تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):دو خصلت است كه بالاتر از آنها چيزى نيست: ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804250202




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به شروح کهن مثنوي و معنوي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 نگاهي به شروح کهن مثنوي و معنوي
نگاهي به شروح کهن مثنوي و معنوي نويسنده:يوسف بيگ باباپور* معرفي و گزارشي از «معرفي و نقد و تحليل شروح مثنوي»گر شود بيشه قلم، دريا مديد(1)مثنوي را نيست پاياني اميد(2247/6)نگاهي به شروح کهن مثنوي و معنوي به قول استاد فرزانه و دانشمند جناب آقاي دکتر شفيعي کدکني «مثنوي معنوي جلال الدين مولوي، بزرگ ترين حماسه ي روحاني بشريت است که خداوند براي جاودانه کردن فرهنگ ايراني آن را به زبان پارسي هديه کرده است و هنوز بشريت در نخستين پله هاي شناخت اين ژرف و بي همتاست». اگر در هر سالي شرحي جامع و کامل بر اين کتاب نوشته شود باز هم ميدان تحقيق همچنان باز است و تشنگان اين وادي جوياي گزارش هاي بيشتر و بيشترند.(2)آري، تأليف صدها شرح و تلخيص و ترجمه به زبان هاي فارسي، ترکي، اردو و ده ها زبان ديگر دنيا که امروزه نسخ خطي فراواني از آنها در کتابخانه هاي مختلف دنيا موجود است، نمودارگوشه اي ازعظمت اين کتاب عظيم و پر قدر است که به حق لقب «قرآن فارسي» يافته است. اشعار مولانا چه در مثنوي و چه در غزليات شمس آکنده و آميخته با رموزات عرفاني و اسرار ملکوتي است و از همان آغاز تولد و سرايش افهام و اذهان بسياري از ياران و مريدان مولانا را به خود جلب کرد و طبق آنچه از مکتوبات مولانا و فيه ما فيه او بر مي آيد و نيز آنچه افلاکي در مناقب العارفين بارها بدان اشاره کرده، مولانا در زمان حيات پر برکت خود آنچه اذهان و افهام کافه انام از اين رموزات در بهره اندوزي دچار مشکل مي شد، با کلام جان بخش خويش کلام مثنوي را تفسيروتبيين مي نمود و ايشان بارها درفهم ابيات و معاني رمز آلود مثنوي به مولانا مراجعه مي کردند.(3) پس از مولانا و سلطان ولد که در شرح مثنوي آثار و تقريراتي از خويش به يادگار نهاده اند، قديمي ترين شرح درباره مثنوي شرح احمد رومي از مريدان سلطان ولد و فرزندش عارف چلبي است که فروزانفر از آن خبرداده و دو نسخه از آن را در دست داشته است. (4) اين شرح که به قول زرين کوب شرح در خور ملاحظه اي نيست، (5) در سال 720 ق تأليف شده است. بعد از اين شرح، نشاني و اثري از شرح و تفسير در خور بر مثنوي تا حدود دو قرن به دست نيامده است. پس از در گذشت مولانا توجه به آثار او و کوشش در شناخت شخصيت معنوي و عرفاني او به خصوص در حوزه ياران مولانا در قونيه بيشتر شد؛ لذا نخستين کوشش ها نيز در همان قونيه صورت گرفت.فريدون سپهسالار (629 - 719ق) که به قول خود چهل سال به مولانا خدمت کرده بود، در کتابي فارسي به ذکر مناقب و احوال مولانا پرداخت. افلاکي نيز حدود پنجاه سال بعد از مولانا(718ق)مناقب العارفين را در ذکر مناقب و احوال و کرامات مولانا از کودکي تا رحلت نگاشت. اين کتاب علي رغم حکايات مبالغه آميزي که دارد، در بين دوستداران مولانا محبوبيت و شهرت زيادي پيدا کرد، به طوري که بارها از سوي پيروان مکتب مولانا تلخيص و ترجمه شده است، براي نمونه صابوني خلاصه از آن را با نام ثواقب المناقب به علاقه مندان عرضه کرده. محمود مثنوي خوان نيز ترجمه ي از آن صورت داده است که به ثواقب محمود مثنوي خوان مشهور بوده است.(6) قديمي ترين آثاري که مي توان نامي ازمولوي يا اشعاري از او را در آنها يافت، آثار علاءالدوله سمناني (735ق)و شيخ نصير الدين چراغ دهلي(757ق) و مير سيد علي همداني (785ق) است. علاءالدين سمناني در پاسخ شخصي که از او پرسيده است «مولاناي رومي چگونه کسي بوده» گفته است: «من هرگز سخن او نشنودم که وقت من خوش نشده است».(7) دو بيت از مثنوي در ملفوظات شيخ نصير الدين چراغ دهلي و چند بيت از غزل مولانا در ذخيره الملوک ميرسيد علي همداني نيز آمده است. (8) بيشترين علاقه به مولانا و اشعار او را در شعر و آثار بزرگان قرن نهم مانند قوام الدين سنجاني (م 820 ق)، شاه قاسم انوار، خواجه ابوالوفا خوارزمي (م 835ق)، کمال الدين (تاج الدين) حسين خوارزمي (م 840ق) مي توان مشاهده کرد.(9) در حقيقت کوشش براي شرح مثنوي نيز از همين کمال الدين حسين خوارزمي شروع مي شود. دو شرح منظوم و منثور او بر مثنوي به نام هاي کنوز الحقائق و جواهر الاسرارو زواهر الانوار به اعتباري اولين شروح منظم و منسجم بر مثنوي به حساب مي آيند. از کنوز الحقائق جز قسمت هايي بر جاي نمانده، اما جواهر الاسرار او منبع بسياري از شارحان و محققان مثنوي بوده است، و لو آنکه شارح توانسته تنها سه دفتر را شرح کند.(10) درباره اين شروح به تفضيل سخن خواهد رفت. به دنبال خوارزمي ، نظام الدين محمود شيرازي معروف به شاه داعي، شاعر و عارف بزرگ قرن نهم (810 - 870ق) حاشيه يا شرحي بر مثنوي نوشت که علي رغم کاستي ها و نارسايي هايي که درآن مشاهده مي شود، در خور تحسين و توجه است. وي نيز مانند خوارزمي پيرو مکتب محيي الدين عربي است و از منظر آن عارف بزرگ به شرح پاره اي از مشکلات مثنوي پرداخته است. (11) شاه داعي نيز قبل از اين شرح هجده بيت از ابيات مثنوي را شرح مي کند و سپس آن را ضميمه شرح خود مي سازد. البته نمي توان از کوشش هاي مولانا يعقوب چرخي (م 851ق) و مولانا عبدالرحمن جامي (م 898ق) نيز در اين قرن چشم پوشي کرد.چرخي از مشايخ فرقه نقشبنديه است و مثنوي در ميان پيروان اين فرقه همواره به ديده عظمت و احترام نگريسته مي شده است. او به خواهش برخي اصحاب به شرح ديباچه مثنوي و توضيح و تحليلي مختصر درباره داستان پادشاه و کنيزک و شيخ دقوقي و قصه همشهري عارف خود شيخ محمد سررزي مي پردازد. جامي که خود را ارادتمندان مولاناست و درباره ي ديدارش از قونيه و تربت مولانا حکاياتي نقل شده است. (12) بر دوبيت آغازين مثنوي شرحي مبسوط به نظم و نثر مي نويسد که بسياري ازشارحان بعد از اوبه خصوص پيروان مکتب ابن عربي از اين شرح استفاده کرده اند. اسيري لاهيجي وشيخ علاءالدين علي بن محمد شاهرودي معروف به «مصنفک» از ديگر بزرگاني اند که به شرح بعضي از ابيات مثنوي و رفع دشواري هاي آن در قرن نهم دست زده اند.(13) ملاحسين کاشفي سبزواري (م910ق)واعظ مشهور و نويسنده ي پرکار قرن نهم و دهم نيز تلاش هاي ارزنده اي درباره مثنوي انجام داده است. او علاوه بر دو خلاصه از مثنوي به نام هاي لب المعنوي و لب لباب ظاهراً شرحي نيز بر مثنوي نوشته است که بعضي از تذکره نويسان از آن خبر داده اند. مثنوي در شبه قاره هند نيز محبوبيت فراواني پيدا کرده بود، به طوري که از قرن دهم تا سيزدهم چند شرح بر مثنوي نوشته شد. در ميان سلسله هاي تصوف در هند طريقت چشتيه علاقه و توجه بيشتري به آثار مولانا از خود نشان داد. (14) مي گويند پيشواي اين طريقت نظام الدين اولياء (م725ق) خود شرحي بر مثنوي نوشته است که قسمتي از آن در انجمن آسيايي بنگال نگهداري مي شود. اين شرح دومين شرح نوشته شده بر مثنوي بعد از شرح احمد رومي است. به هر حال استقبال گرم حاکمان شبه قاره و مهاجرت شاعران و فعاليت متصوفان ايراني و غير ايراني زمينه ي پيش ده ها شرح ناقص و کامل بر مثنوي را در شبه قاره فراهم کرد که از مهم ترين شروح بازمانده مي توان به موارد زير اشاره کرد: 1-لطائف المعنوي في حقائق المثنوي، عبداللطيف عباسي گجراتي(قرن يازدهم)؛2-مکاشفات رضوي، مولوي محمد رضا ملتاني لاهوري (قرن يازدهم)؛3-مخزن الاسرار، ولي محمد اکبر آبادي (قرن دوازدهم)؛ 4-فتوحات معنوي، عبدالعلي محمدبن نظام الدين معروف به بحرالعلوم(قرن نوزدهم)؛ 5-اسرار الغيوب، خواجه ايوب پارسا(قرن دوازدهم). و از اين ميان شرح محمداکبرآبادي که کوشيده است مثنوي را بر اساس ديدگاه هاي ابن عربي تفسير کند، تأثير بيشتري بر شروح بعد از خود نهاده است.(15)البته شروح و ترجمه هايي از مثنوي به زبان هاي ديگر صورت گرفته که موفق تر از همه ترجمه مثنوي به زبان اردو به نام پيراهن يوسفي است که مولانا محمد يوسف علي شاه چشتي نظامي در سال 1293 ق به آن اقدام کرده و چندين بار به چاپ رسيده است؛ همچنين از شروح موفق شرح مفتاح العلوم از مولانا ميرزا محمد نذير عرشي نقشبندي به اردو و شرح پير امام شاه به زبان پنجابي و شرح عبدالجبار بنکش به زبان پشتو مي باشند. آثاري در آسياي صغير نيز در اين زمينه به وجود آمد. گزيده 360 بيتي يوسف دده از مثنوي و شرح آن به قلم عبدالله بن محمد رئيس الکتاب العثمانيه و نوشتن شروح و تلخيصاتي ديگر بر اين منتخب او را در زمره پژوهندگان و شارحان مثنوي نيز به شمار آورده است و مي توان گفت اقدام او در توجه شارحان ترک به شرح مثنوي در نيمه قرن دهم و يازدهم موثر بوده است، به طوري که پس از او چندين شرح ناقص و کامل در قرن دهم بر مثنوي نوشته مي شود. ابراهيم بن صالح مغلوي معروف به شاهدي شرحي منظوم و خوب درباره مثنوي دارد. ظريفي حسن چلبي(942ق)کاشف الاسرار و مطلع الانوار را در شرح بعضي از ابيات دفتر اول مثنوي مي نويسد. چند شرح ديگر و نه چندان مهم در همين قرن در آسياي صغير بر مثنوي نوشته مي شود. نخستين شرح منظم و کامل را در ترکيه مصلح الدين مصطفي بن شعبان معروف به سروري (م969ق) بر مثنوي به فارسي مي نويسد و پس از آن شمعي در اواخر قرن دهم (995ق) شرحي را بر مثنوي شروع مي کند و پس از گذشت چهارده سال مؤفق مي شود، شش دفتر مثنوي را به ترکي شرح کند. اين دو شرح قديمي ترين شروح کامل برمثنوي در ترکيه به حساب مي آيند. پس ازآنها رسوخ الدين اسماعيل انقروي (1041ق) موفق مي شود جامع ترين و ارزنده ترين شرح ترکي را بر مثنوي بنويسد. بعد از انقروي شروح ديگري نيز بر مثنوي به وجود آمد که مهم ترين آنها عبارت اند از: 1-جواهر بواهر، صاري عبدالله افندي (م1071ق)؛2-روح المثنوي، اسماعيل حقي(م1063ق)؛3-ترجمه و شرح مثنوي شريف، عابدين پاشا حکمران انقره(م1259ق)؛(16) در اين دوره در ايران نيز شروحي بر مثنوي به وجود آمدند که درباره هر يک سخن خواهيم گفت و مهم ترين آنها اجمالاً به قرار زير است: ملامحمد صالح قزويني از علماي مشهور شيعي در عهد صفويه که خود ازشاگردان ميرداماد و هم عصران علامه مجلسي و شيخ حر عاملي بوده است، شرحي بر ادبيات دشوار مثنوي مي نويسد که شرح دفتر چهارم آن به همراه آن دو صفحه از دفتر پنجم باقي مانده است. شرح ناشناخته ي ديگر که در کتابخانه آيةالله مرعشي نجفي نگهداري مي شود، از قرن دهم ق است که تنها يک دفتر از آن باقي مانده و نام شارح نيز مشخص نيست؛ اما شارح مي نويسد که حدود بيست سال از عمرش را صرف شرح مثنوي کرده است.(17) قطب الدين محمد لاهيجي اشکوري (م1075م)و علي فرزند شيخ فضل الله گيلاني فومني(م1018 ق)و حاج ملا محمد علي نوري (م 1252ق) نيز ابياتي از مثنوي را شرح کرده اند. ميرزا حسن بن محمد صادق خان که خود از ملازمان شاه عباس اول بوده، نيز شرحي بر مشکلات مثنوي نوشته است.حکيم عارف بزرگ قرن سيزدهم حاج ملاهادي سبزواري نيز با شرح ارزشمند خود بر مثنوي بزرگ زرين ديگري به کارنامه خويش مي افزايد. او مي کوشد مثنوي را از ديدگاه حکمت و شريعت به خصوص آرا و عقايد صدرالدين شيرازي شرح و تفسير کند.(18) در ميان غربيان نيز در قرون گذشته کوشش هايي در زمينه ترجمه و تفسير مثنوي شده است، از جمله هامربور گشتال (م 1856م)ديپلمات و خاورشناس اتريشي منتخبي ازابيات مثنوي را به زبان آلماني ترجمه کرد. سپس تورلوگ (وزير پروتستان آلمان) به تحقيق و معرفي مثنوي پرداخت. درانگليس نيز وين فيلد و ويلسون ترجمه هايي از مثنوي فراهم آوردند که بعدها به پسند نيکلسون درآمد.(19) گولپينارلي شروحي را که خود ملاحظه نموده، در کتاب مولويه بعد از مولانا معرفي مي کند. اين شروح که اغلب به زبان ترکي و برخي به فارسي است، عبارت اند از: شروح کمال الدين حسين بن حسن خوارزمي موسوم به کنوز الحقائق في رموز الدقائق وجواهر الاسرار و زواهر الانوار، شرح بحر العلوم عبدالعلي محمد لکهنوي، شرح سروري، شرح سودي، شرح شمعي، شرح انقروي، شرح عبدالمجيد سيواسي، شرح صارمي عبدالله موسوم به جواهر بواهر مثنوي، شرح اسماعيل حقي بروسوي موسوم به روح المثنوي، شرح شيخ مراد بخاري، شرح عابدين پاشا، شرح طاهر اولغون موسوم به درس هاي مثنوي، شرح پيري پاشا، شرح هدايي عزيز محمود، شرح حسن دده و...(20) که به شرح هر يک خواهيم پرداخت.ايشان علاوه بر شروح زبور به معرفي ترجمه هايي از مثنوي پرداخته اند که به قرار زير است: 1-در قرن هيجدهم م نحيفي سليمان (م1151ق) از شاعران مولوي-حمزوي مثنوي را به طور منظوم به ترکي برگردانده و در کار خود توفيق يافته است. اين ترجمه همراه ترجمه فرخ افندي (م 1256ق) بر دفتر مجعول هفتم به خط نستعليق در سال 1286ق در مطبعه ي بولاق مصر چاپ شده است.2-طاهر بروسوي مي نويسد که عبدالله صالح از پيروان طريقت عشاقي (م1197ق)مثنوي را در استانبول ترجمه کرده است، اما وي قيد نکرده است که ترجمه مزبور کامل بوده يا ناقص و همچنين روشن نکرده است که ترجمه در کجا بوده است.3-خيري بيک (م1308ق) که به سبب انتشار مجموعه اي به نام کوتوک به «صاحب کوتوک» شهرت داشته است، به هوس افتاده که مثنوي را به نظم ترجمه کند که ترجمه خوبي از آب در نيامده است. 4-مي گويند که عوني يني شهري (م1310ق) ترجمه اي منظوم تا پايان دفتر چهارم داشته است. 5-ترجمه منظوم به وزن هجايي از فيض الله ساجد اولکو که از سوي خانه ي خلق قونيه در مجموعه ي قونيه 6. حافظ محمد امين، شيخ مولويه توقات، دفتر هفتم را نيز از مولانا پنداشته وآن را نظماً به ترکي ترجمه کرده است. نسخه اي از آن به شماره 6323 جزو نسخه هاي خطي ترکي کتابخانه اونيورسيته ي استانبول نگهداري مي شود. 7-شاکر محمد از تربيت يافتگان درباره (م1252ق) در استانبول مثنوي را به ترکي منظوم درآورده است. اونيز دفتر هفتم را از مولانا دانسته و آن را به ترجمه خود افزوده است.يک نسخه از آن به صورت زيبا و مذهب که يک سال بعد از پايان ترجمه استنساخ شده، در موزه کتابخانه دانشگاه استانبول به شماره 6308 بين نسخ خطي ترکي ثبت شده است. 8-ضمناً مرحوم گولپنارلي به ترجمه منثور مثنوي خود نيز اشاره کرده است که در سال هاي 1942-1946م به چاپ رسيده است.(21)به صورت پاورقي انتشار يافته و بعدها به کوشش انتشارات ترکيه در سال 1945 م به چاپ رسيده است. اصطلاح نامه هايي نيز طي سه قرن پيشين بر مثنوي ترتيب يافته است که گوليپنارلي از آنها ياد مي کند، عبارت اند از: ازهار مثنوي و انوار معنوي از شريف علايي بن محبي الشيرازي؛ مظهر الاشکال از محمد شعبان زاده که لغتنامه ي ترکي است به ترتيب الفبايي ترکي و يک نسخه از آن به شماره 565 در کتابخانه ي حالت افندي موجود است که در سال 1113 تحرير يافته است.(22) ترديد نيست که در بين شارحان مثنوي کساني بودند که به صرف داشتن علاقه جدي به مولانا و وابستگي به او به شرح مثنوي پرداخته اند. افرادي نيز براي داشتن اثر وشمرده شدن در عداد فضلا و کسب عنوان شارح و حتي به قصد خودنمايي و اظهار برتري کار شرح مثنوي را در پيش گرفته اند. در مشرق زمين شرح در اکثر موارد براي فهميدن، توضيح و فهمانيدن مطلب نوشته نمي شد، بلکه به آکندن اثر از اصطلاحات و تعقيد هر چه بيشتر متن منجر مي شد. شارح حتي لزومي احساس نمي کرد که دريابد غرض صاحب متن چيست، هر چه خود دريافت يا به عبارت صحيح تر مذهب ومشرب و اعتقاد خود را اساس قرار مي داد و خواننده را شايد از قصد صاحب متن به کلي دور مي کرد. هيچ شارحي آن گاه که مثنوي را شرح مي کرده، ديگر آثار مولانا و آثار عمده و اصلي حيات وي را مطالعه نمي کرده است، در حالي که ديوان مولانا، افکار مندرج در مثنوي و حتي محتواي حکايات آن را شرح مي دهد؛ در فيه ما فيه وي فصل هايي هست که به شرح ابيات مثنوي اختصاص دارد و مقالات شمس مهم ترين مأخذ مثنوي است. دراينجا به معرفي اجالي برخي از شروع موجود مثنوي به ترتيب زماني مي پردازيم. نسخ خطي اين شروح که به زبان هاي فارسي، ترکي، عربي، اردو، پشتو، پنجابي و... نگارش يافته اند، در کتابخانه هاي مختلف دنيا وجود دارد که حتي الامکان به معرفي آنها خواهيم پرداخت: الف) شروح شناخته شده (ق 8-14) 1- شرح احمد رومي بر مثنوي (ق8) استاد فروزانفر در مقدمه شرح مثنوي شريف از اين شرح نام مي برد و مي فرمايد که دو نسخه ي خطي از آن را در اختيار داشته است. اين شرح که نگاشته ي احمد رومي معاصر سلطان ولد و فرزندش اولو عارف چلبي بوده است، حدود 48 سال بعد از فوت مولانا نوشته شده است و قديمي ترين شرح شناخته شده درباره شرح مشکلات مثنوي است. اين کتاب در هشتاد فصل تنظيم شده است و شارح در آغاز هر فصل آيه اي از قرآن يا حديثي از حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ذکر مي کند و پس از شرح آن حکايتي مناسب شرح بيان مي کند و براي اثبات و تقرير مطلب به چند بيت از مثنوي استشهاد مي جويد. آيات و احاديث منقول نيز در شرح و تفسير ابيات مذکور مثنوي است. اين کتاب اشکالات و کاستي ها و سستي هايي دارد، اما چون قديمي ترين شرح مثنوي است، در خور توجه و حايز اهميت است.(23)2-جواهر الاسرار و زواهر الانوار (ق9) نوينسده اين اثر کمال الدين حسين بن حسن خوارزمي (م840ق) است و از شاگردان و مريدان خواجه ابوالوفاي خوارزمي و از صوفيان مشهور سلسله کبرويه مي باشد. از زندگي او اطلاع چنداني در دست نيست. نثر زيبا، آهنگين، مسجع ومرصع اين شرح که تقريباً اولين شرح منسجم و منظم و مرتب ابيات مثنوي است، به آن لطافت و زيبايي و دلنشيني بيشتري بخشيده است. وي پيش از شرح مثنوي ده مقاله در احوال مشايخ و بزرگان طريقت و اصول و آداب و اصطلاحات تصوف مي آورد و مقدمه مدخل اثرش قرار مي دهد. خوارزمي پس از اين مقالات که در مجلدي جداگانه به چاپ رسيده است، دفتر اول مثنوي را شرح مي کند و پس از فترت و تأخير زياد به سال 833 ق شروع به شرح تمام دفتر دوم و سوم مي نمايد و احتمالاً به شرح بقيه دفاتر توفيق نمي يابد. (24)3-کنوز الحقائق في رموز الدقائق(ق9) اين اثر اولين شرح منظوم مثنوي است. کمال الدين حسين خوارزمي (صاحب جواهر الاسرار) ناظم آن است، اما متأسفانه جز بخشي از آن به جاي نمانده است. شارح علاوه بر اين شرح و شرح قبلي آثار ديگري دارد که عبارت اند از: ينبوع الاسرار في نصائح الابرار، نصيحت نامه شاهي يا نصايح شاهي، المقصد الاقصي في ترجمه المستقصي، ديواراشعار، (25) تحفه الابرار في افضل الاذکار، کتابي درعلوم ظاهري و اصطلاحات آن، کتابي در مستي از باده عرفان، شرح قصيده برده. (26) اولين بار اين شرح خوارزمي در هندوستان به چاپ رسيده است. (27) 4-رساله نائيه(ق9) مولانا يعقوب چرخي (م851ق) از پيروان و شاگردان خواجه بزرگ بهاءالدين نقشبندي آن را در نيمه اول قرن نهم تأليف نموده است. اين شرح مشتمل بر شرح ديباچه مثنوي و تحليلي مختصر درباره داستان پادشاه و کنيزک و دو داستان ديگريعني شيخ دقوقي و شيخ محمد سررزي مي باشد. روش چرخي آن است که نخست يک يا چند بيت از مثنوي را نقل مي کند و سپس به شرح و توضيح کلي آن مي پردازد. نقل احوال و حکايات بزرگان تصوف و استشهاد به کلام آنان و همچنين ذکر آيات و احاديث و اشعار مناسب از ويژگي هاي اين تفسير مختصر است. نثر کتاب ساده و فصيح و به دور از تعقيدات و مغلقاتي است که گاه در آثار بزرگان صوفيه مشاهده مي شود. از اين کتاب ترجمه اي به زبان اردو و به کوشش محمد نذير رانجها صورت گرفته و در سال 1986 م چاپ شده است. (28)علاوه بر رساله نائيه دو کتاب ديگر به نام هاي تفسير چرخي و رساله اثبات وجود اوليا را براي او ذکر کرده اند.(29) اين رساله نوشته شاعر و عارف نامدار قرن نهم نورالدين عبدالرحمن جامي (898ق) است. کتابي کوتاه و مختصر درشرح دوبيت آغاز مثنوي مي باشد که بيشتر شارحان بدان اشاره کرده اند و گاه عين عبارت يا مضمون آنها را در شرح خود آورده اند. (30) جامي در اين شرح پس از مقدمه اي کوتاه در وصف و عظمت مولانا و اثر برجسته او و اظهار عجز از شرح اسرار و معاني بلند آن به صورت منظوم و منثور به شرح دو بيت آغازين مثنوي مي پردازد. 5-رساله النائيه (ني نامه) (ق9) اين رساله نوشته شاعر و عارف نامدار قرن نهم نورالدين عبدالرحمان جامي (م898ق)است. کتابي کوتاه و مختصر در شرح دو بيت آغاز مثنوي مي باشد که بيشتر شارحان بدان اشاره کرده اند و گاه عين عبارت يا مضمون آنها را در شرح خود آورده اند. (31) جامي در اين شرح پس از مقدمه اي کوتاه در وصف و عظمت مولانا و اثر برجسته او و اظهار عجز از شرح اسرار و معاني بلند آن به صورت منظوم و منثور به شرح دو بيت آغازين مثنوي مي پردازد.6-شرح مثنويشرحي است بر بعضي ابيات مثنوي ازشيخ علاءالدين علي بن محمد شاهرودي معروف به «مصنفک». با توجه به اينکه حاجي خليفه وفات او را در سال 875ق ذکر مي کند، اين شرح بايد در قرن نهم نوشته شده باشد. اطلاع زيادي از اين شرح و مؤلف او به دست نيامد.7-شرح ابياتي از مثنوي اين نگاشته از شمس الدين محمد اسيري لاهيجي (حدود 896 -912ق) شاعر و عارف قرن نهم ق و شارح منظومه گلشن راز است که در شرح دو بيت از مثنوي است: چون بي رنگي اسير رنگ شد موسي اي با موسي اي در جنگ شد چون به بي رنگي رسي کان داشتي موسي وفرعون دارنداشتياين کتاب در ذکر مجموعه آثار «اسيري» آمده وبه همراه پنج رساله ي ديگر وي در خاتمه ديوان اشعار او به چاپ رسيده است.(32)8-شرح مثنوي معنوي (ق9) اين شرح از شاه داعي الي الله شيرازي (م870ق)، عارف بزرگ قرن نهم از پيروان مکتب ابن عربي است. هر چند شارح کوشيد تمام مثنوي را شرح کند، ولي شرح او تفصيل لازم را ندارد و بسياري از مشکلات و غوامض مثنوي در آن فرو گذار شده است، به خصوص دفتر ششم که تنها در چهارده صفحه است و شرح 38 بيت آغازين اين دفتر را در بر دارد.(33)9-شرح ابياتي از مثنوي شاه داعي به گزارش بيت هايي از مثنوي مي پردازد که به وحدت وجود اشاره دارد و بيشتر بيت هايي اند که واژه رنگ در آن به کار رفته است.گويا شارح بعد از نوشتن شرح اين ابيات که حدود هجده بيت از مثنوي است، آن را به شرح مثنوي خود که ذکر آن گذشت افزوده است و مصحح آقاي محمد نذير رانجها آن را در ذيل توضيحات ابيات مربوط در دفتر اول آورده است. (34) 10-کاشف الاسرار و مطلع الانوار(ق10) اين نوشته به ظريفي حسن چلبي (م942ق)تعلق دارد. صاحب کشف الظنون از آن ياد مي کند.شرحي است بر بعضي از ابيات دفتر اول مثنوي تا پايان داستان پادشاه و کنيزک. نام وي در کتاب مولويه بعد از مولانا به عنوان «تذکره نويس» آمده است. (35) 11-شرح مثنوي (ق10) ولي حسن بن علي کاشفي بيهقي (م910ق) صاحب لب لباب مثنوي و لباب المعنوي في انتخاب المثنوي به اين شرح پرداخته است. صاحب الذريعه سه شرح مثنوي را به وي نسبت داده است (36) و در کشف الظنون نيز از لباب المعنوي وي ياد شده است. (37) شايد منظور صاحب الذريعه علاوه بر شرح مثنوي دو انتخاب مثنوي از وي است که هر دو شرح گونه اي بر مثنوي به حساب مي آيند، چرا که وي در اين دو کتاب ابيات هم مضمون را در کنار هم آورده و بدين شيوه هر بيتي را با بيت ديگر مثنوي شرح کرده است. 12-شرح مثنوي معنوي (ق 10) اين شرح از مولانا جلال الدين واعظ بخارايي است که ظاهراً همان شاه جلال بخارايي از سادات شيراز است (م944ق) که شرحي بر گلشن راز نيز نوشته است. (38) 13-شرح مثنوي معنوي (ق10)اين شرح سامان يافته مولانا ادريس فرزند حسام الدين بدليسي (تبليسي) و در گذشته 926-930ق است که احمد منزوي در نسخه هاي فارسي از آن خبر داده است. اين شرح را شارحي به نام سلطان خان عثماني نوشته است. علاوه بر اين شرحي برگلشن راز نيز داشته است.(39) 14- اختيارات مثنوي(ق 10)شرح برخي ابيات دشوار مثنوي معنوي است که به انتخاب و همت احمد دده صبوحي توقادي، شيخ مولوي خانه يني قاپو (م 954ق) نوشته شده است. شارح در بين مولويه از احترام والايي برخوردار است و اين همان کسي است که در باب شرح دفتر هفتم مثنوي به انقروي اعتراض مي کند و مي گويد: «چنانچه به تدريس آن برخيزد، کرسي درسش خراب مي کنم». (40) از اين شرح اطلاعات زيادي در دست نيست. (41) 15-شرح مثنوي معنوي (ق10) از اين شرح تنها ني نامه خبر داده است وشارح آن را عبدالوهاب بن جلال الدين همداني معروف به «صابوني» (م 948ق) معرفي کرده است. به قول رضا شجري اين شارح همان کسي است که مناقب العارفين افلاکي را در سال 945ق با نام ثواقب المناقب تلخيص کرده و به فارسي بر گردانده است. (42) وي يکي از مشايخ نقشنبدي همدان بوده که به مصر مهاجرت کرده و مدتي در مولوي خانه قاهره اقامت داشته و پس از مسافرت به مدينه و گذراندن آخرين سال هاي عمر خود در همان شهر وفات کره است. (43) 16-شرح مثنوي مولوي (ق10)اولين شرح منظم و کاملي است و از سروري (مصلح الدين مصطفي بن شعبان) شاعر عثماني مي باشد. شارح در قرن دهم (897-969ق) زندگي مي کرده است و اهل گليبولي بوده است. وي هر روز در مدرسه خود مثنوي تدريس مي کرد. وي پس از نوشتن جلد اول و شرح و تقديم آن به سلطان مصطفي به امراو جلد دوم شرح را نيز مي نگارد. حاجي خليفه در کشف الظنون از اين شرح ياد کرده است. (44) سروري به سه زبان فارسي، ترکي و عربي مسلط بوده و داراي آثاري چون شرح بوستان سعدي (به فارسي)، شرح روح الارواح(به عربي)، شرح ديوان حافظ (به ترکي)، شرح گلستان سعدي و کتاب بحرالمعارف در عروض و قافيه (به فارسي) و.. مي باشد.(45) 17-گلشن توحيد (ق10) شرحي است منظوم بر مثنوي مولوي که با قلم ابراهيم بن صالح مغلوي شاهدي دده (م حدود 975ق)است. وي يکي از پيروان مکتب موليه مي باشد. از زندگي وي اطلاع چنداني در دست نيست. اما عنوان برخي آثار در دسترس ديگر وي عبارت است از: فرهنگ فارسي به ترکي، ديوار اشعار. شارخ ششصد بيت از ابيات زيبايي مثنوي (هر دفترصد بيت) را انتخاب کرده و با سرودن پنج بيت در وزن مثنوي براي هر بيت مثنوي آن را شرح کرده است. وي با ايجاد ارتباط بين ابيات توانسته است آن را به صورت مجموعه اي پيوسته و منظم و مشحون از اسرار عشق لآلي و گوهرهاي ثمين عرفان سازد. در هر حال اين شرح يک شرح خوب و جامع نمي تواند باشد. (46)18-ازهار مثنوي و انوار معنوي(ق10)اين شرح اثر علائي بن محبي الواعظ الشيرازي (م 902ق) است که بخش هاي پراکنده معارف بهاء ولد را نيز گرد آورده است. شارح پس از شرح ديباچه، لغات دشوار و عبارات عربي و فارسي مثنوي را به ترتيب الفبايي به ترکي ترجمه مي کند و احياناً توضيح مي دهد. حاجي خليفه از اين اثر ياد کرده است. (47) 19-شرح جزيرةالمثنوي (ق10)شرح منتخبي از مثنوي مولاناست، از يوسف دده معروف به سينه چاک (م935ق). 360بيت از ابيات مثنوي را که معمولاً با هم تناسب داشته اند، گزينش کرده و سپس به همت عبدالله بن محمد رئيس الکتاب العثمانيه و شيخ مولوي خانه ي شام (م1072ق) به سال 979 ق به ترکي شرح کرده است. اين شرح کم حجم از همان آغاز مورد پسند صوفيه و مولويان واقع شده است، به طوري که غالب شاعر (شيخ خانقاه غلطه م 214ق) شرح ديگري بر اين شرح زده است و سمحات لمعات بحرالمعنوي في شرح الجزيره المثنوي نام گرفته است.(48) 20-شرح فاتح الابيات(ق10)مشهورترين و جامع ترين شرح ترکي بر مثنوي است که رسوخ الدين اسماعيل انقروي از مشايخ بزرگ طريقه موليه نوشته است. وي علاوه بر اين شرح عظيم بر مثنوي آثار ديگري دارد، از جمله: زبده الفصوص (خلاصه فصوص الحکم ابن عربي)، شرح هياکل النور شيخ شهاب الدين سهروردي(به زبان ترکي عثماني)، مفتاح البلاغه (در بلاغت و قواعد ادبي)، نصاب مولوي (به فارسي)، شرح قصيده تائيه با نام مقاصد العليه.(49) اين شرح را عصمت ستارزاده به فارسي برگردانده و در سال 1374 به همت انتشارات زرين درهفده جلد به چاپ رسيده است. 21-شرح مثنوي معنوي (ق11)از شروح هندي در قرن يازدهم ق است. شارح آن مير محمد نورالله احراري (م10730ق) است که از ايام جواني تا زمان شرح که روزگار ميان سالي را مي گذرانده، به خواندن مثنوي اشتغال داشته و ياد داشت هايي بر آن مي نوشته است. اين شرح در حقيقت، تفصيل و تدوين همان ياد داشت هاست که به تمناي گروه زيادي از طلاب صورت پذيرفته و در حاشيه مثنوي نوشته شده است. اين شرح در سال 1293 ق در بمبئي به چاپ رسيده است. شارح علاوه بر مثنوي، گلستان سعدي و يوسف و زليخاي جامي را نيز گزارش کرده است.(50) 22-فتح المثنوي (ق11)شرحي است بر مثنوي به قلم شاه فتح محمد بن عيسي جندالله برهان پوري (م 1080ق)از علما و عرفاي هند که به لقب «عين العرفا» نيز ظاهراً شهرت داشته است. نام شرح بي گمان از نام شارح گرفته شده است. آثار شارح در موضوعات مختلف، آشنايي و تبحر او در زمينه هاي فلسفي، عرفاني و ديني خاطر نشان مي کند. منزوي هفت اثر از او ذکر کرده که برخي از آنها عبارت اند از: مفتاح الصلاه، فتوح العقايد، المذاهب الاربعه، فتح الطريقه، تحقيق وحدت الوجود.(51) 23-شرح بيتي از مثنوي (ق11) شرحي است بر يک بيت از مثنوي: هر که بالا تر رود ابله تر است استخوان او بتر خواهد شکست قطب الدين محمد فرزند شيخ علي شريف لاهيجي اشکوري (م1075ق) شاگرد ميرداماد آن را شرح کرده است و احمد منزوي نيز در فهرست مشترک بدان اشاره کرده است. (52) 24-شرح مثنوي (ق11)اين شرح از ابوالمعالي لاهوري (م1024ق)است که برخي ابيات دشوار مثنوي را شرح کرده و آن را به شاهزاده دارا شکوه سپرده است و او اين شرح را همراه تأليف ديگرش سکينة الاولياء حدود 1058 آورده است. (53) 25-شرح مثنوي (ق11)شرحي است بر مثنوي از ميرزا حسن بن محمد صادق خان که صاحب الذريعه از آن خبر داده است. اين شرح يکي از شروح قرن يازدهم ق است که در زمان شاه عباس اول نوشته شده است. (54) 26-شرح بيتي از مثنوي (ق11)در شرح بيتي از مثنوي است: کورکورانه مرو در کربلا تا نيفتي چون حسين اندر بلا علي فرزند شيخ فضل الله گيلاني فومني زاهدي (م1018 ق) آن را گزارش و شرح کرده است. (55) 27-کنوزالعرفان و رموز اصحاب الايقان(ق11)اثر ملا محمد صالح روغني قزويني از علماي مشهور و محققان قرن يازدهم ق است که در عهد شاه عباس دوم و شاه سليمان صفوي مي زيسته است. وي شاگرد مير داماد و با شيخ حرعاملي و علامه مجلسي نيزهم عصر بوده است. از آثار او مي توان به برکات المشهد المقدس (ترجمه فارسي عيون الاخبار)، ترجمه صحيفه سجاديه، ترجمه محاضرات راغب اصفهاني، عهدنامه مالک اشتر، شرح نهج البلاغه، ترجمه توحيد مفصل و.. اشاره کرد.(56)اين شرح شرح دفتر چهارم مثنوي است که در 1374 به کوشش محمد رضا بندرچي و اهتمام انتشارات معارف به چاپ رسيده است. 28- مکاشفات رضوي مولوي (ق11)از شروح فارسي و ارزشمندي است که در شبه قاره هند در قرن يازدهم ق به رشته تحرير درآمده است. از زندگي شارح اطلاع چنداني در دست نيست. گويا اين شرح در 1084 ق نوشته شده و شارح با وجود وظايف ديواني با عشقي تمام و شوري تام در فرصت هاي به دست آمده به شرح مشکلات و دقايق و نکات ابيات مثنوي مي پردازد و براي رسيدن به مقصود دست ارادت به دامان حضرت علي بن موسي الرضا (عليه السلام) مي زند و شرح خود را به تيمن و تبرک به مکاشفات رضوي مي نامد. اين کتاب را انتشارات روزنه در سال 1377 به چاپ رسانده است.29-لطائف المعنوي من حقائق المثنوي (ق11)شرحي است بر ابيات دشوار و عبارات عربي مثنوي از قرن يازدهم ق که به کوشش عبداللطيف عباسي گجراتي (م 1048 ق) نوشته شده است. اين شرح نيز در حقيقت حاشيه هايي است که شارح بر کنار نسخه خود نوشته بود و سپس با افزودگي و تفصيل بيشتر در اين کتاب گردآورده است. شارح علاوه بر اين شرح داراي آثار ديگري چون مرآت المثنوي و لطائف اللغاث (توضيح لغات مثنوي) است که هر دو از آثار ارزنده درباره مثنوي است. اين کتاب بارها در لکهنور و کانپور و ايران به چاپ رسيده است. علاوه بر اين حديقه سنايي را نيز شرح کرده است و تاريخ نگارش آن بين سال هاي 1032 - 1042 ق است. (57) 30-شرح منتخبي از جزيره المثنوي (ق11)مولوي جوري شاعر و خطاط قرن يازدهم ترکيه (م 1065م) چهل بيت از شرح مثنوي جزيره المثنوي تأليف يوسف دده(سينه چاک) را انتخاب کرده و هر بيت را در همان وزن و پنج بيت به ترکي شرح کرده است. اين شرح همراه اثر ديگرش حل تحقيقات در 1269ق به چاپ رسيده است. (58) 31-شرح مثنوي(ق11)شرحي است بر قسمتي از دفتر اول مثنوي (تا حکايت شير و نخجيران) که آن را شيخ عبدالمجيد سيواسي مشهور به شيخ سيواسي از صوفيان پر نفوذ قرن يازدهم (م 1040يا 1049ق) به ترکي شرح کرده است. از اين شرح نسخه اي در کتابخانه دانشگاه استانبول موجود است که دو سال پيش از مرگ وي نوشته شده است.(59)32-جواهر بواهر مثنوي (ق11) شرحي است ترکي و مفصل بر مثنوي از صاري عبدالله افندي (922 - 1007ق) که آن را در پنج و 2250 صفحه تدوين کرده است. وي ابيات مثنوي را از همان آغاز دفتر اول مصرع به مصرع و گاه بيت به بيت شرح مي کند و بحث درباره موضوعات مختلف شاعران صوفي و ذکر اشارات و تلميحات قرآني و حديثي از ويژگي هاي اين شرح است. (60) نيکلسون از اين شرح به اثري پر اطناب ياد مي کند و در شرح خود از آن استفاده کرده است. (61) 33-شرح مثنوي (ق11)شرحي است ترکي بر مثنوي از شمعي که پس از شرح سروري قديمي ترين شرح ترکي به حساب مي آيد. شارح اين شرح را در سال 995ق به فرمان سلطان مراد سوم آغاز کرده و در سال 1009 ق به پايان برده است. دفتر ششم آن به علت مرگ سلطان مراد هفت سال به تعويق افتاده است. اين شرح در بين صوفيان شهرت فراواني داشته است، با وجود آنکه اغلاط و اشتباهات زيادي در آن يافت مي شود و پاره اي از آنها را انقروي در شرح خود متذکر شده است. (62) 34-شرح مثنوي(ق11)سودي، شارح مشهور ديوان حافظ، از مردم بوسني شرحي به زبان ترکي بر مثنوي نوشته است که چندان شهرت و اعتباري به دست نياورده است.شارح به آموزش غلامان در کاخ ابراهيم پاشا مشغول بوده و از اين راه امرار معاش مي کرده و سرانجام به سال 1000 يا 1005در گذشته است. (63) 35-شرح مثنوي معنوي (ق11)شرحي است بر مثنوي از شاه فقير بن عبدالرحمن شکارپور سندي (1100-1195ق) از شارحان و نويسندگان افغاني الاصل قرن دوازدهم که علاوه بر اين شرح آثار ديگري از خويش به جاي گذاشته است که از آن ميان عبارت اند از: مکتوبات به فارسي و عربي، فتوحات الغيبيه في شرح عقائد الصوفيه، وثيقه الاکابر، فيوضات الهيه، قطب الارشاد يا مدارج عاليه، طريق الارشاد.(64)36-اسرارمثنوي و انوار معنوي(ق12)اين شرح که به اسرار نامه نيز معروف است، از شارحي افغاني تبار به نام عبدالله خويشگي قصوري فرزند عبدالقادر بن احمد شورياني و غلام معين الدين متخلص به عبدي است. منزوي علاوه بر اين شرح پنج اثر ديگر از او ياد مي کند. تاريخ تأليف اين شرح را حدود 1096-1105نوشته اند.(65)37-حل مثنوي (ق12) شرحي است از شاه محمد افضل اله آبادي (م1124ق) معروف به ثابت که آن را به سال 1104 ق تأليف کرده است.نام نگارنده به سه صورت افضل، محمد افضل، شاه افضل ذکر شده است. وي علاوه بر اين شرح به شرح اسکندرنامه نظامي نيز اقدام کرده است که از آن اطلاعي در دست نيست. شرح مثنوي او با اين بيت آغاز مي شود: خدا را شکر کز لطف قوي داد توفيقم به حل مثنوي (66)38-مغني محمد عابد (ق12) گزارش مثنوي است از شارحي به نام محمد عابد از شارحان قرن يازدهم و دوازدهم ق که اين شرح را به سال 1100 ق آغاز کرده است و از شروح مثنوي شيخ محمد ابهري، عبداللطيف و خوارزمي استفاده کرده است.(67)39-شرح مثنوي (ق12) شرحي است در حل مشکلات برخي ابيات مثنوي مولانا که آن را شکر الله خان خاکسار (م1108ق) به خواهش عاقل خان رازي نوشته است که شارح در ضمن شرح از او ياد مي کند و گويا شارح داماد عاقل خان بوده است. (68)40-شرح مثنوي معنوي (ق12)منزوي اين شرح را از عبدالله ملتاني (متولد 1112ق) دانسته، چون تاريخ نسخه اي که در کتابخانه لاهور باقي است، 1138ق در عهد محمد شاه ثبت شده است.(69)41-حيات المعاني (ق12)شرح منظومي است بر مثنوي معنوي از ملاجيون سيالکوتي که آن را در زمان حکمراني اورنگ زيب (1068-1180ق ) به دستور محمد عزيزخان از نزديکان آن پادشاه نوشته است؛ ظاهراً از اين شرح به نام هاي ايضاح المعاني و ارشاد نيز ياد شده است. (70) 42-شرح مثنوي (ق12) شرحي است بر مثنوي از شاه بهلول برکي جالند هري بخارايي (م 1170ق) که ازنويسندگان و شارحان شبه قاره به حساب مي آيد.پدرش اوحدالدين ميرزا خان بخارايي نيز مردي عالم و نويسنده بوده است و دو کتاب از او به نام هاي نثر الجواهر و نظم الدرر و المرجان ذکر شده است. شارح نيز آثار ديگري غير از اين شرح دارد که عبارت اند از: شرح ديوان صائب، شرح ديوان علي کشميري، شرح ديوان حافظ، ديوان بهلول، شرح ديوان ناصر علي، عقايد عليمه در مذهب صوفيه، فوائد في علم العقائد. (71) 43-مراد المثنوي (ق12)شرحي است بر دفتر چهارم مثنوي از مراد علي بن عبدالعزيز بخارايي که آن را در 417 صفحه نوشته است. اين شارح در قرن دوازدهم زندگي مي کرده و شرح او به خط مير سيد سجاد حسيني کاظمي به تاريخ 1194ق کتابت شده است. (72) اطلاعي بيش از اين در دست نيست. 44-حل مثنوي معنوي (ق12) شرحي است بر برخي از ابيات دشوار مثنوي از امام عبدالعزيز بن شيخ علي محمد بن ملاخداد که زمان اعتکاف در مسجد جامع پادشاهي اسلام آباد نوشته است. تنها نسخه خطي آن به خط نستعليق در سال 1146ق در 280صفحه نوشته شده است و در کتابخانه «اتک مکهد» پاکستان نگهداري مي شود. (73) 45-مخزن الاسرار (ق12)شرحي است از عبدالغني بن اسماعيل نابلسي (م 1143ق) که از صوفيان قرن دوازدهم بوده و کتاب عقداللؤلوئيه او مشهور است. (74) گولپينارلي تنها از شرح وي بر ديباچه مثنوي با نام کتاب الصراط الساوي في شرح ديباچه المثنوي نام مي برد. (75) 46-شرح مثنوي معنوي (ق12)محمد زاهد معروف به درويش که از زندگي وي اطلاع چنداني در دست نيست. از شرح چنان بر مي آيد که شارح با اصطلاحات و رموز عرفاني آشنا بوده و شروح شارحان ديگر را ديده، چرا که شارح گاه به نقل و گاه به نقد نظر شارحان ديگر پرداخته است. تنها يک نسخه از آن در کتابخانه ملي وجود دارد که شرح دفتر دوم وسوم مثنوي است و داراي 86 برگ است. احتمالاً اين شرح در قرن دوازدهم نوشته شده است. (76)47-اسرار الغيوب (ق12) شرحي است بر ابيات دشواري مثنوي و مشکلات تمام مثنوي که در سال 1120 ق به قلم خواجه ايوب صفوي پارساي لاهوري (م1155ق) در پاکستان نگاشته شده است. استاد فروزانفر در مقدمه شرح مثنوي شريف آن را معرفي کرده است.(77) 48-مخزن الاسرار(ق12) از شرح مشهور مثنوي است که به سال 1140 قدر هندوستان نوشته شده است و به شرح اکبر آبادي نيز معروف است. شارح در اين شرح از شروح قبل از خود استفاده کرده و از آنها ياد نموده است. اين شرح در سال 1312 به صورت سنگي در لکهنو به چاپ رسيده است و فروزانفر و نيکلسون در شروح خود از آن استفاده کرده اند. (78) 49-روح المثنوي(ق12) از شروح معروف ترکي است که مورد استفاده نيکلسون نيز بوده است. شارح 738 بيت از دفتر اول مثنوي را به تفصيل شرح کرده است. هر چند اين شرح ناقص است، اما مورد توجه شارحان بعد قرار گرفته است. مؤلف در قرن يازدهم و دوازدهم (1063-1137ق) مي زيسته و اثرش در سال 1287ق در استانبول به چاپ رسيده است. (79) 50-متن و شرح مثنوي (ق13) حاشيه اي مفصل بر مثنوي است که به قلم شارحي هندي به نام حاج امدادالله مهاجر مکي (م1317ق) نوشته شده است و اول بار در کانپور هند به سال 1270 ق در هفت جلد به چاپ رسيده است. شارح از برخي شروح قبل از خود نيز استفاده کرده است و مي گويد که اين شروح را به امر مولانا احمد حسن نوشته است.(80)51-شرح مثنوي معنوي (ق13)شرح مختصري بر مثنوي مولاناست که به هميت حامدبن ملاعلي بيساراني تأليف شده است. شارح از شاگردان و مريدان عثمان ثاني بوده و سي سال در خدمت او به طي مراحل تصوف اشتغال داشته است و اين شرح را نيز به در خواست فرزندان مرشدش در سال 1281 ق شروع کرده است. نسخه اي از اين شرح در کتابخانه آيةالله مرعشي نجفي است که تا نيمي از دفتر پنجم شرح شده است. اين نسخه داراي 421 صفحه و به خط مؤلف است. (81)52-شرح مثنوي معنوي (ق13)شرح منظومي است از آخوند ملامحمد علي نوري (م 1252 ق) از علماي اماميه و از عرفاي قرن سيزدهم که نسخه اي از آن در کتابخانه ملک وجود دارد. شارح 125 بيت از مثنوي را با 725 بيت از اشعار خود (به ازاي هر بيت، پنج) شرح کرده است. (82) 53-دفع شبهات (ق 13) از شخصي به نام ديارام (ظاهراً متولد 1204ق) که منزوي بدان اشاره کرده است. در واقع نامه ي او به شخصي به نام سيد کرم علي است و درآن کوشيده به برخي شبهات مردم در برخي سروده هاي مثنوي پاسخ دهد. از شارح اطلاع زيادي در دست نيست. منزوي اشاره کرده وي از گردآورندگان کتاب اشارات صاحب از سيد فتح علي حسيني معروف به فتح الله گرديزي (م 1224ق) است.(83) 54-شرح مثنوي وقار (ق13)شرحي است شش جلدي (در سه جلد) که با مقدمه محمد الهي بخشي در سال 1290 ق در مطبعه نولکشور لکهنو چاپ شده است. شاعري به نام يا تخلص «وقار» زندگي مولوي را به شعرسروده است که در همين شرح چاپ شده است. (84) 55-شرح بيتين مثنوي يا ني نامه (ق 13) شرحي است بر دو بيت آغازين مثنوي که درويش محمد قادري آن را نوشته است و احمد منزوي در فهرست مشترک آن را جزء مکتوبات سده سيزدهم ق آورده است و محمد نذير رانجها از وجود آن در موزه کراچي خبر داده است. (85) 56-شرح مثنوي معنوي (ق13)گزارشي است منظوم بر هيجده بيت آغاز مثنوي از خالص طالباني فهاراني قادري، عبدالرحمان مفوض بالله، فرزند شيخ احمد، فرزند شيخ محمود که آن را در سال 1250ق به در خواست عده اي از درويشان فراهم ساخته است. شارح نخست ديباچه اي به نثر مي آورد و سپس با 271 بيت شعر ني نامه مولوي را شرح و گزارش مي کند.(86) 57-مفتاح المعاني(ق13) اين شرح در واقع حاشيه اي است بر مثنوي از شاه عبدالفتاح حسيني عسگري (م 1309ق) که در سال 1293ق در بمبئي به چاپ رسيده است. (87) 58-شرح مثنوي معنوي (ق13) شرحي است منظوم بر قسمتي از دفتر اول مثنوي مولانا (تا آغاز قصه شاه و کنيزک) که آن را سردار مهر دل خان محمد زايي قندهاري که در کراچي مي زيسته، سروده است. اين شرح در پايان سده سيزدهم ق نوشته شده است.(88)59-شرح بيتي از مثنوي (ق13) گزارشي است بر بيت زير از مثنوي: چون که بي رنگي اسير رنگ شد موسي اي با موسي اي در جنگ شد که آن را سيد صدرالدين کاشف دزفولي کرمانشاهي متخلص به کاشف (م 1258ق) شرح کرده است. (89)60-فتوحات معنوي (ق13)از شروح معروف هندي است که در قرن سيزدهم به قلم عبدالعلي محمد بن نظام الدين محمد سهالوي معروف به بحرالعلوم (م1325ق) به نگارش در آمده است و در سال 1293ق به صورت سنگي درلکهنو به چاپ رسيده است که نسخه اي از آن در ايران موجود است و خانم آن ماري شيمل آن را بهترين ديباچه و راهنماي الهيات مولوي دانسته است. (90) 61-شرح اسرار (ق13) از آثار عارف بزرگ و فيلسوف و حکيم و برجسته قرن سيزدهم ق حاج ملاهادي سبزواري (م 1290ق)است. شارح کوشيده مثنوي را با موازين حکمت و شريعت تفسير کند و در واقع پيوندي بين افکار مولوي و مکتب ملاصدرا (صدرالمتألهين) به وجود آورد. اين شرح به کوشش مصطفي بروجردي و همت انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در سه جلد و در تهران چاپ شده است. (91) 62-المنهج القوي (ق 13) مشهورترين تفسيرمثنوي به زبان عربي است که شارح آن يوسف بن احمد مولوي در قرن سيزدهم مي زيسته و در سال 1289ق در مصر به چاپ رسيده است. شارح نخست تمام ابيات مثنوي را به زبان عربي برگردانده و سپس به شرح ابيات پرداخته است. شارح در اين شرح از فاتح الابيات استفاده فراوان برده و گويا ترجمه گونه اي از آن است. (92)63-شرح مثنوي(ق13)شرحي کامل و مختصر و موجز بر مثنوي به زبان ترکي از شيخ مراد بخاري (م1265ق) از علماي بزرگ قرن سيزدهم است. شارح از پيروان طريقت نقشبنديه و همچنين «خمرويه» بوده است و به تدريس مثنوي مشغول بوده و شرح خود را از سال 1255 ق آغاز کرده و تا حدود سال 1267 ق به پايان برده است. (93) 64-ترجمه و شرح مثنوي (ق13)شرحي است بر مثنوي به ترکي از عابدين پاشا (م1259ق) از اهالي پروز و براي تقديم به دربار در يک جلد تدوين شده است. نخستين بار به سال 1886م (1286ق) در مجله اي نفيس در مطبعه ي سيواس چاپ شده است و بار ديگر در شش جلد در استانبول به چاپ رسيده و نيکلسون از آن استفاده کرده است. (94) 65-ره آورد مثنوي (ق14) شرح مختصري است بر ابيات مشکل شش دفتر مثنوي که به ذوق و نظر حاج ميرزا محسن عماد اردبيلي (م 1332ق) انتخاب و شرح شده است. اين کتاب به سال 1356 از سوي انتشارات عطايي در تهران به چاپ رسيده است. 66- شرح مثنوي (ق 14) از شروح معاصر ترکي است که به قلم احمد عوني قنق (م 1357ق) نوشته شده است و به سياق آراي ابن عربي به خصوص نظريه وحدت وجودي شرح شده است. گولپينارلي درباره آن گفته: «اگر چه شرحي بهتر از شارحان ديگر بر مثنوي فراهم آورده، اما از آنجا که وي نيز منابع عمده را مد نظر قرار نداده و گاه به تعبير فني سخنان مولوي پرداخته، لذا شرح وي هم نمي تواند ماهيتي علمي عرضه کند». (95) 67- مثنوي در سلوي (96) (ق14) شرحي است از مولوي طاهر اولغون (م 1369-1370ق) مدرس مسجد جامع سليمانيه که سال ها در آنجا به تدريس مثنوي پرداخته است. اين شرح که در واقع تقريرات اوست و بيشتر دفتر اول را در بر دارد، به صورت «درسهايي از مثنوي» در سال هاي 1349 - 1350 به چاپ رسيده است.(97) 68-مفتاح العلوم مولانا (ق14) شرحي است به زبان اردو بر مثنوي از مولانا ميرزا محمد نذير نقشبندي مجددي که در سال 1344 ق در لاهور پاکستان به چاپ رسيده است. يک نسخه از آن در مرکز تحقيقات فارسي ايران و پاکستان وجود دارد. (98) 69-ترجمه و حاشيه مثنوي (ق 14) اين ترجمه به زبان اردو و به همراه حاشيه آن در سال 1394به همت قاضي سجاد حسين دهلوي تأل�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6616]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن