تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 1 بهمن 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):برترین عبادت مداومت نمودن بر تفکر درباره خداوند و قدرت اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855298054




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جوخه ی بمب


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جوخه‌ی بمبداستان
جوخه ی بمب
با آسانسور به طبقه‌ی پانزدهم می‌روم، جایی که بسته را پیدا کرده‌اند. از بسته‌های خطرناک بدم  می‌آید. از سال 1970 که  از ویتنام بیرون آمدم. بیست و چهار سال. کار با آنها را شروع کردم. هیچ وقت از کار خودم خوشم نمی‌آمده. دلم می‌خواهد کار دیگری بکنم. تنها چیزی که از آن زیاد می‌ترسیدم، بیشتر از اینکه بر اثر انفجار دود شوم این بود که بخواهم دنبال کار دیگری باشم. بمب‌ها را خنثی می‌کردم که شکمم را سیر کنم. اما می‌ترسیدم دنبال کار بهتری بروم. بله مخلص کلام همین بود. کیسه‌ی خرید را کنار می‌کشم و بعد به چیزی نگاه می‌کنم که خیلی ساده است. سیم آبی را قطع می‌کنم. می‌دانی که معمولاً یک سیم یا یکی دیگر را قطع می‌کنی. بعد باقی سیم‌ها را می‌برم  و چیزی نمانده بود که روی فرش دفتر قشنگم بالا بیاورم. گور پدرشان، به من چه که منفجر می‌شوند. چرا من این کار را بکنم؟ چاشنی‌ها را می‌کشم و می‌اندازم توی زنبیلم. زنبیل را برمی‌دارم و راه می‌افتم به طرف آسانسور. یک نفر چاشنی را درمی‌آورد، یک نفر هم مواد منفجره را می برد تا معدوم کند. چیزی نمانده بود که روی فرش هال خرابکاری کنم. حس می‌کنم که نمی‌توانم نگه‌دارم. اما این حس می‌گذرد و وارد آسانسور می‌شوم و به پایین می‌روم دم سرسرا. می‌روم بیرون و از وسط نیروهای پلیس که بیشتر از من ترسیده بودند. گشتی‌هایی بیست و چند ساله که خیال می‌کردند آنچه در سبد دارم ممکن است آنها را بکشد. بهتر از آنها می‌دانم. آنچه در روحم دارم می‌تواند آنها را بکشد، در حالیکه چاشنی در بهترین حالت فقط خودم را می‌کشت. از میان مردانی می‌گذرم که مرا قهرمان می‌دانند. خیال می‌کنند به کاری که می‌کنم باور دارم که در خدمت افراد عادی‌است. من اهمیتی به عموم مردم نمی‌دهم. نه به همقطارانم و نه حتی به خودم. به این علت این کار را می‌کنم.باید مطمئن باشی که مسیر تا کامیون زرهی مانع نداشته باشد. همه ی این بچه‌ها واقعاً ترسیده‌اند.از بین آنها رد شدم و سبد را گذاشتم توی کامیون و در فولادی سنگین آن را بستم.کامیون راه می‌افتد و می‌رود و من پشتِ ماشین جوخه می‌نشینم. اما انتخابی است که خودم کرده‌ام، اما بیشتر ما همین کار را می‌کنیم، معمولاً بعد از اینکه بمب را خنثی می‌کنیم رانندگی نمی‌کنیم. از شدت ترس زرد شده بودم و نمی‌توانم  استدلال کنم. راننده از توی آینه نگاهی می‌کند و لبخند می‌زند. می‌گوید:«جناب سروان امضا می‌فرمایید؟»به آرامی گفتم: «خیلی خب. یکی را بفرست به جوخه می فرستم برای واحدت.»خوشش نمی‌آید، معمولاً همین طور هستند. به او نگفته‌ام که دستم به اختیار خودم نیست که امضا کنم. فکرش را هم نمی‌کنم که به او بگویم تا بیست و چهار ساعت آینده خوابم نمی‌برد و احتمالاً چند باری بالا می‌آورم. پلیس‌ها هم به قهرمان احتیاج دارند.از پله‌ها که بالا می‌روم به خانه‌ام، می‌دانم که حقیقت را به زنم جنیفر هم نمی‌گویم. سعی می‌کنم به او بقبولانم که فقط او را دوست دارم و به عشق او زنده‌ام. موقعی که بمب را خنثی می‌کنم فقط به عشق او زنده می‌مانم. بالای پله‌ها مکث می‌کنم که ببینم روی نرده‌ها شکوفه بزنم یا نه، اما می‌گذرد و کلیدم را توی قفل می‌چرخانم.در را باز می‌کنم.«هی جن، من برگشتم.»به طرف من می‌دود.« شنیدم که بمب قلابی بود.»«آره عزیزم و این چیز خوبی‌است. که اکثراً قلابی هستند.»«همیشه نگرانم که نکند واقعی باشند.»بله عزیزم، اما اگر واقعی هم باشد از پسش برمی‌آییم.»با موهای او ور می‌روم و متوجه می‌شوم که روزگار من با این زن دوست‌داشتنی تو‌دل برو و ساده به شماره افتاده. برای اینکه یک روز می‌رسد که دیگر نمی‌توانم انکار کنم که خاطرخواهش، شوهرش در جوخه‌ی تامین و تدارکات خنثی‌سازی  مواد انفجاری واقعی کار می‌کند و بمب‌های واقعی را خنثی می‌کند. دلش هم نمی‌خواهد که دست بردارد.***دریک کوفود سال 1955 در کالیفرنیا به دنیا آمد. در امور ساختمانی، تکنولوژی برتر، ماهی‌گیری صنعتی، الکترونیک، متالورژی کار کرده و روزگاری در فروشگاه وسایل کودک داشته. فوق دیپلم فیزیک و لیسانس فلسفه و دکترای حقوق دارد. پنج سال وکیل دعاوی جنایی اورگون بود. مدتی مدیر یک خواربار فروشی بود، نگهبان زندان، جاشو و برنامه نویس کامپیوتر بوده.دریک کوفود/ برگردان: اسدالله امراییتهیه و تنظیم: مهسا رضایی- ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 316]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن