واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ستايش و روايتي دلنشين از عشق و جنگ ستايش ساخته سعيد سلطاني يكي از مجموعه هاي تلويزيوني است كه بستر جنگ را براي روايت خود برگزيده و داستان پرفراز و نشيب خود را در اين قالب تعريف كرده است.
اين كارگردان كهنه كار كه به تاريخ نيز علاقه بسيار دارد، داستان خود را به سال هاي پرالتهاب جنگ تحميلي برده و زندگي چند خانواده را به يكديگر پيوند زده است.از يك سو حشمت فردوس به عنوان نماينده اي از طبقه تازه به دوران رسيده كه از كناره اين جنگ نابرابر به ثروتي هنگفت رسيده و از سوي ديگر محمود نادري چاپخانه دار كه به مذهب و سنت هاي ديني پايبند بوده و رفتار متعادل تري نسبت به حشمت فردوس دارد.داستان در ابتدا بسيار كند آغاز شده كه اين امر تا حدودي تماشاگر را خسته كرده و گريزان مي سازد!. اما درست از جايي كه محمد نادري از جبهه فرار مي كند تا كشته شدنش در مرز ايران و تركيه، ريتم تندتري بر كار حاكم شده و درام شكل مي گيرد.سلطاني در اين بخش ها به خوبي خسارات ناشي از جنگ را به تصوير كشيده و تاثير هولناك آن بر خانواده ها را به نمايش مي گذارد. شكايت نادري بزرگ از طاهر و به زندان افتادن او زمينه را براي گره بعدي كه همانا خواستگاري او از ستايش نادري مي باشد، فراهم كرده و به چرخ فيلمنامه ريتم پرشتاب تري بخشيده است.سعيد سلطاني در فيلمنامه ستايش توجه ويژه اي به شخصيت پردازي داشته و گاه تعمدا از كليشه ها بهره گرفته كه به
عنوان نمونه مي توان به حشمت فردوس اشاره كرد. وي به عنوان يك حجره دار ميدان ميوه و تره بار كاراكتر آشنايي داشته و بسياري از خصوصيات رفتاري اش از نمونه هاي مشابه اش گرفته شده است. با اين حال آنچنان آزاردهنده و نخ نما جلوه نكرده و كليشه هاي مربوطه سرجاي خود به كار گرفته شده اند.نوع گفت وگوهاي نوشته شده براي وي نيز كاملا با پايگاه اجتماعي اش همخواني داشته و بينندگان را با خود همراه و همدل كرده است. در واقع نگراني هاي يك پدر ايراني به خوبي در اين شخصيت متبلور شده و اغراق هاي متداول در اين باب راهي به شخصيت فوق پيدا نكرده است.در نقطه مقابل محمود نادري قرار دارد كه نگراني هايش از همان جنس فردوس است با اين تفاوت كه جنبه قهرآميز بيشتري دارد. با اين وجود شخصيت فوق آنچنان كه بايد از كار درنيامده و بيننده را از خود دور مي كند.داستان در ابتدا بسيار كند آغاز شده كه اين امر تا حدودي تماشاگر را خسته كرده و گريزان مي سازد!. اما درست از جايي كه محمد نادري از جبهه فرار مي كند تا كشته شدنش در مرز ايران و تركيه، ريتم تندتري بر كار حاكم شده و درام شكل مي گيرد.در كنار اين دو طاهر و محمد قرار دارند كه هر يك نماينده اي از طيف خود هستند، طاهر نمونه اي از جوان ايرانيست با همه ضعف و قوتش كه در ايام جنگ تحميلي براي كشورش جنگيده و حال براي رفاقتش با محمد دست به ريسك بزرگي مي زند كه آينده اش را تحت الشعاع قرار مي دهد.در واقع طاهر به عنوان داناي كل ستايش، پرداخت متقاعدكننده اي داشته و بيننده براي باور وي با مشكل چنداني مواجه
نيست. از اين منظر سلطاني روي شخصيت مناسبي براي پيشبرد داستان سرمايه گذاري كرده و از اين بابت موفق عمل كرده است.اما شخصيت محمد با وجود برخي خلاقيت ها خوب از كار درنيامده و اغراق هاي زياد به كار رفته، او را به جواني لوس و از خودراضي و طلبكار از ديگران تبديل كرده كه تفاوت هاي زيادي با سرباز فراري از خشونت هولناك جنگ دارد.زنان داستان با وجود تعدد نقش ها تاثير چشمگيري بر روند آن نداشته و در قياس با شخصيت هاي مرد مجموعه كاستي هاي بسيار دارد. به عنوان مثال مي توان به عاطي خانم (مادر طاهر)و مادر ستايش اشاره كرد كه كاملا در حاشيه قرار داشته و كمتر كنشمند عمل مي كنند.در كنار اينها شخصيت همسر برادر طاهر، تا حدودي متفاوت از كار درآمده و وجوه منفي آن به خوبي در تاروپود اين شخصيت تنيده شده است. هر چند كه اغراق هاي به كار رفته آن در قسمت هاي اخير، تا اندازه اي از باورپذيري اش كاسته است.سعيد سلطاني در اغلب مجموعه هاي تلويزيوني اش از بازيگران سرشناس بهره گرفته و از اين طريق كيفيت كارش را ارتقا بخشيده است. در ستايش نيز كم و بيش اين اتفاق رخ داده و بازيگران نقش هاي اصلي به خوبي در قالب نقش
هايشان فرو رفته اند.داريوش ارجمند كه مشابه نقشش در اين مجموعه را بارها اجرا كرده، در اينجا به يك بازي كاملا بيروني روي آورده و كليشه هاي قديمي و كهنه را براي نمايش آن به كار گرفته است. البته نمي توان چندان به ارجمند در اين رابطه خرده گرفت چرا كه خود نقش جاي مانور چنداني براي بازيگر نداشته و يك چنين بازي اي را مي طلبيده است.مهدي پاكدل نيز در ادامه سلسله نقش هاي مثبت خود، نقش طاهر را ايفا كرده و تكرار را جايگزين خلاقيت كرده است!. براي اثبات اين امر كافيست نقش آفريني او در ستايش را در كنار اولين شب آرامش و ... قرار دهيد.نرگس محمدي نيز در بخش هاي ابتدايي كار موفق تر از قسمت هاي آخر پخش شده عمل كرده و نوع نگاه هايش كمك بسياري به مظلوميت شخصيت فوق كرده است.ستايش تا به اينجا در روايت داستان با وجود ضعف هاي آشكار و پنهان تا حدود زيادي موفق عمل كرده و توانسته با ظرافت، خانواده ها را به جنگ تحميلي پيوند زده و عاشقانه اي پاك و معصومانه را شكل دهد. تنها اي كاش اندكي به داستان ريتم بيشتري بخشيده و ايجاز را به عنوان نكته اي كليدي بيشتر به كار مي گرفت.سينما و تلويزيون تبيان محمد جليلوند / ايرنا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 543]