محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845473299
77 دقيقه با درياباني كه خاطراتش را ديليت كردهاست
واضح آرشیو وب فارسی:الف: 77 دقيقه با درياباني كه خاطراتش را ديليت كردهاست
بدترين شكل برخورد با جنگ "خاطره گويي" است، كما اينكه ضعيف ترين شكل انتقال مفاهيم در جامعه ما سخنراني است، ضعيفترين شكل برخورد با جنگ هم "خاطره گويي" است. خاطره گويي كل جنگ را تعريف نميكند و بيشتر بر مدار احساس و عاطفه است نه منطق؛ و تضعيف كننده منطق جنگ. در حالي كه جنگ منطق داشت...فردي مي سازيم كه اين فرد در همه اين ابعاد نمره 20 ميگيرد! خب اول اينكه اينطور نبود دوم اينكه ما فرد را با اين نوع پردازش نابود مي كنيم. شما به داستان پيامبران الهي مراجعه كنيد، حضرت موسي دعوا كرد و آدم كشت(!) حضرت يوسف در زندان وقتي گير مي افتد، خدا را فراموش ميكند و سالها در حبس ميماند و خدا هم تنبيه اش مي كند. فرزندان حضرت يعقوب تصميم مي گيرند برادرشان را بكشند و... ما "همه" همين هستيم!
به جاي مقدمه:
* بريده مطبوعات، گزارشهاي مراكز مهم اطلاعاتي دنيا، بولتنهاي ويژه و اخبار ويژه خبرگزاريها به همراه ملاقاتهاي روزانه، مهمترين منابع دريافت اطلاعات دريابان شمخاني است.
* جناب شمخاني، با گاردي بسته و خيلي مصمم منتظر شروع مصاحبه با سوال درباره ماجراي "برنامه مثلث شيشهاي" و اظهاراتش در مورد بني صدر بود، اما...تا نيمههاي مصاحبه هيچحرفي از بنيصدر نبود تا اينكه خود دريابان موضوع را مطرح كرد!
* علي شمخاني كه هماكنون رئيس مركز مطالعات راهبردي نيروهاي مسلح و همچنين با حكم رهبر انقلاب در سال 85، عضو شوراي راهبردي روابط خارجي ايران شده است، 5 فرزند دارد؛ سه دختر و دو پسر. پسرها درسشان تمام شده اما يكي از دخترها هنوز مدرسه ميرود. دريابان هنوز نوهاي ندارد.
* در طول مصاحبه، يك تسبيح دانهدرشت مشكي رنگ گهگاه توي دستش بازي ميخورد، خيلي مسلط روي صندلي نشسته بود و در طول مصاحبه كمتر حواسش به اطراف بود؛ بويژه آن يك نفري كه به جز رئيس دفتر ما را در اين گفتگو همراهي ميكرد.
* خيلي سخت بود در حين مصاحبه دائم از كلمه "دريابان" استفاده كنم، براي همين ابتداي مصاحبه گفتم تكليف ما را روشن كنيد كه جناب شمخاني گفت، هرطور كه مصاحبه گرمتر مي شود، مرا صدا بزن! ضمنا دريابان در لغتنامه دهخدا علاوه بر معناي "نگهبان دريا" به معناي اميرالبحر دوم نيز توضيح داده شده است اگرچه معادل درجه سرلشكري نيز محسوب ميشود.
* وضع زندگي جناب شمخاني نيز بدين شرح است: من نظاميام و حقوق بگير دولت. اوضاع اقتصادي خوبي دارم نه آنطور كه برخي فكر ميكنند اما اوضاع اقتصاديام از مردم عادي بهتر است.
* شمخاني با رد نظريه حضور مجدد خودش در انتخابات رياستجمهوري آينده درباره اينكه خيليها تصميم گرفتهاند رئيس جمهور بشوند توضيح جالبي داشت: آخر رئيسجمهور شدن، خيلي راحت شده است!
* وارد دفتر كارش كه شديم خم شده بود روي يك دفتر 100 برگ سيمي و چيزهايي مينوشت. گفتم شما هم خاطرهنويسي ميكنيد؟ گفت: نه! اين دوفتر دو طرف دارد، يكطرف اتفاقات روز و آنچه برايم اتفاق افتاده و ديدارها و ملاقاتهايم را مينويسم و طرف ديگر تحليل روز. پرسيدم مثلا؟ گفت: اينكه اگر قرار باشد آمريكا به ما حمله كند، چه عوامل داخلي و خارجي بر اين حمله از لحاظ زماني تاثير گذار است و يا اينكه گزارش اخير البرادعي داراي چه وجوه مثبت و منفي است. پرسيدم چند تا از اين دفترها دارين كه گفت: دوماه يكبار يك دفتر پر ميكنم.
* ميپرسم اين دفترها را منتشر نميكنين؟ ميگويد: نه! بايد كمي تلطيف شود و بعد منتشر شود. نسل ما كمي بيانصاف شده و ممكن است از يك جمله و يا كلمه برداشتهايي داشته باشد كه...مثل برخي از اين سايتهاي هتاك كه...دفترش را مي بندد و به من نگاه مي كند و يكدفعه ميپرسد تحصيلات شما چيست؟ و اين نگراني دريابان از ضعف خبرنگاران فتح باب غافلگيركنندهاي مي شود براي آغاز مصاحبه!
***
- كمي درباره شواري راهبردي روابط خارجي بگوئيد؛ دربارهاش زياد اطلاعاتي منتشر نميشود بويژه كه سهشنبه هفته ديگر دوساله ميشود.
اصولا اين شورا كمتر به موضوعات جاري كشور مي پردازد. چون نمي خواهد كار موازي انجام دهد. از طرف ديگر به دليل شدت تغيرات در محيط پيراموني نميتوان بيتفاوت بود. بنابراين با يك زيگزاگ "فرار" از موازيكاري و بيتفاوت بودن، بايد برون دادي متناسب با اين وضعيت داشته باشيم. اين برون داد به گزارشي تحقيقي – تحليلي براي مقام معظم رهبري تبديل مي شود. در واقع شورا در موضوعات جاري روي نكاتي دست ميگذارد كه ديگران نمي بينند و در موضوعات دراز مدت هم روي مسائلي كار مي كند كه بتواند افق تازهاي در بعضي موضوعات در حوزه روابط خارجي چه در جغرافياي منطقه، جغرافياي آتلاتيك و فرا آتلانتيك طراحي و ارائه كند.
- برداشت خودتان از برآيند فعاليت دوساله چه بوده است؟
عكس العمل رهبري نسبت به گزارش هاي ارسالي و ارجاع آن به دستگاههاي اجرايي مختلف، شاخص خوبي است كه بتوان ارزيابي داشت. به نظرم عملكرد مثبتي داشته است.
يعني اتفاقي كه قرار بوده است بر اساس اين شورا بيافتد افتاده است؟
نه! ارسالي كه بايد صورت مي گرفته گرفته. ما اتفاق را مانيتور نمي كنيم كه اتفاق رخ ميدهد يا نه. مهم ارجاع شدن به دستگاه اجرايي است.
كاركردي كه تعريف شده، انجام شده؟
بله.
[تلفن همراه زنگ ميزند. "تلفن را جواب بدهيد"...نگاه ميكند و "نه! جواب نميدهم" و خاموش ميكند.]
بعضيها به چشم هوو به اين شورا نگاه نميكنند كه شوراهاي موازي وزارت دفاع و خارجه و …؟
نه! سعي بر اين بوده است كه اجتناب شود و در حوزه كاري ساير دستگاهها وارد نشويم.
حالا از كجا شروع كنم؟
از هر كجا كه ميلات ميكشه!
خيلي خب! نظرتان درباره اين دو عبارت چيست؟
واي مين يا رب العالمين…/ تركشا قليلا، مرخصيا كثيرا…
[كمي مكث ميكند، آرام آرام يك لبخند ريز كه با نگاه مستقيم و چشم در چشم من به آشكار شدن دندانها در چهره ختم ميشود، از روي صندلي تكاني ميخورد و ...] اين اصطلاحات بچه هاي داش مشتي تهراني زمان جنگ است كه معمولا براي هر پديده اي، تركيبي از گويش هاي بومي، گويشهاي فرهنگي و گويشهاي عربي را كنار هم قرار مي دادند و به شكل زيبايي مفهومي را به بهترين شكل منتقل ميكردند. "مفهوم سازي" در زمان جنگ رايج بود...از اينها يك مجموعه جالبي هم جمع آوري شده...
فرهنگ جبهه آقاي فهيمي. حالا اين عبارات شما را ياد چه چيزي مي اندازد؟
انساني كه در ميدان مين گير افتاده و مدد رساني جز خدا نيست...مختص دوران جنگ هم نيست، در زندگي روزمره هم همينطور است.
پس شما هنوز با خاطرات جنگ انس خوبي داريد؟
[باز هم مكث ميكند] من هيچ خاطره اي از جنگ ندارم! گاهي اوقات در كوه، فرضا شخصي مي آيد و خودش را معرفي مي كند و كلي هم نشاني ميدهد اما من اصلا يادم نمي آيد(!) بايد توضيح دهد تا كمي يادآوري شود. الان اگر بگويند دو تا خاطره از جنگ بگو، ندارم!
شما چند وقت پيش گفته بوديد كه خاطرات جنگ را ديليت (delete) كرديد، چرا؟ هر ديليت كردني دليل ميخواهد، گاهي براي جايگزيني مطلب جديد است، گاهي براي پر شدن هارد است و گاهي هم براي خانهتكاني و گاهي هم به خاطر مضر بودن آن حالا مثلا "فايل" است.
آره ديليلت كردم. من دوست ندارم در گذشته زندگي كنم. انساني كه مي تواند ظرفيت ايجاد كند هيچ وقت در گذشته متوقف نمي شود و آنجا زندگي نمي كند.
متوقف نميشويم بلكه استفاده ميكنيم...
بله استفاده ميكنيم اما اينكه روي سكوي گذشته بنشيند و در حال به فكر نقش باشد. انساني كه در گذشته زندگي مي كند بدون اينكه بخواهد بازنشسته شده است. ديليلت كردم به خاطر اينكه اعتقادي به اين ندارم كه از خاطرات گذشته بگويم براي اينكه امروز هويت پيدا كنم. وزارت دفاع هم كه رفتم براي خودم هويت جديدي تعريف كردم. حس مي كنم آن هويت قابل بيان است اما آن هم براي گذشته است.
به هر حال آن خاطرات بايد به نسل جوان منتقل شود يا نه؟
بدترين شكل برخورد با جنگ "خاطره گويي" است، كما اينكه ضعيف ترين شكل انتقال مفاهيم در جامعه ما سخنراني است، ضعيفترين شكل برخورد با جنگ هم "خاطره گويي" است. خاطره گويي كل جنگ را تعريف نميكند و بيشتر بر مدار احساس و عاطفه است نه منطق؛ و تضعيف كننده منطق جنگ. در حالي كه جنگ منطق داشت.
شما جايي گفتيد كه ما در كشور و در سالهاي پس از دفاع مقدس همواره در يك نگاه "حسرتآلود" و غمگونه از شهداء ياد كردهايم و اسطورهسازي و بيان كشف و شهودي زواياي جنگ را ناديده ميگيريم به عبارتي به جاي تبيين منطق جنگ، بيشتر احساسات را در ذهن مخاطب خودمان جاري ميكنيم، كمي در اينباره توضيح ميدهيد؟
اولا من بارها اين نكته را گفتهام و مختص امروز نيست. اصولا اعتقاد دارم براي اسوهسازي عناصر پايين جامعه را بايد ترجمه كرد. عناصري كه در جامعه مابهازاي بيشتر و ملموستري دارند. فرض كنيد راجع به زندگي من كسي چيزي بسازد، به نظرم كار بزرگي نكرده است. حضور در يك خانواده مذهبي و داشتن مسئوليت و شهرت و...من كار بزرگي نكردم و آن كسي كه به من بپردازد هم كار بزرگي نكرده است...
بالاخره كه همينطوري نشديد دريابان شمخاني؟!
نه! ميخواهم بگويم كار قابل "تقليدي" نكردم. اما دوست دارم يك راننده تاكسي يا يك قصاب را برجسته كنيم، كساني كه در جامعه "مشابه" زيادي دارند و براي ديگران قابل تقليد است. ما متاسفانه تمركز تبليغاتي داريم روي بزرگاني كه بزرگ هستد. و از انعكاس بزرگي شان ديگران فقط مي توانند "آه" بكشند. انسانهاي مشابه را هيچگاه برجسته نمي كنيم، در صورتيكه آدمهاي بزرگ مشابه زيادي در جامعه داريم كه گمنام هستند. اين اعتقاد امروز من نيست. زماني كه در سپاه خوزستان بودم اعتقاد داشتم از آدمهاي پائين بايد سردار سازي كرد چون مشابه زيادي در جامعه دارند و نتيجه اين كار هم در جامعه پژواك دارد.
دوم اينكه بنياد تبليغاتي ما بنياد ناقصي است. در واقع براي بزرگان جامعه هم درست عمل نميكنيم. تصويري كه از آدمهاي بزرگ مي سازيم چيست؟ اولا كه در اين تصويرسازي غلو و دروغ وجود دارد... اخيرا قسمتي از خاطرات فرماندهي را مطالعه كردم، ديدم كه اصلا چيزي كه نوشته شده دروغ است، ايشان چنين كاري انجام نداده البته در آن جغرافيا رفته بود اما اينكه بنيان گذار پديده اي باشد، صحيح نيست. يا اينكه در ابعاد شخصي و رفتار ديني و خانوادگي و شجاعت و...فردي مي سازيم كه اين فرد در همه اين ابعاد نمره 20 ميگيرد! خب اول اينكه اينطور نبود دوم اينكه ما فرد را با اين نوع پردازش نابود مي كنيم. شما به داستان پيامبران الهي مراجعه كنيد، حضرت موسي دعوا كرد و آدم كشت(!) حضرت يوسف در زندان وقتي گير مي افتد، خدا را فراموش ميكند و سالها در حبس ميماند و خدا هم تنبيه اش مي كند. فرزندان حضرت يعقوب تصميم مي گيرند برادرشان را بكشند و... ما "همه" همين هستيم كه در جامعه هست. اين كه طوري افراد را بسازيم كه نماز شبشان قطع نمي شد و به هيچوجه دروغ نمي گفتند و... اين غلط است، داشتيم چنين افرادي اما... من در جنگ افرادي سراغ دارم كه تا پايان جنگ كه فرمانده هم بودند، صلاحيت اداره يك جمع و يا حضور در يك پست سازماني را نداشتند و سازمان مسئول به آنها صلاحيت نمي داد. يكي دو مورد هم نبود. البته او كه صلاحيت نمي داد اشتباه مي كرد اما حالا وقتي برايشان كنگره مي گيريم، از همين افراد پيغمبر مي سازيم. افراد يقه بسته زياد داشتيم در جنگ كه روي ديگران قضاوت ميكردند بدون اينكه خودشان سندي داشتهباشند؛ كتاب شهيد مطهري مي خواندند و تنها خاصيت شان همين بود.
پس شما طرفدار مجيد سوزوكيها هستيد؟
نه! افراط و تفريط هردويش غلط است نه فرشته بودن و نه اينقدر زميني بودن. بايد نقطه تعادل داشته باشيم. البته آن فرشته بودن، اين زميني بودن را تحميل كرد. من فكر مي كنم بعضي از شهداي جنگ اگر زنده مي ماندند در بعضي از اين مراحل انتخاباتي، تاييد صلاحيت نمي شدند. كما اينكه افرادي داريم كه ممكن بود ديروز شهيد شوند و امروز تاييد صلاحيت هم نمي شوند.
خب اين كه به نفع من شد، يعني بيشتر تاييد ميكند كه نبايد خاطراتتان را ديليت كنيد چرا كه براي تشخيص سره از ناسره نياز به شاخص هست. هر كسي بخواهد خاطره بنويسد و روايت خودش را از جنگ داشتهباشد بعد...
اين يك واقعيت است كه ما امروز روايات متعددي از جنگ داريم و تشخيص اينكه كدام روايت درست است، كار دشواري شده است. امروز راوياني از جنگ در جامعه داريم كه خود در جنگ نبودند؛ راويان جنگناديده. روايان جنگناديدهاي كه براي كساني روايت مي كنند كه آنها هم جنگ را نديدند.
حالا اينكه چرا پاك ميكنيم و ميشود انحرافات را تصحيح كرد و يا از بروز آن جلوگيري كرد يك بحث ديگر است. نميخواهم طوري باشد كه اگر من اين كار را انجام دهم، برداشت خود من اين خواهد بود كه من به دنبال اثبات خود هستم. نميخواهم طوري با اين پديده رفتار كنم كه قرائت و رويت ديگران ترسيم وضعيت خاص از من باشد به اين دليل ديليت ميكنم اما به طور قطع بايد حساس باشم.
خب با خاطرات ديليت شده كه نميشود...
من با هر روايتي كه بدنبال پديدار سازي اسب سفيد و شمشير امام زمان(ع) در خاكريزهاي جنگ با عراق باشد و رزمندگان را ملائكة اللهي تصوير كند، به شدت مخالفم. ضرورتي براي اثبات امدادهاي غيبي در زمان جنگ براي ترجمان بعضي از خوابها وجود ندارد. بزرگترين امدادهاي غيبي زمان جنگ اين بود كه امام خميني(ره) از ما و آنهايي كه مي توانستند سربازان فرهنگي شاه بشويم، آدمهايي ساخت كه از سر كوچه به درون مسجد، از دل مساجد ـ به شكل تجمعي ـ به خيابانها و از قلب تظاهرات به پشت خاكريزهاي جبهه ها آمدند و شهيد شدند؛ اين امداد غيبي است يعني تغيير روحيه ها. اما اينكه بگوييم امام زمان(ع) به ما گفت از اين جا برويد و از اينجا نرويد كه ميدان مين است و … به اينها اعتقاد ندارم و با راويان اين گونه روايتها هم برخورد ميكنم.
پس خاطراتتان را ديليلت نميكنيد، شايد هم فقط ديليت ميكنيد و شيفت ديليلت(Shift+Delete) نميكنيد! پاككردن موقتي براي مثلا خلوت شدن دسكتاپ!(Desktop)
[ميخندد و... چي گفتي؟ آهان... واي مين ياربالعالمين...و دوبار زير لب تكرار مي كند] پاك مي كنم به معناي "من آنم كه رستم بود پهلوان" من به همين ميزان كه از اين نوع افتخارات ناراحتم مثلا كسي بلند مي شود مي گويد شما جهاد اكبر نكرديد و جهاد اكبر از اصغر مهم تر است و... طرف زماني كه ميدان جهاد اصغر باز بود، نيامد! حالا مرا توصيه به جهاد اكبر مي كند، اينها دكان است.
در حوزه انقلاب هم اين عقيده را داريد؟
شايد نعمتي باشد؛ من خيلي آدم فراموش كاري هستم. نسبت به هيچ كسي كينه پيدا نمي كنم. خدا وكيليها! اين شامل حال خاطرات و وقايع روزمره هم مي شود. اما نسبت به شرايط تحليل دارم.
البته اين زياد خوب نيستها! ممكن است بد باشد. كسي چيزي بگويد و شما در خاطرتان نباشد و سوءاستفاده كند…
شايد! به هر حال من آدم فراموشكاري هستم...يا خوب يا بد من فراموش كار هستم.
خب راجع به انقلاب هم اين اتفاق افتاده است؟ راويان انقلاب نديده مثلا. تاريخ سازي و تحليل سازي و...مثال دمدستياش تحريفانديشههاي امام و يا تحليل گفتارهاي ايشان...نكته جالب هم اين است كه دو جناح الان نگران تحريف انديشههاي امام هستند!
مثلا خبرنگاري در بيت امام از من سوال مي كند آقاي خاتمي گفته بايد امام را نقد كرد، نظر شما چيست؟ من گفتم خجالت بكش! خاتمي عليه شمخاني، شمخاني عليه خاتمي و...آنهم در سالگرد امام(ره) اين موضوعي شده كه با هم اختلاف پيدا كنيم؟ امام مظهر وحدت بود.
ببينيد تحريف انديشه هاي امام با تحريف انقلاب دو مسئله جداگانه است. يك بحث، مساله حادثه نگاري و روزشمار انقلاب است و بحث ديگر انديشه هاي امام كه از هم متفاوت است. هرچند كه بيانات امام بسياري از وقايع را روشن كرده است. مثلا سخنراني امام در 8 آبان 59 را كه گوش مي دهي متوجه مي شوي كه يك گروه به اصطلاح صلح طلبي از بيرون در ايران راه افتاده و امام حكم بسيج مردم را صادر مي كند و...كه اين خودش روزشمار وقايع است. اما اينكه امام جنگ را از روز آغازين تا به انتها، همواره به عنوان يك امر دفاعي قلمداد كرده، اين بحث انديشه هاي امام است. خيلي عجيب هم هست و نكات ظريفي در اين موضوع وجود دارد. امام از بحث دفاع از خرمشهر و آبادان و اسلام و مستضعفين و دفاع از ملت عراق و روحانيت عراق و دفاع از ارتش عراق را در مراحل مختلف به عنوان نظريه دفاع و اينكه ما آغازگر هجوم نيستيم، بيان ميكند؛ اين انديشه امام است اما خود بيانات امام برخي، روز شمار است.
البته حمله به انديشه چار چوب دارد. گفتمان 57 و گفتمان انقلاب اسلامي يكي از نوآوري هاي حضرت امام(ره) است. اين گفتمان قابل دفاع است، يك چار چوب هندسي دارد، نقطه آغاز و نهايت دارد، پشتوانه تئوريك دارد و... لذا قابل دفاع است. بايد ديد به كدام پديده اش حمله مي كنند، به برگردان اجرايي آن حمله مي كنند يا به اصل تفكر. در برگردان اجرايي ما نقاط قابل دفاع و غير قابل دفاع داريم. ولي به صحت اصل تفكر مي توان به راحتي دفاع كرد. موضوع را مطرح كنيد ما دفاع مي كنيم. در حمله به اصل، بهترين دفاع، دفاع فرهنگي است، در يك دورهاي فردي سه مقاله نوشته بود كه چگونه مي توان انقلاب ايران را ساقط كرد، گفته بود راهش اين است كه گفتمان 57 را عوض كرد. درست هم گفته بود اما موفق نشد اين كار را بكند و عكس اين پديده در جامعه رخ داد، اين گفتمان، مولود امام است، چون چار چوب دارد، قابل دفاع است.
اختلافاتي كه الان وجود دارد، بيشتر روي انديشه امام است تا آن بحث روز شمار. اما آنچه كه مسلم است، امروز وزن مجموعه افراد تعيين كننده در انقلاب و جنگ نسبت به ديروز و گذشته كمتر شده و روند كاهشي پيدا كرده است درحالي كه تنها 30 سال از انقلاب مي گذرد و انقلاب، انقلاب جواني است و اين زود است.
يعني ريزش ما زياد بوده؟
[مكث ميكند] ريزش پيدا نكرده چون افرادي كه براي "دفاع" از انقلاب آمدند و در جنگ شركت كردند، براي امير و سرلشكر و مسئول شدن نيامدند، براي دفاع از باور خودشان بود و اين هيچوقت كاهش پيدا نمي كند اما اين شاخص، شاخص خوبي نيست. به هر دليلي حتي اگر ريزش باشد، ريزش بر اثر پديدههاي اقتصادي و اخلاقي و سياسي اگر اينقدر گسترده باشد، خوب نيست. اين موضوع بايد موشكافي شود.
خب بايد چه كرد؟ مسئوليت نسل من كه نيست، باز هم وظيفه شماست، مثلا اگر در دهه60 شما گعدههاي خصوصي داشتيد براي اوضاع جامعه و مسائل نظام، امروز از اهالي آن گعدهها چندين انشعاب بوجود آمده، انشعاب حزبي و سياسي و ...هر كدام هم مواضع و منافع حزب و فكر خود را دنبال ميكنند، الان فكر نميكنيد براي ورود به دهه چهارم انقلاب بايد آن جمعها دوباره احيا شود تا شايد آن بحث ريزش و يا كم شدن وزن افراد تعيين كننده، جبران شود؟
البته من كه نظامي ام، اهل گعده نيستم و نميتوانم گعده سياسي داشته باشم اما به عنوان يك عنصر انقلابي معتقدم بايد راهي را باز كنيم و چتري را بگسترانيم و سايه اي ايجاد كنيم كه زير آن چتر و در محدوده آن سايه طيف گسترده تري از افراد را جمع كنيم. قادريم اين كار را هم بكنيم يعني مشكلات كشور ما قابل حل است. صعه صدر، تحمل پذيري و فهم درست از بيان يك فرد لازمه اين باز شدن حلقه است. اصولا در برخورد با افراد بيشتر از آنكه "ماقال"ش را دنبال كنيم، به من قال ميپردازيم. مثلا خيلي خوشايند نيست براي نظام مطبوعاتي ما كه بخواهد از من طرفدار بني صدر بسازد، اين خيلي زشت است و خلاف واقع. در حالي كه به طور قطع اگر بخواهم فهرستي از اقداماتي من در آن دوره انجام داده ام، ترسيم كنم تمام افرادي كه اين را به شكل نامطلوب منعكس كردند به چالش كشيده خواهند شد كه در آن مقطع كجا بودند.
به نظرم مي آيد خيلي آلوده شديم. اين حديث، حديث كمي نيست. خودم در اين دنيا چوبش را خوردم و خدا را هم شاكرم؛ هتك حيثيت مومن، معادل شرف كعبه است. يعني هتك حيثيت شرف كعبه است. اينها برگردان دارد در معنويت و رزق و روزي و بركت جامعه. ما خيلي از اين مفاهيم دور شديم… مثلا من ديدم كه يكي از مسئولان گفته كه سياست خيلي چيز كثيفي است، در صورتيكه قرار نبود در جمهوري اسلامي ايران سياست را همان طوري ببينيم كه ماكياول مي ديد. ضمن اينكه بايد ببينيم خودمان در كثيف شدن اين ميدان چقدر نقش داشتيم...فكر مي كنم در دهه چهارم علاوه بر پيگيري شعار دهه عدالت و پيشرفت بايد مساله توقف در تخريب حيثيت مومنين به آن هم اضافه شود.
موضوع بنيصدر مطرح شد، چرا وقتي خيانت يك فرد در داخل نظام اظهر منالشمس است، با برخي اظهار نظرات نوعي "متفاوتبودن" را به مردم القا ميكنيم، آن هم وقتي كه به شدت به عيرتگرفتن از گذشته پر پيچوخم انقلاب نياز داريم؟
اولا موضوع بني صدر موضوع مردهاي است و من تعجب مي كنم كه در اين مقطع چه ضرورتي وجود دارد كه اين موضوع را زنده كنيم اين مسئله را خودش محل سوال است. دوم اينكه خيانت تعريف حقوقي دارد. سوم اينكه بايد مواظب بود. آدم وقتي لفظي را بكار مي گيرد چه افراد ديگري متهم خواهند شد. آيا كساني كه در آن مقطع با او همكاري مي كردند، آنها هم خائن هستند. چهارم اينكه بحث مورد نظر من در آن برنامه مربوط به يك عمليات بود. يك عمليات كه گفته شد او قصد خيانت نداشت و قصد پيروزي داشت چون اگر پيروز مي شد كرسيهاي سياست را بدست مي آورد. من فكر مي كنم اين يك بحث انحرافي است. من اين را قبلا هم گفتهام، در همان مقطع در مجلس گفته ام لذا حرف من حرف درستي است و روي حرفم هم هستم...وگرنه نامه "يا للمسلمين به داد مسلمين برسيد" نامه من است با موضوع ندادن سلاح كه خطابش هم به بنيصدر بود. آن روزها در سپاه ما دو گرايش داشتيم مخالف و موافق. من جز ليدرهاي مخالفين بودم. به طور قطع اگر بني صدر 10 روز قبل از اين از فرماندهي كل قوا جدا مي شد وضع ما بهتر از اين بود. قطعا از تعويض بنيصدر زمندگان اسلام سود بردند و من در اين جريان نقش داشتم. براي همين مي گويم افرادي كه امروز حرف ديگري مي زنند بايد مشخص كنند آن موقع كجا بودند. من در سال 59 يا 60 در اهواز سمينار گذاشتم و شهيد بهشتي را دعوت كردم. بعد از اتمام همايش مردمي كه بيرون مي آمدند شعار "مرگ بر بني صدر" مي دادند آن هم در زمان جنگ؛ من مي دانستم دارم چه مي كنم. من مي توانم طوري تبيين كنم كه بگويم من قهرمان آن حادثه هستم در جغرافيايي كه زندگي مي كردم اما معلوم نيست كه ما با يك برداشت غلط يا مغرضانه از يك بيان، دنبال چه هستيم. زياد هم مايل نيستم مطرح شود كه من فهرست كنم اقداماتي كه عليه بني صدر انجام داده ام. الان فحش به بني صدر دادن وسيله تقرب به قدرت است آن موقع كه اينطور نبود، زماني كه من ليدر اين ميدان بودم...
بايد مراقب باشيم شماتت، اهانت، هتك حيثيت وسيله اي براي تقرب به قدرت نشود. بايد حساس باشيم. نشود اينطور كه هر كسي هتاك تر، مقرب تر. اين موضوعي است كه مي توان جلويش را گرفت قبل از اينكه ابعاد وسيعتري پيدا كند. تحريفات عاشورا اگر همان ابتدا جلويش گرفته ميشد نياز نبود كه برايش كتاب بنويسيم. مضاف بر اينكه امروز تحريفات جديد در عزاداري براي چيست براي اين است كه از ابتدا مراقب نبوديم. نبايد به روزي برسيم كه معادله قدرت طوري تعريف شود كه هر كسي بتواند ديگري را خراب كند و از اين تخريب، ملاتي براي ساخت پله و بالارفتن از آن استفاده كند.
چرا در بيان برخي مسائل انقلاب كوتاهي ميكنيم و يا اينكه با پز روشنفكري از اتفاقات برهههاي مختلف انقلاب ياد ميكنيم، و يا كلا ديگر صراحت گذشته را نداريم؟ در حالي كه در اسلام هم جاذبه داريم و هم دافعه، در انقلاب هم همينطور؛ حالا صدا و سيما از يكطرف، جريانهاي سياسي از طرف ديگر، هر يك بخشي از انقلاب را برجسته ميكنند و به باقي آن كاري ندارند و يا يكدفعه در يك موضوعي همه سكوت ميكنند، مثلا چرا ماجراي خيانت قطبزاده هيچگاه كامل بيان نميشود و يا موضوع آقاي منتظري و...
من از شما سوال مي كنم، ضمن اينكه مقدمهتان را قبول دارم. خود اين سوال چرا ايجاد نمي شود كه چرا امروز اين مسئله علامت سوال شده است.
خب ما از دهه اول انقلاب و نسل اول فاصله گرفتهايم و منابع اطلاعاتي دقيق و معتبري هم در اينباره نداريم.
فقط همين؟ آيا فردا نمي تواند سوالات ديگري ايجاد شود، آيا اين سوال اصلي مردم ماست؟ نه. ببينيد در اينكه ما بايد روند انقلاب را توضيح دهيم و تشريح كنيم اقدامات مختلفي كه در طول دوران انقلاب صورت گرفته ـ از استحاله تا كودتا و رويارويي مستقيم و جنگ نيابتي و... ـ اگر اينها را تبيين كنيم براي اينكه بفهميم انقلاب از چه چالشهايي عبور كرده است آن هم به شكل ظريف و لطيف و به زبان روز شايد بخش اعظمي از اين سوالها پاسخ داده شود.
من ميگويم اگر نشود همين علامت سوالها ايجاد ميشود و اين علامتسوالها مقدمه شك و شك مادر بياعتمادي...
اما اگر بخواهيم به شكل نقطه اي تبيين كنيم و از يك سوال براي حذف يك نفر استفاده كنيم، اين غلط است. نبايد تبديل به متاعي براي كارهاي فردي شود. قسمتي از اسناد انقلاب و مقدسات آن است. تببين اين مسائل براي نسل جوان همانطور كه تببين اين سوال كه چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ ادامه پيدا كرد، اهميت دارد... اينكه ما مسيري در انقلاب داشتيم به نام استحاله و در استحاله اينكه چگونه دولتها شكل گرفتند، چه حوادثي رخ داد، چه ائتلافهايي شكل گرفت عليه امام(ره)، چگونه امام(ره) با اين ائتلافها مقابله كرد، چطور تبديل به مبارزه مسلحانه شدند، چطور منفك شدند و چه كساني در اين جريان فريب خوردند و... اينها همه مسير استحاله اي است كه دنبال شد، بايد اين حوادث روايت شود و قبول دارم كه ضروري است اما با همان مختصاتي كه گفتم يعني نه براي حذف ديگران و بازي سياسي و ...
سه شنبه 28 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 751]
-
گوناگون
پربازدیدترینها