تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):وقتى كه برادر دينى‏ات از تو جدا شد، سخنى پشت سر او نگو، مگر اين كه دوست دارى او د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820003425




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نياز به توليد نظريه علمي مطابق فرهنگ بومي داريم


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: نياز به توليد نظريه علمي مطابق فرهنگ بومي داريم
آنچه در عرصه تمدن‌سازي نوين اسلامي مورد توجه است تنها مختص دستيابي به علوم تجربي و فني مهندسي نيست، بلكه توجه به علوم انساني به عنوان زير‌بناي علوم تجربي و فني نيز بايد مد نظر قرار گيرد.
 زيرا دارا بودن هويت مستقل در جهان كنوني نيازمند ارائه نظريات خاص توسط هر كشوري مي‌باشد. مقام معظم رهبري در تقسيم‌بندي ارزش علوم، علوم انساني و علوم پايه را همانند حساب بانكي يك فرد مي‌دانند كه پشتوانه دارايي‌هاي او محسوب مي‌شود در حالي كه علوم فني و مهندسي حكم پول خردهايي را دارند كه در جيب فرد براي رفع نيازهاي روزمره به كار مي‌آيد. جامعه ايراني نيز از اين امر مستثنا نيست كه با توجه به دارا بودن ويژگي‌هاي فرهنگي، اقليمي و تاريخي خاص خود نيازمند بها دادن بيشتر به اين رشته‌هاست كه متأسفانه به دلايل متفاوت كمتر به آن توجه مي‌شود به طوري كه مشاهده مي‌كنيم امروز دانشگاه‌هاي ما به جاي توليد علوم برگرفته از تفكرات و نظريات انديشمندان ايراني اسلامي، به يك دارالترجمه تبديل شده‌اند كه عدم توجه به اين مسئله عواقب خطرناكي را در سال‌هاي آينده به وجود خواهد آورد. از ميان علوم مختلف انساني، جهت بررسي جايگاه و نقش علوم اجتماعي در حل مشكلات فعلي جامعه، به مصاحبه با دكتر غلامرضا جمشيديها، عضو هيئت علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران پرداختيم. دكتر جمشيديها معتقد است تمام نظريه‌ها و علوم غربي در حوزه علوم انساني را نمي‌توان پذيرفت؛ بلكه بايد آنها را با شرايط فرهنگي جامعه تطبيق داد.     علوم اجتماعي چه جايگاهي در حل مسائل اجتماعي دارد؟ برخي مسئولان عنوان مي‌كنند مطالعه علوم اجتماعي به دليل معطوف نبودن به نيازهاي واقعي يا شرايط عيني ايران قابل استفاده نيستند. نظر شما در رابطه با اين تحليل چيست؟ پس از تحولاتي كه در جهان رخ داد شاهد پيدايش دو قسمت يا دو دنياي متفاوت با نام‌هاي دنياي اسلام و تمدن غرب بوديم. جهان اسلام سير صعودي را دنبال كرده و به شكوفايي رسيد كه متأسفانه به دلايل متفاوت نتوانست اين شكوفايي را ادامه بدهد. به گفته دكتر شريعتي جهان اسلام از توجه به عقب‌ماندگي و جهان غرب از عقب‌ماندگي به توجه رسيد. امروز ما شاهد هستيم كه عصر مدرنيته و پسا مدرن پيشروي دنياي غرب است و غرب به محلي جهت صدور امكانات و تكنولوژي تبديل شده و علاوه بر اينكه غرب مركز قدرت سياسي است به مركز قدرت فلسفي، علوم سياسي، علوم فني و غيره نيز تبديل شده است؛ بنابراين تنها علوم اجتماعي ما تأثير پذيرفته از تمدن غربي نيست بلكه ساير علوم نيز به همين شكل هستند. حال مشاهده مي‌كنيد در روزگاري كه تمدن غربي دست برتر جهان بود، انقلابي با عنوان انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام راحل و مشاركت مردمي شكل مي‌گيرد كه بر اساس آن تغييرات بسياري در كشور به وجود مي‌آيد به ويژه در عرصه سياست همچنين علاوه بر سياست، نهادهاي اجتماعي نيز دچار تغييرات بسيار شدند كه در اين مسير توجه به علوم اجتماعي خواهد توانست بسياري از مشكلاتي را كه امروز با آنان مواجه هستيم كاهش دهد. مديران جامعه مي‌توانند با بهره‌گيري از علوم اجتماعي مديريت جامعه را به درستي به دست گيرند و پيش برانند البته بايد به اين مسئله نيز توجه كرد كه به‌كارگيري علوم اجتماعي داراي سطوح متفاوت است. يك سطح نظري است كه به طور مثال آينده نگري را مد نظر قرار مي‌دهد و يك سطح، سطح ميداني است كه كمك مي‌كند مسئول مربوطه از محيط اجتماعي خود به يك شناخت دقيق برسد. حال اين پرسش كه مطالعات اجتماعي به دليل معطوف نبودن به نيازهاي واقعي جامعه قابل استفاده نيستند را نمي‌توان گفت تنها اين رشته اينگونه است؛ بلكه امروز بسياري از رشته‌هاي ما اينگونه هستند و به نوعي برگرفته از نظريات تمدن غربي مي‌باشد. البته نبايد به اين مسئله اكتفا كرد و متوقف شد؛ بلكه بايد به توليد نظريات مطابق با فرهنگ خود بپردازيم و زماني كه اين اتفاق رخ داد، جايگاه خود را خواهيم يافت. امروز بخشي از علوم اجتماعي فعلي در مسئله شناسي به ما كمك مي‌كند؛ اما راه‌حل را خودمان بايد استخراج كنيم به طور مثال در مسئله طلاق بايد راه‌حل را با در نظر گرفتن فرهنگ كشور خودمان بيابيم. علوم اجتماعي در سطوح دانشگاهي چه جايگاهي در تمدن‌سازي دارد و چه مصاديقي از تمدن غرب مي‌توان نام برد كه بر اساس نظريات علوم اجتماعي، فارغ از ارزشي يا غير ارزشي بودن آنها بر مسئله تمدن‌سازي نقش داشته‌اند؟ من معتقد به نظريه تئوري دولت تمدن هستم. ما در اين عرصه نيازمند دولتي مقتدر هستيم تا راهكارها و فضاهاي توليد علم را فراهم كند. روزگاري كه در غرب كتاب و فيلسوفي نبود در جهان اسلام همه اين مسائل را داشتيم، بنابراين با اين مسائل بيگانه نيستيم. توجه به اين مسئله باعث مي‌شود به علوم اجتماعي جهت حل مشكلات و ايجاد تمدن‌سازي كمك شود. همواره ميان ميزان اهميت علوم و رشته‌هاي مختلف رقابت وجود داشته و دارد كه به عنوان نمونه در علوم انساني هر انديشمندي كه دانش آموخته يك رشته است آن رشته را داراي اهميت بيشتر نسبت به ساير رشته‌ها مي‌داند. آيا مي‌توان بدون نگاه جانبدارانه، ميزان اهميت علوم اجتماعي را با علوم ديگر همانند تاريخ، سياست يا روانشناسي سنجيد؟ تمامي علوم خوب و مورد نياز جامعه است و آنچه مهم است اين است كه از چه منظري به آنان مي‌نگريم. ما چه ميزان از ادبيات خود مي‌دانيم؟ اينكه چرا نمي‌دانيم داراي دلايل مختلف است كه به درستي آموزش ندادن اين رشته يكي از علت‌ها مي‌باشد. يادگيري تمامي معارف خوب و مفيد است؛ اما بايد به اين مسئله توجه كرد كه بخشي از معارف و علوم در مديريت جامعه بيشتر به ايفاي نقش مي‌پردازند و تحولات بيشتري را رقم مي‌زنند به طور مثال نقاش به طلاق و ميزان آن در جامعه توجه ندارد و به دنبال راه كاهش آن نيست؛ اما جامعه‌شناس با توجه به اينكه در حوزه‌هاي مختلف به بحث و گفت‌وگو مي‌پردازد خواهد توانست در اين رابطه مسئله‌شناسي و در نهايت به ارائه راهكار بپردازد. اين كه چرا با توجه به اينكه از ابتداي انقلاب وضعيت مادي مردم بهتر شده، اما باز هم مردم به دنبال ماديات بيشتر هستند به ادبيات ارتباط ندارد؛ بلكه جامعه‌شناس بايد به دنبال چرايي اين پرسش باشد. البته ممكن است مابقي رشته‌ها در فهم موضوعات به جامعه‌شناس كمك كنند؛ اما كار اصلي بر عهده جامعه‌شناس است. حتي كساني كه به اين موضوع با ديد ابزاري مي‌نگرند، خواهند فهميد كه جامعه‌شناسي در فهم و مسئله‌يابي چنين موضوعاتي نقش بسزايي دارد و مي‌تواند جهت كاهش معضلات به كمك مديران بيايد. در حال حاضر محتواي علوم اجتماعي كه به عنوان سر‌فصل‌هاي درسي در دانشگاه‌ها تدريس مي‌شود، بر اساس دستاوردهاي غربي و ايدئولوژي اومانيستي شكل گرفته‌اند. اين امر چه تهديدهايي را عليه دانش آموختگاني كه در جهان‌بيني اسلامي تعريف مي‌شوند به همراه دارد؟ در تمامي حوزه‌ها، ما شاهد اين مشكل هستيم و اين مسئله تنها مختص رشته‌هاي علوم اجتماعي نيست. به طور مثال مشاهده مي‌كنيد كه تعداد مقالات آي‌اس‌آي در كشور بسيار است، اما پولش از خارج از كشور مي‌آيد. متأسفانه بسياري از علوم ما با بدنه اجتماعي ارتباط ندارند و اين وظيفه جامعه‌شناسان است كه به ارائه راهكار در اين باره بپردازند همچنين شوراي تحول نيز به وجود آمده تا اين مشكل را حل كند. چه راهكاري براي سم‌زدايي از محتواي علوم اجتماعي غربي وجود دارد؟ اقداماتي كه تحت عنوان تحول در علوم انساني صورت گرفته‌اند به راه‌حل مشخصي دست يافته‌اند؟ راهكار اين است كه انديشمندان و جامعه‌شناسان ما از اين رويكرد ترجمه‌اي خارج شوند و به توليد و تأليف بپردازند. بايد فلسفه آموخته شود، بايد به تاريخ توجه ويژه شود. علوم انساني داراي دو رشته بسيار مهم تاريخ و فلسفه است. تاريخ مهم است زيرا اثرگذار و هويت بخش مي‌باشد و فلسفه داراي اهميت است زيرا اشرف علوم است و به ذهن نظريه‌پرداز كمك مي‌كند؛ چنانچه به اين دو سلاح مجهز نباشيم تا 100 سال آينده نيز نخواهيم توانست اقدامي انجام دهيم و اين مسئله به مرور زمان حادث مي‌شود. علت توجه نكردن جامعه‌شناسان به اين دو علم چيست؟ اين كم‌كاري از جانب جامعه‌شناسان است يا انديشمندان رشته‌هاي تاريخ و فلسفه؟ جامعه‌شناسان ما خود بايد به اين خودآگاهي برسند و بايد بدانند چنانچه مي‌خواهند نظريه‌پردازي كنند بايد با اين علوم آشنا شوند. امروز غرب نيز به همين سو رفته و گذشته و تاريخ خود را مورد توجه قرار مي‌دهد، ما نيز بايد تاريخ و فلسفه را مد نظر قرار دهيم تا پيشرفت كنيم. انديشمندان علوم اجتماعي چه ميزان از اختيار عمل و اعتماد به نفس لازم جهت بر عهده گرفتن مسئوليتي كه مي‌توانند بر عهده بگيرند، برخوردارند؟ در اين رابطه با مشكل خاصي مواجه نيستند تنها مشكلي كه در اين زمينه با آن رو به رو هستيم اين است كه در كشور با افزايش بي‌رويه دانشگاه مواجهيم و همين افزايش بي‌رويه باعث مي‌شود تعداد دانشجو نيز افزايش يابد. بنابراين اين روند رو به رشد دانشگاه و دانشجو منجر مي‌شود به اينكه اساتيد فرصت لازم را براي در اختيار گرفتن مسئوليت‌هاي ديگر نداشته باشند زيرا بيشتر زمان خود را صرف آموزش و تدريس مي‌كنند علاوه بر آن، اين روند باعث مي‌شود زماني كه بايد صرف مديريت و توليد دانش شود، صرف تدريس ‌شود. رئيس‌جمهور در يكي از سخنان خود پيرامون علوم انساني مي‌گويد: «پايه‌ها و مباني علم و دانش، اسلامي، مسيحي و يهودي ندارد و پايه‌هاي علم جهاني است و جغرافيا نمي‌شناسد، متدها هم جهاني هستند؛ اما اهداف متفاوتند و هر كشوري اهداف خود را دارد.» آيا بر اساس اين نگاه مي‌توان تمام نظريات جامعه‌شناسي غرب كه در قالب متون علمي بر اساس پايه‌ها و متدهاي علمي معرفي شده‌اند را به عنوان علم پذيرفت؟ اين سخن رئيس‌جمهور يك نظر است، همه حرف اين نيست. در غرب نيز اين نظر بوده و دچار بحران شده است. آنچه واقعيت آن را نشان مي‌دهد اين است كه مدينه فاضله‌اي كه فارابي مطرح مي‌كند با مدينه فاضله‌اي كه افلاطون آن را عنوان مي‌كند بسيار متفاوت است بنابراين نمي‌توان گفت كه تمام علوم غرب را مي‌توان پذيرفت؛ زيرا فرهنگ‌ها و ديدگاه‌ها متفاوت هستند و هر كشوري بايد بر اساس فرهنگ و روش زندگي و منش خود به توليد علم بپردازد. همچنين ميزان تأثيري كه بايد در علوم از غرب پذيرفت نيز متفاوت هستند و تحولات نظري اين مسئله را نشان مي‌دهد. به طور مثال علوم اجتماعي مانند علوم تجربي به لحاظ روشي يكي نيستند و دلايل اين يكي نبودن نيز متفاوت است. در علوم انساني يك مفهوم داراي معاني بسيار است به طور مثال زماني كه مي‌گوييم فرهنگ، ممكن است 300 معني در ذهن نقش ببندد. بنابراين ميزان تأثيرپذيري اين علوم نيز يكي نيستند. در حال حاضر اساتيد علوم انساني در دانشگاه‌هاي كشور، چه ميزان قائل به اصلاح متون علوم اجتماعي و پيرايش آنها از محتواهاي انحرافي هستند؟ اين سؤال را بايد از خودشان پرسيد؛ اما آنچه مورد توجه است اين است كه به طور منطقي بايد به سمت تحول هدايت شويم. من نيز علاقه‌مند به اين تغييرات هستم البته اين مسئله به معناي ناديده گرفتن علوم غربي نيست؛ بلكه ما نيز بايد با توليد نظريه و دانش كنار آنان قرار گيريم. آيا فارغ از نگاه كيفي به تحصيلات علوم اجتماعي، از نظر كمي در كشور به علوم اجتماعي بها داده مي‌شود؟ تعداد دانشجويان، دانشكده‌ها و اساتيد مرتبط با اين گرايش چقدر با نياز حقيقي كشور تناسب دارد؟ امروز از نظر تعداد دانشجو با مشكل مواجه نيستيم حتي در اين زمينه با تعداد دانشجوي بالا مواجهيم و زماني كه جامعه به يك نقطه مشخص رسيد توجه به كيفيت نيز مد نظر قرار خواهد گرفت. البته اين مسئله نيز يك موضوع جامعه‌شناسي است و اين پرسش مطرح است كه چه ميزان جامعه نيازمند اين تعداد دانشجو است؟ بايد به لحاظ جامعه‌شناسي اين مسئله مورد بررسي قرار گيرد كه چرا افراد زيادي از جامعه به درس خواندن علاقه‌مند هستند آيا از طريق كسب علم به دنبال ترقي اجتماعي مي‌باشند؟ همه اينها مسائلي هستند كه جامعه‌شناس بايد به آنها بپردازد.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن