واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: جام جم آنلاين: «بد نبين، بد نشنو» يك كمدي اكشن ماجراجويانه است كه با لحن جنايتكارانه و دلهرهآور تلفيق شده است. فيلم را آرتور هيلر كارگرداني كرده است. ارل بارت و آرني سلطان نويسندگان فيلمنامه هستند. ريچارد پراير و جين وايلدر نقشهاي اصلي فيلم را بازي ميكنند و بقيه بازيگرانش عبارتند از: جوآن سورانس، كوين اسپيسي، آلن نورث، آنتوني زبرا، هري راولس و لورن تام. يك جنايت را در نظر بگيريد كه آدم كور آن را نميبيند و آدم كر چيزي دربارهاش نميتواند بشنود! ولي هر دوي آنها به خاطر آنچه كه ديدهاند تحت تعقيب قرار دارند! ديو ليونز (وايلدر) مردي ميانسال است كه قدرت شنوايي خود را از دست داده است. او دوست والي كارو (پراير) است كه قدرت بينايياش را از دست داده است! اين دو كه خانههايشان در نزديكي يكديگر است، زندگي آرامي دارند و احساس ميكنند ضعف جسمانيشان اهميت زيادي ندارد و ميتوان با وجود داشتن چنين مشكلي، زندگي راحتي داشت. بزودي زندگي آرام آنها دستخوش يك تغيير اساسي ميشود. يك روز اين دوناخواسته شاهد يك جنايت ميشوند، اما اين ديو است كه اين جنايت را ميبيند و اين والي است كه آن را ميشنود. اولي چهره قاتل را ديده و دومي صداي او را شنيده است. با اين وجود اداره پليس احساس ميكند آنها شاهد خوبي براي اين جنايت نيستند. اما قاتل اينگونه فكر نميكند و احساسش اين است كه اين دو ميتوانند عليه وي شهادت بدهند و او نميخواهد چنين اتفاقي بيفتد. ديو و والي متوجه ميشوند قاتل به دنبال آنهاست تا هر دويشان را بكشد. پليس هم خيلي در فكر مراقبت از آنها نيست. حالا اين دو مرد بايد به يكديگر كمك كنند تا خودشان اين مشكل را حل كنند. آنها از يك سو ميخواهند جان خود را نجات دهند و از سوي ديگر ميخواهند قاتل را به دست قانون و عدالت بسپارند. «بدنبين، بد نشنو» قبل از هر چيز يك نمايش دو نفره است كه خيلي خوب كار شده و شوخيها و مزهپرانيهاي دو بازيگر اصلي خيلي جذاب از آب درآمده است. پراير و وايلدر يكي از بهترين بازيهاي كمدي خود را در اين فيلم ارائه دادهاند. شوخيهاي كلامي و تصويري اين دو كاملا هوشمندانه است و در خدمت قصه فيلم قرار دارد. حتي تماشاي دوباره فيلم هم جذاب است و آدم را كاملا سرگرم ميكند. به اين ترتيب فيلم و قصهاش بوي كهنگي نميدهد. منتقدين سينمايي (و از جمله راجر ابرت) طرح اصلي قصه فيلم را ايدهاي خوب و جذاب ميدانند. حساب آن را كنيد كه يك آدم نابينا مجبور به همراهي با يك آدم ناشنوا شود. وقتي اين دو در كنار هم قرار ميگيرند يك گروه ويژه و بزرگ را تشكيل ميدهند، در اين حالت امكانات مربوط به خلق يك كمدي تصويري و شنيداري پديدار ميشود و ميتوان شوخيها و مزهپرانيهاي زيادي به وجود آورد. اين در حالي است كه سازندگان فيلم نهايت استفاده را از اين وضعيت و موقعيت نميكنند. كاراكترهاي فيلم بعضي جاها به حال خودشان رها ميشوند تا هركاري كه دلشان ميخواهد انجام دهند. كاراكتر جين وايلدر در شروع فيلم شانس فراواني براي ثروتمند شدن دارد، اما همين مساله او را با كساني روبهرو و درگير ميكند كه روحياتي بد و شيطاني دارند. بين قاتل و دو كاراكتر اصلي قصه فيلم، زن جواني قرار دارد كه به درستي معلوم نميشود با آدم خوبهاست يا آدم بدها. فيلمنامه فيلم عمدا او را به گونهاي به تصوير كشيده كه مرموز به نظر برسد. بخشي از بار كمدي فيلم هم بر دوش اوست، هر چند كه برخي جاها حضور او زائد به نظر ميرسد. از آنجا كه قصه فيلم يك موضوع سرراست است، سازندگان آن چند خط فرعي داخل آن قرار دادهاند تا به كمك خط اصلي بيايد و فيلم را تبديل به يك كار بلند سينمايي كند. كار كمدي دو بازيگر اصلي فيلم خيلي شبيه ژاك تاتي و باستركيتون است. از اين رو، در برخي لحظات، فيلم حال و هواي يك كار صامت را پيدا ميكند. در طول قصه فيلم، كاراكتر وايلدر از پراير حمايت ميكند و مدافع اوست. بازي هر دوي آنها نجيب، گرم، دوست داشتني و حساس است و تاثير ويژهاي بر تماشاچي ميگذارد. كاملا معلوم است كه آنها تحت تاثير نقشهاي خود قرار گرفتهاند و به اصطلاح در جلد آنها فرو رفتهاند. هر دو قهرمان فيلم موجوداتي خوب هستند و بازيگران اين نقشها آنها را به شكلي صميمي به تصوير ميكشند. با اين وجود، هنگام تماشاي فيلم احساس ميشود كه تضادها و درگيريهاي آنان بايد كمي بيشتر ميبود تا قصه فيلم جذابيت بيشتري پيدا ميكرد. پراير و وايلدر به نوعي يك لورل و هاردي امروزي هستند كه ضمن درگيري با يك مشكل بزرگ، با خودشان هم مشكل دارند و اين مشكل باعث خلق مسائل و مشكلات بزرگتري براي آنها ميشود كه دامنهاش تا حد آن مشكل اصلي كشيده ميشود. برخي از منتقدان سينمايي ميگويند اگر شخصيتهاي دو كاراكتر اصلي كمي چالش برانگيزتر بود (و اين قدر خوب و مهربان نبودند) قصه فيلم جذابيت بيشتري پيدا ميكرد. نكته جالب اين كه هم پراير و هم وايلدر براي ايفاي بهتر نقشهاي خود مدتي را در بيمارستان گذراندند و با آدمهاي نابينا و ناشنواي زيادي برخورد و صحبت كردند تا بتوانند نقشهاي خود را بهتر و منطقيتر بازي كنند. قرار دادن دو كاراكتر كه كمي تضاد با هم دارند در مقابل هم و خلق يك مشكل بزرگ براي آنها، يك فرمول قديمي است كه سالهاست در سينما تكرار ميشود. از كمديهاي اوليه بيلي وايلدر گرفته تا «فرار نيمه شب» رابرت دنيرو و چارلز گرودين، صنعت سينما و تماشاگران با فيلمهايي روبهرو بودهاند كه چنين خط قصهاي دارد. در اين رابطه آنهايي موفقتر هستند كه چالش بيشتري در طول قصه خلق كنند. «بد نبين، بد نشنو» تمام تلاش خودش را كرده تا اين چالشها را خلق كند. تنشهايي كه در سراسر قصه فيلم رخ ميدهد، در خدمت همين موضوع هستند. فيلم سينمايي «بد نبين، بد نشنو» پنجشنبه گذشته ساعت 22 از شبكه يك سيما پخش و سه شنبه اين هفته ساعت 20/00 تكرار مي شود. كيكاوس زياري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2859]