واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: دوباره قضاوتكنيم
تئاتر- فرزانه فخريان:
«منيژه محامدي» طي 40 سال فعاليت تئاتري خود، كارگرداني بيش از 57 نمايش در داخل و خارج كشور را - عمدتاً با گروه تئاتر «پيوند» - برعهده داشته است.
او فارغالتحصيل تئاتر از دانشگاه ايالتي كاليفرنيا و داراي درجه تخصص در تئاتردرماني از دانشگاه سانفرانسيسكو است. از اين مدرس و پيشكسوت تئاتر، تاكنون 10 مقاله در نشريات مختلف و ترجمه و تأليف 9 كتاب به چاپ رسيده است.
محامدي در حال حاضر ترجمه و بازنويسي نمايشنامه «تبرئهشده» را با حضور محمد اسكندري، مهوش افشارپناه، عمار تفتي، مجيد جعفري، محمد نادري، محمود لاچيني، فرناز رهنما، سام كبودوند، محمد خداوردي، داريوش برزگر و نادر نادرپور، در تالار چهارسوي تئاترشهر روي صحنه ميبرد. اين نمايشنامه آمريكايي، نوشته مشترك اريك جنسن و جسيكا بلنك است و آرشام مؤدبيان، بابك كچهچيان و مريم غيورزاده، آهنگسازي، طراحي صحنه و طراحي لباس آن را انجامدادهاند.
* قبل از اين نمايش، ميخواستيد اثري از رومن رولان را كار كنيد. چه شد كه سراغ «تبرئهشده» رفتيد؟
سال قبل قرار بود « آمادئوس موتسارت» را براي سالن اصلي كار كنم، اما برنامه ها عوض شد و گروه ديگري به آن سالن رفتند. بنابراين كار كوچكتري براي سالن سايه در نظر گرفتم و تصميم بر آن شد كه كار را وقتي از سفر برگشتم، شروع كنم. در سفر، به عادت هميشه كه مرتباً كتابفروشي ميروم و نمايشنامه ميخرم و ميخوانم، به اين نمايشنامه برخورد كردم و همانجا ترجمهاش كردم. وقتي به ايران برگشتم، كار ديگر آماده بود و پيشنهاد كردم كه «تبرئهشده» را كار كنيم. احساسم بر اين بود كه يك نمايش مدرنتر داشته باشيم كه با شرايط و فضاي امروز جهان بيشتر بخواند.
* قرار بود مهر 86 كار اجرا شود، اما به دلايلي ميسر نشد. اين تأخير براي كار مشكلي ايجاد نكرد؟
چنين وقفهاي براي هر گروهي ميتواند موجب مشكلاتي شود. اما گروه منسجم ما، با من ماندند و تحمل كردند. تمرينها را دوباره بعد از عيد شروع كرديم.
* اجراهاي ديگر اين نمايشنامه را ديدهايد؟ در آمريكا و انگليس اجراهاي متعددي داشته است.
نه، من هيچ اجرايي را نديدم. وقتي آمريكا بودم اصلاً راجع به اين موضوع چيزي نميدانستم. برحسب تصادف از 10 نمايشنامهاي كه خريدم و خواندم، ششمين اثر، «تبرئهشده» بود. اين كار چون براساس يك اتفاق واقعي است، نظرم را جلب كرد. جذابيت متن، بيان مستند يك اتفاق اجتماعي بود كه در هر جاي دنيا ميتواند اتفاق بيفتد. آدمها ميتوانند درگير چنين مسائلي بشوند و عمرشان را بيدليل و بيهوده از دست بدهند.
آنقدر موضوع هيجانانگيز بود و دوست داشتم زودتر روي آن كار كنم، كه نه اجرايي ديدم و نه به فكرش افتادم. البته در سفرهاي بعدي سعي ميكنم حتماً فيلم تلويزيوني كه از روي اين اثر ساختهاند، را ببينم. شايد از يك نظر خوب است كه اجرايي نديدم و فكر ديگري در كارم تأثير نگذاشت. گرچه معمولاً برايم اتفاق نميافتد، اما ممكن است به هر حال كار را تحتتأثير قرار دهد.
تبرئهشده» در وطن نويسندگان اصلياش آنقدرتأثيرگذار بوده كه فرماندار يكي از ايالتها دستور بررسي مجدد پروندههاي مشابه را داده است.
* به نظر شما آيا در اينجا تأثيري خواهد داشت؟
من براي انسانيت كار ميكنم. اين نمايش را نشان مردم ميدهم كه همه بفهمند شايد بايد به هر كاري، نگاه دوباره انداخت و روي قضاوتها بيشتر فكر كرد. اين آدمها وقتي از زندان بيرون آمدند، از بينرفته بودند، اما اين نمايشنامه، قانون را مجبور كرد دقت بيشتري اعمال كند. همه جاي دنيا ممكن است اين اشتباهات پيش بيايد. همهجا عدهاي قضاوت ميكنند، وكيل مدافع هستند، آدمها را متهم ميكنند به كارهايي كه شايد انجام نداده باشند. اين اثر براي همه انسانهاست كه درستتر فكر كنند.
* با اين حال تأثيرپذيري وابسته به شرايط مختلفي است؛ كساني كه كار را ميبينند، جايگاه خود تئاتر در يك جامعه...
البته همينطور است. تأثير تئاتر، همواره ميتواند هم در مقياس و هم در نوع متغير باشد. چند شب پيش، بعد از اجرا من 2جوان را ديدم كه وقتي بيرون ميرفتند، گريه ميكردند؛ شايد خودشان همين مشكل را داشتهاند. يا در دانشگاه يك دانشجو به من گفت كه وقتي اين كار را ديده، حالش خيلي خوب است؛ شايد براي خودش مسأله مشابهي وجود داشته است. ما دقيقاً نميدانيم چطور، اما تأثير وجود دارد. زيرا مسأله، انسانيت است، قضاوت آدمها در اجتماع است. يكي از مصاحبهشوندگان ديالوگ دارد كه ميگويد: اگر براي من اتفاق افتاده، ميتواند براي هركسي اتفاق بيفتد، اگر من بيگناه زنداني شدم، ممكن است يك نفر ديگر هم بيگناه زنداني شود.
* اما اين نمايش از ساختار كلاسيك درام استفاده نكرده است.
قرار نبوده استفاده كند. آيا نميشود يك نمايش با بقيه فرق داشته باشد؟ آيا بايد ساختار همسان داشته باشد تا آن را «نمايش» بناميم؟ اين نمايشنامه نمونهاي از تئاتر مدرن دنياست كه از روي آن فيلم تلويزيوني نيز ساختهاند. ليست جوايزي كه تابهحال گرفته، بيش از يك صفحه و نيم است، چون ما در قرن بيستويكم زندگي ميكنيم و تئاترهاي اين دوره، ديگر لزوماً نيازمند آن بافت كلاسيك نيستند. من تئاتري ديدم كه در طول دو ساعت و ربع آن، يك نفر آمده، روي يك صندلي نشسته و راجع به زندگياش حرف زده و با استقبال هم روبهرو شده است.
* با اين حال انتظار ميرود كه اينجا تماشاگر از اين اثر تأثير بپذيرد؟
اين اثر، مستند است و با همه نمايشهايي كه خود من تا به حال ديدهام يا كار كردهام، متفاوت است. حتي در بروشور به جاي «بازيگران»، از «مصاحبهشوندگان» و «اجراكنندگان» استفاده شده است. نويسندهها اصرار دارند كه در اين نمايش، كساني كه مصاحبه ميشوند، بهعنوان بازيگر مطرح نشوند. فضايي كه ساخته شده، مبني بر واقعيت است و همين استناد و حضور بيپيرايه مصاحبهشوندگان ميتواند نقطه ارتباط خوب اين اثر با تماشاگر باشد. به همين علت من نخواستم بچههاي پايين حتي بازي كنند و نقش تغيير بدهند. رفتارشان هم مانند بسياري از انسانهاي ديگر است؛ وقتي واقعهاي را تعريف ميكنند، طبيعتاً ممكن است نوع گفتارشان را گاهي عوض ميكنند.
* چقدر به متن اصلي وفادار بودهايد؟
من اين كار را بازنويسي كردهام. وقتي براي اولين بار آن را ميخواندم كمي گيج بودم كه چطور ميتوانم اجرايي خلق كنم كه تماشاچي بتواند يك ساعت و 10 دقيقه بنشيند و به حرفهاي ما گوش بدهد. در نمايشنامه، كاراكتر سياه يا سفيدپوست يا چيكانو وجود دارد و من اين افراد را در اختيار نداشتم. در كتاب اصلي شخصيتها ابتدا در 2صفحه معرفي ميشوند؛ اين قسمت را نيز به متن كار آوردم. حتي نخواستم اجراكنندگان، گريم بشوند. همين كساني كه با آنها مصاحبه ميشود، ميگويند من يك سياهم، من يك سفيدم... زيرا مهم آن چيزي است كه اتفاق افتاده و قرار است روايت شود. بخشهايي را كه نياز به سانسور داشت، قبل از هركس ديگر، خودم آن را سانسور كردم. پشت جلد نمايشنامه اصلي در اينباره نوشته شده كه معني تبرئهشده چيست؛ اين صفحه را آوردم در آخر نمايش، از زبان 2 مصاحبهكننده گفتم.
* طراحي صحنه نيز به همين گونه، ساده بوده است؟
اصلاً طراحي صحنه خاصي در متن اصلي وجود نداشته است. فقط 6 صندلي براي 6 تبرئه شده و دو صندلي اضافه براي دو نفر كه بعضي از نقشها گذشته اين افراد را بازي ميكنند. ما اين دو نفر را تبديل به 5 نفر كرديم كه در بالكن فوقاني صحنه بازي ميكنند. البته نكاتي هم در همين سادگي در نظر گرفته شده بود: تعداد آن دسته خطوطي كه مصاحبهشوندگان حرفشان را بعد از بيرون آمدن از پشت ميلهها، از روي آن آغاز ميكنند، بيشتر از دسته خطوط دوم است و حتي در مرحله بعدي كه به تماشاگر نزديك ميشوند و آرامش بيشتري دارند، اين خطوط ديگر از بين ميروند و تبديل به يك دايره ميشوند.
* همان قسمت فوقاني دكور و اجراكنندگانش از لحاظ لباس هم بسيار خنثي بود، گاهي نيازي نبود لزوماً به بازي آنها نگاه شود، فقط صدا نقش داشت.
بله، چون اين كليت و يكدستي فضا بوده كه اهميت داشتهاست. لباس 4 مرد و يك زني كه نقشهاي متفاوتي بازي ميكنند، فقط يك تفاوت نمايشي دارد. نوع پوشش مصاحبهشوندگان هم در حدي بوده كه فقط همه مثل يكديگر لباس نپوشند. دليلي نداشته تبرئهشدهاي كه كارش تربيت اسب بوده، لباس مخصوص كار بپوشد، چون تنها روايت مشابه اين افراد مهم است.
* در اين صورت نقش موسيقي را هم خودتان وارد كار كردهايد؟
دقيقاً. در كتاب نمايشنامه كه راجع به موسيقي هم اصلاً اشارهاي نشده است. در متن اصلي فقط اين افراد نشستهاند و تعريف ميكنند. از آنجايي كه من اين كار را با حركت همراه كردهام، موسيقي بر اساس فكر و ذهنيت اين افراد وارد شده و با حركت پيش ميرود.
* شما نمايشهاي بسياري در خارج از كشور اجرا كردهايد، اگر همين كار را مثلاً در آمريكا بخواهيد اجرا كنيد، چگونه خواهد بود؟
نميدانم. من براي كاري كه ميخواهم انجام دهم، برنامهريزي نميكنم. هميشه وقتي تمرين نمايش شروع ميشود، بر اساس فضا، نمايش خودش به وجود ميآيد، اتفاقات ميافتد و با هم جور ميشود. شايد با نوع نگرش متفاوت تماشاگر، اين نمايش هم جور ديگري كار شود. من هيچ نمايشي را شبيه يك نمايش ديگر نميتوانم كار كنم، يعني امكان ندارد. اجرا در آمريكا با اجرا در ايران، زمين تا آسمان فرق دارد. فضاي متفاوت، مدل بازي، مدل حركت و لباس پوشيدن كاملاً متفاوتي را ميطلبد.
تاريخ درج: 21 ارديبهشت 1387 ساعت 08:38 تاريخ تاييد: 21 ارديبهشت 1387 ساعت 15:08 تاريخ به روز رساني: 21 ارديبهشت 1387 ساعت 13:32
چهارشنبه 25 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 263]