واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - ساسان گلفر سینمای کره خوب، بد و عجیب وسترن شرقی هم از آن نمونههای جمع اضداد است که در اینسالها در آثاری مانند شمشیرزن شهر دو پرچم (1991)، دره خورشید (1996)، جنگجوی وسترن سوکیایی (2007) و خوب، بد و عجیب (2008) مصداق پیدا کرده است. «خوب، بد، زشت» فیلمی که تولیدش دو سال طول کشیده و گفته میشود 17 میلیون دلار صرف تولید آن شده، به کارگردانی کیمجی وون (خانواده آرام و زندگی تلخ و شیرین) که فیلمنامهاش را خود او با همکاری کیم مین سوک نوشته، آمیزهای است از وسترن اسپاگتی ایتالیایی و فیلمهای سامورایی ژاپنی و واقعاً فیلمی است خوب، بد و عجیب. دهه 1930. منچوری تحت اشغال ژاپن. شخصیت «بد» (لیبیون هون) در جامهای سیاه از سوی تاجر کرهای طرفدار ژاپن اجیر شده تا نقشه گنجی را از قطاری برباید که «عجیب» (سونگکانگهو)، سارق قطار هم در آن حضور دارد. و طبیعتاً سروکله «خوبِ» (ژونگ ووسونگ) جایزهبگیر هم پیدا میشود. روح سرجیو لئونه شاد! تصاویر چشمنواز، خوش آب و رنگ لویموگای از چشماندازهای بی انتهای صحرای گبی در چین این وسترن دو ساعته پرماجرا را بسیار جذاب از کار درآورده و بهتر از همه بازی گیرای سه بازیگر اصلی است. البته موسیقی سرکش متکی به سازهای کوبهای که اشاراتی به انیوموریکونه دارد و تدوین عالی و جلوههای ویژه را هم نباید فراموش کرد. نبرد اژدها داستان پرخرجترین فیلم تاریخ سینمای کره جنوبی، فیلمی که هشت سال صرف تدارک و دو سال صرف تولید آن شده و 70 میلیون دلار هزینه برداشته است، در لسآنجلس میگذرد. این بار نه گودزیلای ژاپنی و نه کینگکونگ آمریکایی، بلکه هیولایی از جسن مارهای 50 سال پیش کشور کره به این شهرایالت کالیفرنیا حمله میکند. یک صندوقچه قدیمی کرهای در عتیقه فروشی رابرت فارستر سرمنشأ ماجرایی میشود که از خلال فلشبکها در مییابیم ریشه در افسانههای سلحشوری کره دارد و بعد هم که معلوم است، جیسون برو آماندا بروکز و چند بازیگر هالیوودی دیگر باید از نابودی شهرشان جلوگیری کنند. فیلم بعد از 55 دقیقه به یک اثر علمی ـ تخیلی از نوع فیلم «فاجعه» با حضور ماری 200 متری در خیابانهای لسآنجلس بدل میشود. عجیب است که شیم هیونگ ری، نویسنده و کارگردان که سالها پیش کمدین بوده، سعی نکرده فیلمی کنایی و اندکی هوشمندانهتر درباره روابط کره و ایالات متحده بسازد. آقای شیم فقط تلاش کرده یک فیلم از لحاظ فنی چشمگیر برای بازارهای ایالات متحده و اروپا بسازد و البته از این لحاظ موفق هم بوده است، حالا اگر شخصیتها سست هستند و داستان هم بیربط، اصلاً مسئله مهمی نیست! پابرهنه گیبونگ مرد چهلساله شیرین عقل و شاد و شنگولی است که همیشه برای غذا رساندن به مادر پیر بیدندانش از این سر روستا به آن سر میرود. یک روز به صورت اتفاقی برنده مسابقه میشود و اولین جایزه عمرش را میبرد و بعد از آن تصمیم میگیرد مهارتهای دوندگیاش را در رقابتهای ماراتن بیازماید. البته نیت او شهرت و ثروت نیست و انگیزهای عملیتر و ضروریتر، یعنی خریدن دندان مصنوعی برای مادرش که مشکل بلع غذا دارد، او را به این صرافت انداخته است. احتمالاً آقای کوون سو کیونگِ کارگردان باید نسبتی با خانواده مخملباف یا آقای مجیدی داشته باشد که برای ساختن این فیلم کمدی محصول 2006 کرهجنوبی چنین موضوعی را انتخاب کرده است. به هرحال کمدی کوچک و دلچسبی است که بازیگران نقشهای اصلی و فرعی آن از جمله شینهیون جون (از فیلم ازدواج با مافیا) و گیم سومی بازیگر نقش مادر و کیمهیوجین (بازیگر هر کسی رازی دارد) با آنکه در مواردی به اغراق میگرایند در مجموع به شکلی متقاعدکننده داستان برگرفته از یک ماجرای واقعی را پیش میبرند. کمتر تماشاگری ممکن است تحت تأثیر فیلمی بیشیله پیله و البته بامزه در مورد خوش قلبی، عزم و اراده و اهمیت خانواده قرار نگیرد. آثار داستانی روز آستریکس در بازیهای المپیک سومین و بدترین قسمت از مجموعه فیلمهای آستریکس، برگرفته از کتابهای مصوری به همین نام که به عنوان پرهزینهترین فیلم فرانسوی (محصول مشترک با آلمان و اسپانیا و ایتالیا و بلژیک) 115 میلیون دلار خرج برداشته است، قهرمانانش را که از اقوام گل دوران باستان هستند به یونان میفرستد. آستریکس(کلوویس کوربیاک) و اوبلیکس (ژرار دپاردیو) در المپیک سال50 قبل از میلاد که وقایع آن یادآور سالهای آخر قرن بیستم است، برای افراشتن پرچم کشور گلها تلاش میکنند و البته با یکی از هموطنهای دردسرآفرین خود، لاوزیکس (استفان روسو) که عاشق شاهزاده خانم یونانی، ایرینا (ونسا هنسلر) شده، سروکله میزنند. مشکل وقتی بزرگتر میشود که سروکله آلن دلون در نقش پسر ژولیوس سزار و بنوآپوئلورد در نقش بروتوس در این رویداد شبه تاریخی پیدا میشود که با تجهیزات پیشرفته و سموم مهلک درصدد به قتل رساندن یکدیگر هستند. علاوه بر بازیگرانی مانند ژان پییرکسل و جمال دیوز، مایکل شوماخر قهرمان مسابقات فرمول یک در نقش راننده ارابه و زینالدین زیدان در نقش مصری مخترع فوتبال از جلوی دوربین رد میشوند و سیرانو دوبرژراک (دپاردیو) هم به هجو گرفته میشود. مرور آثار فرانیسس فورد کاپولا مکالمه هریکال(جین هکمن) در فیلمی که کاپولا آن را شخصیترین اثرش نامیده و دو سال بعد از ماجرای واترگیت ریچاردنیکسون ساخته، مظهر مجسم وجدان زخمی آمریکایی صدمه دیده از جنگ ویتنام است؛ مردی که سعی دارد کارش را خوب انجام بدهد و درحالی که احساس گناه عذابش میدهد و کابوس مسئولیت شخصی دایم پیش چشمشش میآید، بیش از حد به فناوری پیشرفته وابسته شده است. هری ناشاد و بیعلاقه به کار سعی میکند اشتباهی را که به مرگ مادر و کودکی منجر شد، تکرار نکند و در حالی که میترسد نوارهای استراق سمع تازهای که تهیه کرده به جنایتی دیگر بینجامد، به همان سمتی میرود که نمیخواهد. کاپولا بیش از آنکه از هیچکاک و به گفته خودش از روانی تأثیر گرفته باشد، به شدت تحت تأثیر آنتونیونی و به ویژه «آگراندیسمان» اوست. جان کازال، رابرتدوال، هرسین فورد، آلن گارفیلد، فردریک فارست، سیندی ویلیامز و تریگار مجموعه بازیهای قدرتمندی را ارائه میدهند اما در این میان جینهکمن در یکی از بهترین بازیهای دوران حرفهای پربار خود میدرخشد و تدوین و طراحی صوتی والتر مرچ و فیلمبرداری بی باتلر و هسکل وکسلر از دیگر نقاط قوت مکالمه هستند. مرور آثار مایک لی بزرگسالان دیدن فیلم از مایکلی، حتی اگر فیلمی تلویزیونی باشد که در جشنوارههای سینمایی به تماشایش نشستهاید، ارزش وقت صرف کردن را دارد، بزرگسالان محصول 1980، پنجمین اپیزود از هفتمین فصل مجموعه تلویزیونی BBC2 Playhose به مشکلات زوجی از طبقه کارگر میپردازد که بیش از طبقات دیگر با خودشان درگیرند. مندی و دیک (لسلی مانویل و فیلیپ دیویس) به خانه سازمانی تازهای در مجاورت معلمه سابقشان، خانم باچر(لیندسی دانکن) نقل مکان میکنند ولی با دخالتهای بهجا و بیجای گلوریا (برندابلیتن) خواهر مندی زندگی تازه خود را در خطر میبیند و تصمیم میگیرند به هرنحو که شده او را دک کنند. گرچه فیلم از لحاظ تکنیکی از مد افتاده به نظر میرسد ولی طرفداران آثار این فیلمساز انگلیسی نباید فرصت دیدنش را از دست بدهند. بازیهای بینقص و روان و مخصوصاً بازی براندا بلتین سالها پیش از درخشیدن در «رازها و دروغها» مایکلی بسیار دلچسب است. این نقش که ممکن است سرنخهای بازی محکم بلتین در رازها و دروغها را به دستتان بدهد، تأثیرگذار، بامزه و عمیق است. سینمای بینالملل کاتین حاصل بازگشت آندری وایدا به دورانی که سهگانه سالهای آغاز کار او یک نسل ، «کانال» و «خاکستر و الماس» در آن میگذشت، یعنی زمان جنگ جهانی دوم به نمونه شاخصی از رویکرد «وایدا وار» به تاریخ بدل شده است؛ نگاهی در ظاهر سرد و بیاحساس اما از درون توفنده و پرجوش و خروش «کاتین» سرباز کردن زخمی در تاریخ معاصر کشور لهستان است؛ یادآوری قتلعام حدود 15 هزار افسر ارتش، استادان دانشگاه و اندیشمندان این کشور در سال 1940 در نقطهای از شوروری که در جریان همپیمان شدن و دشمن شدن شوروی و آلمان نازی میان حکومت استالین و هیتلر دست به دست شد و همین اشغال و بازپسگیری بهانهای به دست زمامداران کمونیست داد تا جنایت خود را به گردن رقبایشان بیندازند و دروغ کاتین را بیافرینند. این فیلم نامزد اسکار، در عین فضاسازی رعبآور، فیلمبرداری عالی پاول ادلمن، موسیقی باشکوه و مرثیهوار کریشتف پندرسکی و بازی عالی تک تک بازیگرانش به ضعف گسست فیلمنامه، فقدان شخصیتمحوری و در نهایت عدم انسجام روایت مبتلا است. نمایشهای ویژه شهروند هاول این مستند درخشان به کارگردانی پاول کوتچکی ـ که در جریان فیلمبرداری در سال 2006 از ساختمانی سقوط کرد و درگذشت ـ و میروسلاو یانک که بیشتر وظیفه تدوین 120 ساعت راش برجای مانده از همکارش را برعهده گرفت درباره واسلاو هاول رئیسجمهور نمایشنامهنویس جمهوری چک به گفته ادیکاکرل منتقد ورایتی از معدود آثاری است که توانسته چهرهای مشهور را در گستره زمانی بسیار وسیع چنین از نزدیک و دقیق به نمایش بگذارد. زندگی هاول از زمان برگزیده شدن در انتخابات ریاست جمهوری سال 1992 تا شکست از رقیب دیرینش واسلاو کلاوس در سال 2003 و سالهای پس از آن تا 2006 دستمایه یکی از بهترین نمونههای سینما ـ حقیقت شد که اگر سازندهاش از دنیا نمیرفت میتوانست از این هم بهتر باشد. فیلم سرشار از لحظههای جالب و رویدادهای دیدنی است، از برنامهریزی دیدار با بوریس یلتسین تا همراهی بیل کلینتون در کلوپ موسیقی جاز پراگ برای آنکه رئیسجمهور اسبق ایالات متحده ساکسیفون بنوازد، درخواست ران وود گیتاریست رولینک استون برای معرفی یک رستوران خوب، مرگ همسر و ازدواج مجدد در تشریفاتی باشکوه و اصرار هاولِ مبتلا به سرطان برای آخرین سیگار در حضور وزیر بهداشت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 598]