تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خداى تعالى كتابى راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبى را پيش گ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805611225




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-بیانیه لوزان زیر سایه عهدشکنی امریکایی


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح دوشنبه بیانیه لوزان زیر سایه عهدشکنی امریکایی روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «۵ هزار بزرگتر از ۱۹هزار!»،«عرصه های همدلی و همزبانی دولت و ملت»،«آل سعود، جنگ نیابتی در یمن»،«سوء استفاده حزبی از توافق هسته‌ای ممنوع»،«بیانیه لوزان زیر سایه عهدشکنی امریکایی»،«عصبانیت برای چه؟»،«اردوغان و سیاست های دوگانه منطقه‌ای»،«لازمه‌ موفقیت در بورس»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
 

کیهان:۵ هزار بزرگتر از ۱۹هزار! «۵ هزار بزرگتر از ۱۹هزار!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که ر آن می خوانید؛1- انتظار این بود- و هنوز هم هست- که مسئولان محترم در مقابل انتقادهای مستند کسانی که توافق لوزان را با منافع ملی کشورمان ناسازگار می دانند، پاسخ های روشن و مستندی ارائه کنند ولی تاکنون نه فقط این انتظار برآورده نشده است بلکه اعضای محترم تیم هسته ای در پاسخ منتقدان به کلی گویی اکتفاء کرده اند و در مواردی نیز برخی از وابستگان دولت- و نه اعضای تیم مذاکره کننده- در مصاحبه ها، نوشته ها و سخنرانی های پی در پی خود، منتقدان را به باد تهمت و افتراء گرفته و آنان را با دشمنان نظام همسو معرفی کرده اند! بی آن که کمترین توضیحی داده و یا دلیل و سندی بیاورند که کدامیک از انتقادات مطرح شده به توافق لوزان را نابه جا و غیرواقعی می دانند و در مقابل آن، چه پاسخ منطقی و قانع کننده ای دارند؟! به عنوان مثال، کیهان طی چند گزارش که با شواهد و اسناد خالی از ابهامی همراه بود به نقد توافق لوزان پرداخته و مخصوصا در یادداشتی با عنوان «دستاوردها یا از دست داده ها» به متن اصلی توافق لوزان استناد کرده و نمونه ها و مواردی از ناهمخوانی آن با منافع ملی را برشمرده بود ولی پاسخ کیهان و سایر منتقدان همان بود که به آن اشاره شد و حال آن که دست اندرکاران برنامه هسته ای و یا افرادی به نمایندگی از دولت محترم می توانستند و شایسته و بایسته نیز همین بود که محورهای مورد انتقاد را با سعه صدر و ارائه دلایل محکم و مستند پاسخ دهند. آیا می توان این انتظار را غیرمنطقی و بیرون از امکان تلقی کرد؟ به یقین، نه!... چرا که تمامی منتقدان- و یا اکثریت قریب به اتفاق آنان- و از جمله کیهان تیم مذاکره کننده کشورمان را فرزندان اسلام و انقلاب و مدافع منافع ملی دانسته و به آنان اعتماد دارند و البته حق دارند و به قول حضرت آقا جرم نیست که نسبت به خدعه و نیرنگ حریف و فریب احتمالی فرزندان انقلاب نگران باشند.
2- و اما، دراین باره مروری بسیار گذرا بر نمونه ای از اظهارنظرهای غیرکارشناسانه و همراه با اهانت برخی از نزدیکان یا مدعیان نزدیکی به دولت محترم ضروری به نظر می رسد؛ دو شب پیش و پس از انتشار متن توافق لوزان آقای صادق خرازی که به عنوان کارشناس امور بین الملل و مسائل هسته ای و برای چندمین بار به برنامه گفت وگوی ویژه شبکه دو سیما دعوت شده بود، در پاسخ به پرسش های مجری برنامه پیرامون توافق لوزان اظهاراتی داشت که به مواردی از آن فقط به عنوان اندکی از بسیارها اشاره می کنیم؛ آقای صادق خرازی ادعا کرد «امروز، روز عزای اسرائیل و مخالفان داخلی توافق است»! و توضیح نداد مگر توافق لوزان چه ویژگی هایی دارد که توانسته است رژیم صهیونیستی را به عزا بنشاند؟! آیا توقف غنی سازی صنعتی، کاهش سانتریفیوژها از 19 هزار دستگاه به 5 هزار دستگاه، تعطیلی فعالیت هسته ای در تأسیسات عظیم فردو، تبدیل 10 هزار کیلوگرم اورانیوم غنی شده 5 درصدی به 300 کیلوگرم، پذیرش 25 ساله اجرای پروتکل الحاقی، مشروط شدن تعلیق- و نه لغو- تحریم ها به گزارش آژانس تحت فرمول PMD که دسترسی بازرسان آژانس به مراکز نظامی کشورمان را امکان پذیر می سازد، تن دادن به توافق دو مرحله ای و اعلام آن به عنوان «بیانیه مطبوعاتی»، محرومیت 10 ساله از تحقیق و توسعه، منحصر شدن غنی سازی اورانیوم به سانتریفیوژهای نسل اول IR-1 با ظرفیت 1/7 سو، آنهم در حالی که به سانتریفیوژهای پیشرفته از نوع IR-8 با ظرفیت غنی سازی 24 سو دست یافته ایم، دادن امتیازات نقد و قابل اندازه گیری در مقابل دریافت وعده های نسیه و چندپهلو و تفسیرپذیر که هم اکنون آمریکایی ها تفسیرهای متفاوت خود از آن را آغاز کرده اند و... می تواند مخالفت اسرائیل با توافق لوزان را در پی داشته باشد؟! مخصوصا در حالی که اوباما و سایر مقامات بلندپایه آمریکا بارها تأکید کرده اند پای هیچ توافقی که به زیان اسرائیل باشد را امضاء نخواهند کرد؟! از اظهارنظر رسانه ها و مقامات رژیم صهیونیستی می گذریم که این روزها با ذوق زدگی اعلام می کنند «توافق لوزان حداقل برای 20 سال امنیت اسرائیل را تضمین می کند و گزینه نظامی هم نمی توانست مانند این توافق برای تل آویو دستاورد داشته باشد- هاآرتص» و دهها نمونه مشابه دیگر. جا داشت جناب صادق خرازی که به عنوان کارشناس هسته ای و امور بین الملل به برنامه ویژه شبکه 2 دعوت شده بود، با توجه به موارد یاد شده به این سوال پاسخ می داد که آیا منتقدین داخلی توافق لوزان همراه اسرائیل عزا گرفته اند یا ایشان همصدا با رژیم صهیونیستی برای توافق یاد شده دست افشانی می کنند؟! آقای خرازی در بخش دیگری از اظهارات خود می گوید «قبلا حتی اجازه داشتن یک سانتریفیوژ را به ایران نمی دادند، اما اکنون می توانیم بیش از 5هزار دستگاه سانتریفیوژ داشته باشیم»! و این پرسش را بی پاسخ می گذارند که چرا ابتداء و انتهای این گزاره را حذف کرده اند؟! مثلا نمی فرمایند که مخالفت حریف با برخورداری ایران «حتی از یک سانتریفیوژ» در دوران اصلاحات و حاکمیت همفکران و هم حزبی های ایشان بر دولت بود که از ترس حمله نظامی آمریکا حاضر نبودند فعالیت های تعلیق شده هسته ای بعد از اجلاس سعدآباد را از سر بگیرند ولی فرزندان انقلاب و دانشمندان هسته ای کشورمان به باج خواهی دشمن تن ندادند و با تلاش و ایثار شبانه روزی خود ضمن از سرگیری فعالیت های تعلیق شده، تعداد سانتریفیوژها را به 19 هزار دستگاه رساندند. آقای صادق خرازی با حذف این بخش از ماجرا، نتیجه گرفته اند که تیم هسته ای کشورمان توانسته است در توافق لوزان، عدم اجازه برخورداری از «حتی یک سانتریفیوژ » را به اجازه برخورداری از 5هزار دستگاه برساند! و حال آن که باید می فرمودند، دولت محترم یازدهم 19 هزار سانتریفیوژ را تحویل گرفته و در جریان توافق لوزان 14 هزار دستگاه آن را از چرخه غنی سازی خارج کرده است. بدیهی است که در این حالت به جای افتخار به تبدیل یک به 5 هزار، بایستی در مقابل تبدیل 19 هزار به 5 هزار پاسخ می دادند! آیا در ریاضیات جدید 5هزار بزرگتر از 19 هزار است؟! آقای خرازی در همان برنامه تلویزیونی می گوید «5+1 فشار سنگینی را وارد کرد تا فردو تعطیل شود، اما با مقاومت جدی ایران نتوانستند موفق به این کار شوند»! و باز هم توضیح نمی دهند که در متن اصلی و منتشر شده توافق لوزان تاکید و تصریح شده است «ایران موافقت کرده است تا دستکم برای مدت 15 سال در فردو تحقیقات و توسعه مرتبط با غنی سازی اورانیوم صورت نپذیرد» و این که «ایران برای مدت 15 سال هیچ مواد شکافت پذیری در فردو نخواهد داشت» آیا باز هم آقای خرازی ادعا می کنند که حریف نتوانسته است فردو را به تعطیلی بکشاند؟! بله، قرار است تعداد 1000 دستگاه سانتریفیوژ در فردو باقی بماند اما اجازه غنی سازی اورانیوم را نداشته باشد! بنابراین معلوم نیست ایشان چگونه ادعا می کند که تأسیسات فردو تعطیل نشده است؟! ممکن است بگویند که مطابق متن توافق لوزان، ایران می تواند از تأسیسات فردو برای تحقیقات صلح آمیز دیگر غیر از غنی سازی اورانیوم استفاده کند! که باید گفت برای انجام اینگونه تحقیقات نیازی به تأسیسات عظیم و پرهزینه ای نظیر فردو نیست بلکه این تحقیقات در آزمایشگاه های معمولی درون شهری با هزینه ای بسیار پائین تر نیز امکان پذیر است. سخنان مشابهی از این دست در اظهارات شماری دیگر از کسانی که به دفاع از توافق اخیر برخاسته اند دیده می شود و تعجب آور اینکه برخی از اتهامات یاد شده نظیر ناسزاگویی صادق خرازی به منتقدان و همسو دانستن آنان با رژیم صهیونیستی از شبکه ها و برنامه های پربیننده سیما مطرح می شود و متاسفانه کمترین اعتراض و انتقادی از سوی مجریان برنامه را نیز در پی ندارد و البته ادعاهای بی اساس آنان درباره توافق لوزان هم با پرسش های روشنگر مجریان که در اینگونه موارد ضروری و بلکه وظیفه آنان است، روبرو نشده است. 3- و بالاخره از دولت محترم انتظار می رود ضمن خودداری از تعریف و تمجیدهای اغراق آمیز و غیرمستند از توافق لوزان که غیرواقعی بودن آن به وضوح قابل درک است، زمینه مناسبی برای شنیدن انتقاد منتقدان و ارزیابی آن فراهم آورد و انتقاد دلسوزانه را در چارچوب حمایت از منافع ملی ارزیابی کند، چه اشکالی دارد که اگر توافق لوزان با منافع ملی همخوان نباشد- که به یقین نیست- اکنون که هنوز وقت باقی است و همه فرصت ها از دست نرفته است، دولت و تیم مذاکره کننده در تصمیم خود تجدیدنظر کنند. خراسان:عرصه های همدلی و همزبانی دولت و ملت «عرصه های همدلی و همزبانی دولت و ملت»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی یاراحمدی است که ر آن می خوانید؛سال 1394 از سوی رهبر معظم انقلاب به عنوان «دولت و ملت؛ همدلی و همزبانی» نامیده شده است. این نامگذاری در حالی صورت پذیرفته که ایالات متحده و سایر کشورهای قدرتمند غربی در جهت ایجاد محرومیت و محدودیت برای ایران اسلامی کاملاً همدل و همزبان شده و با ائتلاف و اتحادی نامبارک در این مسیر از هیچ حرکتی همچون؛ تحریم های ناجوانمردانه، سیاه نمایی، دروغ پردازی، تبلیغات منفی و ... فروگذار نکرده اند. بر همین اساس چند سالی است که پتانسیل قابل توجهی از امکانات و توان کشور به جای آنکه معطوف به توسعه کشور باشد گرفتار جریانات فرسایشی مذاکرات 1+5 و اثبات حقوق اولیه خود گردیده است. لذا به نظر می رسد اتحاد حداکثری و همدلی و همزبانی دولت و ملت ایران اسلامی ضمن آن که سبب شکوفایی استعدادها و ظرفیت های عظیم و مهم داخلی و همچنین افزایش توان مقابله و ایجاد هم افزایی در مواجهه با بیگانگان و مشکلات پیش روی کشور می گردد، مانع هرز منابع و ثروت های عمومی نیز می شود. وقتی می گوییم همدلی منظور این است که دولت و ملت ابتدا خود را در جایگاه، دیدگاه، مسئولیت ها و محدودیت های طرف مقابل قرار دهند، آنگاه احساسات و هیجانات خود را از دیدگاه و جایگاه او مورد بررسی قرار داده و سپس اقدام به تصمیم گیری، ارایه راه حل و اظهار نظر نمایند. اگر این مراحل در ارتباطات فی مابین دولت و ملت به صورت کامل رخ دهد مسلماً برچسب زدن، قضاوت و پیش داوری کردن، درشت نمایی یا ریز نمایی، سرزنش کردن یا غفلت کردن و ... رخ نداده و فرآیند همدلی و همزبانی به صورت کامل محقق می شود. بر همین اساس می توان برخی از مهمترین عرصه هایی که سبب افزایش همدلی و همزبانی میان دولت و ملت می گردد را به شرح زیر بیان نمود: اول؛ عرصه های دولت: دولت برای آنکه بتواند آحاد مردم را نسبت به فعالیت ها، برنامه ها و اقداماتش با خود همدل و همزبان سازد می بایست در عرصه های زیر اقدامات قابل توجهی انجام دهد: * افزایش مشارکت اجتماعی و واگذاری امور به مردم: یکی از مهمترین وظایف دولت برای ایجاد همدلی و همزبانی توسعه مشارکت های اجتماعی و واگذاری امور به مردم است. زمانی که بخش خصوصی در کشور توسعه یافته و تقویت شود و آحاد ملت شاهد کاهش تصدی گری دولت باشند در مسیر پیشرفت کشور در قبال دولت همکاری و مساعدت بیشتری نشان خواهند داد. * اصلاح بوروکراسی اداری و تسهیل ارائه خدمات به مردم: مردم به عنوان مهمترین دریافت کنندگان خدمات سازمان های دولتی می بایست مورد تکریم قرار گیرند و با اصلاح بوروکراسی نظام اداری کشور، خدمات مورد نیاز آن ها در ساده ترین و کوتاه ترین شکل ممکن ارائه گردد. * سلامت اداری و مقابله با فقر، فساد و تبعیض: یکی از مهمترین عرصه های افزایش اعتماد عمومی و ایجاد همدلی و همزبانی بین دولت و ملت مقابله با فساد اداری و برچیده شدن رشا و ارتشا، پارتی بازی، توصیه پذیری، تبعیض و هرگونه فسادی در بدنه دولت و وزارت خانه های مربوطه است. * ارتقای سطح رفاهی و بهبود معیشت مردم: دولت و دولتمردان باید طعم تلخ نداری و فقر مردم را حس کرده و تمامی توان خود را برای بهبود معیشت و کاهش تورم و فقر در جامعه به کار بندند. اگر در اوضاع نامساعد اقتصادی عده زیادی از مردم تحت فشار بوده و مسئولین دولتی بدون احساس مسئولیت کافی زندگی مرفهی داشته باشند نه تنها همدلی و همزبانی رخ نمی دهد بلکه بیشتر سبب ناامیدی و دلسردی مردم نسبت به دولت می گردد. * صداقت، شفاف سازی در عملکرد و پاسخگویی در مسئولیت: مردم زمانی می توانند به دولت اعتماد نمایند که دولت مسائل کشور را صادقانه و شفاف با آنها در میان گذاشته و ضمن ارائه مستمر گزارش عملکرد خود برای مردم، به اصل مهم "پاسخگویی در مسئولیت" به عنوان پیش نیاز نظم اجتماعی اعتقاد راسخ و عملی داشته باشد. * قانون مداری و حراست از حقوق مردم: زمانی که مردم مشاهده نمایند دولتمردان در قول و عمل آنها را صاحب کشور و ولی نعمت خود دانسته و از حقوق آن ها بر اساس قانون اساسی به نحو احسن حمایت و حراست می نمایند نسبت به دولت دلگرم شده و در توسعه کشور با برنامه های دولت همدل و همزبان می شوند. دوم؛ عرصه های ملت: آحاد مردم نیز موظفند بر اساس توصیه رهبر انقلاب برای تحقق همدلی و همزبانی با دولت نسبت به تحقق موارد زیر اهتمام جدی داشته باشند: * پرداخت منظم مالیات و حقوق دولت: آنچه مسلم است دولت در قبال خدماتی که به مردم ارائه می دهد از حقوقی نیز برخورداراست. اکنون که دولت مجبور به فاصله گرفتن از خام فروشی و وابستگی به نفت است باید مردم نیز برای تحقق این هدف دولتمردان را یاری نمایند. متأسفانه فرار مالیاتی خصوصاً توسط افرادی که درآمدهای سرشاری دارند آسیب جدی در مسیر تحقق این هدف دولت است که می تواند عرصه مناسبی برای توسعه همراهی ملت با دولت باشد. * اعتماد به دولت: بنا به تعبیر رهبر انقلاب؛ «هرچه بین ملّت و دولت صمیمیّت بیشتر و همکاری بیشتر و همدلی بیشتری باشد، کارها بهتر پیش خواهد رفت. باید به یکدیگر اعتماد کنند؛ هم دولت، ملّت را به معنای واقعی کلمه قبول داشته باشد و ارزش و اهمیت و توانایی های ملت را به درستی بپذیرد، هم ملت به دولت که کارگزار کارهای او است به معنای حقیقی کلمه اعتماد کند.» * نقد منصفانه و پرهیز از سیاه نمایی: متأسفانه رسم غلطی در جامعه وجود دارد که عده ای فارغ از اینکه چه دولتی و با چه رویکردی سرکار است همواره به دنبال بزرگ نمایی کاستی های دولت مردان و سیاه نمایی وضعیت کشور هستند. آنچه مسلم است نظام مدیریتی ما کاستی های فراوانی دارد اما مردم برای همدلی و همزبانی با دولت باید با پرهیز از سیاه نمایی و غرض ورزی با نقد منصفانه دولت را در جهت رفع کاستی ها و تحقق اهداف متعالی کشور یاری نمایند. سخن پایانی اینکه همدلی و همزبانی با خود پیام اتحاد، مهربانی، جانفشانی و تشریک مساعی جهت نیل به توسعه و پیشرفت کشور به همراه دارد. اگر می خواهیم به این نعمت بزرگ نایل شویم باید رویکرد و نیت دولت و ملت نسبت به یکدیگر خدمتگزاری، مجاهدت، بصیرت و خدمت باشد. اگر سبک زندگی دولتمردان همانند آحاد جامعه اسلامی باشد و مردم با چشمان خود ملاحظه نمایند که مسئول دولتی شیفته خدمت است و نه تشنه قدرت، با او همدل و همزبان می شوند، محدودیت ها و مشکلاتش را درک می کنند و صبورانه و مجاهدانه او را در راه تحقق اهدافش همراهی می نمایند. همدلی و همزبانی دولت و ملت در چارچوب ارزش های اسلامی و در راه اهداف متعالی نظام در واقع همان نسخه شفابخشی است که بنیانگذار جمهوری اسلامی آن را برای درمان دردهای کشور پیچید و امروز بار دیگر در کلام رهبر انقلاب زینت بخش عنوان سال جدید گردیده است. وقتی ملت و دولت به ریسمان محکم ارزش های اخلاقی و اسلامی چنگ زده و به دور از منفعت طلبی و خودبینی باشند همدلی و همزبانی در یک سخن معنا خواهد گردید؛ «نام جاوید وطن» جمهوری اسلامی:آل سعود، جنگ نیابتی در یمن «آل سعود، جنگ نیابتی در یمن»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛مقاومت جانانه مردم یمن در برابر تهاجم ظالمانه ارتش عربستان سعودی شرایط را به زیان آل سعود رقم زده و از هم اکنون آثار شکست آل سعود نمایان شده است. تهاجم ناجوانمردانه نیروی هوائی عربستان سعودی به یمن زمانی صورت گرفت که گروه انصارالله خواستار برقراری حکومت مستقل و مشارکت گروه های مختلف مردم در اداره کشور شده بود و انقلاب مردم یمن در آستانه پیروزی کامل قرار داشت.
در این حملات که از اولین لحظات بامداد ششم فروردین با دستور پادشاه عربستان و اعلام آن از سوی سفیر ریاض در آمریکا آغاز شد، مناطق مختلف یمن آماج تهاجمات هوایی عربستان و کشورهای هم پیمان سیاسی ریاض و برخی کشورهایی که از نظر اقتصادی به کمک های مالی عربستان نیازمند هستند قرار گرفت. در این عملیات نظامی موسوم به «طوفان قاطع» تاکنون به شهادت تعداد زیادی زن و کودک و تخریب خانه های مسکونی و ویرانی زیرساخت های اقتصادی و عمومی با استفاده از سلاح های ممنوعه و مخرب منجر شده است.
کارشناسان درباره حمله نظامی عربستان به یمن و هزینه های غیرقابل جبران ریاض در این اقدام معتقدند قبل از اینکه این جنگ، ضربه ای به مردم یمن باشد، آتشی به دامن رژیم آل سعود است که این روزها از اوضاع منطقه ای و تحولات بین المللی به شدت ضربه خورده و نگران آینده هستند. حمله عربستان به یمن را باید حمله ای از سر درماندگی و ناشی از شکست های پی در پی سیاسی آل سعود در منطقه ارزیابی کرد زیرا عربستان پس از شکست سیاست هایش در سوریه برای سرنگونی رژیم بشار اسد و عدم موفقیت گروه تکفیری داعش در گسترش سلطه بر عراق و شکست برنامه های ریاض در بحرین و لبنان، اکنون نیز که یمن علیرغم استفاده از ابزارهای گوناگون همچون حمایت سیاسی از مهره های سیاسی، توطئه تجزیه و ایجاد ناآرامی های قبیله ای، تقویت گروه تروریستی القاعده، تعطیل کردن سفارت و فشارهای اقتصادی گوناگون نتوانست با انصارالله و مردم یمن مقابله کند، خشن ترین روش را برگزید و به حمله نظامی روی آورد و آتشی را برافروخت که به اعتقاد کارشناسان منطقه، دود آن زودتر از همه به چشم خود آتش افروزان خواهد رفت. تاریخ یمن به روشنی نشان می دهد هر کشوری به این سرزمین طمع کرده و آنرا مورد حمله نظامی قرار داده، سرانجام با خفت و سرشکستگی آن را ترک کرده است. در مداخلات نظامی دهه های اخیر به یمن، نیروهای انگلیسی در سال 1316 این کشور را از هوا و دریا مورد حمله قرار دادند ولی بر اثر مقاومت مردم مجبور به عقب نشینی شدند. از سال 1324 نیز سعودیها تاکنون 6 بار به یمن حمله نظامی کرده و چند بار بخش هائی از این کشور را از طریق مرز 1000 کیلومتری مشترک به اشغال در آوردند ولی هر بار، دست از پا درازتر مجبور به قبول شکست و خواری شدند. بنابر این حمله اخیر عربستان به یمن تازگی نداشته و در ادامه همان تجاوزات شکست خورده قبلی و آزمون خطاهای قبلی رژیم آل سعود است که این بار نیز نتیجه ای را عاید ریاض نخواهد کرد. واقعیت اینست که پس از قیام ششماه پیش مردم یمن به رهبری گروه انصارالله برای تکمیل انقلاب ناتمام این کشور و فرار مهره های سیاسی عربستان از صنعا به عدن، دخالت های عربستان در امور داخلی یمن رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و با منافع نامشروع و مطامع بسیاری از دولت های منطقه ای و فرامنطقه ای بویژه رژیم صهیونیستی درباره تنگه باب المندب گره خورد. از این جهت ریاض که در ماه های اخیر شاهد سوختن مهره های قدیمی خود در یمن و از دست رفتن حیات خلوت قدیمی خود و شکست دیگری در منطقه بود، با تحریکات آمریکا و بویژه رژیم صهیونیستی و پوست خربزه ای که تل آویو برای مداخله نظامی مجدد زیر پای آل سعود انداخت، وارد باتلاق خطرناکی شد که همه کارشناسان ادامه آنرا تله مرگ عربستان توصیف کردند، زیرا سعودی ها در حملات هوایی 10 روز گذشته به یمن به چیزی غیر از افزایش نفرت عمومی به دست نیاورده و در صورت وارد کردن نیروهای زمینی خود به یمن، نظامیان خود را در معرض نابودی قرار خواهند داد، هر چند که آنها سعی دارند مشکل خود را با سربازان و نیروهای مزدور پاکستانی در قالب لشکرهای اجاره ای حل کنند. اکنون ثابت شده است که با حملات هوایی عربستان به یمن، نه تنها انصارالله و مردم این کشور تسلیم تجاوزات خارجی نشده و دست از مقاومت برنداشته اند، بلکه یمن به طور یکپارچه علیه آل سعود بپاخاسته و مردم مصمم هستند خاندان آل سعود را از این تجاوز وحشیانه برای همیشه پشیمان کنند. قطعاً ادامه این حملات جز افزایش نفرت و بیزاری عمومی مردم یمن از رژیم آل سعود و دامن زدن به ناآرامی های منطقه و برهم زدن توازن امنیتی به ضرر آل سعود نتیجه ای نخواهد داشت چرا که عربستان هرگز آمادگی تداوم جنگ فرسایشی را نداشته و باید از دو جبهه داخلی و عرصه کارزار یمن، خود را آماده دریافت ضربه کند. هر چند آنها تلاش می کنند این بار، دریافت این حملات احتمالی را از خود منصرف کرده و در سطح شورای همکاری و شرکای منطقه ای خود تقسیم نمایند ولی به هر حال ساختار سیاسی، امنیتی و نظامی این کشورهای به اصطلاح هم پیمان آل سعود آنچنان نیست که بتوانند تبعات چنین جنگی را تحمّل کنند. کاملاً روشن است که تهاجم نظامی به یمن، توری است که صهیونیست ها برای آل سعود تدارک دیده اند و آنها در این جنگ نیابتی که به نمایندگی از رژیم صهیونیستی در یمن برافروخته اند، سرشکسته تر از همیشه خواهند شد و همچون حملات گذشته شان به یمن، با خفت و خواری به آن پایان خواهند داد زیرا الگوبرداری آنان از شیوه حملات هوایی صهیونیست ها به غزه نیز نخواهد توانست آل سعود را به جایی برساند، چرا که این بار نه یک تشکیلات دولتی بلکه ملتی بپاخاسته و آزاده در مقابل آنها قرار دارد. رسالت:تراژدی اشک و خون در یمن «تراژدی اشک و خون در یمن»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن می خوانید؛اوضاع در خاورمیانه متشنج است! کودکان بی دفاع یمنی به جرم آزادیخواهی پدرانشان در خون خود می غلتند...هم پیمانی خونین القاعده و آل سعود در صنعا و عدن و حضر الموت روزانه هزاران مسلمان را شهید، زخمی و آواره می سازد. مانور تکفیری های عبری-عربی با هدایت و مدیریت مستقیم ایالات متحده آمریکا در سوریه و عراق نیز همه پیروان واقعی دین مبین اسلام ، اعم از شیعه و سنی را آشفته و نگران ساخته است. کلیدداران حرم امن الهی و پرده داران کعبه در حال قلع و قمع کسانی هستند که هر روز 5 وعده به سوی همان قبله گاه مقدس ایستاده نماز می خوانند و بر پیامبر خاتم ( علیه السلام) درود می فرستند..... مرور حقایقی که امروز در یمن می گذرد تلخ است.تیغ آغشته به نفت آل سعود
یک به یک مسلمانان یمنی را از دم می گذراند تا بزم مستانه مشترک سران کاخ سفید و گوساله پرستان سامری در سرزمینهای اشغالی با نوشیدن جرعه های عطش شکن شراب و خون تکمیل شود.به راستی ملک سلمان و سعود الفیصل و دیگر بازماندگان عبدالعزیز به کدام سمت و سو می روند؟ آیا آنها می توانند پاسخگوی کشته و زخمی شدن هزاران یمنی از جمله صدها کودک بی گناه باشند؟ آیا حمایت از متوحشین داعش و النصره در سوریه و عراق و لبنان و فرمان دادن سعودیها به آل خلیفه جهت تشدید شکنجه گری انقلابیون منامه تاکنون چه سود و فایده ای برای آل سعود داشته است ؟ آیا تبادل اطلاعات سرویسهای امنیتی عربستان و موساد در جریان نبرد 51 روزه غزه با هدف نابودی حماس، نتیجه ای به جز شکست مشترک ریاض و تل آویو در این آوردگاه خونین داشت ؟ آیا پس از چراغ سبز زیپی لیونی به ترکی الفیصل ( رئیس سابق دستگاه امنیتی عربستان ) در سال 2013 میلادی و در اجلاس داووس توانست منجر به نجات آل سعود از بحرانهای مزمن داخلی و منطقه ای گردد؟آیا بهتر نیست مقامات آل سعود لحظاتی انگشتان خود را از روی سلاح هایی که آن را به سوی همه مسلمانان منطقه نشانه گرفته اند برداشته و به این سئوالات و پاسخ آن فکر کنند..... آنچه امروز در یمن می گذرد یک تراژدی تمام عیار است.عربستان به عنوان کشوری که طی نیم قرن گذشته حتی یک گلوله مشقی به سمت اشغالگر اصلی منطقه یعنی رژیم صهیونیستی شلیک نکرده است، هزاران موشک و میلیونها عدد سلاح را در منطقه جا به جا نموده و به نسل کشی پیروان آخرین و کامل ترین دین الهی روی آورده است.عربستان سعودی هم اکنون در تقابل مستقیم با انقلاب ملت یمن و خواسته های مشروع آنها مبنی بر رهایی از چنگال دیکتاتوری به نام منصور هادی قرار گرفته است. آیا سزای این آزادیخواهی، گلوله و کشتار است ؟به نظر می رسد محاسبات غلط و فاجعه بار راهبردی و تاکتیکی مقامات آل سعود تاریخ انقضایی ندارد ! در دهه 1960 میلادی، یکبار آل سعود و صهیونیستها بر علیه سوسیالیستها و ملی گرایان یمنی با یکدیگر متحد شدند تا از فروپاشی نظام پادشاهی در یمن جلوگیری کنند. صهیونیستها در جریان جنگ داخلی 1962- 1965 با عربستان سعودی و اردن برای حفظ خاندان پادشاهی یمن در مقابل ملی گرایان یمنی اقدام کرده بودند. ملی گرایانی که طرفداران جمال عبدالناصر بوده و تمایلاتی سوسیالیستی داشتند. در آن زمان، آل سعود به بهانه کافر بودن سوسیالیستهای طرفدار ناصر، به همراه صهیونیستها و اردن علیه آنها اقدام نظامی گسترده ای صورت داد و آنها را به خاک و خون کشید. با این حال اصلی ترین خواسته آل سعود، حفظ قدرت مانور خود در یمن بود."کلایز جونز" مورخ انگلیسی در کتاب «انگلیس و جنگ داخلی یمن 1962- 1965» صراحتا از هم پیمانی تل آویو و ریاض در کارزار یمن پرده برداشته است. بعدها اسناد محرمانه منتشر شده در دوران ریاست جمهوری جان اف کندی در ایالات متحده نیز این مسئله را مورد تایید قرار داد. با همه این اوصاف، در نهایت نظام پادشاهی مورد حمایت عربستان و اسرائیل در یمن فروپاشید و نظام جمهوری پیروز شد. این روزها، بار دیگر هم پیمانی دهه 1960 میان عربستان و رژیم صهیونیستی در مقیاسی وسیع تر تکرار شده است. مشارکت رژیم اشغالگر قدس در حملات هوایی علیه انقلابیون یمنی و حوثی ها نشان دهنده چنین حقیقتی است. این بار نیز مقامات آل سعود در کمال وقاحت، انقلابیون مسلمان یمنی را کافر می نامند و از ترس کاهش قدرت مانور خود در صنعا و عدن ، به پای نتانیاهو و آویگدور لیبرمن افتاده اند. آیا دنائت و فضاحتی بیش از این برای کلیدداران خانه کعبه قابل تصور می باشد ؟..... عربستان سعودی قبل از وقوع انقلاب یمن، بارها در صحنه تقابل با حوثی ها دست خالی بازگشته است، با این حال گویا سران آل سعود هیچ گاه از کشتار مسلمانان ( به مانند گپ زنی با صهیونیستها) خسته و درمانده نمی شوند! عبدالباری عطوان سردبیر نشریه رای الیوم در هشداری صریح به آل سعود در خصوص وقایع اخیر یمن می گوید : "عربستان و هم پیمانانش به سمت یک درگیری زمینی کشیده می شوند و حوثی ها در جنگ پارتیزانی بسیار خبره هستند، آن ها تاکنون 6 جنگ با دولت مرکزی یمن (که متحد عربستان بوده) داشته اند که در هیچ کدام شکست نخورده اند. دخالت زمینی پس از شکست حملات هوایی در تحقق اهداف مورد نظر، اجتناب ناپذیر می شود، اما دخالت زمینی برای عربستان یه مثابه خودکشی است و هیچ کس نمی داند تبعات بعدی آن چه خواهد بود ." شکست ریاض در حملات هوایی و زمینی عیله ملت انقلابی یمن، موضوعی آشکار است. اکثریت قریب به اتفاق تحلیلگران مسائل منطقه و حتی تحلیلگران نزدیک به رژیم آل سعود اعتراف کرده اند که افتادن شهر عدن به دست نیروهای انصارالله و ارتش یمن، یک شکست بزرگ برای عربستان محسوب می شود، چرا که این کشور از روز اول شروع حملات هوایی، تمام سعی خود را کرده است تا مانع از سقوط «عدن» شود. در چنین شرایطی عربستان همچنان در دور باطلی قرار گرفته است که فرجام آن کشتار بیشتر مسلمین و شکست سخت ریاض خواهد بود. آیا زمان آن نرسیده است که چشمان بسته بانیان برادرکشی در جهان اسلام بر روی حقایق جاری در منطقه باز شود ؟! آیا رقص شمشیر سران آل سعود در میان تشویقهای مکرر سران آمریکایی، صهیونیستی و اروپایی همچنان باید ادامه داشته باشد؟ آیا سعود الفیصل که چند قدمی بیشتر با پیوستن به ملک عبدالله فاصله ندارد، همچنان تا آخرین لحظات عمر خود می خواهد پیام آور ترور و وحشت در جهان اسلام و عرب کشی به نمایندگی از رژیم صهیونیستی در خاورمیانه باشد ؟ آیا زمان آن نرسیده است تا سران سعودی از سرنوشت صدام،
بن لادن، قذافی، پینوشه، اسلوبودان میلوسوویچ ودیگر دیکتاتورها و مهره های بی اراده غرب که در نهایت توسط خود دولتهای دموکرات و جمهوریخواه آمریکا و با چاقوی منقش به نشانه ستاره داوود ذبح شدند عبرت بگیرند؟ امروز مسلمانان با چشمانی آکنده از اشک و خون نظاره گر تحولاتی هستند که حتی شنیدن آن روح و جسمشان را آزرده می سازد. در چنین شرایطی اصلی ترین هدف و راهبرد کلیه کشورهای مسلمان و کلیه پیروان دین مبین اسلام فارغ از شیعیان، برادران اهل تسنن و ...باید "جلوگیری از برادر کشی " و بازگرداندن کشورهای اسلامی به آرامش و امنیت روانی باشد. اقدام اخیر مجلس شورای اسلامی کشورمان جهت همگرایی مجالس کشورهای مسلمان با هدف جلوگیری از بحران بیشتر در کشور یمن و مهار این کشتار گسترده اقدامی مهم و کاربردی محسوب می شود. همچنین علمای جهان اسلام نیز هر یک باید نقش خاص خود رادر راستای ایجاد همگرایی میان مسلمانان و در نتیجه جلوگیری از بحران و کشتار در منطقه فراهم آورند. امید جمهوری اسلامی ایران این است که در چنین فضایی کشورهای منطقه و به صورت خاص عربستان سعودی و دیگر کشورهایی که پروسه کشتار مسلمانان بی دفاع یمن را مدیریت و اجرا
می کنند، نسبت به کرده های خود پشیمان شده و مسیر مملو از خطا و شکست گذشته خویش را با هدفی مقدس به نام " ایجاد امنیت دائمی در جهان اسلام " جایگزین سازند. قدس:پیمانکاران منطقه ای آمریکا «پیمانکاران منطقه ای آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر حسین دادمنش است که در آن می خوانید؛نداشتن شناخت صحیح از جنبشهای سیاسی مختلف در خاورمیانه، همواره تصمیم گیرندگان و سیاستگذاران آمریکایی را در تصمیم گیری های خود دچار خطای محاسباتی کرده است، به همین دلیل، دقت در الگوی رابطه آمریکا با گروه های تروریستی در منطقه خاورمیانه مسأله بسیار مهم است، زیرا می تواند بصیرتها و روشنگری هایی را در ماهیت پیچیده سیاست خارجی آمریکا و نحوه سیاست ورزی این کشور در خاورمیانه به دست دهد. بررسی عملکرد گروه های تروریستی در شکل طالبان در افغانستان، به شکل جبهه النصره در سوریه و گروه داعش در عراق، سوریه و لبنان نشان می دهد در هیچ موردی ضد منافع آمریکا نبوده است، در حالی که رژیم صهیونیستی و مرزهای این رژیم جعلی به عنوان دشمن تمامی مسلمانان و اشغالگر سرزمین فلسطین کوچکترین تهدیدی از جانب این گروه های تکفیری نشده است. آشکار است حلقه های ارتباطی آمریکا و رژیم صهیونیستی با این گروه ها را نظامهای مرتجع منطقه ای از جمله عربستان سعودی و قطر شکل می دهد و حمایت مالی و تسلیحاتی دستگاه اطلاعاتی این دو کشور مستند به اسناد و مدارک فراوانی است که حتی از جانب این دولتها نیز پنهان نمی گردد. روشن است که رشد این گروه های تروریستی، رشدی طبیعی و درون جوش نبوده است و پیوند این پدیده با مداخلات خارجی در منطقه، این فرضیه را که تروریسم یک پدیده اجتماعی و ناشی از اختلافات مذهبی و قومیتی یا ناشی از جهل و فقر بوده، باطل می کند. افزون بر این، پیوستگی کشور عربستان با غرب و بویژه آمریکا مانع آن می شود که سیاست حمایت از تروریسم و استفاده از ترور، به عنوان ابزار توسعه قدرت سیاسی را سیاستی منطقه ای و ناشی از رقابتهای درون منطقه ای بدانیم. تروریسم و گستره وسیع آن در منطقه و طولانی شدن دوره درگیری آن به ما می گوید که سیاستهای بین المللی و منطقه ای در هم تنیده شده و روندهای تروریستی را مدیریت می کنند. اگر اقدامهای گروه های تروریستی در منطقه از جمله داعش بر خلاف سیاستها و منافع آمریکا در منطقه بود، این اختلاف رویکرد باید خود را در روابط میان آمریکا با عربستان به عنوان حامی پروپاقرص این گروه ها در منطقه نشان می داد، در صورتی که پیوند عمیق میان عربستان با آمریکا و رژیم صهیونیستی نه تنها هیچ نشانی از این اختلاف رویکرد ندارد، بلکه تقسیم کار پیچیده ای را میان آنها نشان می دهد. عملکرد آل سعود و عملکرد تکفیری ها نیز با هم هماهنگ است و حمایت آشکار عربستان از لشکر تکفیری در پاکستان، حمایت از شبه نظامیان تکفیری در داغستان، حمایت از تکفیری های داعش در عراق، حمایت از تکفیری های النصره در سوریه و حمایت از جریان تکفیری عبدا... عزام در لبنان بخشی از این مسأله است. از طرفی آمریکا اگر چه وانمود می کند که از جریانهای تندرو تکفیری حمایت نمی کند، بلکه در معرض آسیب آنان است اما حمایتهای گاه و بیگاه و آشکار و پنهان آمریکا از گروه های مسلح، القاعده و شبه نظامیان تروریست در کشورهای مختلف اسلامی و بازگذاشتن دست آنها در مناطقی مانند سوریه و عراق، نشان می دهد که هر جا منافع آمریکا ایجاب کند، از طریق این گروه های تروریستی اقدامهای مختلفی را انجام می دهند. نمونه آشکار نحوه تعامل آمریکا را با گروه های تروریستی می توان در نحوه تعامل با طالبان دید. برآمدن طالبان در افغانستان آشکارا محصول حمایتهای مالی و نظامی آمریکا برای مقابله با حضور شوروی در افغانستان بود و آمریکا در ظاهر از حکومت طالبان انتقاد می کرد که پس از پایان تاریخ مصرف این گروه با حمله نظامی پس از 11 سپتامبر 2011 حضور مستقیم خود را در افغانستان تجربه کرد. با بررسی نحوه تعامل آمریکا با سایر گروه های تروریستی در منطقه روشن می گردد که این کشور نگاه دوگانه ای به پدیده تروریست دارد، یعنی هر جایی که تروریست در خدمت منافع آمریکاست، کاخ سفید وارد عمل نخواهد شد و در جایی که با منافع آمریکا در تعارض باشد، طبیعی است که آمریکا واکنش نشان می دهد. با اندکی تأمل درمی یابیم که اقدامهای تروریستی در جهان اسلام با وقوع انقلابهای عربی و بالا گرفتن موج بیداری اسلامی شدت گرفته است و همه کشورهایی که در سایه بیداری اسلامی از شر رژیمهای مستبد و وابسته رها شده اند، بدون استثنا با پدیده تکفیر درگیر هستند. تکفیری ها در لیبی، مصر، تونس و... با ادعای اسلام به جان مسلمانان افتاده اند و غرب در این کشورها در حال بازسازی همان رژیمهای سابق و اعاده قواعد و اصول خود است. سیاست روز:سوء استفاده حزبی از توافق هسته ای ممنوع «سوء استفاده حزبی از توافق هسته ای ممنوع»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید؛
بیانیه سوئیس علیرغم انتقادات اولیه که نسبت به آن صورت گرفت، با توضیحاتی که اعضای تیم هسته ای کشورمان ارائه دادند، ابعاد تازه ای یافت و باعث شد برخی از شبهات آن برطرف شود، هر چند همچنان نسبت به مواضع اعلام شده از سوی آمریکایی ها بی اعتمادی وجود دارد، اما توضیحات وزیر خارجه در برنامه نگاه یک و همچنین توضیحات عراقچی معاون او در گفت وگوی ویژه خبری از فضای انتقادی نسبت به بیانیه سوئیس کاست. اکنون، علیرغم این که باید بر روی خوشحالی و خرسندی کاذب و همچنین نواختن مارش عزا برای آن، تأمل کرد، تیم مذاکره کننده هسته ای را باید حمایت نمود. یکی از مواردی که باید در آن همدلی و هم زبانی افزایش یابد، موضوع گفت وگوهای هسته ای است. رهبر معظم انقلاب اسلامی سال ۹۴ را سال دولت و ملت، همدلی و هم زبانی نهادند. فارغ از این که نتایج به دست آمده بر سر توافق احتمالی هسته ای را نباید به مسائلی همچون بهبود اقتصاد کشور گره زد، اما در بعد سیاسی و بین المللی به خاطر شرایط و تحولات منطقه و صف آرایی ۶ کشور در مقابل ایران، باید از اختلافات عبور کرد و آنها را کنار گذاشت و به دور از گرایش های سیاسی، جناحی و حزبی دولت را یاری رساند و تیم هسته ای را حمایت کرد، تا توافق هسته ای خوب و مطلوب به دست آید. البته این حمایت ها تا هنگامی ادامه خواهد داشت که تیم هسته ای خط قرمز های گفت وگوهای هسته ای را رعایت کند.
با توجه به این که نظارت دقیق رهبر معظم انقلاب اسلامی بر گفت وگوهای هسته ای حاکم است، تصور عبور تیم هسته ای از خط قرمزهای جمهوری اسلامی ایران هم متصور نیست، از یک سو تبعیت اعضای تیم هسته ای از فرامین و راهنمایی های رهبر انقلاب و از سوی دیگر نظارت و مدیریت ایشان بر گفت وگوهای هسته ای جلوی اشتباه احتمالی را هم گرفته است و از این بابت نگرانی وجود ندارد. در این میان علاوه بر این که مردم و افکار عمومی کشورمان هم با همدلی و هم زبانی که سال هاست در مباحث کلان و مهم کشور وجود داشته است، می تواند راه را برای تیم مذاکره کننده هسته ای هموارتر کند، از سوی دیگر حمایت احزاب و تشکل های سیاسی هم، می تواند به عنوان ظرفیتی برای حمایت از یک اتفاق ملی که به اتحاد ملی و همدلی و هم زبانی منجر می شود، یاری رساند به شرطی که جناح های سیاسی از آن بهره برداری جناحی و حزبی نکنند و در صورت دستیابی به توافق هسته ای، این دستاورد را به نام خود به ثبت نرسانند. که اگر چنین اتفاقی بیفتد، باعث ایجاد فضای دوقطبی سیاسی در چنان شرایطی خواهد شد و با سیاست نام گذاری سال ملت و دولت، همدلی و هم زبانی هم منافات دارد. دستیابی به توافق هسته ای یک اتفاق ملی است و نباید آن را به عنوان یک دستاورد برای یک تفکر سیاسی مصادره کرد که اگر چنین شود، از ارزش آن کاسته خواهد شد. در کنار آن اگر برفرض، توافقی هم حاصل نشود جناح دیگر سیاسی هم نباید مواضعی اتخاذ کند که نشان دهد، باعث به توافق نرسیدن، جناح سیاسی مقابل، یا دولت بوده است. از هم اکنون صداهایی به گوش می رسد که، جناح سیاسی اصلاح طلبان قصد دارد تا از موضوع هسته ای برای خود بهره ببرد و برای انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری از آن سوء استفاده کند. آنها قصد دارند تا این دستاورد را به نام خود ثبت کنند چون اعتقاد دارند، حمایت های اصلاح طلبان از دولت تدبیر و امید این حق را به آنها می دهد که توافق هسته ای را آنها رقم زده اند. اما پرسشی در این زمینه مطرح می شود، اگر توافق هسته ای به دست نیاید و مذاکرات قطع شود و این اتفاق تبعاتی هم برای کشور در پی داشته باشد، آیا اصلاح طلبان هزینه آن را به گردن می گیرند و می گویند که به خاطر حمایت اصلاح طلبان از دولت، در دست نیافتن به توافق هسته ای هم سهیم هستیم؟! قطعاً آنها در چنین شرایطی خود را کنار می کشند و دولت را که ادعای حمایت از آن را دارند، تنها خواهند گذاشت.
همچنین اصلاح طلبان که سابقه خوبی در افکار عمومی به خاطر اقداماتی که در جریانات فتنه های سال های ۷۸ و ۸۸ داشتند، از این دستاورد ملی استفاده کرده و برای تبرئه خود از اقداماتی که منافع ملی کشور را به خطر انداخت، سوء استفاده خواهند کرد. مردم خوشبختانه از شرایط و تحولات سیاسی داخلی و خارجی به ویژه روند گفت وگوهای هسته ای آگاه هستند. فریب دادن مردم، شکست دیگری را برای اصلاح طلبان رقم خواهد زد. بهترین کاری که آنها می توانند انجام دهند و باید انجام دهند، دوری از ایجاد فضای دو قطبی سیاسی و ایجاد اختلاف در کشور است. وطن امروز:چرا مذاکرات ایران با آمریکا باید محدود به موضوع هسته ای باشد؟ چرا مذاکرات ایران با آمریکا باید محدود به موضوع هسته ای باشد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم دکتر تقی راستگو است که در آن می خوانید؛ در اولین روز سال 1394 خورشیدی حضرت امام خامنه ای، رهبر حکیم انقلاب اسلامی به سنت سال های گذشته در بارگاه ملکوتی حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه والثنا، به بیان نکاتی راهبردی در رابطه با موضوعات گوناگون کشور پرداختند. مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 کانون اصلی فرمایشات حضرت معظم له را تشکیل داده بود. رهبر انقلاب در بیانات شان صراحتاً مذاکره با آمریکا را صرفاً محدود به موضوع هسته ای دانسته و فرمودند:
«نکته دیگر درباره مسائل هسته ای این است که این مذاکراتی که امروز در جریان است که با دولت های اروپایی و با آمریکا مذاکره می کنند، مذاکره با آمریکا صرفاً در قضیه هسته ای است و لاغیر، این را همه بدانند. ما درباره مسائل منطقه ای با آمریکا مذاکره ای نمی کنیم؛ هدف های آمریکا در مسائل منطقه ای، درست نقطه مقابل هدف های ماست. ما در منطقه امنیت و آرامش می خواهیم، تسلط ملت ها را می خواهیم؛ سیاست آمریکا در منطقه ایجاد ناامنی است. شما به مصر نگاه کنید، به لیبی نگاه کنید، به سوریه نگاه کنید! دستگاه های استکباری و در رأس آنها آمریکا، در مقابل بیداری اسلامی ای که به وسیله ملت ها به وجود آمد، یک ضد حمله را شروع کردند که هنوز ادامه دارد و ملت ها را در منطقه دارد به تدریج بدبخت می کند؛ هدف آنها این است؛ این درست نقطه مقابل هدف های ما است. ما نه در مسائل منطقه ای، نه در مسائل داخلی و نه در مساله تسلیحات، با آمریکا مطلقاً صحبت و مذاکره ای نداریم؛ مذاکره، صرفاً در قضیه هسته ای است و اینکه ما در موضوع هسته ای با روش دیپلماسی چگونه می توانیم به نتیجه برسیم». همانگونه که پیداست رهبر معظم انقلاب ضمن برشمردن اختلاف نظرهای اساسی ایران با رژیم ایالات متحده در موضوعات گوناگون منطقه ای و تسلیحاتی، بر وجود تضاد ذاتی میان منافع و خواست ایران با منافع و خواست دولت ایالات متحده تاکید فرموده اند. در ادامه با تدقیق در این مساله به تبیین این موضوع در 3 سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی پرداخته ایم. توضیح آنکه با تدقیق در 3 سطح تحلیل داخلی، منطقه ای و بین المللی، چرایی تاکیدات حضرت معظم له بر این امر را مورد واکاوی قرار داده ایم. نخست- سطح داخلی (ایران)
اگر نگاهی دوباره به اهداف جمهوری اسلامی ایران در سطح داخلی افکنیم درخواهیم یافت اساساً اهداف نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران تناسبی با خواست و تمایلات دولت ایالات متحده ندارد. در بند «ج» اصل دوم قانون اساسی از مواردی چون «نفی هرگونه ستمگری، ستم کشی، سلطه گری و سلطه پذیری» و «استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» به عنوان اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران یاد شده است. نیاز به توضیح چندانی ندارد که این موارد تناسبی با راهبردها و نحوه اقدام دولت ایالات متحده ندارد. براین اساس نمی توان انتظار همراهی و تعامل ایران را با کشوری چون ایالات متحده داشت که سلطه گری و ستمگری ذات و بنیان آن را تشکیل داده است؛ دولتی که تنها با در نظر گرفتن منافع خود در حوزه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هیچگونه احترامی برای استقلال دیگر کشورها قائل نبوده و اساساً منافع خود را در وابستگی و زبونی دیگر کشورها جست وجو کرده و می کند. به عبارت بهتر جمهوری اسلامی ایران اگر هم بخواهد، نمی تواند غیر از موضوع هسته ای- لااقل در شرایط کنونی- به تعامل و مذاکره با دولت ایالات متحده بپردازد. این امر تنها زمانی میسر خواهد شد که یا ماهیت نظام سیاسی ایران یا ماهیت نظام سیاسی آمریکا دگرگون شود. دوم- سطح منطقه ای (جهان اسلام)
با مروری بر رهنمودهای قانون اساسی درمی یابیم نوع سیاست خارجی ترسیم شده برای دولت جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه و بویژه جهان اسلام نیز هیچگونه سنخیت و هماهنگی با سیاست ایالات متحده در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا ندارد. در اصل 152 قانون اساسی که قانونگذار در آن اصل به تبیین مبانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پرداخته است، با بندی با عنوان «دفاع از حقوق همه مسلمانان» مواجهیم؛ بندی که دولت اسلامی را مکلف کرده است در هر شرایطی به دفاع همه جانبه از حقوق ملت های مسلمان بپردازد؛ موضوعی که امروز در حمایت های معنوی و مادی ایران اسلامی از ملل مظلومی چون فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، بحرین، افغانستان و یمن نمود یافته است. حال با توجه به چنین مبنایی، آیا ایران می تواند با آمریکا که عامل اصلی بی ثباتی در جهان اسلام و ایجاد آشوب ها و فتنه های قومی و مذهبی در تمام این کشورهاست وارد مذاکره شود؟!! بی شک چنین امری میسر نخواهد شد.
سوم- سطح بین





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن