واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: جوگیری برخی ایرانیان با قارچ و پنیر اضافه!
موجی راه میافتد و بر سر آن به بحث و تبادل نظر میپردازیم. از آن بحث هایی که گاه به شوخی و دعوا هم کشیده میشود. از همان هایی که روی صورت یکدیگر خط و خش میاندازیم.
کد خبر: ۴۷۸۲۰۵
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۹ - 24 February 2015
یادمان نرفته و نمیرود که با هر اتفاقی فورا حالمان دگرگون میشود و دچار هیجانات میشویم.
به گزارش ابتکار، همین چند وقت پیش پس از بازی ایران و آرژانتین، به به مان به آسمان رفت و کلی به خیابان ریختیم و پایکوبی کردیم و از خودمان شادمانی به نمایش گذاشتیم و هم پیمان شدیم که اگر تیم ملی ما هم ببازد باز هم به همین روال ادامه میدهیم و حامی آنها هستیم. اما به ناگهان، اتفاق جور دیگری رقم خورد و اینجا همه چیز در هم شد.
جوگیری در اصطلاح عامیانه
ناسزاگویی ها از سر گرفته شد و حملات به صفحات مجازی بازیکنان تیم ملی ما صد چندان. به جرات میتوان به دور و بر نگاهی انداخت و به خوبی فهمید که در یک مورد زبانزد همگان هستیم. آن هم به اصطلاح عامیانه کوچه و بازاری جوگیری است. گاهی از این همه هیجانات ناگهانی و به قول خودمانی ها، جوگیری دچار شوک میشویم. بعد از اینکه به خودمان میآییم میبینیم دسته گل هایی به آب داده ایم اما...
رنگ و روی فحاشی
این جوگیری از کجا نشات میگیرد؟ جامعه شناسان بر این باور هستند که اکثر مردم، بیشتر جنبه منفی ماجرا را میبینند. به همین دلیل است که رنگ و روی فحاشی ها و بعد منفی هیجان زدگی یا جوگیری بیشتر نمود پیدا میکند البته از حق نباید گذشت که این واکنش ها کاملا طبیعی است. برخی اتفاقات مثل فوتبال، هیجان خاص خود را دارد. اما در اینکه ایرانیان در مقابل هر چیزی واکنش شدیدی از خود نشان میدهند، شکی نیست ولی این نکته در همین جا خالی است که اگر قرار باشد این واکنش ها وجود نداشته باشد، باید تمام اتفاقات هیجانی و مسابقات را از زندگی حذف کرد.
آشتفشان گر گرفته
روانپزشکان به این موضوع باور دارند که هیجانات شدید قابل کنترل هستند. ثبات ندارند و مدیریت روی آنها هم کار ساده و آسانی نخواهد بود. هیجانات شدید قابل کنترل نیستند و ثبات ندارند که مدیریت روی آنها ساده و آسانی باشد. حتی اگر با دقت به اتفاقات پس از بازی نگاه کنید میتوانید شاهد شکستن در و پنجره و شیشه مغازه ها و... باشید. این هیجانات غیر قابل اجتناب هستند. در یک لحظه مثل آتشفشان گر میگیرند و خود ما را غافلگیر میکنند و لحظه ای بعد به مانند کوه یخی سرد میشوند.
رویاهای ذهنمان
موجی راه میافتد و بر سر آن به بحث و تبادل نظر میپردازیم. از آن بحث هایی که گاه به شوخی و دعوا هم کشیده میشود. از همان هایی که روی صورت یکدیگر خط و خش میاندازیم. مثلا مانند گفتگوهای هسته ای که بعد از این که برای خودمان رویاهایی از آنچه در ذهن مان بوده و هست ساختیم و به آن پرداختیم اما به یک باره بعد از اینکه به نتیجه مطلوب دست نیافتیم انگاری موجی از یاس و ناامیدی بین ما راه افتاد. قیمت ها را برای خودمان بالا و پایین کردیم و آسایش و رفاه را در ذهن خودمان رقم زدیم اما...
موجی از گرد و غبار
گاهی وقت ها ردپایی از این جوگیری ها را در تاثیرات مثبت اطرافمان میتو انیم به خوبی حس کنیم. زمانی که گرد و غبار اهواز را چون کودکی به یک باره در آغوش گرفت، موجی از خبرها در فضاهای مجازی به راه افتاد. موجی که میتوانست به عنوان هشداری برای مسئولان به حساب بیاید و به دنبال راه چاره باشند که این گرد و غبارها را که این روزها نام شیک تری با عنوان ریزگرد به خود اختصاص داده چطور از بین ببرند. عکس ها، خبرها، دلنوشته ها و... همه بهانه ای شد برای تنفسی دوباره در میان هوای ناپاک خوزستان.
قومیت ها در میانه میدان جوگیری
اما گاهی این جوگیری ها، سرکی به قومیت های ما میزند. از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب را در برمی گیرد. کاری که میکنیم، کپی کردن است و بس و بعد وقتی به خود میآییم، میبینیم که نباید این کار را میکردیم و پس از آن در رفع این اشتباه برمی آییم. بسیاری از اتفاقات مهم دیگر زندگی هم در همین میدان قرار میگیرند. میدانی که چیزی جز شوخی و بازی برای مان ندارند. نادیده اش میگیریم و سوژه خنده اش میکنیم. یک زمانی بی شوهری در میان جوک ها و لطیفه ها باب میشود. زمانی دیگر تفکیک جنسیتی مد روزهایش میشود و روز دیگر به «پ ن پ» ها و «الکی مثلن» ها میخندیم. غرض خوب یا بد بودنش نیست. غرض در موجی است که راه میافتد.
مرده پرستی را دوست داریم
مرده پرست میشویم و بر سر و صورت خود میزنیم. نمونه بارزش را هم میتوانیم در میان درگذشتگان اخیر به خوبی ببینیم. زمانی دوره مرتضی پاشایی بود. خواننده ای که بین همه مردم محبوبیت داشت. پیر و جوان دوستش داشتند و انصافا هم برای تشییع جنازه اش، سنگ تمام گذاشتند. تا سوم، هفتم و چهلم، پا به پا رفتند و... به ناگاه همه چیز رها شد و در هاله ای از فراموشی قرار گرفت. در این میان نکته ای که جالب توجه مینماید این است که همه آنهایی هم که در میان این مرده پرستی هم نوا با دیگران میشوند، خودشان به خارج گود میآیند و به آنهایی که داغدار و عزادار هستند میگویند واقعا چرا این کار را میکنید؟
هیچ چیز سر جایش نیست
سوژه ای را در ذهن مان میپرورانیم. به آن بسط میدهیم. کمپین های مختلفی را ایجاد میکنیم. به فرهنگ های خود میخندیم. سر شوخی را با مسئولان سیاسی و اجتماعی کشور هم باز میکنیم. البته گاهی انتقاد به این شکل جواب مثبتی دارد ولی به شکلی کنترل شده و خالی از هر گونه اغراق. تفاوتهای جنسیتی را در لابلای این سوژه های خنده میگنجانیم و خودمان به خودمان میخندیم. البته بسیاری از جامعه شناسان اعتقاد دارند که هر آنچه به انسان احساس برتری بدهد، او را به خنده واخواهد داشت. در این راستا سعی بر این دارد که ناتوانی خود را با ساختن جوک به همه نشان دهد. و جالب تر از همه آن است که هر کسی بیشتر دست به این اقدام میزند، خودش بیشتر از همه سر به تاسف تکان میدهد و میگوید: «ببین، در چه مملکتی زندگی میکنیم. هیچ چیزش سر جایش نیست.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]