واضح آرشیو وب فارسی:مهر: سياست - گام بعدي روحانيت حامي تحزب
سياست - گام بعدي روحانيت حامي تحزب
مصطفي درايتي*:تاسيس نظام جمهوري اسلامي به عنوان ساختاري با وجهه ديني و حضور پررنگ روحانيون در مصادر مختلف حكومت در سه دهه گذشته تبعات، پرسشها و تجربههاي مختلفي را در پي داشته است. نسبت روحانيت با تحزب از جمله اين موارد و مباحث قابل طرح است. در حالي كه در نظامهاي دموكراتيك و مبتني بر انتخابات، احزاب نقش اصلي و اساسي را ايفا ميكنند، چگونگي تعامل روحانيت با احزاب و به ويژه نگاه روحانيون باسابقه و موثر انقلابي به موضوع تحزب از مباحثي است كه ميتوان به آن پرداخت و در آن تامل كرد. نكته قابل توجه در اين ميان، آن است كه چهرههاي برجسته روحاني نظام در 10 سال اخير برخلاف گذشته كه كمتر وارد بحث تحزب ميشدند، كوشيدهاند بهگونهاي تمايل خود به شكلگيري احزاب و گسترش تحزب در جامعه را نشان دهند و همين تمايل چراغ سبزي شده براي رشد فعاليتهاي حزبي در كشور. از سوي ديگر، مطرح شدن محاسن فعاليت سياسي در قالب احزاب باعث شده است كه تلقي سنتي جامعه درباره فعاليت حزبي كه ريشههاي تاريخي دارد، تا حدودي ترسيم شود چرا كه هنگامي كه مردم مشاهده ميكنند ميان احزاب و چهرههاي شاخص نظام رابطه وجود دارد، در برابر پديده تحزب كمتر از خود واكنش منفي نشان ميدهند.
با اين حال، به نظر ميرسد اكنون زمان آن فرارسيده است كه دومين گام در زمينه نهادينه كردن تحزب از سوي شخصيتهاي برجسته و به ويژه روحانيون شاخص و موثر نظام برداشته شود. از اين رو، لازم است آن دسته از چهرههاي باسابقه نظام كه تحزب را يكي از اهرمهاي سلامت نظام و روشمند كردن مطالبات مردمي ميدانند، جديتر به اين مقوله بپردازند. البته اين سخن بدان معنا نيست كه اين شخصيتها حتما به عضويت يكي از احزاب درآيند يا اينكه خود مستقلا حزب جديدي تشكيل دهند، بلكه مطرح شدن موضوع تحزب در سخنرانيها و همچنين قبول دعوت احزاب براي حضور در كنگرههاي سالانه، ميتواند تاثير بسزايي در تقويت احزاب كشور داشته باشد. اين نكته را نيز بايد اضافه كنم كه اكنون ديگر مانند گذشته «فراجناحي» بودن حسن چنداني براي چهرههاي سياسي و حتي بزرگان نظام محسوب نميشود؛ زيرا همانطور كه عدهاي از اين اصطلاح به استقلال رأي تعبير ميكنند، ميتوان تفسيري ديگر نيز ارائه داد كه براي جوامع رو به توسعه و مردمسالار حسن به شمار نميرود. از اين منظر، فراجناحي بودن يعني ناتواني فرد از قرار گرفتن در چارچوب برنامهاي مدون و اين در حالي است كه اكنون هر دو جناح كشور تحزب و بالتبع آن «برنامهمحور» بودن به جاي «شخص محوري» را نقطه مطلوب فعاليت سياسي ميدانند. با اين وجود، هنوز ديده ميشود كه برخي از چهرههاي روحاني ترجيح ميدهند به جاي عضويت در احزاب، در تشكلهاي صنفي – سياسي كه صرفا روحانيان در آن ميتوانند فعاليت كنند، حضور داشته باشند كه بايد ريشه اين تمايل را در تجربه ناموفق حزب جمهوري اسلامي جستوجو كرد. در حزب جمهوري اسلامي كه اوايل انقلاب تشكيل شد، بسياري از روحانيان تراز اول انقلاب حضور داشتند و از فعالان حزبي به شمار ميرفتند، اما پس از انحلال اين حزب آنان ترجيح دادند در تشكلهاي صنفي به فعاليت بپردازند. با وجود اين، از آنجا كه عمل سياسي فعاليتي عمومي به شمار ميرود، به نظر من بهتر است كه فعاليت روحانيون نيز در كنار ديگر آحاد جامعه انجام شود كه امكان چنين فعاليتي در احزاب فراهم ميشود. از اين رو، بار ديگر تاكيد ميكنم كه براي روحانيان علاقهمند به فعاليت سياسي كه ميخواهند فعاليت ماندگاري در اين عرصه داشته باشند همچنين از تحولات پرشتاب جامعه بهطور مناسب آگاهي پيدا كنند، حضور در احزاب يكي از بهترين راهكارهاست. در پايان بايد گفت كه عضويت در احزاب به دليل شريك شدن فرد در خردجمعي عمل سياسي پاكيزهتر و كمخطاتري را به دنبال خواهد داشت.
* عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت
يکشنبه 10 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]