تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خوشى و آسايش، در رضايت و يقين است و غم و اندوه در شكّ و نارضايتى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805653875




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

از ميان برداشتن رزم‌آرا مورد تأييد همه گروه‌ها بود


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: از ميان برداشتن رزم‌آرا مورد تأييد همه گروه‌ها بود
نویسنده : نيما احمد‌پور 
64سال پيش در چنين روزهايي، دست تواناي ملت ايران از آستين فرزندي رشيد برون آمد و به حيات يكي از مهره‌هاي شاخص استعمار انگليس در ايران خاتمه بخشيد. استاد خليل طهماسبيان كه رسانه‌هاي وقت در آغازين ساعات اعدام انقلابي رزم آرا، از او به عنوان «عبدالله موحد رستگار» نام بردند، در پي توافق جبهه ملي با فدائيان اسلام مبني بر زمينه‌سازي براي اجراي شريعت اسلامي پس از رزم آرا، به حيات وي خاتمه بخشيد و با افتخار و بدون هيچ‌گونه ضعف، خود را به نيروهاي انتظامي تسليم ساخت. او پس از آن به فاصله سالي و با تصويب مجلس، به عنوان «مجري اراده ملت» از زندان بيرون آمد و مورد استقبال و تكريم آيت‌الله كاشاني و دكتر مصدق قرار گرفت. در سالروز اين رويداد برجسته تاريخ معاصر، با جناب محمد مهدي عبد خدايي، دبيركل كنوني جمعيت فدائيان اسلام به گفت‌وگو نشستيم كه نتيجه آن در پي مي‌آيد. در اين مصاحبه تلاش شده است تا جوانبي از اين واقعه سرنوشت‌ساز مورد بازخواني و تحليل قرار گيرد. اميد آنكه مقبول افتد. شانزدهم اسفند سالروز اعدام انقلابي رزم‌آرا توسط فدائيان اسلام در سال 1329 است. رزم‌آرا به عنوان مهم‌ترين مانع پيروزي نهضت ملي معرفي شده است، لذا از بين رفتن او علي‌القاعده فضاي سياسي كشور را باز كرد و نهايتاً ملي شدن صنعت نفت تصويب شد. شما از شاهدان عيني اين ترور در مسجد شاه بوده‌ايد. از آن ماجرا برايمان تعريف كنيد. بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. داستان از اين قرار بود كه فدائيان اسلام در 8 اسفند 1329، در روزنامه اعلاميه دادند كه قرار است در مسجد شاه ميتينگي برگزار كنند. جبهه ملي و مرحوم آيت‌الله كاشاني از مردم دعوت كردند در اين گردهمايي شركت كنند. 14 سال بيشتر نداشتم و در ناصرخسرو دستفروشي مي‌كردم. عصر جمعه و خيابان ناصرخسرو خلوت بود و كاري نداشتم، براي همين به مسجد شاه رفتم. جمعيت تقريباً زياد بود، اما حياط مسجد پر نشده بود. البته با توجه به اينكه در آن موقع جمعيت تهران بيش از 300 هزار تن نبود، جمع شدن همان تعداد از مردم هم جالب توجه بود. آن روز، اول اميرعبدالله كرباسچيان، سردبير هفته‌نامه «نبرد ملت» سخنراني كرد كه بعد هم متن سخنراني‌اش در نشريه چاپ شد. يكي هم سيد عبدالحسين واحدي بود كه تا آمد صحبت كند، يكي گفت: صلوات! و هنوز مردم صلوات را تمام نكرده بودند، كه يك نفر ديگر باز صلوات فرستاد! اينها بابا شمل‌ها و داش‌مشدي‌هايي بودند كه هميشه در اين‌ نوع گردهمايي‌ها مي‌آمدند و با صلوات مجلس را به هم مي‌زدند. عبدالحسين واحدي يكي دو بار تحمل كرد و بالاخره گفت: «اين جور صلوات فرستادن‌ها حكم همان قرآن‌هايي را دارد كه عمروعاص بر سر نيزه‌ها كرد، هر كسي صلوات فرستاد، او را داخل حوض بيندازيد!» مردم هم كه انگار آماده چنين دستوري بودند، هفت هشت تا از بابا شمل‌ها را گرفتند و در حوض انداختند و غائله ختم شد. بابا شمل‌ها از طرف شهرباني آزادي كامل داشتند تا در محله‌هاي خودشان هر كاري كه دلشان مي‌خواهد بكنند و در چنين مواقعي به آنها دستور مي‌داد اوضاع را آشفته كنند. مضمون سخنان شهيد سيد‌عبدالحسين واحدي در آن روز چه بود؟ ظاهراً به نوعي اتمام حجت كرده بود؟ او ابتدا از قرارداد دارسي و قرارداد سال 1933 حرف زد و در‌باره آنها كمي توضيح داد و بعد هم خطاب به رزم‌آرا گفت: از سرنوشت هژير عبرت بگير و برو، والا خود ما تو را مي‌فرستيم كه بروي! ما مسلسل‌هاي شما را مي‌جويم و تفاله‌اش را تف مي‌كنيم! فضا حقيقتاً سنگين بود و همه هم ترسيده و تعجب كرده بودند. فرداي آن روز، مطبوعات طرفدار شاه خطاب به نواب صفوي نوشتند: مسلسل را نمي‌شود جويد! چند روزي گذشت و رزم‌آرا همچنان به كارهاي خود ادامه داد تا بالاخره روز دوشنبه‌اي بود كه اعلام كردند آيت‌الله فيض از مراجع تقليد از دنيا رفته‌اند. آيت‌الله فيض به دليل فتواي معروفش كه متجنس را نجس نمي‌دانست، مورد توجه و احترام بزرگان بود و گفته مي‌شد آيت‌الله بروجردي به احترام ايشان وجوهات قم را نمي‌گيرد. به هرحال، دولت براي اينكه خود را مذهبي جلوه بدهد اعلام كرد در روز 16 اسفند قرار است در مسجد شاه براي آيت‌الله فيض مجلس ختم برگزار كند و رئيس دولت، يعني رزم‌آرا هم در اين مراسم شركت خواهد كرد. در چنين مواقعي در هر شش قدم يك پاسبان مي‌گذاشتند و در مسيري كه رئيس دولت بايد عبور مي‌كرد، مأموران مسلح مي‌ايستادند. خيلي دلم مي‌خواست رزم‌آرا را ببينم. براي همين بساطم را جمع و جور كردم و به مسجد شاه رفتم. او را ديديد؟ شرايط ورود وي به مسجد شاه چگونه بود؟ بله، در دالان مسجد شاه ايستادم كه او را ديدم. يك كلاه شاپوي خاكستري گذاشته و پالتوي سورمه‌اي پوشيده بود. براي يك لحظه چشمش به من افتاد! هنوز آن نگاه را فراموش نكرده‌ام. همين كه قدم به حياط مسجد گذاشت، صداي گلوله شنيده شد. يك عده كف زدند و يك عده الله‌اكبر گفتند. پاسبان‌ها ريختند و مردم فرار كردند. من هم از ترسم كفش‌هايم را در مسجد گذاشتم و پا برهنه فرار كردم! ظاهراً شما مدت‌ها بعد وپس از عضويت در فدائيان اسلام، تفصيل ماجرا را از زبان شهيد استاد خليل طهماسبي هم شنيده‌ايد. ايشان در اين باره چه مي‌گفت؟ بله، جزئياتش را بعدها شهيد خليل طهماسبي برايم تعريف كرد و گفت: بعد از ترور رزم‌آرا رفتم وسط بازار بزازها و شروع كردم به الله‌اكبر گفتن!... آن روز به قهوه‌خانه بزرگي كه در بازارچه مروي ناصرخسرو بود رفتم و راديو داشت. در آنجا راديو اعلام كرد: رزم‌آرا به ضرب سه گلوله فردي به نام عبدالله موحد رستگار كشته شده است! وضعيت عجيبي بود. همان شب راديو اعلام كرد كه قيمت سهام شركت نفت انگليس در همه بورس‌ها، 10 درصد تنزل كرده و اسم قاتل نخست‌وزير هم خليل طهماسبيان است. خبرگزاري‌هاي دنيا هم خبر را به اين شكل مخابره كردند كه قشريون مذهبي رزم‌آرا را به خاطر موضوع نفت كشته‌اند!«نبرد ملت» صبح روز پنج‌شنبه نوشت: رزم‌آرا به جهنم رفت و ساير خائنين به كشور هم پشت سر او مي‌روند! قيمت اين هفته‌نامه دو ريال بيشتر نبود، اما تا ظهر آن روز قيمتش به 20 تومان رسيد! صبح شنبه روزنامه «اصناف» به سردبيري كريم‌آبادي، عكس نواب صفوي، سيد‌حسين امامي و خليل طهماسبي را چاپ كرد و نوشت: اينها تربيت‌شده مرد حق، نواب صفوي هستند. شهيد نواب صفوي هم اعلاميه داد: استاد خليل طهماسبي به حكم وظيفه الهي يكي از خائنين به ملت را به درك واصل كرده است و اگر ظرف چند روز آزاد نشود، دربار را زير و رو مي‌كنيم! بعد هم نامه‌اي را با مركب قرمز براي نمايندگان مجلس نوشت كه اگر در تصويب لايحه ملي شدن نفت مسامحه كنند، سرنوشتي چون رزم‌آرا در انتظارشان خواهد بود. همانطور كه مي‌دانيد اين رويداد تاريخي، محل اختلافات فراوان بوده است. عده‌اي معتقدند رزم‌آرا به فكر كودتاي نظامي بود و لذا به دستور دربار و توسط محافظانش كشته شده و تير خليل طهماسبي چندان كارگر نبوده است. عده ديگري معتقدند هر چند خليل طهماسبي از فدائيان اسلام، رزم‌آرا را ترور كرده، اما آيت‌الله كاشاني از اين موضوع اطلاع نداشته و به طور مشخص دراين باره فتوايي نداده ونتيجتا اتهامات بعدي، در واقع نوعي پرونده‌سازي عليه ايشان بوده است. تحليل شما از اين ادعاهاي تاريخي چيست؟ اولاً: رزم‌آرا نخست‌وزير بود و ديگر رئيس ستاد ارتش نبودكه بخواهد كودتاي نظامي كند. نخست‌وزيري هم براي او بيش از رياست ستاد ارتش ارزش داشت، چون عملاً شخص دوم مملكت بود، در حالي كه رئيس ستاد ارتش چنين نفوذ و جايگاهي ندارد. تمام وزارتخانه‌ها زير نفوذ نخست‌وزير هستند، در حالي كه رئيس ستاد ارتش نهايتاً وزارت جنگ را در اختيار دارد. رزم‌آرا اگر مي‌خواست كودتا كند بايد قبلاً اين كار را مي‌كرد، نه در مقام نخست‌وزير كه قواي نظامي در اختيارش نيستند و از او اطاعت نمي‌كنند. ثانياً: هماهنگي دربار و محافظان رزم‌آرا با خليل طهماسبي كه به‌طور همزمان او را بزنند هم موضوع مسخره‌اي است. چنين كاري نيازمند هماهنگي و برنامه‌ريزي دقيق قبلي است كه قطعاً چنين چيزي امكان ندارد. پرونده بايگاني‌شده اين ماجرا را در دادگستري ديده‌ام و ابداً چنين چيزي در آن نيست. فدائيان اسلام همان شب مسئوليت اين ترور را به عهده گرفتند. به نظر من كساني كه مي‌بينند در ظرف 50 سال گذشته تمام تحولات سياسي- اجتماعي در اين كشور مبناي مذهبي داشته است، مي‌خواهند اصل قضيه را انكار كنند. قبل از ترور رزم‌آرا، اعضاي جبهه ملي در منزل مرحوم حاج محمود آقايي با فدائيان اسلام توافق مي‌كنند كه اگر آنها رزم‌آرا را ترور كنند، جبهه ملي هم فضا را براي پياده شدن احكام اسلامي فراهم خواهد كرد، اما پس از 28 مرداد 32 و خانه‌نشيني آيت‌الله كاشاني و طرح مجدد پرونده قتل رزم‌آرا بسياري از آنها در بازجويي‌ها ادعا كردند از موضوع خبر نداشته‌اند! ماجرا از چه قرار بود؟ در جلسه‌اي كه من هم حضور داشتم، مرحوم نواب مي‌گفت و سيد محمد واحدي مي‌نوشت: تاكنون دكتر مصدق و آيت‌الله كاشاني توافق با فدائيان را منكر نشده‌اند، دست كم تا آن زمان، كسي جلسه خانه آقاي محمود آقايي را انكار نكرد. گفته مي‌شد اعضاي جبهه ملي حتي قرآن هم امضا كردند! شهيد عراقي مي‌گفت من در آن جلسه بودم. دكتر بقايي، حسين مكي و حتي دكتر فاطمي هم به نيابت از دكتر مصدق آمده بودند. تا قبل از دستگيري، هيچ كسي نمي‌گويد من نبودم، ولي بعد كه اوضاع عوض و دستگيري‌ها شروع مي‌شود، همه انكار مي‌كنند. يكي از شواهد اين مسئله، نحوه مواجهه آقايان با عفو شهيد خليل طهماسبي و آزادي اوست. آنها در آن دوره، عموماً خليل طهماسبي را تحسين واو را مجري اراده ملت ايران دانستند. آيا خود اين مسئله نمي‌تواند شاهدي بر مصلحتي و اجباري بودن انكارهاي بعدي آقايان باشد؟ بله، مسلما. شهيدخليل طهماسبي مي‌گفت: آزاد كه شدم اول پيش آيت‌الله كاشاني رفتم. با دكتر مصدق هم ملاقات كردم و خيلي برخورد خوبي با من داشت. سؤال اينجاست كه اگر رزم‌آرا ترور نمي‌شد، دكتر مصدق نخست‌وزير مي‌شد؟ براي همه مشخص بود قضيه از چه قرار است. اسناد اين قضايا همه موجود هستند. روزنامه‌هاي آن روز هم پر از اخبار قضاياست، حتي روزنامه‌هاي «باختر امروز» و «شاهد» كه طرفدار جبهه ملي بودند و طرفدار فدائيان اسلام نبودند. بنابراين همه از جمله آيت‌الله كاشاني و اعضاي جبهه ملي مي‌دانستند قرار است رزم‌آرا ترور شود، فقط نمي‌دانستند چه كسي قرار است اين كار را انجام بدهد. آيا فدائيان اسلام براي انجام اين كار مجوز شرعي هم داشتند؟ ظاهراً برخي از اين مجوزها را از آيت‌الله‌العظمي سيد‌صدر‌الدين صدر اخذ مي‌كردند، اينطور نيست؟ بله، البته دقيقاً نمي‌دانم كه مجوز ترور رزم آرا را از آيت‌الله صدر گرفته بودند يا نه، اما دراين‌باره به خاطره جالبي اشاره مي‌كنم. من با خليل طهماسبي پس از آزادي او، نزد آيت‌الله سيد‌صدرالدين صدر، پدر امام موسي صدر رفتيم. هر دوي ما از ايشان تقليد مي‌كرديم. آيت‌الله صدر با اينكه بيماري قلبي داشتند و پزشكان حركت را براي ايشان منع كرده بودند، اما به استقبال ما آمدند. ايشان در طبقه دوم منزلشان ساكن بودند وكمتر به پايين تشريف مي‌آوردند. مرحوم خليل به ايشان گفت: من مقلد شما هستم، بايد راهم را چگونه ادامه بدهم؟شما تكليف من‌را تعيين بفرماييد. ايشان گفتند: تا به حال با نواب صفوي، راه را درست رفته‌اي، بقيه راه را هم با او ادامه بده! مرحوم نواب زماني كه مي‌خواست براي شركت در مؤتمر اسلامي به اردن برود، نزد آيت‌الله صدر رفت تا كسب تكليف كند و ايشان گفتند: برو و براي عظمت و اعتلاي شيعه حرف بزن! اگر در آذر و دي 1334، آيت‌الله خوانساري و آيت‌الله صدر زنده بودند، شايد نواب اعدام نمي‌شد. البته آيت‌الله خويي هم هيئتي را فرستاد تا جلوي اعدام آنها را بگيرد، ولي دولت عراق به آنها ويزا نداد! كساني كه مي‌گويند آيت‌الله كاشاني با اين كار مخالف بود، پس چرا خليل طهماسبي بلافاصله بعد از آزاد شدن از زندان نزد ايشان رفت و آيت‌الله كاشاني هم دست‌نوازش بر سر او كشيدند؟ منتها ماجرا اين است كه نواب صفوي بعد از 28 مرداد كه دستگير شد و اطمينان پيدا كرد كه او را اعدام خواهند كرد، همه حقايق را گفت. بازجويي‌هاي مرحوم نواب موجود و بهترين سند براي صحت مطالب است. ظاهراً دكتر مصدق و شهيد نواب را با هم روبه‌رو هم مي‌كنند. داستان اين روبه‌رو كردن چيست؟ بله، در بازجويي‌هايي كه مربوط به پرونده قتل رزم‌آراست، آنها را با هم روبه‌رو مي‌كنند و دكتر مصدق مي‌گويد: اين مرد را نمي‌شناسم و مي‌خواهيد برايم پرونده‌سازي كنيد! با آزادي خليل طهماسبي هم موافق نبودم، چون اين دخالت قوه مقننه در قوه قضائيه مي‌شد! درحالي كه دخالت وقتي است كه مجلس، در محاكمه فردي دخالت كند، در حالي كه مجلس به دليل اثبات خيانت رزم‌آرا به ملت، خليل طهماسبي را عفو كرد. چطور وقتي شاه محكوم به اعدامي را عفو مي‌كرد، دخالت در قوه قضائيه نبود؟ دكتر مصدق حقوقدان بود و قطعاً فرق اين چيزها را مي‌دانست. جالب است ايشان گرفتن اختيارات كامل از مجلس را دخالت قوه مجريه در مقننه نمي‌داند! در همان زماني كه خليل طهماسبي مورد عفو قرار گرفت، دادگستري اعلام كرد او به عنوان قاتل عفو شده است، ولي محركين او عفو نشده‌ و بايد تحت تعقيب قرار مي‌گرفتند، لذا نامه‌اي براي نواب صفوي فرستادند و او را محرك قتل رزم‌آرا دانستند. اين نامه در مطبوعات وقت چاپ شد. مرحوم نواب هم جواب داد: اگر به عنوان محرك قتل رزم‌آرا بايد تحت تعقيب قرار بگيرم، پس نمايندگان مجلس به عنوان امضاكنندگان لايحه عفو دكتر مصدق به عنوان نخست‌وزير و شاه هم به عنوان توشيح‌كننده لايحه عفو بايد تحت تعقيب قرار بگيرند، چون آنها هم محرك قتل محسوب مي‌شوند. به هرحال، مرحوم نواب به اين احضاريه توجه نكرد و آنها هم ديگر پي ماجرا را نگرفتند. دكتر مصدق به‌رغم آنكه در مواجهه با شهيد نواب صفوي در فرمانداري نظامي، سعي مي‌كند خود را بي‌خبر از همه جا و همه چيز نشان دهد، در دوره مواجهه عمومي با رزم آرا، در برابر او چه رويكردي داشت؟ موقعي كه رزم‌آرا كابينه‌اش را به مجلس آورد، اين دكتر مصدق بود كه قبل از ديگران به او پرخاش كرد كه اينجا مجلس است، پادگان كه نيست، البته غش هم كرد!دكتر مصدق غش سياسي و مصلحتي زياد مي‌كرد. مكي در خاطراتش مي‌گويد: موقعي كه قرار بود مجلس به رزم‌آرا رأي اعتماد بدهد، به دكتر مصدق گفتم الان وقت غش است! همه نمايندگان، غير از اعضاي جبهه ملي، به كابينه رزم‌آرا رأي اعتماد دادند. وقتي رزم‌آرا گفت: ملت ايران قدرت ساخت يك لولهنگ را هم ندارد و چگونه مي‌خواهد پالايشگاه نفت را اداره كند و بايد قرارداد گس ـ گلشاييان امضا شود و اگر نشود مجلس را روي سر دكتر مصدق و آيت‌الله كاشاني خراب مي‌كنم و نواب و رفقايش را هم تحويل دادگاه نظامي مي‌دهم، ورق برمي‌گردد. رزم‌آرا در دوره نخست‌وزيري با خسرو روزبه از سران حزب توده كه تحت تعقيب بود، ملاقات كرد و 10 نفر از سران حزب توده را فراري داد، از جمله احسان طبري و كيانوري كه سروان قبادي با هماهنگي رزم‌آرا آنها را فراري مي‌دهد. رزم‌آرا هم با انگليسي‌ها ساخته بود و هم با روس‌ها و به همين دليل، حزب توده دو باره جان گرفت. بعد كه خليل طهماسبي رزم‌آرا را در مسجد شاه ترور كرد، مجلس با اكثريت آرا صنعت نفت را ملي اعلام كرد. علت اختلاف آيت‌الله كاشاني و جبهه ملي با شهيد نواب صفوي پس از ترور رزم آرا چه بود؟ چه شد كه نهايتاً آن وحدت و همگرايي، جاي خود را به نقار وكدورت داد؟ آيت‌الله كاشاني، اساساً همه گرفتاري‌ها را از استعمار مي‌دانست و معتقد بود قبل از كندن ريشه استعمار از كشور، نمي‌توان كار زيادي انجام داد، به همين دليل تمام تلاش خود را صرف ريشه‌كني استعمار مي‌كرد. شهيد نواب صفوي فردي آرمانگرا بود و اعتقاد داشت قبل از هر چيز بايد حكومت اسلامي تشكيل داد، به همين دليل مهم‌ترين شرط براي ترور رزم‌آرا را اجراي احكام اسلام پس از معدوم شدن او قرار داده و اعتراضش هم به همين بود كه چرا دولت مصدق به قولي كه به آنهاد داده بود وفا نمي‌كند؟آيت‌الله طالقاني در 14 اسفند سال 57 در احمدآباد سر قبر دكتر مصدق گفت: فدائيان اسلام يك كار انقلابي كردند كه در نتيجه آن وكلاي مردم به مجلس رفتند ـ منظور ايشان مجلس شانزدهم بود ـ بعد باز كاري انقلابي انجام دادند و نفت ملي شد ـ كه منظورشان كشته شدن رزم‌آرا بود. . . مرحوم طالقاني در همان سخنراني تاريخي ادامه داد: وقتي بين فدائيان اسلام و دكتر مصدق اختلاف پيش آمد، به زندان رفتم تا با نواب حرف بزنم و به‌نوعي رفع كدورت شود، نواب گفت: حكومت اسلامي را اعلام و احكام اسلامي را اجرا و برادران ما را آزاد كنند و ما سكوت مي‌كنيم، اما شرط ما اين است كه جبهه ملي حكومت اسلامي اعلام كند. بعد پيش دكتر مصدق رفتم و حرف‌هاي نواب را بازگو كردم و او گفت: ما كه آخرين دولت نيستيم، آقايان اين درخواست‌ها را از دولت بعدي كنند! چه شد مرحوم نواب را آزاد كردند؟ آيا اين آزادي در نتيجه اختلاف مصدق و همفكرانش رخ داد؟ بله، بين دكتر مصدق و اعضاي جبهه ملي ـ دكتر بقايي، مكي و حائري‌زاده ـ اختلاف افتاد و مرحوم نواب را در بهمن سال 1331 آزاد كردند. برخي تلاش مي‌كنند آيت‌الله كاشاني را در دستگيري نواب مقصر نشان بدهند. اين انگاره را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ ايشان نه‌تنها در اين مسئله نقشي نداشت كه با امير علايي وزير كشور دولت مصدق برخورد كرد و به زنداني شدن فدائيان اسلام اعتراض كرد. حتي قولي هست كه پس از جواب غير‌منطقي اميرعلايي، سيلي محكمي هم به گوش او نواخت! با همه اينها، آيت‌الله كاشاني معتقد بود اول بايد تلاش كنيم نفت ملي شود، بعد نوبت به اجراي آرمان‌هاي فدائيان اسلام مي‌رسد. ايشان معتقد بود بدون ملي شدن صنعت نفت و با سيطره استعمار بر شاهرگ اقتصادي كشور كاري نمي‌شود كرد. واقعه 29 اسفند 1329 را در ابعاد تاريخي‌اش چگونه تحليل مي‌كنيد؟ واقعه 29 اسفند 1329 به دنيا ثابت كرد ملت ايران ملتي زنده، پويا و قوي است. رزم‌آرا مي‌گفت: ايراني لولهنگ هم نمي‌تواند بسازد، اما ملت ايران به‌خوبي ثابت كرد قادر به اداره صنعت نفت است و مي‌تواند به سرعت پيشرفت كند. هر چند بعد از 28 مرداد 32، حدود 15 سال ديكتاتوري سنگين بر اين مملكت حاكم بود، اما زمينه‌هاي پيدايش 15 خرداد 42 را قطعاً بايد در نهضت تنباكو، مشروطه، نهضت ملي و... جست‌وجو كرد. ملي‌گراها مي‌خواهند به هر نحو ممكن نقش فدائيان اسلام و شهيد نواب صفوي را ناديده بگيرند و به دكتر مصدق وجهه اسطوره‌اي ببخشند. مثل برخي معتقد نيستم كه دكتر مصدق خائن يا وابسته بود، اما بر اين باور هستم كه ايشان ذهنيت شاهزاده‌وار داشت و مي‌خواست وجيه‌المله باشد و متأسفانه مرتكب اشتباهات بزرگي شد كه نهايتاً نهضت ملي نفت را به شكست كشاند. البته كلي‌بافي در اين زمينه درست نيست و بايد تمام جزئيات با سند و مدرك بررسي شوند.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۶:۱۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن