تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 25 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، كليد هر نوشته‏اى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815756925




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آقا كاش يكبار ديگر به شهر ورامين مي آمدي


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: وقتي تصوير مردم قم را كه عاشقانه خود را مهياي پذيرايي از مهربان ترين ميهمان دنيا مي كردند را مي ديدم يادم آمد كه روزگاري ما نيز در شهر ديگري از عاشقان ولايت و امامت – ورامين – به عشق ديدنت چه ها كه نكرديم و چه دلهره ها كه از شوق ديدارت نداشتيم. يادم هست كه همه جا را آذين بستيم ، خيابانها را آب و جارو كرديم ، مسير وصالت را گلباران كرديم و زنگار از دل زدوديم تا خود را آماده كنيم ، آماده كنيم تا با چشم سر و چشمان دل مولا و مقتدايمان را نظاره گر باشيم . 21 خرداد سال 82 ، همه آمده بودند ، از همه جا ، وراميني ها ، قرچكي ها ، پيشوايي ها و جواد آبادي ها ، همه بودند ، خيلي ها از گرمسار آمده بودند ، بعضي ها نيز از شهرري، همه يك آرزو داشتند ، ديدن روي يار ، و آمدي ..... آمدي و غم دنيايي دلهاي عاشقت را با خود بردي ، ياد پدرانمان افتادم ، همان هايي كه در پانزدهم خرداد سال 42 كفن بر تن كردند ، به دفاع از ولايت قيام كردند و خون خود را در پل باقرآباد تقديم اسلام كردند تا نهال انقلاب به درختي تنومند تبديل شود، كاش آنها بودند و مي ديدند كه خونشان به ثمر نشسته و سكان انقلابشان به دست مقتداي مسلمانان جهان افتاده است . آن روز كفن پوشان نيز آمده بودند ، فرزندان خلف همان كفن پوشان آمدند تا بگويند آقا جان باز هم براي حفظ اسلام و نظام مقدس جمهوري اسلامي حاضريم جان خود را تقديم كنيم . آمدي و گفتي : بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏ الحمدللَّه ربّ‏العالمين. والصّلاةوالسّلام علي سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا أبي‏القاسم‏المصطفي محمّد و علي آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. سيّما بقيّةاللَّه في‏الارضين (ارواحنافداه). خدا را سپاسگزارم كه امروز بنده را موفّق فرمود تا به زيارت اين سرزمين پاك و شما مردم عزيز نائل شوم. به علّت خاطره بسيار پُرعظمت خرداد، مايل بودم اين ديدار در خرداد ماه انجام گيرد. خردادِ ورامين، يك خاطره فراموش نشدني است. همه مردم عزيز ورامين، پيشوا، قرچك، جوادآباد و پاكدشت مجموعه‏اي را تشكيل مي‏دهند كه ارزشهاي اين منطقه از ايمان و عزم و اراده آنها ناشي شده است؛ حق هم همين است. از روزي كه فرزند بزرگوار موسي‏بن‏جعفر - حضرت جعفربن‏موسي‏ - بعد از آسيب ديدن به‏وسيله دشمنان و مخالفان، به مردم ورامين پناهنده شد و مردم ورامين اين امامزاده عالي‏مقام را چون جان شيريني در برگرفتند و در همين‏جا ايشان بر اثر جراحت به شهادت رسيد، نشانه‏هاي توجّه اين مردم به ارزشهاي والاي اسلامي آشكار شد؛ بخصوص چيزهايي كه احتياج به عزم و مجاهدت دارد. در پانزده خرداد سال 42 هم مردم ورامين نشان دادند كه در راه حقيقت و دفاع از حقّ و اسلام ايستاده‏اند؛ حتّي به قيمت جانشان. وراميني ها در حرم مطهّر حضرت جعفربن‏موسي‏ سوگند ياد كردند و به سمت تهران راه افتادند و در ميانه راه در مواجهه با شدّت عمل و خشونت رژيم سفّاك پهلوي، خون پاكشان در همين منطقه باقرآباد و قرچك بر زمين ريخت و مظلومانه جان دادند. آن روز هيچ‏كس گمان نمي‏كرد روزي خواهد رسيد كه اين شهداي مظلوم و گمنام، مثل ستاره‏هاي درخشان، نه فقط در آسمان ورامين، بلكه در آسمان ايران اسلامي خواهند درخشيد. آنها در مظلوميت جان دادند و خدا به مظلوميت و غربت آنها بركت داد و مجاهدت آنها در پي خود مجاهدتهاي ديگري را به ‏وجود آورد و حركت حق، هر روز قويتر و ستبرتر شد. امروز هم وقتي به ورامين نگاه مي‏كنيم، مي‏بينيم اين منطقه ايستا نيست و در همان حدّ شهداي مظلوم پانزده خرداد 42 متوقّف نشده است. بعضي ها هنرشان توقّف در افتخارات گذشته است. اسلام به ما حركت به سمت افتخاراتِ تازه را واجب مي‏كند و اين را راه رسيدن به كمال مي‏داند. پشت سر آن شهيدان، شهداي عزيز ورامين و اين منطقه در جنگ تحميلي است، كه سي‏ودو شهيد اين منطقه جزو سرداران نيروهاي مسلّحند. اين چيز كمي نيست. شهداي عزيزي مثل اميران عالي‏مقام نيروي هوايي، مثل سرداران سپاه پاسداران، خانواده‏هاي سه شهيد داده، دو شهيد داده، در همه قشرها. رحمت خدا بر مرحوم «جنيدي» روحانيِ پاكبازِ پدر سه شهيد، بلكه چهار شهيد - چون پسر چهارم او هم كه از دنيا رفت، آن‏طوري كه اطّلاع دادند، جزو كساني بود كه آسيب شيمياييِ دوران جنگ را ديده بود - و خانواده‏هاي متعدّدي كه نام شهيد «ستّاري» و «اردستاني» و «علي‏قمي» و بقيه سرداران با ارزش بر سر درِ اين خانواده‏هاي بلندپايه نوشته است. اينها شناسنامه يك ملت و يك شهر و يك كشور است. بعضي ها اصرار دارند شناسنامه‏هاي ملي و تاريخي ما را مخدوش كنند و افتخارات ما را از آنها بزدايند. آنچه يك ملت را پايدار مي‏كند، تكيه بر افتخارات گذشته، نه به قصد ايستادن روي همان افتخارات، بلكه به قصد جهش به سمت افتخارات جديد است. اين‏گونه شد كه انقلاب اسلامي به ‏وجود آمد و نظام اسلامي سرِ پا شد .... بار ديگر از شما مردم عزيز ورامين و بقيه بخش هاي اين شهرستان - پيشوا، قرچك، باقرآباد، جوادآباد و همچنين مردم عزيز پاكدشت - به خاطر محبّت، استقامت و ايمانتان تشكّر مي‏كنم و خوشحالم كه خداي متعال توفيق داد امروز شما را زيارت كنم؛ اگرچه در آفتاب گرم و در اين فضا، سختي هايي را متحمّل شديد. اميدوارم مشمول توجّهات حضرت بقيةاللَّه ارواحنافداه باشيد. والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‏ وقتي لب به سخن باز كردي ، آواي ملكوتيت روحمان را نوازش كرد ، مسخ شديم ، سراپاي وجودمان گوش شد ، كلامت به جانمان نشست ، و تنها اشك بود كه مي توانست احساسمان را بيان كند ، اشك هايم را بايد از روي صورت كنار بزنم ، بگذاريد چشمانم باز باشد ، بايد او را سير بيينم ، نميدانم كه اين ديدار چه زماني تجبديد خواهد شد ، خوب ديدمت ولي حيف كه چه زود گذشت . آقا كاش يك بار ديگر به شهر ما مي آمدي ، كاش مي آمدي و دست مهربانت را به سوي آسمان بلند مي كردي ، برايمان دعا ميكردي ، با دم مسيحائيت روح و جسممان را زنده مي كردي و به ما اميد ماندن مي دادي ، كاش بار ديگر به شهرمان مي آمدي تا با تو درددلهايمان را بازگو كنيم و براي لحظه اي هم كه شده دنيا را فراموش كنيم . منتظرت مي مانيم ، اشك هاي جامانده از حسرت ديدار دوباره ات را فرش راهت مي كنيم ، برايت دعا مي كنيم ، از راه دور سلامت مي كنيم. سيد حسن ميري تهرام/7254 /537




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 420]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن