واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نقدی بر مجموعه شعر «در دسترس نیستی عزیزم!»در دسترس نیستی شاعر!در دسترس نیستی عزیزم!/ مهدی چناری/ انتشارات شاملو/ 1388
گاه عناصر پیرامتنی به اندازه متن در نوع خوانش و تأویل خواننده شعر موثرند. عنوان شعر، تقدیمیه شعر، فونت نگارش و حتی قطع کتاب از این دست عناصر هستند.این بحث هرگز سرانجامی نداشته است که آیا چیزی جز متن باید در قرائت شعر دخالت داده شود یا خیر؟ اما فارغ از این باید یا نباید، این دخالت قابل انکار نیست. زمانی که «مهدی چناری» بر پیشانی مجموعه شعرش مینویسد، «مجموعه شعر اس ام اسی» یا عنوان «در دسترس نیستی عزیزم» را برای آن انتخاب میکند؛ در واقع به عمد در نوع قرائت و در ادامه سمت و سوی خوانش و تأویل شعرها دخالت کرده است. او پیش زمینه ایجاد میکند و خواننده را در موقعیت رویارویی با پیامک قرار میدهد. اما مگر پیامک چه متنی است و موقعیت رویارویی با آن چه وضعیتی دارد؟ پیامکها قاعدتاً و عموماً کوتاهند یا لااقل به این صورت پیش بینی و طراحی شدهاند. همین ویژگی پیامکها را به سمت ایجاز سوق میدهد.پیامکها به دلیل کوتاهی زیاد نمیتوانند استدلال کنند یا چیزی را به بحث بگذارند. همین ویژگی پیامکها را به سمت نقش ارجاعی و خبری زبان سوق میدهد و این نقش متن را به جای انتقال حس به سوی بیان حس یا احساس متمایل میکند.پیامکها به دلیل ویژگی اخیر به شدت با خطر سطحی شدن و شعاری بودن مواجهند. چرا که پیامک باید به موجزترین شکل و سریعترین زمان و با کمترین تعداد کلمه، پیامش را منتقل کند.پیامکها ماهیتی روزمره دارند. گاه حتی میخواهند از حالتی گذرا و ناماندگار در لحظهای خاص خبر بدهند که لحظهای بعد هیچ مصداقی ندارد.از مجموع خصایص مطرح شده، ایجاز و فقدان وجه استدلالی زبان، خصلت تمام قوالب کوتاه شعری محسوب میشود. اما شاعر کوتاه سرا باید از پیامدهای خطرناک و مهلکی چون سانتی مانتالیسم و احساساتی گرایی، بیان سطحی و شعاری و نیز روزمرگی شعر پرهیز کند. خطراتی که بالقوه هر شعر کوتاهی را تهدید میکند اما با توجه به ماهیت پیامک، در این نوع بیانی زمینه مساعدتری برای فعلیت دارد.حالا «مهدی چناری» در مجموعه شعرش آگاهانه خود را با این خطرات روبرو کرده است و خسارات زیادی را متحمل شده است.مهمترین آسیبی که به شعرهای کوتاه «چناری» وارد شده است، سانتی مانتالیسم فراگیر و مفرطیست که از شعر نوجوانانه و سطحی یک شاعر تازه کار و دلداده (!) قابل انتظارست و نه او. این خصلت بیانی اگر چه تعداد مخاطبان را بالا میبرد اما اولاً طیف مخاطبین او را به عوام و آن هم یک گروه سنی محدود و معین منحصر میکند و ثانیاً مخاطبین جدی و حرفه ای را از خود میراند.«ببین با من چه کردهیی/ که به بیگانه / پناه میبرم از تو / ای آشنا، ای دوست!»«شاید دنیا دروغ میگوید / یا همه دیوانه شدهاند: / شاید هنوز هم / به من وفاداری!»این چنین نوشته هایی در واقع به دلیل استفاده وسیع در مکالمات روزمره و نثرهای ادبی (!) رایج دیگر هیچ وجه زیبا شناختی و نشانه شناسانه ندارند و تنها با تحریک کاذب و زودگذر احساسات گروهی خاص از مخاطبان (معمولاً نوجوان، عاشق پیشه! و فاقد دانش ادبی) به رونقی مستعجل دست مییابند.این نوشتهها معمولاً از فرمها و شگردهای زبانی بسیار آشنا و دمدستی بهره میبرند تا فارغ از هر پیچیدگی و آشنایی زدایی، ذهن مخاطب خاص خود را به سرعت اشغال کنند. مخاطب خاصی (!) که هیچ موضعگیری فعالی نسبت به اثر ادبی ندارد و کاملاً منفعلانه خود را در معرض پیام قرار میدهد. او کاملاً تصادفی و تفننی با اثر ادبی روبرو شده است و به زودی روزمرگیهای دیگر او را از این روزمرگی کهنه (!) دور خواهد کرد.لحن خطابی رایجترین فرم بیانی این گونه نوشتههاست. لحنی که در مکالمات کاربرد دارد و در این جا از نوع عاشقانهاش!«برایم وقت بگذار / - زیاد نه! - / همانقدر که دوستم میداری» یا در نمونه زیر که واقعاً سوزناک از آب در آمده است!«حالا که هستی، / بیا چند خاطره بسازیم/ برای من، / وقتی که رفتهای!»و در این لحن، مطابق با درک و سلیقه مخاطبی که پیش از این معرفی شد، «چناری» صریح و عریان از واژههای کلی و ذهنی رایج در شعرهای عاشقانه در مکتب رمانتیسم وطنی بهره میبرد. ظاهراً او متوجه جریانات جدی شعر روزگار خود نیست و حداقل در این مجموعه شعر در همان عوالم تحذیری اشعار رمانتیک نیم قرن قبل به سر میبرد:«با من بیا به سفری دور / تا دوست داشتن! / سفر، آدم را / سیال میکند.»«همینطور / از عشق میسرایم، / از تو! / شاید دست به دست، / روزی / جایی / مثل پروانهیی / بر شانهات نشست!»شگرد زبانی پرکاربرد در این فرم و لحن، ترکیب سازی است. ترکیباتی که به تبع فضای رایج اثر، آسان یاب و بلکه پیش یافته به نظر میرسد. کافیست به شعر کوتاه انتخابی شاعر که در پشت جلد کتاب آمده است توجه کنیم.«با من دوست میشوی / که ترا به اکتشاف معادن اندوهم ببرم، / در تونلهای طولانی تنهاییام / بگردانمت؟....»این ترکیب سازیها یک فضای ذهنی را ایجاد میکنند که به عینی کردن معانی و مضامین کمکی نمیکند. در این صورت خواننده بدون کمترین تلاش ذهنی به مفهوم شعر میرسد و این یعنی فربهگی معنا در برابر فرم و تکنیک.«به دیدار تو عادت کردهام / یا عاشقم؟ / این را نمیدانم، / بدون دیدنت / یک روز هم / زنده نمیمانم!»ترکیب سازیها در این مجموعه معمولاً از نوع در هم رفتن یک عامل محسوس در یک عامل نامحسوس است که کلیت ترکیب را نامحسوس مینماید. دکوری از دروغ، خانه مجردی هوس، ظرفهای نشسته ملال و بوی گند شهوت در شعر زیر همین کارکرد را دارند،«دکوری از دروغ / مبلمانی موقتی: / خانه مجردی هوس! / ظرفهای نشسته ملال بعد از ظهر / ضیافت شاد مگسها و سوسکها! / بوی گند شهوت / پیچیده در فضا ... / لطفاً هوا را تازه کن! کمی از عشق بگو!»و بالاخره روایت پردازی را نیز میتوان از عناصر رایج این شعرها دانست. روایاتی که البته به دلیل کوتاهی آثار مختصر و مفید آمدهاند. اما قصویت آن ها جایی برای شعر نگذاشته است.روایاتی خطی و فاقد گسستگی و به هم ریختگی تا مخاطب را گیج و آزرده نکنند!«بچه که بودم / از تب و درد و رنجهایم / اولین کسی که با خبر میشد / تو بودی، / چند وقت است / پایت درد میکند / و من نفهمیدهام؟!»در نهایت نوشتههایی از جنس جملات قصار و گاه حکیمانه بخش مهمی از مجموعه مورد بحث را اشغال کردهاند:«فاجعهییست / که به آن عادت کردهییم: / مرگ! / بس که ساده و تکراری / مبتذل و وحشتناک / اتفاق میافتد!»«دوست شدن با تو سخت نیست / دوست تو ماندن / جانکاه است!»* * *«هر وقت بیایی / دیر است. / حتا دیروز»باعث تعجب است که شاعری که میتواند این گونه زبان را به رقص درآورده، به انتشار چنین مجموعهای تن داده است.«مهدی چناری» بیش از کمیت آثارش باید به کیفیت آنها بیندیشد و به اینکه رسیدن کتاب به چاپ چندم لزوماً به معنای سطح کیفی بالای آثار از نظر فنی نیست.او در غبار توفیقی کاذب گم خواهد شد و اگر سال ها بعد سراغ او را از مرکز مخابرات ادبیات بگیرید خواهید شنید،«شاعر مورد نظر در دسترس نمیباشد!»اما سالهای بعد هنوز نرسیده است. او هنوز فرصت دارد تا در دسترس بماند!بخش ادبیات تبیانلوح - حمیدرضا شکارسری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 308]