واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ويژه نامه عيد مجله نيمکت منتشر شد
نوزدهمين شماره مجله نيمکت منتشر شد. در شماره نوزدهم براي اولين بار با کودک و معلمويديو معروف "شيب و بام" گفت و گو شده است. کودک شيب و بام اکنون پسر شانزده ساله اي است کهبه خاطر انتشار این ويديو تر ک تحصيل کرده و اکنون کارگر ساختماني است . اين نوجوان به دلیل انتشار گسترده فیلم که هنوز هم ادامه دارد و تمسخر مردم در شرايط نا مناسبي از لحاظ روحي قرار گرفته و حتي اصرار دارد که نام خودش را تغيير دهد. معلم اما حکايت غريب تري دارد. با اينکه خودش اين فيلم را گرفته اما منتشر کننده آن نبوده و بيشترانگيزه آموزشي و تحقيقاتيداشته است و تحقيقي انجام مي داده و به دنبال دليل کند جواب دادن بچه ها در دروس شفاهي بوده است. و به دليل هجمه اي که عليه او در شبکه هاي اجتماعي صورت گرفته، خود قرباني اين ماجرا شده است.بخشی از گزارش نسرین ظهیری در دو هفته نامه نیمکت معلم ها :صورت بیژن وقت حرفزدن از ماجرای ویدیو به خشم مینشیند. دلخوری توی مشتهایش گره شده و شرم و خشم و دلخوری نگاهش را بر میآشوبد.مادر بیژن چای میریزد. بخار چای توی هوای بخار زده، رد میاندازد :«موقعی که این اتفاق افتاده مدام به ما گیر میدهد. اول گفت باید از روستای خودمان برویم، روستای اشکور سپارده بودیم. مجبورمان کرد بیاییم زنگیشا محله. حالا یک سال است که پایش را کرده توی یک کفش که نمیخواهم بروم مدرسه. خلاصه ترک تحصیل کرده. حالا هم گیر داده که باید اسمم را عوض کنید.»بیژن نمیخندد. به زحمت لبها را باز میکند تا به شوخیها واکنش نشان دهد. یک نوع جدیت منقبض شده دارد :«بچهها توی آن روستا مدام مسخرهام میکردند. هی میگفتند شیب، بام. نمیدانم. میگفتند که من خنگم. اینجا هم که آمدیم همینطور سر به سرم میگذاشتند. شما باشید تحمل میکنید؟ نه نمیکنید هیچکس تحمل مسخره شدن ندارد. من هم گفتم که دوست ندارم مدرسه بروم. میروم سر کار»بیژن آن روز را اصلاً یادش نمیآید: «من اصلاً یادم نمیآید آن لحظه و آن روز. من متوجه نشدم که دارند فیلم میگیرند.»با دستش رد گلهای قرمز قالی را میگیرد. میگوید که دو سه سال اول خبری نبود. این یکی دو سال اخیر یکدفعهای سرو کلهاش پیدا شده و توی اینترنت همهجا هست. درست از اول راهنمایی که رفتم انگار تازگی فهمیده باشند میشود به یک بچه خندید. همهی بچهها همینجوری درس جواب میدهند. اگر فیلم بگیرند خودشان خندهدارترند.»یادش هست شاهد هم بیاورد: «کارنامههایم هست هر که میخواهد بیاید نگاه کند بیشتر نمرههایم بیست بود.»بیژن ناگهان تمام شرمش را کنار میزند و حالا بلندتر حرف میزند :«من شاگرد اول کلاس بودم توی همان سال، یعنی کلاس سوم ابتدایی معدلم بیست بود. خود آقا شفیع میدانست، اما یکطوری شد که همه فکر میکنند من خنگم. من خیلی هم باهوش بودم.»میگویم یعنی الان نمیخواهی دیگر بروی مدرسه؟ میگوید: «به هیچ وجه. الان از روی درس و مدرسه افتادم. دارم میروم سر کار و حوصلهی مدرسه رفتن را هم ندارم.»دربخشي ازمصاحبه با معلم ويديو شيب و بام که اکبر هاشمی و نسرین ظهیری در مجله نیمکت انجام داده اند آمده است«آقا معلم بغض میکند. درست همان لحظهای که میگویم که «بیژن» مدام به مادرش و پدرش التماس میکند که اسمش را عوض کنند. آقا معلمی که کارگردان ویدیوی «شیب و بام است و حالا در یک پراید سفید نشسته و گوشهی چشمهایش به نم مینشیند. سکوت بغض را پس میزند: «نمیخواستم اینطور شود. به خدا بیژن دانشآموز زرنگی بود وقتی بهصورت کتبی امتحان میگرفتم همهی جوابها را موبهمو مینوشت. هوش و ذکاوت از چشمهایش میبارید.».اودر باسخ به اين سوال که ايا به اين فيلم مي خنديديد پاسخ داده است که به هیچ وجه. این نوع حرکات دانشآموز برای یک معلم عادی است. اصلاً برایش خندهدار نیست. وضعیت بچهها را بررسی میکردیم و از هم برای رفع مشکلات بچهها کمک میگرفتیم. مثلاً میگفتیم که وضعیت این دانشآموز اینطوری است و یا چرا این دانشآموز اینجوری جواب میدهد. یک چیزهایی البته برایمان جالب بود. در مود گویش محلی محلههای شهسوار صحبت میکردیم در مورد اصطلاحاتی که بهکار میبردند و اینکه چه خوب بود بچهها با زبان و لهجهی خودشان صحبت میکردند.ويژه نامه عيد مجله نيمکت در 96 صفحه با گزارش هايي ازمريم يوشي زاده ،فاطمه علي اصغر ،نسرين رضايي،سعيد بر آبادي،،امير هادي انواري، مهتاب جودکي و....منتشر شده است.
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]