تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نادانى ريشه همه بديهاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806922577




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اشعاری از فریدون مشیری


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: او در رشته زبان ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت، اما آن را ناتمام رها کرد و به سبب دلبستگی بسیاری که به حرفه روزنامه‌نگاری داشت...   در ۳۰ شهریور ماه سال ۱۳۰۵ در خیابان عین الدوله (خیابان ایران فعلی) شهر تهران چشم به جهان گشود. دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در مشهد و تهران به پایان رساند و سپس وارد دانشگاه شد و در رشته زبان ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت، اما آن را ناتمام رها کرد و به سبب دلبستگی بسیاری که به حرفه روزنامه‌نگاری داشت از همان جوانی وارد فعالیت مطبوعاتی در زمینه خبرنگاری و نویسندگی شد و بیش از سی سال در این حوزه کار کرد. مشیری سالها عضویت هیات تحریریه مجلات سخن، روشنفکر، سپید و سیاه و چند نشریه دیگر را داشت. از سال ۱۳۲۴ در وزارت پست و تلگراف و تلفن و سپس شرکت مخابرات ایران مشغول به کار بود و در سال ۱۳۵۷ بازنشسته شد. او در سال ۱۳۳۳ با خانم اقبال اخوان ازدواج کرد و اکنون دو فرزند به نامهای بابک و بهار از او به یادگار مانده‌است. مشیری در بامداد روز جمعه ۳ آبان ماه ۱۳۷۹ شمسی در بیمارستان تهران کلیلنیک در سن ۷۴ سالگی درگذشت.    آفتاب پرستدر خانه خود نشسته ام ناگاهمرگ آید و گویدم ز جا برخیزاین جامه عاریت به دور افکنوین باده جانگزا به کامت ریزخواهم که مگر ز مرگ بگریزممی‌خندد و می‌کشد در آغوشمپیمانه ز دست مرگ می‌گیرممی‌لرزم و با هراس می‌نوشم  آن دور در آن دیار هول انگیزبی روح فسرده خفته در گورملب بر لب من نهاده کژدمهابازیچه مار و طعمه مورمدر ظلمت نیمه شب که تنها مرگبنشسته به روی دخمه ها بیدارو مانده مار و مور و کژدم رامی‌کاود و زوزه می‌کشد کفتارروزی دو به روی لاشه غوغایی استآنگاه سکوت می‌کند غوغاروید ز نسیم مرگ خاری چندپوشد رخ آن مغاک وحشت زاسالی نگذشته استخوان مندر دامن گور خاک خواهد شدوز خاطر روزگار بی انجاماین قصه دردناک خواهد شدای رهگذران وادی هستیاز وحشت مرگ می‌زنم فریادبر سینه سرد گور باید خفتهر لحظه به مار بوسه باید دادای وای چه سرنوشت جانسوزیاینست حدیث تلخ ما این استده روزه عمر با همه تلخیانصاف اگر دهیم شیرین استاز گور چگونه رو نگردانم من عاشق آفتاب تابانممن روزی اگر به مرگ رو کردماز کرده خویشتن پشیمانممن تشنه این هوای جان بخشمدیوانه این بهار و پاییزمتا مرگ نیامدست برخیزمدر دامن زندگی بیاویزم   کدام غبار با جوانه ها نوید زندگی استزندگی شکفتن جوانه هاستهر بهار از نثار ابرهای مهربانساقه ها پر از جوانه می‌شودهر جوانه ای شکوفه می‌کندشاخه چلچراغ می‌شودهر درخت پر شکوفه باغکودکی که تازه دیده باز می‌کندیک جوانه استگونه‌های خوشتر از شکوفه اش چلچراغ تابناک خانه استخنده اش بهار پر ترانه استچون میان گاهواره ناز می‌کندای نسیم رهگذر به ما بگواین جوانه های باغ زندگیاین شکوفه های عشقاز سموم وحشی کدام شوره زاررفته رفته خار می‌شوند؟این کبوتران برج دوستیاز غبار جادوی کدام کهکشانگرگهای هار می شوند؟   تو نسیتی که ببینی تو نیستی که ببینی  چگونه عطر تو در عمق لحظه‌ها جاری است  چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست چگونه جای تو در جان زندگی سبز است هنوز پنجره باز است تو از بلندی ایوان به باغ می‌نگری درخت ها و چمن ها و شمعدانی ها به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر به آن نگاه پر از آفتاب می نگرند تمام گنجشکانکه در نبودن تو  مرا به باد ملامت گرفته اند ترا به نام صدا می کنند هنوز نقش ترا از فراز گنبد کاج کنار باغچه زیر درخت ها لب حوض درون آینه ی پاک آب می نگرند تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است طنین شعر نگاه تو در ترانه من تو نیستی که ببینی چگونه می‌گردد  نسیم روح تو در باغ بی جوانه من چه نیمه شب ها کز پاره های ابر سپید به روی لوح سپهر ترا چنانکه دلم خواسته است ساخته ام چه نیمه شب ها وقتی که ابر بازیگر هزار چهره به هر لحظه می کند تصویر به چشم همزدنی میان آن همه صورت ترا شناخته ام به خواب می ماند تنها به خواب می ماند  چراغ ، آینه، دیوار بی تو غمگینند تو نیستی که ببینی  چگونه با دیوار به مهربانی یک دوست از تو می‌گویم تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار  جواب می شنوم تو نیستی که ببینی چگونه دور از تو به روی هرچه در این خانه ست غبار سربی اندوه بال گسترده است  تو نیستی که ببینی دل رمیده من بجز تو یاد همه چیز را رها کرده است غروب های غریب  در این رواق نیاز پرنده ساکت و غمگین ستاره بیمار است دو چشم خسته من  در این امید عبث دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است تو نیستی که ببینی!   احساس نشسته ماه بر گردونه عاج. به گردون می رود فریاد امواج. چراغی داشتم، كردند خاموش، خروشی داشتم، كردند تاراج ...  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 542]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن