واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: راويان جنگ ناديده و خاطراتشان!ادبيات دفاع مقدس در معبر خاطرات و خطرات
اين روزها «خاطرهنويسي» چه از منظر ناشران و نويسندگان و چه از نگاه برگزاري جشنوارهها، گوي سبقت را از ساير محصولات فرهنگي در حوزه دفاع مقدس ربوده است و اين امر نگرانيهايي را پديد آورده است.ادبيات به مفهوم خلق خلاقانه و همچنين ايجاد دريچهاي نو بر حوزههاي تاريخ و فرهنگ و سياست يک جامعه همواره يکي از نمادهاي بلوغ و بالندگي يک کشور محسوب ميشود؛ چه بسيار وقايع تاريخي و تحولات سياسي - اجتماعي که در قالب «محصولات فرهنگي» و از منظر «ادبيات» براي مردم يک سرزمين و يا سراسر جهان، معرفي و مشهور شده است. در سالهاي پس از انقلاب اگرچه همچنان «ادبيات انقلاب» با فقر شديد محصول فاخر در حوزه ادبيات مواجه است، اما درباره تاريخ دفاع مقدس داستان، به شکل ديگري است و با وجود تلاشهاي بسياري که در حوزه ادبيات دفاع مقدس، به عنوان حماسهاي بينظير در تاريخ مقاومت جانانه يک ملت، انجام شده است، اما به نظر ميرسد تمايل نهادها و موسسات مسئول در اين حوزه براي حرکت بر مدار «ادبيات شفاهي» که «خاطرهنگاري» نيز در قلب آن قرار دارد، به واسطه سهولت کار و افزايش آسان «کميت» بسيار مورد توجه قرار گرفته است؛ حوزهاي که بسياري معتقدند نه تنها در بيان حماسه هشت ساله ايران، ناتوان است بلکه در بلند مدت ميتواند خطراتي نيز بر ادبيات و تاريخ دفاع مقدس تحميل کند. دريابان علي شمخانيميدان مين «خاطرهنويسي» براي روزهاي حماسهامروز تب تحريف دفاع مقدس در جامعه ديدهميشود و بايد مراقب راويان جديد از وقايع قديم باشيم، بايد خطر روايتگران جنگناديده را جدي بگيريم، تريبونها را به دست اهلش بسپاريم و نه آنها که تنها عکسي را به يادگار از حدود2900روز «دفاع» با خود يدک ميکشند و يا اصلا در آن روزگار نبودهاند امروز راوي روزهاي جنگ و حماسه شدهاند.در همين فضاست که بايد گفت سست ترين شکل برخورد با جنگ، بسنده کردن به «خاطره گويي» است، کما اينکه ضعيف ترين شکل انتقال مفاهيم در جامعه ما سخنراني يک طرفه است، ضعيفترين شکل برخورد با جنگ هم «خاطره گويي» است.اين ميدان ميني که براي دفاع مقدس ترتيبدادهاند، به مراتب خطرناکتر از ميدان مين اصلي در روزهاي جنگ است، خاطرهنويسي نه ميتواند مبدا و مقصد جنگ را بيان کند و نه آنقدر سنديت دارد که بخشي از آن همه حماسه و ايثار را به تصوير بکشد. امروز بيش از گذشته به کار تحقيقي و پژوهشي درباره جنگ تحميلي نياز داريم.اين يک واقعيت است که ما امروز روايات متعددي از جنگ داريم و تشخيص اينکه کدام روايت درست است، کار دشواري شده است. امروز در جامعه راوياني از جنگ داريم که خود در جنگ نبودند؛ راويان جنگناديده! راويان جنگناديدهاي که براي کساني روايت مي کنند که آنها هم جنگ را نديدند به تبع سني که دارند.من با هر روايتي که بدنبال پديدار سازي اسب سفيد و شمشير امام زمان(عج) در خاکريزهاي جنگ با عراق باشد و رزمندگان را ملائکة اللهي تصوير کند، به شدت مخالفم. ضرورتي براي اثبات امدادهاي غيبي در زمان جنگ براي ترجمان بعضي از خوابها وجود ندارد. بزرگترين امدادهاي غيبي زمان جنگ اين بود که امام خميني(ره) از ما و آنهايي که مي توانستند سربازان فرهنگي شاه بشوند، آدمهايي ساخت که از سر کوچه به درون مسجد، از دل مساجد ـ به شکل تجمعي ـ به خيابانها و از قلب تظاهرات به پشت خاکريزهاي جبههها آمدند و شهيد شدند و يا آن حماسهها را آفريدند؛ اين «امداد غيبي» است؛ يعني تغيير روحيهها.امروز بيش از هر زمان به ادبيات دفاع مقدس متکي به تحقيق و پژوهش دقيق نيازمنديم و نه توليد انبوه خاطراتي که سطح ماندگاري و تاثيرگذاريشان چيزي نيست که نسل جوان به آن احتياج دارد. از همين رو بايد مراقب اين ميدان مين بود.مهيب تر اينکه با نگاه امروز به شکلي جناحي به وضع ديروز جنگ نظر افکنده شود و با تحريف نقش ها و تغيير آنها، «خاطره» در خدمت اين اهداف به کار گرفته شود.حبيب الله بهمنيمعادني که فراموششان کردهايمخاطراتي که از روزها و شبهاي هشت سال جنگ تحميلي به صورت هاي مختلف جمع آوري و به عنوان مثال در قالب کتاب به مردم عرضه ميشود، به عنوان يک منبع خوب و بسيار مهم براي بررسي جنگ تحميلي در حال و آينده خواهد بود.در صورتي که علاوه بر حوزه کتاب تاثيرات خاصي را در عرصههاي شعر و ادب، و حتي معدودي، در عرصههاي انيميشن و موسيقي بر جاي گذاشتهاند که همه اينها، مديون تاثير گذاري عميق و بسيار اين خاطرات است.با اين حال تا زماني که ناقلان اين منابع، يعني رزمندگان، جانبازان و ايثارگران زنده هستند و سينه شان مالامال از خاطرات آن دوران طلايي حماسه ملت ايران است بايد از طرق مختلف، مانند بهره گرفتن از ابزار فيلم، کتاب، انيميشن و... همه ابزارهاي مختلف فرهنگي و ادبي، از معادن زنده روزهاي جنگ استفاده کرد و اين ثروتهاي معنوي را زنده نگه داشت.اگر چه انتشار اين نوع خاطرات در توليد آثار مختلف هنري بسيار موثر بوده است اما با وجود گستره بسيار وسيعي که اين منابع دارند و نيز بررسي بيشتر ميتوان گفت در عرصههاي سينما، انيميشن و موسيقي موفق عمل نشده و به حد کافي بهرهبرداري نشده است.در جامعه ما و در مقايسه با کشورهاي پيشرفته، متاسفانه زمان کمتري صرف مطالعه ميشود و يکي از مهمترين دلايل اين نوع رويکرد، و کمبود مطالعه آثار مکتوب، مشغله بسيار زياد مردم در زمان کار و پس از آن نيز توجه به خانواده است. از اين رو حفظ و انتقال خاطرات باقي مانده از زمان دفاع مقدس، از طريق ابزارهاي هنري تاثيرات بسيار بالايي را موجب ميشود که متاسفانه معلوم نيست به چه دليل به آن پرداخته نشده است و نهادهاي متولي عنايتي به اين ابزار ارزشمند ـ خاطرات ـ ندارند.بهترين راه حل براي از بين رفتن اين مشکل نيز آسيب شناسي اين روند توسط مسئولان است تا با شناسايي نواقص و رفع آنها، بسياري از اين نوع خاطرات نه تنها از معادن زنده و ارزشمند دوران جنگ استخراج شود بلکه در راه توليد محصولات فرهنگي نيز مورد استفاده قرار بگيرد؛ آنگاه ميتوان توقع داشت که با استفاده از زبان فرهنگ و هنر، ارتقاي فرهنگي جامعه را هدف گرفتهايم و نگاهي فراتر از «امروز» به تاريخ دفاع مقدس داشتهايم.احمد دهقانخاطرهنويسهايي که رماننويس شدندما در خاطرهنويسي دفاع مقدس دورههاي متفاوتي را طي کرديم يعني از اولين دوره که در مجلاتي مثل پيام انقلاب يا اميد انقلاب خاطرات جنگ چاپ ميشد، در همان سالهاي ابتدايي دهه 60. اما بلافاصله پس از پايان جنگ خاطرهنويسي روي ديگر خودش را نشان ميدهد که مهمترين دليل آن تشکيل دفاتر متعدد در ارگانهاي دولتي براي نشر خاطرات جنگ و از سوي ديگر علاقمندي کساني که در جنگ حضور داشتند براي نوشتن خاطرات خودشان است.امروز و دوره کنوني، خاطرات حرفهاي شدند و خاطرهنويسان اوليه جنگ به رماننويسان جنگ تبديل شدند.از سوي ديگر خاطرات شفاهي يکي از بزرگترين منابع براي تاريخنويسان است. با اين همه در دورههاي اخير به نظر ميآيد که بزرگ ترين خطري که ادبيات جنگ را تهديد خواهد کرد، همين خاطرات شفاهي باشد.به وجود آمدن عنصر غلو و عنصر تخيل در خاطرات ما و معضلي را که در ژانر ديگري ميديديم در خاطرات شفاهي هم ديديم.اگر خاطرات آنچه را که در دفاع اتفاق افتاده بيان کنند، به درد تاريخنويسان هم خواهد خورد.اما اگر اين شبهه پيش بيايد که اينها زاييده تخيل هستند و واقعي نيستند، آن موقع آينده با ديده ترديد به آنها نگاه ميکند و موجب اتفاقات بدي خواهد شد.مثال مشهوري هست که وقتي طلا قيمتي شود، خطر تقلبي آن هم به وجود ميآيد.ضمن اينکه به نظر ميرسد که احتمالا کسي نميتواند جلوي اين ضايعه را بگيرد يعني چون هم اکنون جنس اصل و تقلبي در هم ادغام شده و به اين موضوع هم توجه نميشود و هم اينکه بعد تبليغاتي اين کتابها براي ناشران کافيست به طوري که به ضايعات دردناک آن توجه نميکنند. اين موجب ميشود که به نظر بيايد چارهاي وجود ندارد و بايد ببينيم که در اين رهگذشت چه اتفاقاتي ميافتد.پرويز شيشهگراندچار سريدوزي ماشيني شدهايماينکه در بحث ادبيات دفاع مقدس همه به خاطره نويسي روي آوردند و آنقدر به رمان و داستان نويسي توجه نميشود؛ خطرناک نيست ولي نواقص و عيبهايي را در حوزههاي ديگر ايجاد و ما را از حوزههاي ديگر غافل ميکند.جشنواره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس تنها نبايد يک جشنوارهاي باشد که کتابي را انتخاب کند و يک جرياني را رواج دهد که به سمت خاطرهگويي و خاطرهنويسي برود و باقي حوزهها فراموش شود. ما بايد نقد، آسيب شناسي و روششناسي در اين حوزه داشته باشيم.اين در حالي است که با وجود تلاشهاي خوبي که انجام شده و با توجه به اينکه نويسندگان خوبي هم داريم اما هنوز نتوانستهايم رماني را خلق کنيم که در سطح بين المللي يا حتي در سطح خودمان مخاطب چند ميليوني را هدف قرار بدهد.ما منابع و ظرف مناسب در اختيار داريم اما نويسندگان ما به پرکاري و يک طور سفارشينويسي ميافتند که باعث مي شود آثار غناي لازم را نداشته باشد. قطعا سفارشينويسي لطمهاي نميزند. اما در اينجا ما دچار نوعي سريدوزي شدهايم؛ اگر ادبيات دفاع مقدس بخواهد با اين شرايط پيش برود ما متاسفانه در حوزه ادبيات داستاني وضعيت خوبي نخواهيم داشت مگر افراد خاص که دنبال منافع و شهرت و ... نيستند و عاشق ادبيات و آن حماسهها هستند البته به شرطي که آن افراد هم انگيزهشان را از دست ندهند و دچار فراموشي نشوند چون هر نسلي؛ نسل گذشته خود را فراموش ميکند.عبدالجبار کاکاييسرگردان در اتوبان بدون نقشهما به دو شکل ميتوانيم در مورد جنگ آفرينش ادبي انجام دهيم؛ يکي اين که به نيازهاي مخاطب اصلا توجهي نکنيم و تنها به فکر انجام تکليف باشيم. يعني انتقال ارزشهايي که از جنگ ميدانيم، کاري که الان دارد اتفاق ميافتد؛ يعني ما کنگره برگزار ميکنيم و شعر ميخوانيم، با حمايتهاي دولتي کتاب منتشر ميکنيم و کتابها در سراسر کشور روي پيشخوان کتاب فروشيها ميرود، بدون اين که توجه واقعگرايانهاي به خواست مخاطب داشته باشيم. امروز کمتر ادبياتي در اين حوزه داريم که تصوير جنگ در آن مخدوش نشده باشد و شخصيتها تمام و کمال معرفي شده باشند.به عبارتي ما از جنگ آن معرفي را نداشتهايم که تپش، وسوسه و دغدغهاي را در نسل جوان به وجود آورد که باعث شود او به جستجو در آثار ادبي اين حوزه بپردازد. شکل ايدهآلش اين است که اين نسل به تعريف واقعي از جنگ برسند، آن وقت به جستجوي آثار مربوط به جنگ بيايد.شايد وجود نگاهي متفاوت از آن چه که امروز نزد نويسندگان ادبيات دفاع مقدس ما وجود دارد، لازم باشد به کنکاش و انعکاس زواياي ناشناخته جنگ بپردازند و با نگاههاي ملموستر از جنگ ارتباطي ميان نسل امروز با نسل جنگ به وجود آورند و اين نگاه را به آينده نيز انتقال دهند.اين را بپذيريم که در نسل جديد پرسشهايي اساسي در مورد موضوعات اساسي جنگ ما وجود دارد که ما بايد اجازه طرح اين پرسشها را بدهيم؛ زيرا براي آنها پاسخ داريم، پاسخهاي محکم و قاطعي هم داريم؛شکلي از ادبيات دفاع مقدس که اينک توليد ميشود، اتوباني يک طرفه است که بر مبناي المانهاي مشخص و روشن با تعريف دهه 60 تنها توليد ادبي ميشود بدون ارتباط نسل جديد با اين توليدات، دليلش هم فروش پايين محصولات فرهنگي مرتبط با حوزه دفاع مقدس است. تهيه ، تنظيم و تلخيص: بخش ادبيات تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 438]