واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: این مطلب به موضوعی اختصاص دارد که شاید ریشه اصلی بسیاری از اختلافها و درگیریهای خانوادگی و اجتماعی باشد. با مرور ساده بسیاری از زندگیهایی که پایان تلخی پیدا کردهاند به راحتی میتوانیم ردپای سوءتفاهمها و قضاوتهای نادرست و بیپایهای که به شکستهشدن حرمتها و پیوندهای عاطفی میان همسران، والدین و فرزندان و آشنایان منجر شده است، ببینیم. اینجاست که با خود میگوییم ای کاش کسی بود تا به ما میآموخت چطور زندگی کنیم و مهارتهای زندگی را به ما یاد میداد.... رد پا اگر تا به امروز، گهگاهی با برخوردهای غیرمنصفانه و عجولانه روابط خانوادگی و عاطفیتان را تیره و تار کردهاید یا عادت داشتهاید به سرعت درباره آدمها اظهارنظر کنید و بعد از اینکه متوجه شدید قضاوتتان اشتباه بوده از شدت ناراحتی اوقات خودتان و دیگران را تلخ کنید، با ما همراه شوید. دکتر محمدرضا خدایی/ روانپزشک چنین معتقد است: شخصیت هر فرد متشکل از دو بخش اصلی است؛ بخشی از آن مربوط به ذات و خصوصیات ژنتیکی فرد است که آن را از والدین خود به ارث میبرد و بخش دیگر شامل مواردی است که به صورت اکتسابی و توسط یادگیری از محیط به دست میآید. یعنی امکان دارد شخصیت شما درست مانند پدر و مادرتان دارای ویژگیهای خاصی باشد یا به دلیل آنچه اطلاعات یادگیری شده و مهارتهای آموختنی مینامیم، شخصیت شما تفاوتهای اندک یا بارزی با نسل قبل داشته باشد. هر کس براساس شخصیت خود و شناختی که نسبت به محیط پیرامونش دارد و موضوع مورد نظر ، میتواند به قدرت تجزیه تحلیل و تفسیر دست یابد. قبل از اظهارنظر نکته مهمی را باید در مورد قضاوتهای صحیح و ناصحیح بیان کنم و آن ذکر این واقعیت است که ما هرگز به خاطر یک موضوع یا حادثه ناراحت نمیشویم بلکه ناراحتی، استرس و افسردگیهای ما به خاطر نگاهی است که به آن موضوع یا حادثه داریم. اگر ما نگاه خوبی به پیرامون خود داشته باشیم، اگر به آدمها و اتفاقهایی که برایمان میافتد با نگرش مثبت نگاه کنیم، همه چیز خوب خواهد بود اما اگر نگاهمان منفی باشد حتی آنچه خوب است و در ذات خود خیر و نیکی است را بد میبینیم. همه قضاوتهای غلطی که نسبت به آدمها یا موضوعها روا میداریم ناشی از همین نگرش غلط است. پنج دلیلی که باعث میشود آدمها بد قضاوت کنند: بعضیها به خاطر تیپ شخصیتیشان و اینکه افسردهخو هستند، همواره تعبیرها و تفسیرهای غلطی از محیط بیرون دارند و با نوعی بدبینی به همه چیز مینگرند. آنها محیط اطراف خود را ناامن و آدمهای اطراف خود را مرموز و غیرصادق میدانند و از این تلقی غلط، قضاوتهایی نشأت میگیرد که فقط ناشی از همان نگاه بدبینانه است و هیچ پایه و اساس منطقی ندارد. بعضیها همه چیز را غلو شده میبینند و ما بهاصطلاح میگوییم آنها نگاه سایهوار دارند. برای همین است که به قضاوتهای ناروا میپردازند. مثالی میزنم. آفتاب بعدازظهر سایه یک چوب یک متری را دو متر میکند واگر گربهای روی دیوار نشسته باشد، سایه آن همانند یک ببر بزرگ به نظر میرسد. برای همین این افراد به جای اینکه از گربه روی دیوار بترسند و به عنوان نمونه استرسی معادل 2 را از 1 تا 10 تحمل کنند آن را ببر میپندارند و با این نگاه سایهوار، استرسی معادل 9 به خود و دیگران وارد میکنند. شفافسازی و گفتوگو را به عنوان یک عادت در خودتان نهادینه کنید گاهی اوقات به دلیل اختلال شناختی، افراد همه چیز را تعمیم میدهند. آنها جزء را به کل و یک موضوع رفتاری غلط را به زیر سوال بردن شخصیت فرد نسبت میدهند و با این تعمیم کلی همواره در قضاوت دچار مشکل هستند. اگر امروز خیلی اتفاقی و به خاطر اینکه خستهاید با او مانند همیشه صحبت نکنید خواهد گفت: تازه فهمیدم که تا حالا داشته فیلم بازی میکرده و باهام خوب صحبت میکرده! به جای اینکه با خود بیندیشد که شاید او خسته بوده یا مشکلی داشته که مانند همیشه با من صحبت نکرده است. چون شناخت و درک او دچار اختلال است اینگونه میاندیشد. این افراد چون از نظر شناختی دچار مشکلاند همه چیز را نسبت به خود، آینده، اطرافیان و حتی دنیایی که در آن زندگی میکنند تیره و تار میبینند ،نداشتههای خود را بسیار و داشتهها را اندک میبینند. کمالگراها کسانی هستند که در قضاوت مشکل دارند. این افراد حد وسط را نمیشناسند. از نظر آنها دو نقطه صفر و 100 وجود دارد. اگر شما در نگاه آنها نمره 100 را به دست نیاورید، قطعا در نقطه صفر قرار خواهید داشت. فرد کمالگرا همه چیز را در شرایط ایدهآل تصور میکند؛ ایدهآلی که شاید در واقعیت زندگی دستنیافتنی باشد. او هیچوقت خوشحال نیست چون از همسرش، فرزندش و حتی خودش بیش از آنچه باید، انتظار دارد و مدام در حالت مقایسه است. او محبتهای اندکی که همسرش در توان خود دارد و برحسب شرایط موجود مثلا هدیهای به او تقدیم میکند، نمیبیند و این ناچیز شمردن و تشکر و قدردانی نکردن اوضاع زندگی را با مشکل مواجه میکند. اما شما با یک نگاه گذرا متوجه میشوید عجب همسر و فرزند یا زندگی خوبی دارد. بدبینی درصد اندکی از افراد که مبتلا به نوعی بیماری با نام اختلال هذیانی یا بیماری پارانویا هستند نیز در قضاوتهایشان دچار مشکلاند. مختل شدن قضاوت این گروه به دلیل بیماریشان است که هیچ منطقی ندارد و با بدبینی شدید همه چیز را از زیر قضاوت غلط خود نابود میکند. در مقابل این برخورد قضاوتی چه باید کرد؟ اگر ما متوجهایم که جزو یکی از این گروههای پنجگانه هستیم و در قضاوت کردنمان مشکل داریم باید به خود کمک کنیم که نیمه خالی لیوان را نبینیم یا واقعیت را درست بنگریم که چقدر از این لیوان خالی و چقدر آن پر است. گاهی شما بر این باورید که دروغگوها کسانی هستند که آنچه ندارند را داشته مطرح میکنند، در حالی که اگر کسی داشتههای خود را مخفی کند و بگوید ندارم، نیز دروغگو است. متاسفانه ما به این شخص عنوان مطلوب «متواضع» را میدهیم. به همین خاطر همه یاد گرفتهایم داشتههای زندگیمان، صفات اخلاقی خوب همسرمان، رفتارهای صحیح و مطلوب مادر همسرمان و خانواده او و دیگر موارد بیشماری که از آن بهرهمندیم را نادیده بگیریم و فقط اگر چند مورد فقدان (نداشتههای زندگی) داریم به صورت پررنگ و نمایان ببینیم. راه های تغییر و اصلاح قدم اول: ما باید سعی کنیم خود را در مقام قضاوت قرار ندهیم؛ مگر اینکه نسبت به موضوع یا فرد اشراف کامل داشته باشیم. اگر یاد بگیریم در مورد مردم قضاوت نکنیم بزرگترین قدم زندگیمان را برداشتهایم. ما عادت کردهایم به راحتی این قبیل جملهها را به زبان بیاوریم: «فلانی از این کاری که برایت انجام داد، هدفی داشت و حتما باهات کار دارد که خواسته با این لطف تو را مجبور کند توی رودربایستی بمانی»، «از طرز راه رفتنش فهمیدم قصدش چی بود؟!» پس اولین قدم این است که شما متوجه باشید آیا راجع به مردم قضاوت غلطی دارید یا حتی در مورد خودتان یا اشیای اطرافتان نگاه منفی دارید یا خیر. قدم دوم: اینکه پیشگویی و ذهنخوانی نکنید. اگر ما نگاه خوبی به پیرامون خود داشته باشیم، اگر به آدمها و اتفاقهایی که برایمان میافتد با نگرش مثبت نگاه کنیم، همه چیز خوب خواهد بود اما اگر نگاهمان منفی باشد حتی آنچه خوب است و در ذات خود خیر و نیکی است را بد میبینیم بیایید ذهنخوانی و این پیشگوییها را کنار بگذاریم. بیایید در مورد هم پیشداوری نکنیم. قدم سوم: اینکه عجول نباشید. تا چیزی را ندیدهاید یا نشنیدهاید در موردش اظهارنظر نکنید. همیشه برای اظهارنظر وقت دارید اما اگر قضاوتی کردید و حرفی را زدید که غلط بود، ناراحت میشوید که چرا عجولانه به قضاوت نشستهاید. قدم چهارم: مشورت کنید. باید برای قضاوت و تصمیمگیری در مورد کارهایتان با آنهایی که در کارهای زندگی روزمره شما نقش دارند مشورت کنید یا اگر به گمان شما مشاوران خوبی در اطرافتان نیستند با یک مشاور صحبت کنید. قدم پنجم: اینکه شفافسازی و گفتوگو را به عنوان یک عادت در خودتان نهادینه کنید. تنها با این راهحل است که سوءتفاهمی ایجاد نمیشود و قضاوت غلطی صورت نمیگیرد. چه اشکالی دارد شما به همسرتان بگویید که: «من احساس کردم نظر تو اینه، آیا درسته یا اشتباه فکر میکنم؟!»، «مادرجون، من با دیدن رفتار دیشب شما به نظرم رسید از دستم دلخورید؛ درسته؟!» کمکم باید جسارت این چنین سخن گفتن را پیدا کنید. باید آنقدر تمرین کنید تا یاد بگیرید به دیگران بگویید حس شما و آنچه در دلتان از رفتار یا گفتار او تداعی شده است، چیست. از آنها بپرسید: «آیا نظر آنها و قصدشان همین بوده یا تلقی شما غلط است؟» با این شفافسازی و صراحت لحن دیگر هیچ چیز در دلتان نمیماند که بخواهید آن را به قضاوت بگذارید. شما باید جسارت گفتن و حتی جرات شنیدن صحبتهای طرف مقابل را پیدا کنید. این رودرروسازیهاست که مسایل را حل میکند و به تبع آن جلوی قضاوتهای غلط را میگیرد. اگر خودتان نتوانستید، به عنوان گام آخر شاید بهتر باشد سراغ روانشناس یا حتی روانپزشک بروید. امکان دارد شما یا طرف مقابلتان به نوعی بدبینی بیمارگونه یا به نوعی افسردگی مبتلا باشید و از این موضوع بیاطلاعید. با مطلع شدن و درمان به موقع یا استفاده از نظرات مشاور میتوانید از روابط سالم با دیگران لذت ببرید. به هر حال شما نیز از قضاوت غلطی که در مورد دیگران میکنید آزرده خاطر خواهید شد و اول از همه خودتان رنج میکشید. سلامت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]