تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ما قومى هستيم كه تا گرسنه نشويم غذا نمى‏خوريم و تا سير نشده‏ايم دست از غذا مى‏ك...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815376158




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بهاریه فاضل میبدی/ ای برادر عقل یکدم با خود آر


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه  - یادداشت نوروزی حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی فاضل میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و استاد دانشکده مفید قم را در مجله نوروزی خبرآنلاین بخوانید.   باغ دل را سبز و تر و تازه بین با طلوع بهار در طبیعت و سرآغاز سبزی و سرور دو چیز در جان هستی، به‌ویژه جان آدمی، شکوفا می‌شود یکی امید و دیگری آزادگی.  طبیعتی که سردی زمستان او را فرا گرفته بود و عوامل تخدیر او را به خواب برده بودند با امیدی دیگر آزادگی خود را بازمی‌یابد و انقلابی در پهنه هستی ایجاد می‌کند و شاید برای انسان افسرده این روزگار، که عوامل یأس و نومیدی از هر سو او را در چنگال خود گرفته و می‌رود تا هر امیدی را از انسان برگیرد، زیباترین روزنه امید، روزنه‌ای است که خورشید بهاری در آن نورافشانی می‌کند و انسان خسته از دروغ و نفاق و ریا را به سبزی و صفا و صداقت در خاک می‌خواند. راستی در این عالم چه گوهری پاک‌تر و باصفاتر از خاک است. خاک یعنی منشأ هستی انسان و محل بازگشت انسان. چه فلسفه زیبایی دارد این سجده‌ای که مسلمانان روزی چندین بار در نماز انجام می‌دهند. در کنار انس با خداوند، سر بر خاک گذاشتن و منشأ ‌و بازگشت خود را دیدن و بوسیدن و استشمام کردن. شخصی از پیامبر(ص) سؤال کرد چرا در نماز برای رکوع باید یک بار خم شد و برای سجده دو بار؟ حضرت در جواب فرمود: «دو بار سجده رفتن، یعنی بار نخست می‌گویی: ما از خاکیم و بار دوم می‌گویی ما به خاک بازخواهیم گشت. شگفت اینکه، خاک هم، از عشق بر افلاک می‌شود؛ به ‌قول مولوی: جسم خاک از عشق بر افلاک شد کوه در رقص آمد و چالاک شد چالاکی کوه و عشقبازی خاک الهامی است که بر قلب انسان می‌نشیند و انسان با الهام از این طبیعت خاکی درس آزادگی، عشق و امید می‌آموزد. انسان چون فرزند طبیعت است، دمادم در او خزان و بهار است. مهم این است که این خزان خسته و خواب‌آور به بهار نشاط و نشو و نما تبدیل شود. ای برادر عقل یکدم با خود آر دم به دم در تو خزان است و بهار باغ دل را سبز و تر و تازه بین پر ز غنچه و ورد و سرو و یاسمین این سخن‌هایی که از عقل کل است بوی آن گلزار و سرو سنبل است چه نیرویی می‌تواند باغ دل را سبز و تر و تازه نماید؟ آیا این جز عشق و امید خواهد بود؟ نو شدن در بهار طبیعت به معنای تغییر ظواهر زندگی نیست که عمدتاً آن را دنبال می‌کنند و به دنبال نوسازی آنچه دیگران می‌بینند، می‌باشند. نو شدن در بهار طبیعت، یعنی تجدید امید و عشق و این که نهال عشق و امید را در دل فسرده خود بکاریم و زندگی را، از لحاظ روح، معنای دیگری بخشم و با آدمیان از در صلح و صفا برآییم. به تعبیر حافظ «خوشدل» بودن و دیگران را خوشدل کردن مهم‌ترین پیام بهار است. نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گِل باشی در چمن هر ورقی دفتر خال دگر است حیف باشد که ز حال همه غافل باشی گرچه راهی است پر از بیم زما تا بر دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی شاعران با احساس پارسی‌گو تعالیم بزرگی از طبیعت بهار می‌گرفته‌اند و چراغ دل خود را از باد بهار و نسیم نوروزی برافروخته می‌داشته‌اند: زکوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی خواسته حافظ از آدمیان این است که همانند غنچه از پرده برون آیند و در زندگی شفاف باشند. بزرگ‌ترین رنجی که شاعران و روشنفکرران دردمند ما چه در این روزگار و چه در گذشته، داشته‌اند این بوده است که چرا سخن شاعران چون غنچه در پرده می‌مانده است و آرزو می‌کرده‌اند که مانند موسم بهاری و وزیدن باد نوروزی، ‌سخن‌ها چون غنچه‌ها بتواند از پرده بدرآید. شکوه حافظ از روزگار این است که چرا در موسم بهار در پرده سخن می‌گوید و نمی‌تواند رازگشایی کند. او بهترین ویژگی بهار را رازگشایی طبیعت می‌داند و این غنچه‌ها هستند که راز خود را از پس پرده به نمایش می‌گذارند. غنچه و جودی انسان اگر در نوروز و سرآغاز فصل بهار نشکفد و چون رازی در پرده بماند و در بهار گرفتار یخ‌های زمستانی باشد، پژمرده خواهد شد. به ظاهر بهار و در واقع خزان خواهد بود. انسان موجودی طبیعی است و باید همراز و همراه طبیعت باشد. همان طور که انتظار انسان از طبیعت این است که هویت واقعی خود را بنمایاند، انسان هم باید در این فصل هویت واقعی خود را بنمایاند. به تعبیر حافظ : عید است و موسم گل و یاران در انتظار در انتظار این که در ادبیات ما تحولی حاصل آید و عشق وصفا و دوستی در همه‌جا سایه افکند. جامعه‌ای که ادبیات آن خسته و فرسوده باشد و همواره شعارهای خشن و عبوس رواج داشته باشد، بهار و نوروز برای آن معنا نخواهد داشت. گذشتگان این مرز و بوم بهار را با ادبیات عاشقانه و اشعار انسان‌دوستانه آغاز می‌کردند و تحویل سال را تحویل و دگرگونی در حالات انسان می‌دانستند و تحویل و تحول در حالات، معنایی جز خجستگی و کامیابی و شادروزی ندارد. چه خوش است که روزی اشعار بهاریه شاعران در جراید جمع شود و نسل جوان ما را به تحولی شادمان کننده و امید و عشق آرزو دعوت نماید. به امید روزی که خزان خستگی و عبوسی و ناامیدی به عشق و امید و آرزو تبدیل شود. /62  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 495]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن