واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به احترام یک صد و چهارمین سال روز تولد سید محمود طالقانی زادروز مِهر و مُدارا - غلامرضا امامی* زادروز طالقانی؛ مرد دین و داد مبارک باد. روزی که به دعوت او به گِلیرد به خانه ی کوچک باصفایش رفتم و چشم انداز جالب و جذاب آن روستا را دیدم، دریافتم که چگونه او در این روستا بالیده؛ اویی که دلی به گستره ی آسمان آبی و دیده ای به سبزی سبزه زارانِ درهمِ طالقان داشت.
طالقانی به اسفند زاده شده و پیام آور بهاران شد. زندگی خوب و خوشی را برای همه می خواست. در کنار او به تپه های زَروان رفتیم. چه جذبه و جاذبه ای در او بود که ماندگارش ساخت به روزگاران؟ از پس ِگذر سال ها، قامت بلندش را می بینم که در تپه های گلیرد زادگاهش قدم می زنیم. دم غروب است و خورشیدِ آسمانی در افق، خورشیدِ زمینی را می نگرد. در تپه ای از میان صخره های سخت نهال سبزی جوانه زده رو می کند به من و می گوید:
استبداد همچون پوسته ای است. پوسته ای ستبر، وقتی که نسیم آزادی وزیده شود دانه ی آگاهی سر برمی کشد و به نور آفتاب لبخند می زند.
به اندیشه فرو می روم. جان آزاده پیر ما در همه جا، در همه چیز، در پی آزادی است. آزادی گوهر یگانه ی آدمی، امانتی بر دوش انسان است که آسمان نتوانست کشید. تازه از زندان آزاد شده است... اما همچنان در پی رهایی است. شب به خانه ی ساده روستایی اش می رویم. احوال بچه ها را می پرسد و می گوید حتماً به مدرسه بروند... در ایام سال، خانه اش را مدرسه کرده است. آن سوتر رودی را نشان می دهد و در دوردست روستایی را - ببین آنجا، اوازان است... زادگاه جلال - و با دریغ از پرواز جلال آل احمد یاد می کند و می گوید پرکشید، ور پرید. می گویم: آقا؛ سر خم می سلامت/ شکند اگر سبویی.
شب که به خانه اش برمی گردیم از استبداد سخن می گوید و نسخه ای از کتاب «طبیعت استبداد» اثر ِ «عبدالرحمن کواکبی» - اندیشمند مصری - را از سر مهر به من می سپارد و می گوید چه عمیق این مرد، بیماری شرق و جهان اسلام را دریافته...
کتاب را ورقی می زنم و می گوید: ببر و بخوان و چاپش کن... سال ها بعد به خواسته اش جامه ی عمل می پوشانم و کتاب را نشر می دهم.
بر کتاب علامه محمد حسین نائینی - حکومت از نظر اسلام - که دیباچه ای برایم نگاشته و توضیحاتی افزوده به مهر برایم دست خطی می نگارد. می گویم چاره ی استبداد و درمان این بیماری مزمن ِ مهلک چیست؟ پاسخ می دهد: شورا... شورا... و می افزاید: مردم باید سرنوشت خویش را خود به دست بگیرند. شورا باید از خانه، مدرسه، روستا و شهر شروع شود.
طالقانی با صدای پرصلابت و مهربانش می گوید: باید نخست اندیشه را از سم استبداد زدود و هر نوع بتی را در دل نابود کرد. در سر پُر اندیشه اش شور و شورا و در دل آسمانی اش مهر و مدارا به هم آمیخته بود. او به انسان می اندیشید و حرمت انسان را پاس می داشت.
بی گمان چهره ی بلند طالقانی همچون مشعلی فروزان راه را بر رهروان می نمایاند... زادروز او، زادروز مِهر و مدارا، زادروز آگاهی و آزادی... به روزگاران مبارک باد.
* منبع: روزنامه ایران 13/12/1393
13/12/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]