تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر (ع):هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مدارا کردن و نرمی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820874284




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

- خیلی دور، خیلی نزدیک


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: خیلی دور، خیلی نزدیک هفته نامه نقد حال چاپ کرمانشاه در شماره 379 نهم بهمن 93 مطلبی را با عنوان خیلی دور، خیلی نزدیک به قلم غلامرضا نوری علا منتشر کرده است.


در این یادداشت آمده ست: بیش از نیم قرن گذشته از آن روزی که پیراهن سیاه پوشید و پاشنه کفش اش را ورکشید و جلو قهوه خانه ی گذر بی تاب قدم می زد، کسی جرات نداشت نزدیک اش بشود! بعد نگاه ها رفت به بالای گذر!
پیراهن سفید پوشیده بود، دستمال یزدی را از دور گردن اش برداشت و صدای چق چق ضامنی افغانی اش تو گذر پیچید و دستمال ابریشمی کار یزد را هم دور دست اش پیچید، وقتی به هم نزدیک شدند او با پیراهن سفیدش کف به لب آورده و سرش بالا بود و انگار هیچ نمی دید شاید تنها چیزی که می شنید صدای قلبی بود که زیر پیراهن مشکی می تپید! شاید!
ولی این طرف کسی که پیراهن سیاه اش تن اش بود، سرش پایین بود! حتما می دانست سربلندی حکایتی، رازی است!!! به یکدیگر که رسیدند بی هیچ کلامی او دست اش را عقب برد و ضامنی افغانی را تا دسته کرد تو شکم اش! این محکم سرجایش ایستاد، اما این هم با پیراهن سیاه اش شکمش را هل داد تو دست او و بغلش کرد و سرش را گذاشت روی شانه اش و شانه اش را بوسید و شکمش را از ضامنی بیرون کشید و از جیب دستمال اش را در آورد و تپاند جای زخم و رفت روی چارپایه دم قهوه خانه نشست و گفت: مشی سایه خان یک چایی! صدا از کسی در نمی آمد او هم چاقویش را با دستمال پاک کرد و رفت تو قهوه خانه! خون از چارپایه به زمین رسیده بود که قهوه چی داد زد: یکی اینه برسانه مریضخانه! نه پاسبانی نه کلانتری نه دادگاهی! هیچی! رفت بیمارستان وقتی درآمد روز به روز لاغرتر می شد.
مدتی طول نکشید که دیدم طبق (حجله) براش گذاشتن سرگذر! بعدها که بزرگ تر شدم فهمیدم توی بزمی وقتی که حسابی سرش گرم شده بود دهن داده بود به دهن چند لیچارگو! و تهمتی و افترایی ناروا گفته بود.
به گوش این که رسید تا بناگوش سرخ شده بود و هیچ نگفته بود! هیچ! روز بعدش که فهمیده بود چه دسته گلی به آب داده سیاه پوشیده بود که رنگ خون! رفیق اش را دو دل نکند! و آن فاجعه جلوی چشم همه ی ما اتفاق افتاد و هیچ کس هیچی نگفت! آخر حق رفاقت و دوستی لیچار پشت سر نبود.
یادش بخیر چه روزایی بود! قصدم احیای قیصریسم و سبک کیمیایی نیست اخلاق در اجتماع رکن است، ماجرای بالا بخشی از سنتی بوده که انتخاب و پسند نسل ها و اقشار مختلف جامعه ی کنونی نبوده که امروز دیگر نیست و قرار بوده بجای آن مدنیت بنشیند، که متاسفانه ننشسته است! امروز شده ایم نه این و نه آن! از سنت هایمان دست شسته ایم و مدنیت را هم نپذیرفته ایم.
حقوق شرعی و مدنی دیگران را رعایت نمی کنیم، رفتارهایمان از اخلاق بسیار دور شده است! یعنی رعایت حقوق و اخلاق مدنی نمی کنیم! حتی اخلاق و حقوق دیگران را به شکل سنتز هم رعایت نمی کنیم.
اساسا نسبت به حقوق یکدیگر بی اعتنا هستیم و تشخیص های غلط و اشتباه مبتنی بر نادانی و بی اطلاعی خودمان را برای قضاوت دیگران ملاک قرار داده ایم.
در سنت های ما کوچک و بزرگ معنا داشت، امروز ندارد چه چیزی جایگزین آن شده است؟ بی ادبی و بی حرمتی جوان ترها نسبت به بزرگترها!!! در سنت استاد و شاگردی، شاگرد تا پایان عمر خودش و استادش، شاگرد بود! امروز همه غوره نشده ادای مویزشدن را در می آورند.
در سنت های ما تجربه حرمت داشت ولی امروز ندارد! چه شده ایم؟ به کجا می رویم؟ در وراجی و حرف زدن هیچکس کم نمی آورد، حتما و لابد و باید جواب دندان شکن به مخاطبانمان بدهیم! کجای چنین سبک زندگی ای حرمت و اخلاق و حقوق دیگران وجود دارد؟ از سنت هایمان دست کشیده ایم و جای آنها روابط مدنی و شهروندی جایگزین نکرده ایم، باید باور کنیم در سبک زندگی ایرانی باید اخلاق، دانش و قانون را رعایت کنیم تا بتوانیم بر مصائب و مشکلات فائق شویم.
نظم مهمترین رکن زندگی مدنی است، ما منظم نیستیم و باید به نظم آخرین سفارش و وصیت امیر مومنان توجه کنیم، هر کسی باید حد و اندازه خود و دیگران را بداند، وجود حجم فراوانی از توهین در جامعه ی ایرانی، به دلیل بی نظمی است که حاصل ناآگاهی و بی دانشی است.
با این حساب خوشبختی دور است، بعد از مشروطه، نقد مردم ممنوع شد! نتیجه اش همین است! همین که می بینیم! رفتارهای اجتماعی بایستی به نقد کشیده شوند و لابد بایستی ما هم به انتقادها توجه کنیم تا جامعه سر پا بایستد والا می شود همین چیزی که هست! چند دهه است که مسوولان نقد می شوند و توجه نمی کنند در نتیجه ی بی توجهی به نقد، با اشتباه مداوم هیچی گره ای نمی گشایند!!!
8066



10/12/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن