واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روند افزایشی اعتراضات در دانشگاه های کشور فضای فعالیت های دانشجویی را ملتهب می کرد. و در این میان متهمان پرونده در پی علاجی می گشتند برای فرار از بار اتهام. اتهامی که چشم پوشیدن از آن آسان نبود. از این جا بود که قانونگریزان دیروز، شاکیان امروز شدند و در سایه حمایت های رسانه ای بی حد و حصر روزنامه های اعتماد، اعتماد ملی و سایت ایلنا در صدد اعاده حیثیت از خود و مظلوم نمایی برآمدند. حال آنکه دیگر تشت رسوایی از بام افتاده بود و آبی را که از جوی رفته بود، نمی شد بازگرداند. اعتراضات گسترده نسبت به انتشار نشریات موهن، کاسه صبری بود که بعد از چندین سال لبریز شده بود. کاسه صبری که تا به حال مشابه این اهانت ها و افتراها را بارها و بارها تحمل کرده بود و این بار دیگر تاب از کف داده بود. اما آنچه برای آشنایان به سیره داعیان امروز جای شک و شبهه ای نداشت، ارتباط برخی عناصر خود فروخته با احزاب غیر قانونی و بیگانگان خارج از مرزها بود. ارتباطی که هرگز نمی شد انکار کرد. تابستان 76 بود که دانشجویان انجمنی امیرکبیر پذیرای دبیر کل گروهک غیر قانونی نهضت آزادی بودند. آن روز همان ها که پیشتر وابستگی به احزاب را نفی می کردند و از استقلال فکری خود سخن می گفتند نماز ظهر و عصر را به امامت ابراهیم یزدی خواندند! کسانی که هیچ چیز را مقدس نمی دانستند، طریق بتخانه را برگزیده بودند. همان ها سال بعد هم پیشنمازی را به یک ملی مذهبی سپردند. کسی که خطاب به دانشجویی که قصد وضو گرفتن برای نماز داشت، گفت: «همین جوری نماز بخوان، زیاد وقت نداریم!» و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. خط وابستگی، از احزاب غیر قانونی گرفته تا خارج از مرزها چیزی بود که بعدها شفاف تر شد. آن زمان که داعیان و پرچمداران جنبش دانشجویی که روزی حتی از اوین برای هم کیشان خود بیانیه می فرستادند تا در جلسات مختلف خوانده شود، به آمریکا پناه بردند و حقوق بگیر بیگانگان شدند. چنان که امیرعباس فخرآور از متهمان کوی دانشگاه، کسی که اکنون در آمریکا به سر می برد و بعدها در تمجید فعالیت های انجمن امیرکبیر با VOA مصاحبه ها می کرد هم اذعان داشت:« فعالین سیاسی در اینجا به دلایل گوناگون از بودجه دولت آمریکا و یا دولتهای اروپایی حقوق دریافت میکنند و اگر به مردم خدمت میکنند کارشان را باید ستود . مثلا اگر محسن سازگارا از محل کمکهای دولت آمریکا در " واشینگتن اینستیتو " و VOA حقوق میگیرد و پسرش شهاب سازگارا در رادیو فردا حقوق دولت آمریکا را دریافت میکند ،این بد نمیتواند باشد. همچنین علی افشاری از محل کمکهای دولت آمریکا به موسسه NED ماهیانه ۵۰۰۰ دلار و از بودجه دولت آمریکا در رسانه دولتی VOA هر هفته ۲۰۰ دلار ، حقوق می گیرد.» پیشتر رهبر انقلاب در یکی از دیدارهای دانشجویی از هزینه هایی که در دانشگاه ها برای ترویج کمونیسم و ایجاد آشوب صرف می شود، خبر داده بودند. و اعتراف های مکرر برخی از چهره های جنبش دانشجویی خود مؤید همین معنا بود. اکبر عطری عضو سابق دفتر تحكيم وحدت که هم اکنون همراه علی افشاری از یکی از موسسات آمریکایی بورس تحصیلی دریافت کرده و در آنجا به سر می برد، در روزنامه آمريكايي وال استريت ژورنال نوشت: «ايالات متحده آمريكا نبايد كمك مالي به جريان دموكراسي خواهي در ايران را قطع كند.» و ادامه داد:«برای من اهمیتی ندارد، حمایت از دموکراسی در ایران از ناحیه دولتی دموکرات یا جمهوری خواه در آمریکا باشد و یا این کمک از جانب ایالات متحده و یا دولت دیگری ارائه شود. برای من مایه افتخار است که دولت آلمان 15 میلیون یورو برای آموزش روزنامه نگاران ایرانی و کمک به رسانه های مستقل ایرانی اختصاص داده است.» کسانی که خود را دلسوز ایران می دانستند و در ارتباط به جنبش دانشجویی در ایران بودند، از آمریکا تقضا کردند به ایران حمله کند و گفتگو و مماشات را کنار بگذارد. علی افشاری که روزی دبیر انجمن امیرکبیر بود، کسی که هم اکنون نیز ارتباطاتی با هم کیشانش در ایران دارد، طی سخنانی در مجلس سنای آمریکا گفت:«...در یک کلام، اقلیتی منفعت طلب در پرتو حاکمیتی ایدئولوژیک و انحصار نهادهای امنیتی - قضایی - نظامی و اقتصادی، اکثریت مطلق مردم ایران را به بند کشیده است .... هرگونه سازش و کسب امتیازهای مقطعی با حاکمیت غیردموکراتیک و بنیاد گرای ایران به آن امکان می دهد تا مردم ایران را هرچه بیشتر سرکوب كند و با عبور از شرایط بحرانی و اتلاف زمان به تقویت خود پرداخته و جهان را با خطرها و تهدیدهای بزرگتری در آینده مواجه سازد.» وی در ادامه خواستار برخورد شورای امنیت با حکومت به اصطلاح مستبد ایران شد:« از آنجاییکه این دولت نماینده واقعی مردم ایران نمی باشد لذا جامعه بین المللی می تواند ازطریق شورای امنیت سازمان ملل متحد یاریگر مردم ایران در دستیابی به حکومتی دموکراتیک و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد .» و امیر عباس فخرآور پا را از این فراتر نهاد و در گفتگو با روزنامه اسرائیلی یدیوت آهارانوت از کشورهای غربی خواست تا ایران را بمباران کنند!فخرآور در مجلس سنای آمریکا نیز سخنانی گفت که هر انسان آزاده ای از شنیدنش شرمگین می شود:«آیا گفتگو با جمهوری اسلامی معنا دارد یا نه؟ به عقیده من که تمام زندگیم را در نظام جمهوری اسلامی بودم و با مسئولین این نظام برخورد داشتم، مسئولین نظام جمهوری اسلامی قابل گفتگو و مذاکره نیستند. با کسانی می شود گفتگو کرد که فکر انسانی داشته باشند. مسئولین نظام جمهوری اسلامی صاحب یک فکر وحشی و عقب مانده هستند. ....شما با مذاکره با آنها به آنها (نظام جمهوری اسلامی) مشروعیت می دهید..... [آيت الله] خامنه ای، احمدی نژاد، مصباح یزدی و سران نظام جمهوری اسلامی اعتقاد دارند، امام دوازدهمشان وقتی ظهور میکند که تمام دنیا پر از کشتار و خونریزی بشود و حاضرند هر کاری بکنند تا نظام موجود در دنیا را بهم بزنند و دنیا را پر از خونریزی بکنند تا امام دوازدهمشان زودتر ظهور کند. ما بیشتر از هر چیز به کامپیوتر، موبایل، دستگاههای چاپ، سایت و مهمتر از همه رادیو و تلویزیونهای قدرتمند احتیاج داریم. رادیو فردا و VOA می توانند کمک بزرگی به ما بکنند.» ارتباطی کاملا دو طرفه شکل گرفته بود. تا آنجا که علی عزیزی دیبر انجمن منحل شده امیرکبیر با VOA گفتگو کرد و ضمن تشریح فعالیت های انجمن برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران، از منوچهر محمدی متهم کوی دانشگاه نیز تجلیل کرد!چندی بعد از انتشار نشریات موهن، بابک زمانیان مسئول روابط عمومی انجمن منحل شده امیرکبیر به مسائلی اعتراف کرد که خود مؤید همین ارتباط تنگاتنگ برخی داعیان روشنفکری و سردمداران جنبش دانشجویی با بیگانگان بود. روزنامه کیهان در این خصوص نوشت:«"بابك- ز" يك عضو طيف غيرقانوني دفتر تحكيم وحدت ...روز گذشته در اعترافات خود از نقشه شوم يك سازمان اروپايي وابسته به دولت آمريكا كه توسط فرزند ديك چني اداره مي شود، پرده برداشت.به گزارش كيهان، وي در اعترافات خود در بازداشتگاه نيروي انتظامي اعلام كرده كه با عوامل سازمان منافقين در ارتباط بوده است. وي همچنين از ماموريت خود و اعضاي طيف علامه تحكيم وحدت براي انجام يك عمليات انتحاري در كشور و سپس انداختن مسئوليت آن به گردن نيروهاي حزب اللهي خبر داده و اعلام كرده است كه اين نقشه "موسسه هيفوس هلند" با هدف ايجاد تشنج و برهم زدن فضاي دانشگاه هاي ايران اجرا مي شود. بنا بر اين گزارش فرد بازداشت شده در اعترافات خود عنوان كرده كه مطالبي توهين آميز نسبت به كليه مقدسات اسلام و نظام جمهوري اسلامي توسط برخي نويسندگان متواري روزنامه هاي زنجيره اي براي افراد خاص در داخل ارسال مي شود و آنها موظفند اين مطالب را در سطح وسيع از طريق نشريات دانشجويي دانشگاه ها منتشر كنند.بنابراين گزارش "بابك- ز " دليل انتخاب اين زمان براي اجراي اين نقشه را تلاقي با روز كارگر و تلاش همزمان براي به تشنج كشيدن تجمع هاي كارگري در كشور عنوان كرده است.»بعدها این اعترافات توسط متهمان ماجرا انکار شد و کذب لقب گرفت، پروژه ای تکراری که در برابر اعترافات برای اعاده حیثیت از یاران غار به اجرا گذاشته می شود. اما جای این سوال باقی ماند که اگر این خبر از اساس کذب است چرا کسانی که دم از پیگیری های قانونی و شکایت می زدند، حتی حاضر نشدند شکایتی را در این خصوص ترتیب دهند و کیهان را مفتری خطاب کنند؟ آیا با تکذیبه های ساختگی می توان واقعیت را انکار کرد؟ وقتی فخرآور از ملاقات خصوصیش با بوش می گوید و این که در آغوش هم هر دو اشک ریخته اند و احساسی مشترک پیدا کرده اند، چگونه می توان نسبت به جنبش به اصطلاح دانشجویی و مدعیانش قضاوت کرد؟ باز هم باید خوش بین بود؟...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 165]