع) كشته ميشود و خونش ريخته ميشود. اين خون تو هم بايد آميخته با خون حسين (ع) باشد. بعد سؤالاتي در خصوص حسين (ع) پرسيد. جواب آمد كه سبط محمد مصطفي(ص) و پسر علي مرتضي(ع) است. از قاتلش پرسيد كه گفته شد، لعين در همه حالت. موسي(ع) متأثر شد و قاتلين را لعن كرد. از سليمان نبي هم كه ملك عظيم داشت، آمده است كه او در بساطش در هوا سير ميكرد. به فضاي كربلا كه رسيد، باد بساط را به اضطراب انداخت و سليمان از سقوط ترسيد و باد آرام شد. بساطش در زمين كربلا نشست. سليمان به باد گفت كه چرا چنين كردي؟ باد گفت كه اينجا حسين (ع) به قتل ميرسد. پرسيد حسين (ع) كيست؟ گفت: سبط محمد مختار و فرزند علي كرار است. از قاتلش پرسيد و بعد به لعن قاتلش پرداخت. * عيسي (ع) سوگوار حسين (ع) بود راه عيسي (ع) با حواريون به كربلا افتاد. ديد كه آهوان بيابان آنجا جمع شدهاند و ميگريند. عيسي(ع) گريه كرد و حواريون هم گريستند؛ ولي نميدانستند عيسي (ع) براي چه گريه ميكند. پرسيدند؛ اي روحالله! چه چيز شما را به گريه انداخت. عيسي (ع) گفت؛ ميدانيد اين چه زميني است؟ اينجا جايي است كه فرزند رسولالله احمد در آن كشته ميشود و فرزند طاهره بتول به قتل ميرسد. بعد عيسي (ع) به حواريون ميگويد كه آهوان از اين بيابان دستبردار نيستند؛ چون به اين تربت شوق خاص دارند. گريه رسولالله (ص) هم از حد بيرون بود. رسولالله (ص) از همان اول كه به معراج شرف شد، در آن معراج جريان برايش مكشوف شد. ملائكه نزد رسولالله (ص) ميآمدند و قبل از تولد سيدالشهداء(ع) از شهادتش خبر ميدادند. بعد از تولدش هم مكرر و مكرر جبرئيل و ملائك ديگر ميآمدند و هنگامي كه امام حسين (ع) كوچك بود، به رسولالله (ص) تعزيت ميگفتند و رسولالله (ص) سخت ميگريست. رسولالله (ص) منزلت سيدالشهدا (ع) كه سرّ خداست را بهتر از همه ميدانست و به همين دليل بيش از همه براي امام حسين (ع) گريست و در روايت است كه همه ملائكه به رسوالله (ص) تسليت گفتند. امسلمه ميگويد: وقتي كه رسوالله (ص) در منزل من بود و حسين (ع) را در آغوش داشت، چشمانش اشك ريخت. گفتم چه شده كه گريه ميكني؟ گفت: كه جبرئيل آمد و خبر داد و به من درباره فرزندم حسين (ع) تعزيت گفت كه طايفهاي از امت من او را ميكشند. خدا شفاعت من را به آنها نرساند. جبرئيل هم خيلي براي امام حسين(ع) گريه كرده است. در محفل اولياء و انبياء اين مسأله مطرح بود و حتي وظيفهاي بود كه آنها بايد در جريان قرار ميگرفتند و متأثر ميشدند. بايد در اين جريان شريك ميشدند و گاهي خونشان با خون سيدالشهداء(ع) آميخته ميشد. انتهاي پيام/ك/11
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 198]