تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836023074
شوخطبعیهای رزمندگان در جبهه ماجرای دوران نامزدی و استغفاری که 1000 بار تکرار شد
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شوخطبعیهای رزمندگان در جبهه
ماجرای دوران نامزدی و استغفاری که 1000 بار تکرار شد
قاسم حیدریان تازه ازدواج کرده بود، برای همین، شیطان گاهوبیگاه وسوسه میشد تا هرطور شده، کلکی جور کرده و رضایت فرمانده گردان را برای رفتن به مرخصی جلب کند.
به گزارش خبرگزاری فارس از ساری، شوخطبعیهای رزمندگان، بخشی از فرهنگ گسترده و غنی دوران دفاع مقدس را در برمیگیرد، زندگی در جبهه علاوه بر همراه بودن با جهاد و عبادات، با شوخیها و طنزپردازیهایی نیز آمیخته بود، بهطوری که به اظهار بیشتر رزمندگان، یک روی دوران جنگ که کمتر به آن پرداخته شده، همین شوخطبعیها است؛ در ادامه خاطرات زیبای چند تن از رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلای مازندران تقدیم مخاطبان میشود. * آن شب یک استغفرالله شد هزار تا علی کرمی خاطرهای را بدین شرح بیان میکند: بعضی وقتها برای آمادگی بیشتر، برنامه پیادهروی رزم شبانه از طرف فرمانده گردان پیشبینی میشد، تا فرمان رزم شبانه میرسید، بچهها همهشان با لباس و تجهیزات کامل بهصف میشدند. این کار برای تقویت جسمانی بچهها و آمادگی برای شرکت در عملیاتها خیلی موثر بود، رسم هم این بود که سر ستون، فرمانده گردان یا گروهان میایستاد، بعد هم جانشین و نیروهای عادی گردان و گروهان، غیر از تقویت قوای جسمانی، فرماندهان دنبال هدف دیگری هم بودند و آن ایجاد هماهنگی بیشتر بین نیروهای عملکننده بود. مثلاً اگر سر ستون که فرمانده بود، میخواست پیام یا رمزی را به گوش نیروها برساند، یکی که پشت سر او بود، به پشتسریاش پیام فرمانده را میرساند، به این ترتیب پیام تا ته ستون میرفت. در منطقه دهلران بودیم، آن شب با هممحلیها، آماده میشدیم برای رزم شبانه، دوستم قاسم حیدریان تازه ازدواج کرده بود، برای همین، شیطان گاهوبیگاه میآمد توی جلدش و او را وسوسه میکرد تا هرطور شده، فردا کلکی جور کند و رضایت فرمانده گردان را برای رفتن به مرخصی جلب کند، اما تا خواست وسوسه جان بگیرد، «استغفراللهی» گفت و بعد هم یک لعنت نثار شیطان کرد. تا لبش به استغفرالله گفتن، جنبید، پشتسریاش فکر کرد، قاسم دارد پیام فرمانده را به او میرساند، برای همین او استغفرالله را تکرار کرد و این استغفرالله تا ته صف رفت، سر را که برگرداندم، نفرات ستون یکییکی داشتند ذکر استغفرالله میگفتند، آن شب یک استغفرالله شد هزار تا. * پیرمرد دیگر حکم ابنملجم را برایم داشت احمد اسحاقی، خاطرهای را چنین بیان میکند: آخرهای سال 63 بود، هلهلهای در شهر بود، شهر را برای اعزام نیروها آذین بسته بودند، شبی که قرار بود، فردایش به چالوس و از آنجا به جبهه بروم، آرام نداشتم، برادر بزرگترم محمد، آن وقتها در جبهه مریوان بود، برای همین پدر و مادرم راضی نبودند آنها را تنها بگذارم و بروم جبهه. از آنها اصرار برای ماندن بود و از من هم اصرار برای رفتن، پدر و مادرم که دیدند، پسرشان پایش را کرده توی یک لنگه کفش و هر طور شده میخواهد با اعزامیهای فردا به چالوس برود، نصف شب به اتاق خوابم آمدند و کیفم را که پر بود از وسایل شخصی و لباسهایم، با خودشان بردند و جایی که عقل جن هم نرسد مخفی کردند، برای محکمکاری بیشتر، هرچی پول توی جیبم بود را خالی کردند. صبح برای نماز از خواب بیدار شدم، ولع رفتن به جبهه، همراه با بدرقه مردم، حس عجیبی را در من بهوجود آورده بود، بدون سروصدا، دور از چشم پدر و مادرم، به سراغ کیف لباسهام رفتم، سر جایش نبود، فهمیدم از کجا آب میخورد، به طرف لباسآویز رفتم تا لااقل پولها را از جیب لباسهایم درآورم، اما از پولها هم خبری نبود، دنیا سرم آوار شده بود، امکان نداشت بتوانم به جبهه بروم، بدون لباس و پول از شمال تا جنوب، کجا میشد رفت؟ حسرت زیادی در دلم افتاده بود، از پنجره طبقه بالای خانه پدرم که به بیرون مشرف بود، اتوبوسها را میدیدم که قطارقطار از جلوی چشمهای خیسم رژه میرفتند، نسیم ملایمی هم پرچمهای هر اتوبوس را به رقص درآورده بود، توی آن اتوبوسها رفقایم بودند که با صلوات مردم بهشهر، غرق در دود اسپند و بوی گلاب، راه چالوس را پیش گرفته بودند، مثل ابر بهاری گریه میکردم، پدر و مادرم از این که دیدند، نقشهشان جواب داده و من از رفتن به جبهه ناکام شدم، خوشحال بودند. آخرین اتوبوس اعزام که از جلوی چشمهایم دور شد، آمدم پایین و از خانه بیرون رفتم، مثل آدمهای مجنون بیابانگرد، راه خیابان و بازار شهر را پیش گرفتم، سرم پایین بود و مدام با خودم حرف میزدم، از خدا میخواستم هر طور شده پایم را به جبهه باز کند. فردای همان روز از بلندگوی مسجد جامع بهشهر اعلام کردند که اعزام اضطراری پیش آمده و کسانی که داوطلب اعزام به جبهه هستند، بروند سپاه، خودشان را معرفی کنند، از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم، اما باز نداشتن پول مشکل اساسی بود، با خودم گفتم، خدا کریم است، تازه بچههایی که قبلاً اعزام شده بودند، میگفتند: «توی پادگان شهید رجایی چالوس، به هر نفر 300 تومان پول میدهند.» به امید این که در چالوس 300 تومانی گیرمان میآید، سوار اتوبوس شدم، مسئولان اعزام، اول مخالفت کردند و گفتند: «شما باید همان دیروز میرفتی.» با کلی التماس و خواهش، قبول کردند که بروم، داخل اتوبوس را پاییدم، پیرمردی آن گوشه اتوبوس به صندلی لم داده بود، از یک چشم نابینا بود، بعداً متوجه شدم که از بچههای گلوگاه است، کنارش نشستم، تصمیم گرفتم هرجا که میرود، همراه او بروم، پیش خودم میگفتم اگر بخواهد چیزی بخورد، لابد دلش رحم میآید و به من هم که سن بچهاش را دارم، تعارف میکند. در جاده قائمشهر ـ بابل، اتوبوس برای نماز و غذا ایستاد، مثل برهای پی مادرش که لحظهای از او جدا نمیشود، خودم را به پیرمرد میچسباندم تا حواسش به من باشد و بداند هرجا میرود، من هم با او میآیم. پیرمرد بعد از نماز در نمازخانه رستوران به سالن آمد و سفارش غذا داد، غذا قیمهپلو بود، من هم که کنارش نشسته بودم، همان غذا را سفارش دادم، برای حساب و کتاب، پیرمرد به طرف صندوق رفت، به گمان اینکه حساب غذای مرا هم میکند، کنار صندوق منتظرش ماندم، اما با تعجب دیدم، پیرمرد فقط حساب غذای خودش را کرده و بعد هم از آنجا دور شد، دوست داشتم آن لحظه زمین دهان باز کند و من در آن فرو بروم. با خودم گفتم: «خدایا! حالا چه جوابی به صاحب رستوران بدهم، یک پاپاسی هم توی جیبم پول نیست.» یواشکی سرم را گذاشتم پایین و فوری از آنجا دور شدم، هر لحظه منتظر بودم یکی بیاید و از پشت، یقهام را بگیرد و بین زمین و آسمان آویزانم کند، اضطراب مثل خوره به تن و جانم افتاده بود، کلنجار با وجدان هم جای خودش. باز با خودم گقتم: «نمیشود غذا خورد و بیخیال پولش شد، ناسلامتی داریم میرویم جبهه.» از خدا خواستم که مثل کمکی که وقت اعزام به من کرد، حالا هم به من توجه کند تا آبروی من پیش همشهریهایم نرود، اتوبوس راه افتاد، از صاحب رستوران خبری نشد، مسیر راه، چشم دیدن پیرمرد را نداشتم، اصلاً آن موقع حکم «ابن ملجم» را برایم پیدا کرده بود. به چالوس رسیدیم، بلافاصله به سمت دفتر روحانیت پادگان «شهید رجایی» رفتم، سیر تا پیاز ماجرا را برایشان تعریف کردم، آنها از این که میدیدند با آن سن کم، اینجور بیتاب ادای دینم هستم، از من خوششان آمد، ولی گفتند، باید هر طوری شده مبلغ غذایی که خوردم را به نیت صدقه، خیرات کنم. مجبور شدم بخشی از 300 تومان خرج سفر را برای غذای رستوران، خیرات کنم، باز هم کمپولی شد همسفر راهم. بالاخره پایم به جبهه باز شد، پیرمرد را دیگر ندیدم تا این که یک روز در پادگان شهید بیگلوی سوسنگرد، چشمم به او افتاد، چادربان یکی از دستهها بود، دلودماغ خُشوبِش با او را نداشتم، هنوز از کاری که کرده بود، ناراحت بودم. چند روز بعد اتفاقی افتاد و از قضا چادری که پیرمرد چادربانش بود، آتش گرفت و کلی از وسایل بچهها سوخت، از یک طرف ناراحت بودم که چادر آتش گرفته و وسایل بچهها سوخته و از طرفی کمی ته دلم خوشحال بودم که پیرمرد حالا باید کلی حساب کتاب به بالاییها پس بدهد که چرا نتوانسته آتش را مهار کند. * این هم متکازین! تقی مهری خاطرهای را بدین شرح نقل میکند: در فاو همراه با بچههای واحد اطلاعات در سنگر نشسته بودیم و از زمین و زمان میگفتیم و میشنیدیم که ناگهان مسئول اطلاعات لشکر، شهید طوسی سر رسید، بچهها تکانی به خودشان دادند، شهید طوسی سری در سنگر چرخاند و رو به یکی از بچهها گفت: «پاشو برویم!» ساعت 11 شب بود، بنده خدا که میدانست عادت شهید طوسی این است که از محل مأموریت چیزی نگوید، کنجکاوی نکرد و سریع رفت که برای مأموریت آماده بشود، بعد از چند دقیقه، با لباس و تجهیزات جلوی بچهها ظاهر شد، بعد هم رو به شهید طوسی گفت: «حاج آقا! من آمادهام.» طوسی گفت: «میخواهیم برویم مِتکازین» همه بچههایی که آنجا بودند، از جواب شهید طوسی تعجب کردند، هم برای این که برخلاف عادت همیشگیاش، این دفعه جای مأموریت را گفته و هم این که اسم متکازین تازه به گوششان خورده بود. شهید طوسی که دید بندهخدا هاجوواج دارد به او نگاه میکند، سکوت را شکست و از او خواست برود نردبانی را بیاورد، او هم سنگر به سنگر را گشت و بالاخره نردبانی را گیر آورد. کنار سنگر بچههای واحد اطلاعات، ساختمانی بود، شهید طوسی رو به او کرد و گفت: «همراه من بیا و نردبان را به آن ساختمان تکیه بده تا دوتایی با هم برویم بالایش.» بالای ساختمان تختی بود، شهید طوسی گفت: «این هم متکازین.» بعد هم توضیح داد، خب راست گفتم، متکازینی که میگفتم همین جاست، چون هم متکا دارد و هم زیرانداز. بچههای واحد که از پایین به صحنه نگاه میکردند، زدند زیر خنده، بعداً فهمیدیم متکازین نام یکی از بخشهای هزارجریب بهشهر است. انتهای پیام/86029/غ30
93/12/23 - 09:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]
صفحات پیشنهادی
تکرار/ واشنگتن: اطلاعات بیسابقهای درباره مذاکرات ایران به اسرائیل دادهایم/همکاریها ادامه دارد
تکرار واشنگتن اطلاعات بیسابقهای درباره مذاکرات ایران به اسرائیل دادهایم همکاریها ادامه داردسخنگوی وزارت خارجه آمریکا بار دیگر با رد ادعاهای رسانهای در روزهای گذشته درباره کاهش سطح همکاریهای واشنگتن و تلآویو بر سر برنامه هستهای ایران بر همکاری بیسابقه اطلاعاتی با تلآویوهدیه رزمندگان جبهه مقاومت به مسیحیان/ صلیب کلیسای خضرا بازگردانده شد
هدیه رزمندگان جبهه مقاومت به مسیحیان صلیب کلیسای خضرا بازگردانده شد درشرایطی که پاکسازی شهر تکریت از حضور اراذل و اوباش تکفیری هنوز کامل نشده رزمندگان جبهه مقاومت صلیب کلیسای خضرا در مرکز تکریت را به محل آن بازگرداندند بخشی های زیادی از این کلیسا که یک اثر تاریخی است به دست تروزنما : تکرار شعارهای کهنه نتانیاهو در آمریکا |اخبار ایران و جهان
روزنما تکرار شعارهای کهنه نتانیاهو در آمریکا کد خبر ۴۸۰۶۱۸ تاریخ انتشار ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۲ ۴۵ - 03 March 2015 گزارش مصور بین الملل نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در کنگره آمریکا گفته است که توافق احتمالی با ایران یک توافق بد است و نباید سر بگیرد وی تصریح کرده اازدواج سیاسی سایت نزدیک به حداد و جبهه پایداری |اخبار ایران و جهان
ازدواج سیاسی سایت نزدیک به حداد و جبهه پایداری کد خبر ۴۸۰۵۵۸ تاریخ انتشار ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۸ ۴۸ - 03 March 2015 رسانه نزدیک به آقای حداد عادل در حالی بر طبل لزوم وحدت اصولگرایان می کوبد و رسانه مجلس را به دلیل انعکاس نظرات برخی از نمایندگان جبهه پایداری در نقد اظهارات مرتضی آقااخبار ایران و جهان | - مراسم استقبال از پنج شهید گمنام دوران دفاع مقدس
مراسم استقبال از پنج شهید گمنام دوران دفاع مقدس مراسم استقبال از پنج شهید گمنام دوران دفاع مقدس بعد از ظهر امروز دوشنبه با حضور گسترده مردم در حسینیه امام ره همدان برگزار شد ایمان حامی خواه ۱۳۹۳-۱۲-۱۱ ۲۰ ۳۵تصاویر اوقات فراغت تروریستها در پشت جبهه |اخبار ایران و جهان
تصاویر اوقات فراغت تروریستها در پشت جبهه در این گزارش سری به مناطق تحت تسلط تروریست ها در خاک سوریه زده ایم تا ببینیم تروریست ها اوقات فراغت خود در پشت جبهه را چگونه سپری می کنند کد خبر ۴۸۱۳۵۹ تاریخ انتشار ۱۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۳ ۳۴ - 06 March 2015 http cdn tabnak ir files fa neپنج ورزش مناسب برای دوران بارداری
شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۶ ۴۴ ورزش کردن در دوران بارداری برای مادر و جنین مفید است به گزارش ایسنا ورزش منظم باعث سلامت مادر و نوزاد میشود پنج ورزش مناسب برای دوران بارداری عبارتند از پیاده روی سریع حتی اگر پیش از این ورزش نمی کردید انجام پیاده روی در اطراف محل زندگی میتواند بدوران اقتصاد چرتکه ای و حجره ای تمام شده است |اخبار ایران و جهان
دوران اقتصاد چرتکه ای و حجره ای تمام شده است فتنه اقتصادی هنگامی است که سازمان برنامه و بودجه را منحل کنیم یا اینکه بگوییم باید قانون بودجه فقط 60 صفحه شود ما در سال 88 می گویم که تحریم های اقتصادی اثری ندارد و قطعنامه ها کاغذ پاره است در سال 91 می گوییم که تورم 50 درصدی و افزقلعه نویی: ماجرای توزی، دروغ آقایان را نشان داد/ منطقی نیست هر دو هفته یک بار بازی کنیم
قلعه نویی ماجرای توزی دروغ آقایان را نشان داد منطقی نیست هر دو هفته یک بار بازی کنیم ورزش > لیگ برتر - سرمربی استقلال امیدوار است ماجرای توزی منجر به کسر امتیاز از این تیم نشود به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین امیر قلعه نویی سرمربی استقلال در حاشیه تمرین امروز تیمش دماجرای «مرگبارترین تک تیرانداز آمریکا» و «خبرنگار افشاگر»
ماجرای مرگبارترین تک تیرانداز آمریکا و خبرنگار افشاگر در حالی که کریس کایل مرگبارترین تک تیرانداز تاریخ آمریکا لقب می گیرد گری وب که یک خبرنگار افشاگر آمریکایی است چندان در نگاه ها نمی آید و گویی به عمد از صحنه کنار گذاشته می شود اینها در واقعیت های جهان امروز رخ می دتکرار/نجفی عنوان کرد: آنهایی که اطلاعات کذب درباره سایت مریوان دادهاند قادر به مشخص کردن محل دقیق بازدید احتم
تکرار نجفی عنوان کرد آنهایی که اطلاعات کذب درباره سایت مریوان دادهاند قادر به مشخص کردن محل دقیق بازدید احتمالی نیستندنماینده ایران در آژانس با بیان اینکه بارها گفتهایم قصه مریوان دروغ است گفت آن دسته از اعضایی که اطلاعات کذب را در اختیار آژانس قرار دادهاند قادر نخواهند بودوزیر ورزش: باید برای مبارزه در جبهه فرهنگی تلاش کنیم |اخبار ایران و جهان
وزیر ورزش باید برای مبارزه در جبهه فرهنگی تلاش کنیم کد خبر ۴۸۲۳۳۸ تاریخ انتشار ۱۸ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۸ ۱۳ - 09 March 2015 وزیر ورزش و جوانان میگوید مدیران صرفا تخصصی نمیتوانند مشکلات را به صورت کامل حل کنند و داشتن روحیه بسیجی برای رفع مشکلات بسیار حائز اهمیت است به گزارش ایسنابسته ویژه مشاور سلامت خوراکیهای مفید در فصل بهار/ چرا خروپف میکنیم/ غذاهای دوران بارداری
بسته ویژه مشاور سلامتخوراکیهای مفید در فصل بهار چرا خروپف میکنیم غذاهای دوران بارداریمشاوران سلامت امروز در پاسخ به پرسش شهروندان از توصیههایی برای مصرف خوراکیهایی با طبع سرد در فصل بهار علت خروپف کردن و اینکه زنان باردار چه غذاهایی باید مصرف کنند سخن گفتند به گزارش خبرماجرای لغو مجوز کنسرت قربانی |اخبار ایران و جهان
ماجرای لغو مجوز کنسرت قربانی استاندار تهران اعلام کرد با مدیری که مشکل اخلاقی یا مالی داشته باشد مماشات نکرده و به سرعت آن را حذف میکنیم کد خبر ۴۸۰۸۸۹ تاریخ انتشار ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۷ ۴۰ - 04 March 2015 استاندار تهران اعلام کرد با مدیری که مشکل اخلاقی یا مالی داشته باشد ممناگفتههایی درباره ماجرای حمله به علی مطهری در شیراز
اظهارات مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه شیراز ناگفتههایی درباره ماجرای حمله به علی مطهری در شیراز چرا مسئولان دانشگاه شیراز به مخالفت شورای تأمین استان تمکین نکرده و اصرار تأمل برانگیزی نسبت به حضور مطهری داشتند به گزارش سرویس سیاسی جام نیوز به نقل از فردا مسئول بسیج دانشجتکرار یک داستان همیشگی در آستانه نوروز |اخبار ایران و جهان
تکرار یک داستان همیشگی در آستانه نوروز کد خبر ۴۸۰۰۴۹ تاریخ انتشار ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰ ۴۶ - 02 March 2015 هتلها و مراکز اقامتی مجاز شدند تا نرخ اتاق هایشان را تا 20 درصد افزایش دهند این خبری بود که جمشید حمزهزاده رئیس هیأت مدیره جامعه هتلداران ایران پیش از این به رسانهها دماجرای حذف یارانه ثروتمندان در تلویزیون |اخبار ایران و جهان
ماجرای حذف یارانه ثروتمندان در تلویزیون کد خبر ۴۸۰۵۲۰ تاریخ انتشار ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۶ ۰۹ - 03 March 2015 موضوع حذف یارانه ثروتمندان و مبارزه با قاچاق کالا و ارز در برنامه امشب متن و حاشیه با حضور رئیس کمیسیون تلفیق مورد بحث و بررسی قرار میگیرد به گزارش فارس در برنامه امشب متن-
گوناگون
پربازدیدترینها