تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 14 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):عقل راهنمايى مى  كند و نجات مى  دهد و نادانى گمراه مى  كند و نابود مى  گرداند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1825915844




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

احمدرضا معتمدی: دیگر اصراری ندارم فیلم‌های فلسفی بسازم


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما  -  کارگردان فیلم سینمایی «آلزایمر» این فیلم را کاری ساده و قصه‌گو می‌داند و در عین حال می‌گوید دیگر اصراری به ساخت فیلم‌های فلسفی ندارد. نزهت بادی: دکتر احمدرضا معتمدی امسال با فیلم سینمایی «آلزایمر» در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. این عضو هیئت علمی دانشکده صدا و سیما اولین جایزه خود را با این فیلم زمانی به دست آورد که در جریان مراسم اختتامیه بخش بین الملل جشنواره علاوه بر کسب جایزه بین الادیان، بازیگران فیلم نیز مورد تقدیر هیئت داوران قرار گرفتند و به صورت دسته‌جمعی به عنوان بازیگران برگزیده شناخته شدند. معتمدی کارگردانی تجربه‌گر است؛ تفاوت میان «زشت و زیبا» و «دیوانه از قفس پرید» و «قاعده بازی» به خوبی بیانگر این نگاه تجبه گرا در سینماست. «آلزایمر» طنزی اجتماعی با درونمایه های فلسفی مورد علاقه شماست؟ترجیح می دهم درباره درونمایه فیلم حرف نزنم و افراد خودشان بعد از دیدن فیلم درباره آن قضاوت کنند، اما می‌توان درباره کلیت فیلم اینطور گفت که یک موقعیت طنز است که در دل آن یک درام عاشقانه می‌بینیم. پس دیگر نمی‌توان این فیلم را یک کار کمدی مثل «قاعده بازی» دانست؟خیر، «قاعده بازی» همه مولفه‌های یک کمدی پست مدرن مثل آشنایی‌زدایی، ساختارشکنی، مسائل بینامتنی و ارجاعات به فیلم‌های دیگر را داشت ولی در ظاهرش هم از کمدی اسلپ استیک بهره می‌برد تا برای مخاطب عام هم جذابیت داشته باشد و پیش از این فیلم فقط در «اجاره‌نشین‌ها» شوخی‌های گرافیکی می‌دیدیم. با این وجود فیلم در شلوغی فیلم‌های دیگر گم شد و انواع جریانات مافیایی مانع دیدن فیلم شدند، اما من معتقدم جریان تاریخ را نمی‌توان دفن کرد و کار عمیق فرهنگی حتما خودش را نشان می‌دهد، حتی اگر زمان طولانی از آن بگذرد. مخصوصا با توجه به نسل جدیدی که در حال کسب تحصیلات بیشتر است و دیگر با هر فیلمی راضی نمی‌شود و بر این اساس ناقوس مرگ فیلم‌های بی‌ارزش را اعلام می‌کنم. برخلاف مواجهه‌هایی که زمان «قاعده بازی» در جامعه سینمایی داشتم برخورد با فیلم در دانشگاه‌ها خیلی خوب بود و مدام بحث‌های فلسفه پست مدرنیستی ذیل کمدی مطرح می‌شد، به طوری که من فکر می‌کردم در این نشست‌های مربوط به «قاعده بازی» قرار است درباره سینمای طنز بحث کنیم و یادداشت‌هایی درباره نظریات افلاطون، ارسطو و برگسون آماده کرده بودم اما دیدم واقعا سطح آنها خیلی بیشتر از این بحثهاست. با توجه به خلاصه داستان به نظر می رسد مضمون فیلم بیشتر درباره باور و انکار است؟شما خلاصه‌ای از داستان را تعریف کنید تا من جواب بدهم، چون خیلی جاها خلاصه فیلم را غلط نوشتند. چیزی که من به دست آوردم این است که زنی پس از 20 سال که از گم شدن همسرش می گذرد مرگ او را باور ندارد و دچار مشکلات روحی و روانی شده است. در حالی که دیگران مشغول برگزاری مراسم یادبود برای مرد هستند، زن برای یافتن همسرش آگهی به روزنامه‌ها می دهد و یکدفعه سر و کله مردی پیدا می شود که شباهت زیادی به همسر زن دارد ولی معلوم نیست که آیا این مرد همان شوهر زن است یا نه!بله، درست است و این همان موقعیت طنزی است که از آن حرف می زنم. مهمترین ویژگی که شما را به نگارش و ساختن «آلزایمر» علاقه‌مند کرد، چه چیزی بود؟اعلام حیات. (می‌خندد) در واقع همین موقعیت خاص که احساس کردم شرایط ساختن یک درام خوب و امکان حرف زدن را فراهم می‌کند. در زمان ساخت فیلم همه چیز خیلی بی سرو صدا و مخفیانه شکل گرفت، الان هم که خیلی سخت درباره فیلم حرف می‌زنید، به هر حال مخاطبان دوست دارند درباره فیلم بیشتر بدانند.من تصمیم گرفتم یک فیلم ساده قصه‌گو بسازم و اجازه بدهم تماشاگر هر چیزی را که دوست دارد از آن بفهمد، حتی اگر مخاطبی روی نکته خاصی هم تاکید کرد آن را انکار کنم و بگویم این چیزی که شما دریافت کردید بخاطر اطلاعات درونی خودتان است. به هر حال سینما یک رسانه است که چند وجه دارد، یک وجه آن فرستنده و دیگری گیرنده و وجه دیگر آن پیام است. وقتی این پیام‌ها به گیرنده می‌رسد گیرنده بر اساس اطلاعاتی که دارد آن را بازخوانی می کند. بنابراین اگر مطالب فلسفی دینی و یا فرهنگی در فیلم دیدید به خودتان برمی‌گردد و دیگر من اصراری ندارم که چنین فیلم‌هایی بسازم و یا درباره‌شان حرفی بزنم. در دو فیلم قبلی‌تان «دیوانه‌ای از قفس پرید» و «قاعده بازی» با یک قصه شلوغ و پرماجرا و شخصیت‌های زیاد روبرو بودیم، اما این بار انگار با یک داستان جمع و جورتر مواجهیم که انتظار می‌رود تمرکز و نزدیکی بیشتری به شخصیت‌ها و روابطشان صورت بگیرد.بله، در این فیلم ما چند شخصیت خاص داریم که دوست داریم به آنها نزدیک شویم و در دل آن موقعیت امکان این تقرب به پرسوناژها فراهم می‌شود. ظاهرا داستان در فضای یک خانواده سنتی در یک شهرستان اتفاق می افتد.بله فیلم‌هایتان نشان می‌دهد شما بر زبان سینما شناخت و تسلط کافی دارید و با دقت و وسواس هم فیلم می‌سازید و برای آن وقت و انرژی زیادی می‌گذارید، اما زیاد واکنش خوبی از منتقدان دریافت نکردید.در طول این بیست و چند سالی که پنج فیلمم را ساختم منتقدان عکس‌العمل‌های متفاوتی نشان دادند، یعنی بخشی از کسانی که «هبوط» را دوست نداشتند، موقع «زشت و زیبا» واکنش مثبت داشتند و مطالب خوبی نوشتند. موقع «دیوانه‌ای از قفس پرید» برخوردهای مثبت خیلی بیشتر شد. درمورد «قاعده بازی» هم کسانی که کاری به مسائل محتوایی نداشتند برخورد خوبی داشتند، اما اینکه من اساسا دغدغه منتقدان را ندارم به این دلیل است که خیلی اوقات منتقدان حرف دلشان را نمی نویسند، یعنی تحت تاثیر فیلمی قرار می‌گیرند ولی به دلایلی در برابر آن موضع می گیرند. البته من نمی‌دانم این مناسباتی که می‌خواهد فیلم فرهنگی دیده نشود چیست و چرا این اتفاق می‌افتد. به هر حال مسیر کاری‌ام نشان می‌دهد واکنش منتقدان نسبت به فیلم‌هایم عوض شده است. مهمترین اشکالی که درباره فیلم‌هایتان مطرح می شود این است که دغدغه‌ها و مفاهیمی که انتخاب می کنید، آنقدر پیچیده و فلسفی است که قابلیت سینمایی شدن ندارد.به نظرم این استدلال در ذاتش محکوم به بطلان است، چون به این معنی است که ذات سینما ابتر و الکن است. اینکه ما بگوییم برخی مفاهیم به سینما نمی‌آید مثل این است که بگوییم خیلی چیزها را نمی‌توان به شعر گفت. کسی که این را می‌گوید احتمالا شعر و سینما را نمی‌شناسد. ممکن است ما فیلمی را ببینم و آن را نفهمیم اشکالی ندارد ولی نباید به آن بد و بیراه بگوییم و مقاله بنویسیم که چون من آن را نفهمیدم پس سینما نیست. اثر هنری را که اینگونه نقد نمی‌کنند. مثلا شما اگر آثار تارکوفسکی را در نظر بگیرید یک سینمای خاص دینی، اشراقی و به شدت ضد مدرنیته و حتی گاهی ضدعلم جدید است و وجوهی دارد که فهم آن سخت است، اما نمی‌توان آن را زیر سوال برد. یادم است اواخر دهه 60 که آقای هرتزوگ به ایران آمده بودند همه فقط درباره ساختار مستند کارهایش از او سئوال می کردند. آدم خجالت می‌کشد وقتی می‌بیند او در مرکز غرب مفاهیم شرقی، عرفانی و فلسفی در فیلم‌هایش مطرح می کند و در دل یک کشور شرقی با تمدن چندهزار ساله فقط درباره مستند بودن آثارش با او حرف می‌زنند. ما با مجموعه‌ای روبرو هستیم که دیرینه و پیشینه فرهنگ خودشان را نمی‌شناسند، به نظرم کسی که دست به قلم می برد باید اهل مطالعه باشد. در غرب افراد به فیلمسازانشان احترام می‌گذارند، مثلا می پذیرند که سینمای آقای کوبریک یک وجه متافیزیکی دارد ولی اینجا شلوغ می‌کنند و می گویند اینجا سینماست، دانشگاه فلسفه نیست. چه اشکالی دارد هر فیلمسازی یک جور کار می‌کند، یکی ملودرام می‌سازد، یکی اجتماعی  و یک نفر هم فلسفی. غالبا با ترکیب جالبی از بازیگران در فیلم‌هایتان روبرو هستیم، بر چه اساسی بازیگرانتان را انتخاب می کنید؟معمولا وقت زیادی برای نوشتن و بازنویسی فیلمنامه‌هایم می گذارم و بعد هم مشکلات تصویب و پروانه ساخت این روند را طولانی‌تر می کنند؛ این مدت فرصت مناسبی است که خوب روی نقش‌ها فکر کنم. بعد از سه یا چهار بار بازنویسی اولیه با بازیگران کار می‌کنم و با توجه به آنها بازنویسی‌های دیگر را انجام می‌دهم. درواقع اول بررسی می‌کنم که کدام یک از بازیگران به شخصیت نزدیک‌تر است و او را انتخاب می‌کنم، بعد از یک سو روی شخصیت بر اساس بازیگر کار می‌کنم و از سوی دیگر نگاه می‌کنم که این بازیگر چه ظرفیت‌ها و استعدادهایی دارد که تابحال از آن استفاده نشده است. آیا بازیگرانتان را در نقش های تازه و متفاوتی از بازی‌های قبلی شان می بینیم؟بله، آقای مهدی هاشمی بازی متفاوتی دارند، چون ما ایشان را یا در نقش‌های طنز دیدیم یا در نقش‌های جدی و تلخ، اما در «آلزایمر» نقش آدمی را بازی می‌کنند که احتمالا به دلیل ضربه مغزی حافظه‌اش را از دست داده و در حالی که به نظر می رسد ادعا می کند شوهر زن است، اما وقتی به او نزدیک می‌شویم می‌بینیم هیچ ادعایی ندارد. درواقع انگار او وسط این موقعیت پرت شده و میان دو دسته گیر افتاده است، یکی همسرش که سال‌هاست به دنبال او می گردد و دیگر کسانی که به قصد سوءاستفاده او را در چنین موقعیتی قرار دادند. بنابراین در یک موقعیت طنز نباید طنز بازی کند، بلکه کاملا یک بازی بینابینی میان طنز و جدی را ارائه دهد که واقعا کار دشواری بود و ما تا آخرین روز فیلمبرداری درباره چگونگی آن با هم گفتگو می کردیم. آقای قریبیان هم یک بازیگر فوق العاده تکنیکی و سریع الانتقال است که خیلی زود با نقش ارتباط برقرار می‌کنند و در آن جا می‌افتند. درباره خانم کرامتی هم فکر نمی‌کنم تابحال چنین نقشی را بازی کرده باشند. نقششان که شباهتی به فیلم «آدمکش» ندارد؟ چون خانم کرامتی در نقش زنی با مشکلات روحی در این فیلم ظاهر شدند که بازی خوبی هم داشتند.چون آن فیلم را ندیدم نمی‌توانم قضاوتی داشته باشم ولی با توجه به اینکه می‌دانم سازندگان «آدمکش» با درام آشنا هستند و سینمای اجتماعی را خوب می‌شناسند، حدس می‌زنم که فیلم خوبی شده باشد، اما درمورد خانم کرامتی باید بگویم نقششان در «آلزایمر» وجوهی دارد که الان نمی‌خواهم درباره‌اش حرف بزنم و واقعا خانم کرامتی خیلی خوب از عهده آن برآمدند. درباره سایر بازیگران فیلم باید بگویم آقای مهران احمدی که برخلاف بنده شخصیت منتقدپسند سینمای ایران هستند و از اول هم با محبوبیت نزد منتقدین رشد کردند، با وجود شباهت به نقش‌های قبلی‌شان این بار در موقعیت‌های متفاوت‌تر نسبت به کارهای قبلی‌شان قرار می‌گیرند و به نظرم این فرصت خوبی است که بخش دیگری از توانایی‌های ایشان را ببینیم. آقای ابراهیمی هم در نقش رئیس کلانتری ظاهر می‌شوند. من قبلا کارهایشان را در تئاتر دیده بودم و از کسانی است که فرصت‌های خوبی برای دیده شدن دارد. فضای کلانتری جایی است که طنز خوبی در آن شکل می‌گیرد وبه نوعی آن فضای رایج در کلانتری را شکستیم و این را مدیون بازی آقای ابراهیمی هستیم. البته داستان ما کاملا رئالیستی و واقعی است و همین موضوع دست ما را برای رفتن به سمت فضای کمیک می‌بندد، اما آقای ابراهیمی خیلی خوب این موقعیت طنز را به نتیجه می رسانند. استاد فتحعلی‌بیگی هم در نقش روحانی بازی می‌کنند که کاملا متفاوت از آنچه تابحال از روحانی در سینما دیدیم ظاهر می‌شوند و خیلی خوب و روان بازی می‌کنند. علی خازنی هم که از بچه های تئاتر لاله زاری است، بازی کاملا سینمایی ارائه می‌دهد و می‌توانم بگویم که این فیلم معرفی او به سینمای ایران است. خانم ناصح هم از استعدادهای تئاتر هستند که از کارشان راضی بودم و آینده خوبی برایشان پیش‌بینی می‌کنم. با بعضی از افراد گروهتان برای بار اول است که کار می‌کنید مثل آقای لقمانی به عنوان فیلمبردار، آقای هوتهم به عنوان تدوینگر، آقای ملکان برای گریم و آقای روح‌پروری در طراحی صحنه. از این همکاری راضی بودید؟آقای لقمانی از دوستان قدیمی من و نورپرداز برجسته‌ای هستند و چند بار می خواستیم با هم کار کنیم، اما نشده بود. آقای هوتهم هم در دو کار قبلی‌ام دستیار آقای خرقه‌پوش بودند و زیاد با ایشان گفت‌و‌گو داشتم و احساس کردم که می‌توانند از عهده کار برآیند و واقعا هم تدوین خوبی انجام دادند ومن خیلی از آن راضیم. با آقای ملکان خیلی دوست داشتم کار کنم، ایشان بیش از تخصصشان در سینما شخصیت برجسته و بزرگواری دارند و در این فیلم هم خیلی به من کمک کردند. کارشان هم که خیلی خوب است و نیاز به توضیح من ندارد. از آقای حسن روح‌پروری به عنوان طراح صحنه در مدت کوتاهی در «قاعده بازی» استفاده کرده بودم و می‌دانستم جوان خوش فکر، با استعداد و پر انرژی است و طراحی صحنه این فیلم را به ایشان سپردم. فیلم «قاعده بازی» طراحی صحنه و دکور مفصلی داشت، آیا در این فیلم هم با طراحی صحنه خاصی روبرو هستیم؟ما در این فیلم امکانات زیادی نداشتیم و خیلی فقیرانه فیلم را ساختیم. مثلا فیلم دیگری همزمان با ما ساخته می شد که احتیاج به همان خانه ای داشت که ما در آن کار می کردیم. من شنیدم 300 میلیون برای این خانه هزینه کردند، اما ما با 10 میلیون یک خانه خرابه را طوری طراحی کردیم که مناسب فیلمبرداری شود. درواقع بیشتر از اینکه از جیبمان خرج کنیم از مغزمان استفاده کردیم. به نظر می رسد فیلمتان شانس بردن سیمرغ دارد، خودتان چقدر امیدوارید؟بزرگترین جایزه ما این است که ببینیم به آن چیزی که در ذهن داشتیم نزدیک شده‌ایم. ما اهالی شرق در حال تجربه کردن پدیده مدرنی هستیم که از غرب آمده است. درست است که خیلی از چیزهای سینما مثل عالم خیال، اتاق تاریک ولنز توسط فیلسوفان ما کشف شدند، اما این پدیده در غرب اتفاق افتاده است. من زیاد به ساخت و ساز سینما کاری ندارم، یعنی اگر می گویم سینما از آن غرب است، منظورم آن تفکری است که سینما را شکل داده است و ما الان برای ارائه تفکر شرقی مان در این ساختار غربی دچار مشکلات زیادی هستیم و باید دست به تجربیات بسیاری بزنیم، اما متاسفانه در این مملکت فیلم تجربی ساخته نمی‌شود و اگر ساخته شود به شدت با آن برخورد می‌شود، مثل همان مواردی که در آغاز گفت‌وگو اشاره کردم. اگر من یک مضمون دینی مثل قصه‌ای قرآنی را انتخاب کنم وبا یک ساختار هالیوودی بسازم، همه برایم کف می‌زنند و پول خوبی بهم می‌دهند و سیمرغ  را هم برایم ردیف می‌کنند. اما من واقعا از منتقدین انتظار «به به و چه چه» ندارم، ولی آنان توجه کنند هر فیلمی با چه دغدغه‌ای ساخته شده و آنها قدم دوم را بردارند. درست که کار درنیامده، اما آنها قدم بعدی را بردارند تا بالاخره این اتفاق در فیلم‌های بعدی بیفتد. اگر فضای مطبوعاتی این کار را نکند و نقد در جایگاه خودش قرار نگیرد، ما نمی توانیم به سینمای ایده آل خودمان دست بیابیم. 54143




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 354]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن