تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 25 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):براستى كه حق را دولتى است و باطل را دولتى، و هر يك از اين دو، در دولت ديگرى ذليل ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1853296992




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت وگوي امين زندگاني با آتنه فقيه نصيري درباره بازيگري


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: مديون هيچ كسي نيستم سینمای ما - وحيد سعيدي – مهدخت اكرمي: يك گفت و گوي دو نفره ديگر. اينبار ميزبان آتنه فقيه نصيري هستيم بازيگري كه از اواخر دهه 60 كار خود را در سينما شروع كرد و حالا 18 سال از حضورش در سينما مي گذرد چيزي نزديك به دو دهه.انتخاب او براي اين گفت و گو دلايل محكمي براي خودش داشت اما اتفاقاتي ناخواسته به شكلي غير قابل باور چاپ اين گفت و گو به تاخير انداخت.در هرحال در فصل بهار دو مجموعه نشاني و سرنوشت با بازي او از شبكه هاي سيما پخش شد كه اولي تجربه اي متفاوت در كارنامه اين بازيگر محسوب مي شد. ضمن اينكه همين چند روز پيش ها هم تله فيلم «پس از پايان»با بازي او روي آنتن رفت و در ايام ماه رمضان سريال «مثل هيچكس» را آماده پخش خواهد داشت. با او امين زندگاني به گفت وگو نشسته، بازيگري هم نسل فقيه نصيري كه پيش از اين در تاك شوي «كاغذ كاهي» تبحر خود را در گفت و گو نشان داده بود. زماني كه پيشنهاد اين كار به او داديم با وجود درگيري هايش در پروژه ملك سليمان اين كار را پذيرفت.در هر حال مطابق اين نوع گفت و گوها من براي اينكه روح مصاحبه اين دو با يكديگر حفظ شود در طول مصاحبه وارد بحث نشدم و اتفا قا امين زندگاني منهاي تعارف هايش بحث را به همان جايي هدايت مي كرد كه مد نظرم بود. متولد چه ماهي هستيد؟ آبان اگر اشتباه نكنم آبان برج عقرب است؟ بله ،همينطوره حالا كه متولد برچ عقرب هستيد بيشتر اهل نيش زدن هستيد يا اينكه شما را بيشتر نيش مي زنند؟ سال ها پيش بيشتر اهل نيش زدن بودم ،ولي حالا به دليل بالا رفتن سنم فكر ميكنم زهرم كمتر شده (مي خندد)، ولي در مجموع آدم بخشنده ايي نبستم. شغلتان يا رفتار ديگران باعث شده كه بخشندگي در وجودتان كمتر شود ؛چون با توجه به شناختي كه من از شما دارم اصولا در گروه بازيگران همرا هستيد و كمي و كاستي هاي پاتنر مقابلتان را با توانايي هاي خودتان جبران ميكنيد؟ فكر ميكنم كه اين قضيه بيشتر شخصي و ذاتي است، چون خودم سعي ميكنم همه چيز در حد خوب و آيده آل باشد. يعني ذاتا آدم بخشنده ايي نيستيد؟ يك جورايي توقع ام زياد است از آدم هاي دوربرتان؟ بله، توقع ندارم كه آدم هاي دور و برم به خاطر يكسري كم و كاستي هايي كه مي تواند وجود نداشته باشد ، دجار اشتباه بشوند. اين نوع اشتباه ها برايم غير قابل هضم است و نمي توانم آن را ببخشم. در مصاحبه ايي قديمي از شما خواندم كه خيلي اهل مسافرت هستيد، هنوز هم سفر را دوست داريد؟ بله همچنان عاشق سفر هستم. شرايط شغلي و حجم كارهايتان اصلا اين فرصت سفر كردن را به شما ميدهد ؟ خوشبختانه طي سال هاي اخير طوري برنامه ريزي كرده ام كه بتوانتم سالي يك سفر را داشته باشم؛ چون فاصله گرفتن از محيط كاري به طرز شگفت انگيزي دوباره احيايم ميكند پس ما دعا ميكنيم كه شما بيشتر سفر كنيد؟ (مي خندد) به نظر من آدم زماني كه در سفر است ، اين زمان جز عمرش محسوب نمي شود. انگار زمان برايت متوقف مي شود. سفر هاي كاري هم مشمول اين قانون شما مي شوند؛ يعني روزهايي كه براي بازي در مجموعه هايي «مدار صفر درجه» و «نشاني» در مجارستان و امارات بوديد جز روزهاي زندگياتان محسوب نشده؟ بله جدا از كار حال و هواي سفر هم برايم داشتند.خوشبختانه من اين شانس را داشتم كه تهيه كننده هردوتا كاري كه نام برديد از تهيه كننده هاي خوب تلويزيون هستند. آنها در اين كشورها بهترين شرايط و امكانات را براي گروه مهيا كردند. مثلا در بوداپست كه بوديم مردم آنجا ازاينكه ما در بهترين هتل شهر اقامت داريم تعجب كرده بودند يا در دبي كه تمام امكانات چه از لحاظ رفاهي چه از لحاظ توليدي از ايران بهتر بود و اصلا احساس نمي كرديم كه در خارج ازكشور مشغول كاريم. شما در مدار صفر درجه با بازيگران اروپايي همبازي بوديد، ذهنيت آن ها نسبت به بازيگران ايراني چطور بود؟ واقعبتش هيچ اطلاعي در اين باره ندارم و نمي دانم ذهنيت آن ها نسبت به بازيگران سينماي ايران چطور بوده است. در اين باره هيچ گفت و گويي بين آن ها انجام نمي شد؟ نه، براي اينكه اطلاعات آن ها از سينما و تلويزيون ايران بسيار محدود بود . مثلا از سينماي ايران فقط آقاي كيارستمي را مي شناختند و فكر ميكنم از اينكه مي ديدند بازيگران ايراني با اعتماد به نفس كامل و بدون مشكل پا به پاي انها در صحنه بازي مي كنند متحير شده بودند. چون آنها هيچ ضعفي در اين بين نمي ديدند. هميشه براي بعضي از بازيگران پيش مي آيد كه مي گويند چهره اش اروپايي است يا چهره اش بيشتر به شرقي ها مي خورد،اما چهره شما و تركيب استخوان بندي صورتتان شايد چندان شرقي نباشد آيا اين عامل باعث از دست دادن نقشي نشده است. نه، واقعا اگر اتفاقي هم افتاده هيچ وقت در حضور خودم نبوده. احتمال دارد كه در پس پرده كارهايي باشد و مي‌بينم كه انتخاب بازيگران را چقدر ساده‌انگارانه انجام مي‌دهند ولي در مورد خودم اين اتفاق نيفتاده. * من خودم بازيگر هستم و هيچ وقت دوست ندارم به زندگي خصوصي بازيگران بپردازم ولي از تفكرات خصوصيتان سئوال مي‌كنم، نگاهتان به شغلتان، به سينما و تلويزيون و حتي تئاتر ايران چقدر هنري و چقدر حرفه‌اي است؟ درواقع تركيبي از هر دو اينهاست شما منظورتان از حرفه‌اي چيست؟ * منظورم به عنوان شغل است. من براي خودم اعتقادات خاصي دارم، الان حدودا 18 سال است كه كار مي‌كنم يعني از سال 69 شروع به كار كردم. پس وقتي تا الان ماندم اين يعني اينكه بازيگري حرفه من است و من به شكل تفنني اين كار را انجام نمي دهم.امروز تعداد كارهاي سينمايي و تلويزيوني ام آنقدر زياد شده كه آمارش را نمي‌دانم پس اين حرفه من است . پس نگاه‌هتان به اين حرفه ايده اليستي نيست كه مثلا مدت ها در انتظار بمانيد تا فيلمنامه قابل توجهي از يك كارگردان به شما پيشنهاد شود. به شكل واقع بينانه نمي‌توانم خيلي ايده‌آليستي به اين ماجرانگاه كنم، مگر در سال چند تا كار خيلي خوب و ايده‌آل از نظر فراهم بودن تمام شرايط هنري در كشور ما ساخته مي‌شود.با اين وجود من سعي مي كنم در انتخاب هايم هم بحث هنري و هم بحث مالي را در نظر بگيريم.به نوعي كه انتخاب هايم را با تلفيقي دوگانه از اين فاكتورهاانجام مي دهم. همين نكته باعث مي شود كه در برخي مواقع مجبور به انتخاب هايي شويد كه شايد كارهاي خوبي نباشند. اين اتفاق ناگزير است چون اگر بخواهم دستچين كنم شايد مجبور باشم سه سال كار نكنم به هرحال روز به روز هنرپيشه‌هاي جديدي وارد اين عرصه مي شوند و دوري مثلا سه ساله من از عرصه بازيگري موجب مي شود تا از خاطر‌ها بروم .بنابراين مجبورم انتخاب هايم را به شكل نسبي انجام بدهم.مثلا مي بينم كه فيلمنامه اين كار را فلان نويسنده نوشته و قرار است بازيگران مطرحي هم در آن بازي كنند پس ضريب اطمينانم در مورد اينكه اين كار را انجام دهم بالا مي‌رود؛ولي اگر نتيجه‌ كار خوب نشود تقصير من نيست ؛چراكه من تلاش خودم را انجام داده‌ام تا جايي كه ممكن بوده ضريب اطمينان را بالا برده ام حالا اينكه كار به هر دليلي خوب نشود از دست من خارج است. در اين حالت نسبي مسائل مالي راهم قطعا در نظر مي گيريد. حتما اينطور است.اما نكته مهم اين است كه من در طول دوران كاري ام تلاش كرده ام كه ياد بگيرم و هنوز هم دارم ياد ميگيرم و اگر امروز اينجا نشسته ام كه در خدمت شما باشم فقط به خاطر اين است كه كار كردم و ياد گرفتم. * در حقيقت شما در مرحله آزمون، آموزش ديديد، نكته‌اي كه مي‌خواستم اشاره كنم و شما زودتر سراغش رفتيد اين است كه خانم فقيه‌نصيري را خيلي كم مي‌توان در سريال‌هاي تكراري ديد. خدا خيرتان بدهد، ببخشيد حرفتان را قطع مي‌كنم ولي خيلي از دوستان منتقد و مطبوعاتي ، يكسري حرف‌ها و نقدهاي كليشه‌اي ياد گرفتند كه در مورد همه به كار مي‌برند. بازي تكراري و نقش تكراري و.... وقتي راجع به اينها فكر مي كنم برايم خيلي عجيب است.به خصوص درباره خودم و نقش‌هايي كه بازي كرده ام . واقعا نمي دانم ليلي خانه سبز و مونس داستان يك شهر با نقش سعيده در مدار صفر درجه چه شباهتي از لحاظ شخصيت پردازي و بازي بهم دارند ، شايد عقل من نمي‌رسد. * شايد خودتان بارها از دهان منتقدان شنيده‌ايد كه اگر بازي خوبي از خانم فقيه‌نصيري ديده‌ايم اين نقش به شدت به خودشان نزديك بوده به خصوص در زمان پخش سريال خانه سبز ازاين جمله زياد استفاده مي‌شد حالا سوال من اين است كه چطور مي‌شود كه خانم فقيه‌نصيري در همه نقش‌ها خودش باشد و با حفظ سلامت رواني اينقدر وجوهات مختلف شخصيتي هم داشته باشد. متاسفانه كساني كه اين بحث ها را مطرح مي كننديكسري مسائل را فراموش ميكنند و آن اين است كه هر بازيگري يك فيزيك و ويژگي‌هاي خاصي در خودش دارد كه همه جا آن ويژگي‌ها همراه بازيگر است يعني من نمي‌توانم چشمم، نگاهم و لبخندم را عوض كنم، ولي مي‌توانم آن ها را در قالب‌هاي مختلف بياورم خودتان بازيگر هستيد مي‌دانيد منظورم چيست. هر بازيگر وقتي مي خواهد نقشي را ايفا كند سعي دارد كه در ابتدا رنگ‌ها و ريشه‌هايي آن شخصيت را در خودش پيدا كند حتي اگر آن ها در وجوه پنهان او مخفي بوده باشند. پس از كشف اين ريشه‌ها و رنگ‌ها به آنها از طريق مطالعه ، تجربه ، تكنيك و تمرين شكل ميدهد و به اين ترتيب شخصيتي جديد در او شكل ميگيرد.اين مساله را تاكسي بازيگر نباشد نمي تواند درك كند.و شايد به خاطر همين باشد كه مي گويند شخصيت ليلي خانه سبز شبيه به من است.حالا من از شما سوال ميكنم واقعا من آدم خنگي هستم كه مي گويند شبيه ليلي هستم.(مي خندد) * اصلا. پس من مثل «مونس» داستان يك شهر نه روان‌پريش هستم و نه آ‌نقدر غصه جامعه را مي‌خورم و نه مثل ليلي خانه سبز ساده و مهربان هستم و نه مثل سعيده مدار صفر درجه يك زن اشرافي هستم. وجوه مختلف اين شخصيت هايي كه نام بردم چيزهايي است كه من ذره‌ذره در خودم پيدا كرده ام و با تخيلم به آن شكل داده‌ام. و اگر اين نبود شخصيت «ليلا» در مجموعه«نشاني» تا اين اندازه باور پذير از كار در نمي آمد. وقتي رامبد جوان اين نقش را به من پيشنهاد كرد من آن را قبول نكردم و گفتم نمي‌توانم، هر چه مي‌خوانم مي‌بينم اين توانايي‌ در من وجود ندارد، دختري كه خارج از ايران زندگي كرده لهجه دارد هيچ طوري نمي توانستم با آن كنار بيايم .حتي به آقاي جوان پيشنهاد كردم كه آدمي را با اين مشخصات پيدا كند. چرا؟ فكر مي‌كردم اين نقش براي سن من مناسب نيست و نمي توانم چنين نقشي رابازي كنم ، اما از دو طرف تحت فشار قرار گرفتم، از داخل خانه همسرم به شدت اصرار داشت كه اين نقش را قبول كنم و خارج از خانه آقاي جوان كه آخر سر با ترديد و وحشت فراوان من اين نقش را قبول كردم، پانزده روز اول دائم به آقاي جوان مي‌گفتم آبرويمان نمي‌رود؟ (با خنده) و آقاي جوان مي‌گفتند نه خوب شده يعني در اين حد وحشت داشتم ولي خدا را شكر كم‌كم جا افتادم و عادت كردم. * برمي‌گرديم سمت خود خانم فقيه‌نصيري، بعضي وقت‌ها بازيگر آنقدر درگير نقش خود مي‌شود كه خودش را فراموش كند، شده كه يادتان رود چگونه خانم فقيه‌نصيري مي‌خندد؟ نه. * دليل سئوالم اين بود كه بازيگري تمركز خاصي نياز دارد در عين اينكه يك شخصيت واحد را در زندگي‌تان حمل مي‌كنيد ،تجاربي را كه به دست مي‌آوريد را هم آگاهانه در ذهن خود نگاه مي‌داريدحال با توجه به اين نكته شما چقدر از اين استفاده حافظه و رها شدن بر لبه مرز شخصيت‌هايي كه بازي مي‌كنيد خسته مي‌شويد؟ و هراس اينكه خودتان را در نقش‌ها از لحاظ روحي، نه جايگاهي گم كنيد برايتان پيش آمده؟ نه اصلا، چون من به شدت خودم و زندگي و كارم را مرزبندي مي‌كنم واقعيتش را بخواهيد جزو آن دسته از بازيگران نيستم كه نقش را با خودشان حمل مي‌كنند. *‌ نه منظورم خود شخصيت آتنه فقيه‌نصيري است كه در طول روز با خودش حمل مي‌كند و اگر قرار باشد نقشي كه به عهده مي‌گيرد در رفتارش با خانواده و سايرين تاثير نگذارد خسته‌كننده نخواهد بود. نه، خدا را شكر اين قدرت مجزا كردن را پيدا كردم، براي اينكه اگر واقعا اين اتفاق نيفتد نمي‌تواني تحمل كني و شايد من به همان اندازه كه كارم را دوست دارم خودم و زندگي شخصي‌ام را دوست دارم. * در اين جا مي‌توانم اشاره كنم به جمله ريچارد ليفكوفسكي كه قدرت بازيگر به ميزان فرو رفتنش در نقش نيست به سرعت بيرون آمدن از آن است و اين موضوع در كارهاي شما حتما به چشم آمده و بينندگان هم متوجه آن شده‌اند و دليل 18 سال حضورتان در سينما و تلويزيون به خاطر خودآگاهي خاصي است كه نسبت به خودتان و شغلتان داريد، بازيگري چقدر شما را تخليه مي‌كند و آيا تا به‌حال دلتان خواسته كه به شاخه‌اي ديگر از هنر بپردازيد. نه، براي اينكه لذتي كه خيلي وقت‌ها از جلوي دوربين بودن و بازي كردن داشتم كه لذت‌هاي اتفاقا كوتاه و آني هم هستند باعث مي شوند به شدت از خودت فاصله بگيري و ب‌گويي اين چه كسي است، از كجا ‌آمده، آنقدر لذت مي‌برم كه در ذهنم مي‌ماند و برايم كافيست. مثلا اگر يك بار در طول يك نقش برايم اتفاق بيفتد تا شش ماه آينده براي من كافي است حتي اگر با آن نقش موافق نباشم، منظورم لذت فاصله گرفتن از خود و قدرت ديگري شدن است درواقع آرزو مي‌كنم كه يك روزي به جايي برسم كه بنوانم بگويم بازيگر خوبي هستم. مثلاً دوستان از من مي‌پرسند چرا كارگرداني نمي‌كني، من در جواب مي‌گويم كه نه دانش آن را دارم و نه تواناييش را، ترجيح مي دهم يك بازيگر خوب باشم تا يك كارگردان بد (با خنده). * با توجه به تجاربي كه شما داريد مطمئناً كارگردان بدي نمي‌شويد، من احساس مي‌كنم شما جزو آن دسته از بازيگراني هستيد كه هنگام خواندن فيلمنامه زود تكليفتان با آن روش مي‌شود و حتي براي خودتان دكوپاژ ذهني مي‌كنيد. آيا در برخورد با همه كارها اينگونه هستيد؟ بله درست است و به صورت ناخودآگاه اتفاق مي‌افتد، شيوه كارم اينگونه است كه وقتي متن را مي‌خوانم در ذهنم يك طراحي تقريبي ميكنم. در طول كار با اين طراحي پيش مي‌روم چون به اين فرضيه معتقدم كه اگر بتوانم كل ماجرا را يكجا ببينم خيلي راحت‌تر مي‌توانم عمل كنم و اين كار به پيدا كردن آن نقش كمك مي‌كند.البته اين كار راخيلي خود آگاهانه انجام نمي دهم و بيشتر اين كار به شگل تجربي انجام مي شود. * شما چقدر روي صورتتان نقاب مي‌گذاريد؟ متاسفانه فضاي كار بازيگري ما در ابتدا براي خانم‌ها و بعد در رابطه با خود آقايان مجبور مي‌كند كه آدم نقابي را روي صورتش بگذارد كه ممكن است از خودش چهره خشني نشان دهد. وقتي كارهاي خانم فقيه‌نصيري را نگاه مي‌كنيم متوجه مي شويم اين بخشي از شخصيت مهربان ، ساده و خندان كاركترهايي كه نقش آن ها را ايفا مي كند بخشي از وجود و درونيات خود اوست. چقدر نقاب مي‌گذاريد كه اين بخش‌ها باعث سوءاستفاده آدم‌ها از خوبي‌هاي شما نباشد. در سنين پايين‌تر اين نقاب وجود داشت، خب خدا را شكر روز به روز در محيط كاري بيشتر تكليفم معلوم شد. * در واقع تكليف ديگران معلوم شده. بله. تكليف من با ديگران و ديگران با من معلوم شده و فكر مي‌كنم تمام آدم‌هايي كه در اين كار هستند اگر خودشان با من كار نكردند از ديگران راجع به خصوصيات اخلاقي و رفتاري من شنيده‌اند و به شدت معلوم است كه من چه كسي هستم و نمي‌توان سوءاستفاده‌اي كرد يعني حد و مرزهايم خيلي معلوم است و در مورد كاري كه انجام مي‌دهم تا جايي كه هستم انرژي مي‌گذارم نه يك قدم فراتر از آن كه احساس كنم به شخصيت انساني و حرفه‌اي‌ام لطمه وارد مي‌سازد. امكان ندارد من در اين مورد گذشت داشته باشم و از طرفي هم خودم از نظر شخصيتي آدمي هستم كه در عين مهربان و صميمي بودن يك مرزي دارم كه نه تنها در محيط كاري‌ام بلكه در محيط شخصي‌ام نيز وجود دارد پس نيازي به نقاب ندارم. * البته داشتن اين نقاب يك انرژي دوچندان از آدم مي‌گيرد. خانم فقيه نصيري از سال 69 وارد اين حرفه شديد. چقدر ديدتان نسبت به آن موقع عوض شده آن زمان اين حرفه چقدر برايتان دست‌نيافتني بود؟ خيلي عوض شده، خب سال‌هاي ابتدايي كار من بر سر اين موضوع گذشت كه واقعيت اين كار چيست، همان تصوير خوش‌نقش و نگاري كه براي خيلي از آدم‌هاي غير بازيگر وجود دارد براي من هم وجود داشت، بعد از اين كه وارد اين حرفه شدم ديدم از اين تصوير خوش‌نقش و نگار خبري نيست و حالا كه بايد شوك ناشي از آن را طي كنم زماني طول مي‌كشد و در طول سال‌هاي بعدي متوجه شدم كه من چيزي نمي‌دانم و بايد ياد بگيرم. وقتي شروع كردم در طول كار كردن آموختم و الان خدا را شكر كمي ياد گرفتم . آگاه شدم و لذت از كارم لذت مي‌برم. * يك موجي در ارتباط با بازيگري راه افتاد هم در مورد آقايان و هم خانم‌ها كه ورود بازيگران جديد است و بيشتر از هر چيزي به ارائه خودشان تمايل دارند. فكر مي‌كنيد كه چه چيزهايي در رسيدن جامعه جوان ما به اين تفكر موثر بوده كه به حرفه بازيگري در حد يك شغل مثل پزشكي، خلباني و... نگاه نمي‌كند و به عنوان يك كار سهل‌الوصول كه بازدهي خوبي برايشان دارد به اين سمت مي‌روند، آيا ورود غيرمنطقي عده‌اي از دوستان به اين حرفه است يا كارهايي كه ساخته شده و چقدر به نظرتان ما زن به معناي بازيگر داريم و متعلق به چه نسلي هستند؟ من معتقدم اين چيزهايي كه شما مي‌فرماييد در واقع به خاطر اين مسائل كه گفتيد نيست. به دليل سياست‌ها و مناسبت‌هايي است كه در اين چند سال بر اين حرفه حاكم شده. وقتي من كارم را شروع كردم تعداد بازيگران جوان محدودي داشتيم شايد 4 يا 5 نفر، اين 4 يا 5 نفر به عنوان بازيگران جوان چند سال كار مي‌كردند، اولا در آن زمان كه ما كار مي‌كرديم اصلا چهره جديد، اهميت دادن به چهره جديد و بزرگ كردنشان و اعتبار بي مورد دادن وجود نداشت، من خودم در يك سال 3 فيلم سينمايي كار كردم و اگر اين مناسبات و مطبوعات در آن زمان وجود داشت، تمام بيلبوردها عكس من بود و چقدر خوب بود. (با خنده) ولي گذشته ازشوخي با اينكه در دو سه فيلم نقش اول بودم،اماعكس‌هاي پيشكسوتان را بزرگ كار مي‌كردند و پايين آن اسم بازيگران جوان را مي‌نوشتند اين خيلي طبيعي و نرمال بود خب اصلا آن زمان به فكرتان هم خطور مي كرد كه در حضور پيشكسوتان بيايند و عكس شما را بزرگ كنند. نه چون همين كه من در كنار اين بزرگان قرار مي گرفتم برايم كافي بود چراكه به اين فكر مي كردم كه قرار است چه چيزهايي از اين هنرمندان ياد بگيرم و از اين بابت خوشحال بودم، در واقع بازيگران جوان آن نسل دائم در اين فكر بودند كه چگونه خودشان را به حد و اندازه يك بازيگر حرفه‌اي برسانند، براي اينكه اصلا چيزي به عنوان عكس روي جلد و عناويني مثل سوپراستار وجود نداشت در نتيجه ما به كارمان خيلي اهميت مي‌داديم و هيچ حاشيه‌اي نداشتيم ولي الان جرياني حاكم است كه اينها را به وجود مي‌آورد و پيش خودم فكر مي‌كنم كه چطور مي‌شود از خانم و آقايي كه هنوز هيچ‌كسي از آنها كاري نديده عكس هايشان و حتي مصاحبه هايشان چاپ مي شود. اينها باعث مي‌شود كه اين كار به شدت كار سهل‌الوصول، بسيار بي‌دردسر و بدون نياز به هيچ‌گونه آگاهي و تجربه‌اي محسوب شود و يك جوان 20 ساله با خودش فكر مي‌كند كه وقتي من تمام شرايط فيزيكي لازم را دارم مثل آقا و خانم فلاني كه هنوز هيچ كاري نكرده به عنوان پديده از آنها ياد مي‌شود چرا من شانس خود را امتحان نكنم. شرايط جامعه و تغيير نگرش ها و ذائقه ها هم در شكل گيري اين شرايط بسيار تاثير گذار بوده است. دقيقا، نكته ايي كه مي خواستم به آن اشاره كنم همين مساله بود، زماني كه من كارم را شروع كردم اواخر دهه شصت بود كه سينماي بعد از انقلاب خيلي جا افتاده بود مردم اصلا حسي را كه نسبت به بازيگران الان دارند، آن موقع نداشتند.يعني پدر خود من چندين ماه با من صحبت نكرد چون بازيگر شدن برايش قابل پذيرش نبود. پدرم هميشه با خودش فكر مي كرد كه مثلا دختر من كه درسش خوب بوده وبايد دكتر يا مهندس شود چرا بازيگرشده. ولي امروزه خيلي افراد حاضرند ميليون‌ها خرج كنند تا فقط يك تصوير داشته باشند. نوع نگاه به اين كار فرق كرده و من متاسفم كه اين اتفاق افتاده براي اينكه روز به روز حد و اندازه حرفه ما را پايين‌تر مي‌آورد و تنها كساني كه مي‌توانيم اين حرفه را با چنگ و دندان نگاه داريم فقط خودمان هستيم چون تبديل به كاروانسرايي مي‌شود كه همه مي‌آيند و مي‌روند. * متاسفانه واقعيتي است كه بايد قبول كرد ولي در حقيقت بازيگران هم نسل شما چون يك سال بعد از شما يعني از سال 70وارد اين كار شدم، مي‌توانم اين را حس كنم كه اين بازيگران دو بار تحول را در عرصه بازيگري تجربه كردند يكسري همان دوره‌اي كه شما پا در اين حرفه گذاشتيد كه هيچ حمايتي نبود و همين باعث شد كه شما با توانايي و كارتان خودتان را تثبيت كنيد و بعد دهه‌اي كه در آن قرار گرفتيم كه همه‌چيز شبيه فست‌فود شده، ما شاهد ورود استعدادهاي جديد و چهره‌هاي جديد شديم كه شايد اگر تحت آموزش قرار مي‌گرفتند مي‌توانستند بازيگران خوبي باشند ولي هم جامعه آن سطح را پسنديد و هم مطبوعات به اين مسئله دامن زدند، بازيگران هم‌نسل شما و مطبوعات كه متاسفانه خيلي به اين تحول دوم دامن زدند. به غير از مطبوعات من هيچ چيز ديگري را مقصر نمي‌دانم، از زماني كه اين جريان شروع شد اگر مطبوعات معتبرمان را نگاه كنيم و آنها را يكي‌يكي بغل يكديگر بگذاريد متوجه مي‌شويد، من نمي‌دانم چه نفعي در كار بوده يا نبوده چون نمي‌خواهم بدانم و برايم مهم نيست به همين دليل است كه سال‌هاست نه مصاحبه‌اي مي‌كنم و نه در برنامه‌اي شركت مي‌كنم و نه مجله مي‌خرم و نه مي‌خوانم به دليل اينكه به اين نتيجه رسيده‌ام كه اگر مي‌خواهم از نظر روحي سلامت بمانم فقط و فقط دستاويز من كار شخص خودم است. براي اينكه اگر بخواهم خودم را لحظه‌اي در اين جريان رها كنم مغزم متلاشي مي‌شود. * انشاءالله كه هر كس وظيفه خودش را در هر عرصه‌اي كه فعاليت مي‌كند شناسايي كند، حالا از بحث مطبوعات بيرون بياييم چون خودمان الان يك كار مطبوعاتي مي‌كنيم (با خنده) خانم فقيه نصيري تجربه كار در سينما و تلويزيون را داشتيد، آيا تجربه كار تئاتر هم داشتيد؟ نه من اصلا كار تئاتر نكرده‌ام. * تله‌تئاتر چطور؟ يك تله‌تئاتر سال‌ها پيش به اسم «فيزيكدان‌ها» كار كردم كه كارگردانش آقاي كرم‌رضايي بود، يك نقش بسيار بسيار كوتاه داشتم در حد يك جمله، جالب است كه بدانيد وقتي من آن تله‌تئاتر را كار كردم 4 تا كار سينمايي كرده بودم كه اتفاقاً دو تا از آنها «جيب‌برها به بهشت نمي‌روند» و «دو نفر و نصفي» جزو پرفروش‌ترين كارها بودند و سريال تلويزيوني خاله سارا را كار كرده بودم كه خيلي محبوب شده بود ولي آن نقش را با ميل و لذت فراوان و با وحشت زياد روي چشمم گذاشتم و كار كردم فقط به خاطر اينكه در كنار آقاي شكيبايي، خانم شيخي و آقاي زنجانپور باشم، اين موضوع خيلي برايم مهم بود با اينكه فقط مي‌آمدم و يك جمله مي‌گفتم و مي رفتم. * به نظرتان الان يك سوپراستار اين كار را مي‌كند؟ فقط به اشتياق آموزش و كنار اين بزرگان بودن؟ نه، من عقلم نمي‌رسيد، اگر عقلم مي‌رسيد كه الان وضعم اينطور نبود. (با خنده) * برگرديم به خود خانم فقيه‌نصيري، چقدر مسيري كه تا الان آمده‌ايد را دوست داشتيد اگر مي‌شد اين كيلومتر را صفر كرد و به عقب برگشت آيا باز هم بازيگري را انتخاب مي‌كرديد؟ آيا با همين شرايط پا به عرصه بازيگري مي‌گذاشتيد يا نه؟ سوال سختي است، چون آدم در شرايط مختلف جواب‌هاي مختلفي دارد. وقتي از اين كار دل‌آزرده و دلشكسته مي‌شوي با خودت مي‌گويي كه اگر اين سال‌ها و ساعات طولاني كار را روي هر چيز ديگري مي‌گذاشتم تا الان پروفسور مي‌شدم (با خنده) ولي نه، اگر بخواهم منصفانه و با رجوع به قلب و روحم بگويم خيلي خوشحال و راضي‌ام آقاي زندگاني امروز بعد از 18 سال با وجود تمام ناكامي‌هايي كه يك روزهايي در اين حرفه داشتم و خدا را شكر كه بالا رفتن سن آدم اين آگاهي را مي‌دهد كه تو آن چيزهايي كه در لحظه‌اي اذيتت كرده و برايت غيرقابل تحمل بوده، مي‌فهمي كه چقدر برايت لازم بوده و خدا را شكر مي‌كني از اينكه تجربه‌شان كردي. با وجود اينكه خيلي از اين لحظات و سرخوردگي‌ها داشتم، ولي الان در اين لحظه كه اينجا نشستم بي‌نهايت راضي‌ام، به دليل اينكه براي آن چيزي كه الان هستم به جز خدا مديون هيچ‌كس نيستم خيلي راحت مي‌توانم در چشمان هر كسي نگاه كنم و بگويم كه فقط خودم و كمك خدا بوده كه من در اين نقطه قرار دارم، ممكن است به نظر خيلي‌ها نقطه درخشاني نباشد و عناوين سوپراستار نداشته باشد. * مطمئنا در اين مسير صعب‌العبور بارها صداي ترك خوردن قلبتان را شنيده‌ايد. بسيار زياد، از روي زمين جمعش كردم (با خنده) * آن لحظات چه چيزي به شما كمك كرده و به دادتان رسيده؟ پررويي، واقعا جدي مي‌گويم. * از چه انگيزه‌اي اين پررويي نشأت گرفته؟ براي اينكه به خودم چيزهايي را ثابت كنم. * در اين مسير چقدر بزرگ شديد؟ خيلي زياد. * الان همسن سنتان هستيد يا از آن بزرگ‌تر؟ نيمه حرفه‌اي‌ام خيلي بالاتر؛ ولي نيمه شخصي‌ام پايين‌تر است. * بزرگي مي‌گويد بازيگران كساني هستند كه كودكي‌شان را در جيب خود پنهان مي‌كنند كه تا آخر عمر از آن استفاده كنند. بازيگر چقدر هم در زندگي شخصي و هم در زمينه كاري تنهاست. در زندگي شخصي اگر تنها باشند فكر مي‌كنم مربوط به خودشان است شايد به خاطر اينكه خيلي بازيگر بودنشان را جدي گرفتند كه نبايد اينجوري باشد من اينگونه فكر مي‌كنم كه بازيگري حرفه ماست نه زندگي‌مان. اين از بخش شخصي ولي در بخش كاري بسيار تنها و مظلوميم، هر اتفاقي كه مي‌افتد، مردم كه مهمترين هستند كاري به منتقدين و مسئولين ندارم ما را مسئول مي‌دانند و متاسفانه نمي‌دانند چقدر همه‌چيز از دست ما خارج است و نوك حملاتشان را متوجه بازيگر مي‌كنند به خاطر همين خيلي مظلوم و تنها هستيم. * اشاره كرديد من اين مسيري را كه رفتم مديون خداي خودم هستم، حضرت علي(ع) مي‌فرمايد خودشناسي، خداشناسي است يكي از خصوصيات ويژه بازيگري خودشناسي است، وارد بحث كلاسيك خداشناسي نمي‌شوم ولي به صورت شخصي شغلتان چقدر شما را به خدا نزديك كرده؟ نه تنها شغلم بلكه همه زندگي‌ام به شدت به خدا نزديكم كرده، هر روز زندگي‌ام را وقتي مرور مي‌كنم ارتباطم با خدا قوي‌تر مي‌شود و خيلي شخصيه ولي جالب است بدانيد آن تنهايي كه شما گفتيد من در زندگي شخصي كه خيلي وقت‌ها داشتم كاملا با خدا پر كرده‌ام نه از نظر كليشه‌ها منظورم حسي است، خيلي وقت‌ها پشت فرمان با خدا صحبت كردم دقيقاً مثل آدمي كه دائم در كنارم نشسته و با او ديالوگ دارم و ارتباطم به اين شكل است و آنجايي كه مي‌گوييد وقتي قلبت شكسته چه چيزي كمكت كرده، هم پررويي و هم اين ارتباطه بوده و اين ارتباط به من نشان داده كه زندگي فراتز از اين چيزهاي كوچك است و آنقدر خدا اين لحظات بزرگ را به من نشان داده كه خجالت‌آور است بخواهم در مورد حرفه‌ام با او صحبتي كنم به همين خاطر است كه تاب مي‌آورم چون مي‌بينم همه‌چيز در حال گذر است. * چقدر به اين مسئله اعتقاد داريد كه جهان گذر مي‌كند و ما ثابتيم و چقدر ما گذر مي‌كنيم و جهان ثابت. من فكر مي‌كنم جهان از ما گذر مي‌كند براي اينكه در درون آدم يك چيزي است كه هميشه در جهان وجود دارد حالا اسمش هر چيزي مي‌خواهد باشد روح يا دلش. * يك سوال خيلي قلقلكم مي‌دهد، اينكه چقدر به مخاطب و چقدر به كار هنري اعتقاد داريد اگر كاري بعد هنري بسيار بالايي داشته باشد ولي مخاطبش كم باشد. اما يك كار استانداردهاي لازم با مخاطبان بسيار وسيعي داشته باشد؟ خانم آتنه فقيه‌نصيري سال 87 كدام را انتخاب مي‌كند و خانم فقيه‌نصيري سال 69 كدام را؟ سوال سختي است ولي الان كار پرمخاطب داخلي را بيشتر مي‌پسندم، يك زماني خيلي برايم كسب كردن اعتبار هنري مهم بود. جايزه گرفتن، همين نقدهاي خوب گرفتن. * هيچ‌وقت جايزه گرفتيد؟ نه. * الان چقدر دوست داريد جايزه بگيريد؟ بستگي به مقدار جايزه‌اش دارد (با خنده) يك بار در جشنواره سيزدهم فجر براي نقش اول فيلم در كمال خونسردي آقاي سيامك شايقي كانديدا شدم. * اعتباري كه مخاطب مي‌دهد از كار ماندگارتر است؟ اينجوري بگويم كه انرژي كه مخاطب به من مي‌دهد بيشتر به دردم مي‌خورد تا جايزه‌اي كه در جشنواره درجه چهار بگيرم. * يك بحث روشنفكري باب شده كه كار پرمخاطب كار سطح پاييني است و كاري كه مخاطب خاص داشته باشد كار خوبي است. البته اين را بگويم كه باز برمي‌گرديم به مسئله فرهنگ‌سازي، يعني با فرهنگ‌سازي‌مان مي‌توانيم كار پرمخاطب را روز به روز به معيارهاي كار هنري نزديك‌تر كنيم. * من بحثم را با يك خواسته تمام مي‌كنم اگر شما مايل باشيد، دلم مي‌خواهد سه تا آرزو كنيد يك آرزوي مادي، يك آروزي معنوي و يك آرزوي جهاني. آرزوي جهاني‌ام در اول بگويم كه واقعاً آرزوي صلح جهاني مي‌كنم، خيلي آرزوي عجيب و معجزه‌واري است ولي همه در يك لحظه واحد هر سلاحي را كه دارند به كائنات بفرستند و در تمام جهان صلح برقرار باشد. آرزوي معنوي‌ام آرزوي سلامتي و عاقبت به خيري براي پدر و مادرم است. آرزوي مادي‌ هم كه خيلي دارم. * گل درشت‌ترينش را بگوييد. پول داشته باشم يك رستوران غذاهاي سنتي خودمان را باز كنم (با خنده) منبع: ماهنامه تازه




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 736]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن