واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: سینمای ما - ساسان امیر کلالی: هر گاه در مورد سينما و تلويزيون صحبتي به ميان مي آيد، نا خودآگاه يك سوال در ذهنم شكل مي گيرد: آيا ميزان استقبال تماشاگر از يك سريال و يا يك فيلم سينمايي را مي توان معيار خوب يا بد بودن سريال يا فيلم دانست؟ خب طبيعتآ نبايد به اين سوال جواب مثبت دهيم. يعني اين كه نمي توان به تماشاگر اعتماد كرد و استقبال او را معيار ارزشگذاري خوب و بد در نظر گرفت. شايد بر من خرده بگيريد ولي اين واقعيتي است كه بايد آن را پذيرفت. چه بسا فيلمهايي بودند كه در پيشگاه صاحب نظران و منتقدان از جايگاه ويژه اي برخوردار بودند ولي تماشاگران برخورد مناسبي با آن اثر نداشتند. و حتي بالعكس. و اينجاست كه سوال ديگري مطرح مي شود : اگر يك فيلم نتواند تماشاگر را جذب كند و اصطلاحآ ديده نشود پس به چه دردي مي خورد؟ سريالهاي سيروس مقدم شاهدي براين مدعاست. سريالهايي كه با اقبال عمومي روبرو مي شوند ولي واقعا حرفي براي گفتن ندارند. از روزهاي زندگي و پليس جوان گرفته تا نرگس. البته اين را بگويم كه هميشه اين گونه افراد را تحسين كرده ام. چرا كه در شناخت سليقه تماشاگر بي نقص عمل مي كنند. نکتهاي در مورد همه سريالهاي سيروس مقدم وجود دارد و هميشه من تماشاگررا گول مي زند. و آن شروع همراه با جذابيت آنهاست. به گونهاي كه هرگاه يك سريال جديد از اين كارگردان را مي بينم در ابتدا اميدوار مي شوم از اين كه قرار است با يك سيروس مقدم جديد روبرو شوم. ولي بعد از چند قسمت متوجه مي شوم كه اين اميدواري خيالي بيش نبوده است. در مورد سريال اغما اولين نكته عنوان اين سريال است. فكر ميكنم اين عنوان مربوط به تماشاگر است و اينكه قرار است او به حالت اغما رود. چرا كه بعد از گذشت چندين قسمت هنوز متوجه نشده كه چه چيزي رابايد دنبال كند. اگر در قسمتهاي ابتدايي سریال، قضيه كنجكاوي تماشاگر در پيدا كردن خط اصلي داستان يك امتياز مثبت محسوب مي شد، در اواسط کار، این نکته، به سر در گمي تماشاگر بي نوا تبديل ميشود. تماشاگر در ابتدا فكر مي كند كه قرار است اوضاع نا مساعد زندگي پژوهان را پس از مرگ همسرش دنبال كند. كمي بعد بحث شك و ترديد شخصيت اول به خدا مطرح مي شود. اما اينجا پايان كار نيست. سر و كله شخصي بنام الياس با گريم و سر و شكلي كه حاكي از حضور يك شخصيت معنوي در زندگي پژوهان است پيدا مي شود. فردي كه الهاماتي به او مي شود و پژوهان را در جريان اين الهامات قرار مي دهد. بايد اعتراف كنم كه اين قسمت ( يعني حضور يك شخصيت ماورايي در زندگي پژوهان ) پرداخت مناسبي داشت. گاهي مرا به اين فكر وا مي داشت كه قرار است شاهد يك رابطه شمس و مولوي وار از اين دو شخصيت باشيم. ولي حيف. حيف از اين پتانسيل قوي كه راهي براي آزاد كردن انرژي نهفته خود نمي يابد. و امان. امان از كارگردان كه اجازه نمي دهد يكي از اين موضوعات را به سر انجام برساند و مدام از اين شاخه به آن شاخه مي پرد. كارگردان به يكباره الياس را با آن سابقه اش به فردي ديو صفت تبديل مي كند. اشتباه نكنيد اين قضيه را به حساب فريب و ايجاد شوك به تماشاگر نگذاريد. شما را نمي دانم ولي من اين مساله را به ميل تماشاگر آزاري كارگردان نسبت مي دهم. بعد از گذشت 15 قسمت از سريال هنوز متوجه نشده ام كه بالاخره قرار است چه چيزي را دنبال كنم. خيلي سعي كردم منطقي را در سريال پيدا كنم كه با آن منطق از اين شاخه به آن شاخه پريدن هاي متوالي را توجيه كنم ولي متاسفانه در جستجوي اين منطق خود نيز به اغما رفتم. شايد مشكل اصلي اين سريال اين باشد كه در آغاز ، كارگردان توقعاتي را در تماشاگر ايجاد مي كند كه در ادامه نمي تواند مسير داستان را در جهتي صحيح و روندي كه اين توقعات را برآورده كند ، به جريان در آورد. به هر حال در روزگاري كه موضوعاتي مثل حضور جن و پري در سريالها و فيلمها به يك اپيدمي تبديل شده ، كارگردان ما هر چه كه دلش خواسته به تماشاگر تزريق مي كند و اصلآ قرار نيست منطقي وجود داشته باشد كه بخواهيم سريال را بر اساس آن منطق توجيه كنيم. فكر مي كنم ديگر صلاح نيست كه در مورد موضوع سريال صحبت كنم. چرا كه كمكي به بيرون آمدنمان از اغما نمي كند. بازيهاي بازيگران در همه سريالها ي سيروس مقدم همه غلو آميز و غير واقعي بوده. البته در هر سريالي يكي دو بازيگر از اين قاعده مستثني هستند مثل شوكت در نرگس و پژوهان با بازي امين تارخ در اين سريال (گريه او را در سردخانه بالاي جسد همسرش بياد بياوريد ). بازيهاي ايرج نوذري ، ناصر ممدوح ، لعيا زنگنه و شيرين بينا به شدت غلو آميز و تصنعي است. اين همه بدي از سريال گفتين ولي انصافآ يك نكته مثبت در اين سريال وجود دارد كه نمي توان از آن براحتي گذشت. تصوير برداري جالب امير معقولي مسئله ايست كه خيلي ها او را تحسين كردند. هر چند نورپردازي ها گاهي تماشاگر را آزار مي دهد اما انتخاب زواياي مشكل و در عين حال غير متعارف دروبين ( مانند تصاويري كه در آنها از آينه استفاده شده و يا سكانسي كه الياس در باغ با پژوهاني كه در ماشينش است و در مورد مراجعه يك پسر جوان به بيمارستان صحبت مي كنند ) ما را دلخوش نگه مي دارد كه وقتمان را بيهوده تلف نكرده ايم. اين همه گفتيم ولي چه فايده ؟ مگر در مورد سريال نرگس كم از اين كارگردان انتقاد شد ؟ آيا تاثيري در روند كار او مشاهده شد؟ انگار قرار نيست اين كارگردان به اين صحبتها توجه كند.از قرار معلوم هم مسولان صدا و سيما روي خوشي به او نشان مي دهند كه او در هر سال حداقل يك سريال مي سازد. منبع خبر : سینمای ما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 385]